امام زادهگان و علت مهاجرت آنان به ایران اسلامی
آیتالله ضیاءالدین نجفی
چکیده:
حضور اسلام، در ایران، فصل نوی در حیات معنوی این سرزمین گشود و نسل جدیدی را پرداخت.
در فرهنگ معنوی مردم ما،مرقد امامزادهگان پایگاه شهیدان آزادی و عدالت و انسانیت، «زیارتگاه» است و شگفتا که در همةادوار تاریخ این ملک، زیارتگاهها بهعنوان «پناهگاههای» معنوی تلقی میشده و میشود.
این کانونها از دو جهت مورد توجه و اعتقاد و احترام عمیق مردم ایران بوده است: از یک سو اعتقاد و ایمان مردم ما به خاندان نبوت و امامت و عدالت و حریت و شجرة طیبة انسانی و از دیگر سو حقیقت وجودی خود این شهیدان که در ستیز با بیعدالتی و ستم روزگار خویش به شهادت رسیده و در جبهة گستردة این رزم بیامان برفراز کوهها و اعماق درهها و پهنة× دشتهای قلمرو خلافت و سلطنت بر زمین افتادهاند و علیرغم اصرار تاریخ و هول و هراس زمان و دوری از یاد و فراموشی نام و نشانشان به ترویج احکام و معارف دین و فرهنگ تشییع و تبیین مقام ولایت و امامت پرداختند و با دانش اندوخته خویش آگاهی به جامعه بخشیدند و تا پای جان و شهات قیام و اقدام نمودند.
نوشته حاضر نگاهی کلی بر دشواریهای زندگی امامزادهگان و مظلومیت و مهاجرت آنان به ایران و بلاد دور دست در حکومت ظالمانه بنیامیه و بنیعباس را نشان میدهد و جایگاه علمی و محبوبیت اجتماعی فرزندان پیامبر را در ایران اسلامی معرفی مینماید.
کلیدواژه: امامزادهگان
امام زادهگان
مرقد مطهر امامزادگان و بارگاه نورانی این سلالههای پاک نبوت و رسالت، روضه رضوان الهی و محل نزول فرشتگان و بهشت جاوید است. چرا که آستان مقدس خاندان پیامبر گرامی (ص)، کانون تجلی انوار حق و معدن پر فیض کرامت و معنویت میباشد.
– تکریم خداوند
خداوند متعال نسل پیامبر را گرامی داشته و در قرآن مجید از آنان تجلیل نموده و بهعنون خیر کثیر به بزرگی یاد کرده است(1). و به پیامبرش امر فرموده تا به پیروان خویش برساند که من از شما مزد رسالت نمیخواهم جز آنکه به خاندان من مودّت کنید(2).
– سفارش پیامبر
پیامبر گرامی این پیام الهی را به مردم رسانید، و نیز فرمود: من در میان شما امت اسلامی دو چیز گرانبها میگذارم و آن دو یکی کتاب آسمانی قرآن و دیگر عترت من (اهل بیت من) است. از آن دو پیروی کنید تا هرگز گمراه نشوید(3). و در حدیث دیگری آمده که آن حضرت از پیروان خود خواسته تا به زیارت فرزندانش بشتابند و اهل بیتش را گرامی بدارند و هرگز آنان را فراموش نکنند، و زیارت آنان را فریضه و لازمه ایمان بدانند(4). البته زیارت مرقد مطهر اهل بیت عصمت و طهارت امامان معصوم و همچنین امامزادهگان واجب التعظیم و حضور در بقات متبرکه آنان که با شناخت و معرفت به مقام شامخ ولایت همراه باشد، موجب تقرب زائران به خداوند میباشد(5) و انوار ملکوتی این اماکن متبرکه زنگار گناهان را از دلها میزداید و نور ایمان و امید به رحمت الهی را روشنی میبخشد. چرا که این بزرگواران محل نزول و صعود ملائکه بوده و مرقد پاکشان، انواری درخشان در فضای شهر و روستا و کوه و صحرا، و تسلی بخش دلهای حاجتمندان و عاشقان است. و این میراث گرانقدر نبوی یعنی عترت در سراسر کشور ایران اسلامی، محل مناجات و معنویت و پاکیها و افتخاری بزرگ برای امت مسلمان و شیعه در ایران میباشد.
– عدم پژوهش کافی
اما عدم پژوهش کافی درباره شخصیت و زندگی امامزادگان و هجرت آنان به ایران و شهادت یا مرگ آنان به دلیل مسائل سیاسی، منشاء ابهام در تاریخ زندگی بعضی امامزادگان شد و یقین رفع دشواریهای موجود، تحقیق جامعی را میطلبد تا از آثار محدثان و محققان و ترجمهنویسان، صاحبان قلم و دانش، زندگی امامزادگان آرمیده در ایران بررسی شود و از آثار و اسناد بجای مانده تحقیق جامعی تهیه گردد.
– اطلاعات مردمی
بسیاری از امامزادگان مدفون در ایران زندگینامهشان اعم از نسب، شهادت یا مرگشان بطور پراکنده در کتابهای مختلف آمده و تعدادی هم زندگینامه و نسبشان بهدلیل مسائل سیاسی و ترس از دشمنان ائمه، فقط بصورت اطلاعات سینه به سینه و نسل به نسل به ما رسیده و برای حفظ و تعیین مدفن آنان با کاشت درخت و علائمی خاص محل مرقدشان را نشانهگذاری نموده و بصورت اطلاع مردمی حفظ کردهاند و بعد از سالها قبر مطهر آنان معرفی شده، که تعداد بسیاری از امامزادهها در کشور ایران اینچنین وضعیتی دارند و این خود دلیلی دیگر بر مظلومیت اهل بیت و فرزندان و نوادگان آنها است(6).
– سلاله پاک
بههرحال این سلالهگان پاک و سادات ذویالشرف و الاکرام خود را بجای جای ایران رسانیده و در میان مردم و علاقهمندان بهخاندان پیامبر زندگی نموده و بسیاری از سوی دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و عشق و علاقه ایرانیان به پیامبر و سلاله پاک آن حضرت حکایتی ژرف بهمراه دارد(7) که تفصیل آن از حوصله این نوشتار خارج است.
– دشواریها
اما بطور اجمال؛ خلاصه آمدن امام زادهگان به ایران از نیمه دوم قرن اول شروع شده و در زمان ولایت عهدی حضرت امام رضا(ع) بسیار فزونی گرفته زیرا کمی احساس امنیت مینمودند و به قصد زیارت آن حضرت از مدینه و نواحی آن و عراق به قصد دیدار ترک وطن مینمودند، اما بعد از شهادت آن حضرت مأمون به عمّال خود دستور داد سادات را در سراسر ایران در هر کجا که دسترسی پیدا کردند به شهادت برسانند، لذا بسیاری از سادات در این زمان شهید شدند و عده قلیلی هم مخفیانه و گمنام زیست مینمودند، تا دوران پا گرفتن علویان در طبرستان و مرعشیان در مازندران که سادات فراوانی به ایران آمدند و لی باز به سرنوشت شهادت یا زندگی بینام و نشان گرفتار شدند و بدین صورت در پهنه ایران فرزندان پیامبر آرمیدند(8).
مهاجرت و مظلومیت:
در عرف تشیع مراد از امامزاده، فرزندان ائمه اطهار (ع) است و اصطلاحاً از باب ذکر حال و ارادة) محل، به مدفن و مزار متبرکه آنان و بزرگان سادات که در سراسر شهرها و روستاهای ایران پراکنده است، اطلاق میگردد.
مهاجرت سادات حسنی و حسینی از وطن خویش به نقاط امن سرزمینهای شرقی اسلامی از همان صدر اسلام در حکومت جابرانة امویان و خاصه در عهد حجاجبن یوسف خونخوار و تسلط او بر عراقین از سوی امویان (75-95ق.) که بیدادگریها و سفاکیها نسبت به فرزندان علی(ع) روا میداشت، آغاز شده است. از نظر کلی این مهاجران بزرگوار را به چهار گروه میتوان تقسیم کرد: گروه نخستین، آن دسته هستند که برای فرار از بیدادگریها و ستمهای امویان و بخصوص حجاج راه مشرق را پیش گرفتند؛ گروه دوم، آنها هستند که به هنگام ولایتعهدی امام رضا(ع) بدین سرزمین رسیدند؛ گروه سوم آنها هستند که در خروج برخی از فرزندان علی (ع) بر خلفای عباسی و اموی شرکت داشتند و پس از شکست آنها بدین حدود گریختند؛ گروه چهارم، که نسبت به سه گروه دیگر فزونی داشتند، آن دسته هستند که در زمان حکومت علویان در مازندران روی به دربار ایشان نهادند(9).
– هجرت آل علی
گروه اول، آن دسته هستند که به علت دشمنی امویان نسبت به خاندان علی(ع) و کشتار بیرحمانة حجاج از آنها، که احتیاج به بسط مقال ندارند، راهی ایران و مشرق شدند . اولیاءالله آملی و ظهیرالدین مرعشی به کار حجاج چنین اشارت دارند که عهد کرده بود تاهر جا سیدی را بیابد بکشد، تا نسل ایشان منقطع گردد.
– حکومت امام رضا و آمدن امامزادهگان
گروه دوم،در تاریخ رویان اولیاءالله آملی بدین صورت بیان شده است: «سادات علویه به سبب آوازه ولایتعهدی و حکومت امام رضا(ع) روی بدین طرف نهادهاند و او را بیست و یک برادر بودند با چندین برادر زادگان و بنیاعمام از بنی حسن و بنیحسین، اینها به ری و نواحی عراق و قومس رسیدند که دست محبت دنیا قلمنسیان بر جریدة بصیرت مأمون کشید و تخم کینه حضرت رضا را در زمین سینه مأمون نشاند و روی خرد او را به دود غفلت سیاه کرده مرتبه دین و دولت بر او تباه کرد و او را بر آن داشت که با آن همه عهد که کرده بود، به آخر غدر کرد و زهر در انگور تعبیه کرده و حضرت رضا را مسموم نمود چون خبر غدری که با حضرت رضا(ع) کرده، در راه به سادات رسید، هر کجا که بودند پناه به کوهستان دیلمان و طبرستان و ری نهادند. بعضی را همین جا شهید کردند و مزار ایشان باقی است و بعضی وطنساخته، همین جا مانده، تا به عهد متوکل خلیفه که ظلم او بر سادات از حد درگذشت، بگریختند و در کوهستان طبرستان و بیشة این طرف جای ساختند و بنا برآنکه اصفهبدان مازندران و ملوک باوند از قدیمالایام که در اسلام آمدند، متشیع بودهاند و معتقد سادات و ایشان هیچ وقتی جز امامیالمذهب نبودهاند، سادات را در این ملک مقام بهتر از جاه
ای دیگر بود و مشغول تبیین معارف دینی بودند در میان مردم احترامی شایسته داشتند».
گروه سوم، چنانکه گذشت آن جمعند که بعد از شهادت مظلومانه حضرت امام حسین(ع) و یارانش به خونخواهی و مبارزه قیام نمودندچون یکی از اولاد علی(ع) بر خلیفه خروج میکرد، به همراه او یاوران بودند و چون او کشته میشد، خلیفه به قلع قمع همراهان و یارانش فرمان میداد و آنان که از آن ورطه جان بهدر میبردند روی به کوهستان عراق و دیلم مینهادند. از جمله سادات معروفی که بر خلفا خروج کردند و به شهادت رسیدند عبارتاند از: 1و زیدبن علی بن حسین بن علیبن ابیطالب (ع) که بر هشام خلیفه اموی خروج کرد و به سال 122 ق. به شهادت رسید؛ 2. محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به «نفس زکیه» که در سال 145 ق. در زمان منصور دوانیقی در مدینه خروج کرد، اشراف بنی هاشم با او بیعت کردند، لکن حضرت امام جعفر صادق (ع) رضا نداد، منصور برادرزاده خود عیسی را به دفع وی فرستاد و در نزدیکی مدینه تلاقی کردند و نفس زکیه به شهادت رسید و سرش را به نزد منصور بردند؛ 3. ابراهیم بن عبدالله مشهور به «قتیل باخمری» برادر نفس زکیه که به هنگام خلافت منصور (136-158ق) در بصره خروج کرد و در دیهی به نام باخمری نزدیک کوفه به شهادت رسید؛ 4. حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) معروف به «صاحب فخ» که در مدینه به سال 169ق. در خلافت الهادی خروج کرد و در فخ به نزدیکی مکه به شهادت رسید؛ 5. یحیی بن عبدالله برادر نفس زکیه که پس از خروج نفس زکیه به دیار طبرستان و دیلم درآمد و کارش بالا گرفت و مردم به دورش جمع شدند، تا آنکه به سال 176ق. هارون الرشید فضلبن یحیی را مأمور دفع او گردانید و سرانجام یحیی بن عبدالله در بغداد زندانی شد و درگذشت؛ 6. ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن عبدالله ابن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) معروف به ابن طباطبا که درسال 199ق. در خلافت مأمون خروج کرد و کوفه را بهدست آورد، اما دیری نپایید که در همانجا درگذشت؛ 7. محمدبن محمدبن زیدبن علیبن حسین بنعلی بن ابیطالب(ع) که بعد از وفات محمدبن ابراهیم جای او را بگرفت، لکن فرمان به دست ابوالسرایا بود، ابوالسرایا به سال 200 ق. اسیر و کشته شد و محمد را نیز پیش مأمون فرستادند؛ 8. ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن ابیطالب (ع) که در سال 200 ق. زمانی که مأمون در خراسان بود در یمن خروج کرد مأمون بر او ظفر یافت و عفو کرد؛ 9. محمدبن قاسم بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (ع) که در آغاز ملازم مسجدالنبی بود، جمعی خراسانی با او بیعت کردند و این به سال 219 ق. بود؛ سپس به جوزجان رفت و بعد از مدتی در طالقان خروج کرد،عبدالله بن طاهر بر او دست یافت و به نزد معتصم فرستاد، معتصم او را زندانی کرد، اما او توانست از زندان فرار کند؛ 10. یحیی بن عمربن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علیبن ابیطالب (ع) که در خلافت المستعین به سال 250 ق. در کوفه خروج کرد، مردم کوفه او را گفتند که اگر به سبب تنگدستی خطری چنین پیش گرفتی ما مالها فدای تو کنیم،بنشین تا فتنه بر نخیزد، سوگند خورد که جز به تعصب آنکه دین حق ذلیل شده و احکام شریعت منسوخ گشته خروج نمیکنم، محمدبن عبدالله طاهر، حسین بن اسماعیل را به حرب او گسیل کرد و سید را بگرفتند و سرش را برداشتند و پیش محمدبن عبدالله آوردند و محمد سر را پیش مستعین فرستاد، یاران یحیی به کوهستان ری و طبرستان گریختند(10).
– آمدن سادات در حکومت علویان طبرستان
گروه چهارم، جمعی انبوه از ساداتی هستند که چون علویان زیدی مذهب در طبرستان سلسله حکومتی برای خود تشکیل دادند به ایشان پیوستند. کثرت این دسته را ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان چنین بیان کرده است: « در این وقت ] اواسط سال 253ق.[ بهعدد اوراق اشجار، سادات علویه و بنوهاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او ] حسن بن زید[ رسیدند. در حق همه مبرت و مکرمت فرمود و چنان شد که هر وقت که پای در رکاب آوردی سیصد نفر علوی شمشیر کشیده گرداگرد او کله بستندی»(11).
این چهار گروه از سادات بزرگوار چون به نواحی بالنسبه امن ایران مانند نقاط کوهستانی عراق و قومس و ری و دیلم و نواحی طبرستان میرسیدند، رفتهرفته با مردم این بلاد در میآمیختند و به تدریج صورت بومیان محل را به خود میگرفتند و سادات عصر، مقیم در نقاط مختلف کشور اعقاب آن بزرگواراناند.
مبارزه و شهادت:
در واقع همه چیز از آن روز شروع شد که کودتای نخبگان عرب پس از رحلت پیامبر(ص) علیه نهضت انسانی اسلام به پیروزی رسید، و رژیم امویان زشتترین جلوة آن بود که هزار ماه دوام یافت(12). در این میان از همان آغاز، تشیع بهعنوان تجلی عینی اسلام محمد(ص) و ادامة آن در تاریخ، به دفاع از ارزشها و آرمانهای انسانی نهضت اسلام پرداخت و منادی عدالتی بود که خلافت جور و رژیم امویان به سختی آن را پایمال کرده بودند(13). بدین سان مشخصة تشییع در تاریخ عدالتخواهی بود و مشخصة خلافت جور، ستمگری و استخفاف انسان. و این چنین بود که حق و باطل نبردی به بلندای تاریخ خویش آغازیدند. نهضت های عدالتخواهانة شیعه از نیمة دوم قرن اول هجری آغاز شد و از آن سو دستگیری و شکنجة گسترده و روزافزون و شناسایی و تعقیب و گریز شدت یافت. در قرن اول و نیمة اول قرن دوم هجری، حجاز و عراق دو کانون اصلی نهضتهای عدالتخواهانة اسلام علوی علیه نظاماموی بود و تمام فشار نظام در همین دو کانون متمرکز شده بود(14). نظام اموی تنها با مبارزان علوی در ستیز نبود، بلکه با هر کس که از نسل علیبن ابیطالب (ع) و از پیروان حضرتش و وفادار به آرمانهای نهضت انسانی اسلام بود سرستیز داشت.
– کشتار بیرحمانه
بنابراین دامنة دستگیری تعقیب و گریز بسیار فراگیر و گسترده بود. در بخشنامههای سری- امنیتی معاویه ابن ابیسفیان آمده است: «هرکس سختی و حدیثی از پیامبر اسلام در مناقب، فضایل و حقانیت علی و آل او بر زبان آورد، جان و مالش مباح است، هیچ شهادتی از شیعیان و اهل بیت علی(ع) قابل قبول نیست و باید که اسامی و مشخصات کلیة افراد خاندان علی وپیروانش را نوشته و به مرکز ارسال دارید»(15). معاویه در پی این تمهیدات، در یک فرمان سراسری دستور داد که : «باید به جرم خویشاوندی، دوستی و پیروی از علیبن ابیطالب، متهم شناخته شده و کشته شوند»(16).
– دستگاه اطلاعاتی بنی امیه و بنی عباس
در آن روزگار برای تقریب به حکومت و گرفتن جایزه و مقام، در شناسایی و معرفی علویان و شیعیان مسابقه گذاشته بودند. سازمان اطلاعاتی – امنیتی اموی موسوم به «العیون»، که ریاست آن با بسر بن ارطاة بود و ده هزار عضو رسمی داشت، تمام عراق و حجاز را به سیخ و سوزن کشیده بود. معاویه هزاران شیعی و علوی را در سیاهچالها و زیرزمینهای مخوف به بن کشیده بود و زجرکش میکرد(17). در هر شهر و روستا واعظان اموی بر فراز منبرها به سب و لعن علی و آل پاک پرداخت بودند(18) و زبان به تعریف و تمجید از ابوسفیان ومعاویه و خاندان او گشوده بودند(19). قیام حسین بن علی(ع) در سال 61 هجری به دیگر علویان و عدالتخواهان شهامت اعتراض و قیام بخشید و قیامهای پیدرپی دیگری را باعث شد قیام زیدبن علی در سال 122 هجری ضربة کوبنده دیگری بود که نظام اموی را متزلزل کرد و ابهت پوشالی آن را در هم شکست و زمینة یک قیام عمومی و فراگیر علیه آن را فراهم نمود. امویان حلقه محاصره و فشار را تنگتر کردند. در چنین تنگنایی از دستگیری و کشتار و فشار بود که علویان و شیعیان، قلمرو مبارزه را از حجاز و عراق به دیگر جاها کشاندند و رو به سوی ایران نمودند. در خراسان بزرگ و ایران مرکزی و طبرستان جای یافتند و به تدارک قیامی بزرگ و عمومی پرداختند تا که سرانجام در سال 132 هجری، آن قیام بزرگ سراسری و متشکل از کلیة نیروهای مخالف امویان و به رهبری علویان و شیعیان، به شب ظلمانی هزار ماهة امویان پایان داد.
– شگرد عباسیان بر علیه علویان
عباسیان در اوایل از متحدان و دوستان امویان بودند. فقط اختلافات خانوادگی و شخصی باعث شده بود تا به صف مخالفان بپیوندند. آنان اندکی قبل از پیروزی علویان در حجاز در سال 132 هجری با علویان به رهبری محمد نفس زکیه بیعت کرده بودند(20)، اما در آستانة پیروزی پیمان شکستند و در یک شبه کودتا، قدرت را غصب و به قتل عام انقلابیون از همه گروهها و احزاب سیاسی پرداختند(21). در این فصل از مبارزه، مشکل اساسی کار در این بود که عباسیان به تزویر غلیظ و سخت فریبندهای دست و پازده ، و خود را صاحبان قیام و وارثان پیامبر اسلام و خونخواهان شهیدان از امام حسین بن علی تا زید بن علی و … معرفی میکردند. منصور عباسی در جمعهها و خطبهها سراپا سیاهپوش بود و خود را عزادار حسین بن علی (ع) معرفی میکرد و عمامه و عبایش را عمامه و عبای پیامبر اسلام و شمشیریش را شمشیر رسول خدا (ص) میدانست و آنچنان از تقوا و تقدس و عذاب آخرت سخن میگفت و میگریست و اشک میریخت که حاضران نگران جان خلیفه میشدند(22). به راستی افشای چنین تزویری غلیظ که چشم و گوش و دل و درون عوامالناس را پر کرده بود، کاری مشکل بود. مبارزه با ستم عباسیان دقیقاً به همین دلیل بسیار مشکلتر از نبرد با امویان بود. قیام محمد بنعبدالله، معروف به نفس زکیه، رهبر قیام بزرگ ضد اموی و برادرش ابراهیم بنعبدالله در سال 145 هجری نخستین واکنش قهرآمیز در شکستن طلسم تزویر عباسیان به شمار میرود. این دو قیام سرآغاز نهضتهای عدالتخواهان علویان علیه بیدادگری عباسیان بود.
– عباسیان مخوفتر از امویان بودند
نظام عباسیان مخوفتر و مخربتر از امویان شد و به ایدئولوژی و ا ستراتژی امویان بازگشت. بعدها در جریان قیام حسبن بن علیفخی، علیبن موسی بن عیسی عباسی فرمانده عباسیان که برای مقابله با حسین بن علی آمده بود، پس از نبردی خونین، وقتی دید علویان در پیکار خویش مصمماند، گفت: به راستی که حق با آنهاست، ما غاصب قدرت هستیم، آنان شایستة رهبری جامعه هستند، ولی چه کنم که «الملک عقیم» ، حتی اگر اکنون پیامبر اسلام(ص) برای به دست گرفتن قدرت و حکومت با ما منازعه میکرد، گردنش را با شمشیر میزدیم: «ولو ان صاحبالقبر- یعنی النبی (ص) – نازعنا الملک ضربنا خیشومه بالسیف…»(23)
در همین نبرد بود که پس از شهادت حسین بن علی فخی، موسی بن عیسی وارد مدینه شد و به پیروی از بنی امیه دستور داد که مردم علی (ع) و آل او را لعنت کنند(24).
– سیاهچالها
با آغاز نبردهای مسلحانه علویان، عباسیان با تجاربی که از گذشته داشتند، خفقان تحملناپذیری برقرار کردند و شناسایی ود ستگیری شیعیان و علویان دور جدیدی یافت.(25) این بار علویان و شیعیان تنها در سیاهچالها زنده به گور نمیشدند بلکه منصور عباسی که به کار ساختن بغداد مشغول بود، به جای خشت از علویان استفاده می کرد و آنان را زنده زنده در بنای بغداد کار میگذاشت و میادین شهر را با استوانههایی از علویان که زنده گچ گرفته شده بودند، تزیین میکرد، سفیر روم نخستین کسی بود که از بغداد و استوانههایش دیدن کرد. با این همه، نهضتهایی عدالتخواهانه علویان یکی پس از دیگری آغاز میشد. در ایران کانونهای مقاومت و مبارزه شکل میگرفت، طبرستان، خراسان بزرگ و ایران مرکزی (ایالت جبال) پایگاههای اساسی نهضتهای علویان علیه رژیم عباسی بود(26). علویان در طبرستان و دیلمان قدرت و حکومت یافتند(27)، عراق و حجاز همچنان مرکز مقاومت و مبارزه بود، یمن پایگاه نوی برای علویان گردید و در نیمة قرن سوم هجری، حکومت علوی در آن دیار برقرار شد(28).
– حضور علویان در ایران
حضور علویان در ایران بخشی از مبارزه و تبیین معارف دین و جایگاه امامت شیعه بود. اصل تعقیب و گریز در سرتاسر خلافت اموی – عباسی برقرار بود و جغرافیای مبارزه حد و مرزی نمیشناخت. قلمرو گریز و استتار علویان از دیلم و طبرستان و جبال گیلان و ایران مرکزی و جنوبی و خراسان بزرگ آن روز گرفته تا یمن و سند میرسید. مبارزه عوارضی همراه داشت. به این صورت که وقتی خلافت بر یک مبارز علوی دست مییافت، شهادت خود او، گاه قتلعام اعضای خانوادهاش را نیز به دنبال داشت، گاه به تبعید آنان منجر میشد و گاه تحریم و فشار اقتصادی به حدی بود که چارهای جز مهاجرت نداشتند. از دیگر سو، به محض دستگیری یک مبارز، بقیه بستگان و نزدیکان او متواری میشدند و اگر حکومت به مبارز تحت تعقیب دست نمییافت، همین عواقب برای خانوادة او مقرر میگردید. اصل تعقیب حد و مرزی نداشت، گاه برای دستگیری یک مبارز که در محلی دوردست شناسایی شده بود، تا آن سوی مرزهای رسمی خلافت، نیرو اعزام میشد،لذا یک مبارز باید مرتب از شهری به شهری و از دیاری به دیار دیگری میرفت و در استتار کامل به سر میبرد. یک منبع تاریخی قرن پنجم هجری که بههمین منظور نوشته شده، فهرست نسبتاً جامعی از حضور علویان در سرتاسر قلمرو خلافت و سلطنت وابسته، ارائه کرده و ترسیم دقیقی از سیر حرکتشان به یادگار گذاشته است. این منبع، منتقلةالطالبیة نام دارد که اسم با مسمایی است. آنگونه که مقاتل الطالبین یا شهادتنامه شیهدان شیعه،منبع ارزشمندی دیگری در همین زمینه است. این کتاب فهرستی ناقص و ناتمام از رزمآوران شهید علوی در خلافت اموی – عباسی است که در قرن چهارم هجری نوشته شده است(سال تألیف این کتاب 313 قمری است).
– حکومت علویان در طبرستان
تشکیل حکومت علویان در طبرستان، مشوق دیگری بود که به مهاجرت علویان از حجاز و عراق انجامید. آنگونه که غلبة نسبی شیعه در ایران مرکزی عامل دیگر مهاجرت بود. تاریخ سیاسی اسلام نشان میدهد که مرحلة اول مهاجرت به هر دلیل در طول قرون اول تا چهارم هجری بوده است و در مرحله دوم مهاجرت از محل استقرار ثانویه به نقاط دیگر صورت گرفته است.
– پایگاه مردمی
علویان در آغاز قرن سوم هجری در ایران مرکزی مخصوصاً ری پایگاه مذهبی و احتمالاً اجتماعی داشتهاند. این وضعیت رو به تحول تا پایان قرن ششم هجری به اوج خود میرسد تا آنجا که علاوه بر تمرکز در شهرری، روستاهای اطراف ری نیز در اختیار علویان بوده و در میان دیگر اقلیتها، اکثریت نسبی را داشتهاند(29). در همین مقطع بلند در طبرستان و جنگل گلیلان و دیلمان نیز رشد داشتهاند.(30) و به وظایف ترویج فرهنگ تشیع مشغول بودند(31).
علویانی که به ری آمدهاند، مشخصاً از اعقاب امام حسن بن علی بن ابیطالب (ع) و از اولاد حسن مثنی و زید بن حسن بودهاند(32). البته از شاخههای دیگر این شجره طیبه نیز در ایران مرکزی از جمله ری حضور یافتهاند.
مقابر مزارات علویان در ایران، علیرغم اصرار زمان و خواست قدرتهای اهریمنی حاکم بر تاریخ مبنی بر حق و محوشان، در سرتاسر این سرزمین پر حادثه بر جای مانده است
– آمدن حضرت رضا (ع) به ایران
حضور حضرت رضا(ع) در ایران و پذیرش ولایت عهدی موجب آمدن جمع زیادی از امامزادگان گردید که نمونه آن احمدبن موسی شاهچراغ با پانزده هزار نفر از امامزادهگان و یاران و نیز آمدن حضرت معصومه با جمعی از برادران و یاران و سپس مقابله عوامل حکومت بهدستور مأمون عباسی و شهادت جمع بسیاری از امامزادهگان و پراکنده شدن جمع دیگر از شواهد دشواریهای اهل البیت در دوران عباسیان است(33).
بقاء متبرکه
پراکندگی سادات در تمام نقاط این پهنه یکسان نبود. به جاهایی که احساس امنیت بیشتر می کردند تعداد زیادتری روی می آورند، همانند کوهستان ری و طبرستان و پاره ای نقاط مرکزی، با این حال، بعضی از ایشان گرفتار مخالفان می شدند و به شهادت می رسیدند.
امروز مرقد اکابر این بزرگواران باقی ومزار و مطاف است. از بر سنجیدن تعداد آنها در نقاط مختلف می توان پی برد که این نقاط به چه نسبت مورد توجه ایشان بوده است گرچه برخی از این بقاع در طی زمان خراب و آثار آنها محو گردیده است. تحقیق در احوال این معصوم زادگان و شناخت فرد فرد این بزرگواران اغلب درنهایت صعوبت و گاه غیرممکن می نماید بدین دلایل:
– زندگی پنهانی
1. بسیاری ازسادات از ترس عمال جور در خفا به صورت پنهان بدین مرز و بوم آمدند و مجهول وار زیستند و ارباب انساب و نقبای سادات را از احوال و پایان کار ایشان اطلاعی به دست نبوده و متعرض نامشان در کتابهای انساب نشده اند. چون فوت کردند در محل، ارباب خیر بقعتی بر روی مزار ایشان بساختند و لوحه نامشان را بر آن نصب کردند، لکن ترجمه حالشان ناگفته ماند.
– محو آثار
2. لوحه ای که در روز فوت برای نصب بر مزار این بزرگواران فراهم می آمد به خط کوفی بود، در زمانهای بعد که آنها را به خط ثلث یا نسخ برمی گرداندند، دشواری-های خط کوفی در اعجام و اعراب و قرائت و گاه فرسوده شدن و ریختن برخی کلمات سبب تحریف و تصحیف می گردید چنانکه مثلا حسین به صورت حسن و نقی به صورت تقی و عبیدالله به صورت عبدالله و ظاهر بصورت طاهر درمی آمد و از این نوع شواهد زیاد به دست است.
– خودداری از نام و نشان
3. در بسیاری از موارد در ذکر پدران صاحب مرقد تا اتصال به معصوم از باب اختصار در نسب، نام یک یا چند واسطه حذف شده است بدانسان که اکنون در نقاط مختلف امامزاده های فراوانی را می بینیم که فرزند امام موسی کاظم (ع) معرفی شده-اند، حال آنکه آن حضرت را بدین کثرت فرزند نبود و چنانچه در مفتتح این مقالت در ذکر مهاجرت گروه دوم از سادات بیان شد به نقل منابع حضرت امام رضا (ع) بیست و یک برادر بیش نداشت بنابراین بقیه، فرزندزادگان و نبیره و احفاد و ذراری امام موسی کاظم (ع) هستند که در نسبتشان یک یا چند واسطه حذف گردیده و این موضوع آنان را به شکل فرزند بلافصل امام درآورده است(34).
– مردم و حفظ آثار امامزادهها
از دیرباز به حکم پاره ای اخبار، ظاهراً نخستین بنا بر روی مرقد معصوم زادگان در همان زمان دفنشان به صورت سایبانی ساده به وسیله علاقمندان به خاندان نبوت و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به وجود می آمد و به مرور، دیگر نکوکاران چیزی بر آن می-افزودند تا آنکه زمان چندانی نمی گذشت که صورت زیارتگاهی با آلت و عدت به خود می-گرفت. فیالمثل احداث زیارتگاه حضرت معصومه (س) در قم نخستین بنا که عبارت بود از سایبان بوریایی به وسیله شیعیان که ساکن قم و معروف به خاندان سعد اشعری بودند بر روی قبر گذارده شد. پس از مدت کمی یکی از دختران حضرت امام محمد تقی (ع) به نام سید زینب به قم آمد و قبه با گنبد ساده ای بر روی قبر بنا نهاد. از آن پس که سادات علوی در طبرستان صاحب قدرت شدند و حکومت به سال 270 ق. به محمد بن زید علوی رسید و بعد که آل بویه روی کار آمدند امر آباد ساختن مرقد مطهر و بقاع متبر که مورد توجه خاص قرار گرفت. پس از آن نیز این مهم ادامه یافت و هنوز قرنی نگذشته بود که به عهد سلجوقیان مجدالملک از وزیران شیعی مذهب آن سلاله بدین امر قیام کرد(35).
– سندهای ماندگار
عبدالجلیل رازی در النقض می نویسد:
«وزیر سعید شهید مجدالملک اسعد بن محمد بن موسی البراوستانی القمی قدس الله روحه با بزرگی رفعت و قبول و حرمت، خیرات بسیار فرمود چون قبه امام حسن بن علی و علی زین العابدین و محمد الباقر و جعفرالصادق (ع) به بقیع که هر چهار معصوم در یک حظیره مدفونند و عباس عبدالمطلب در آنجا مدفون است به مدینه رسول (ص) به گورستان بقیع و مشهد موسی کاظم و محمدتقی (ع) به مقابر قریش هم او فرموده است به بغداد و مشهد موسی کاظم و محمد تقی (ع) به مقابر قریش هم او فرموده است به بغداد و مشهد سید عبدالعظیم حسنی به شهر ری و بسی از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی (ع)، با آلت و عدت و شمع و اوقاف که همه را دلالت است بر صفای اعتقاد او و در مقابل تربت حسین بن علی (ع) در کربلا مدفون است(36).»
در زمستان 1347 آثار سر در قدیمی حرم عبدالعظیم با کتیبه کوفی و آجرکاری های زیبای عهد سلجوقی مربوط به سالهای 480-490 ق در جوانب سر در کنونی آن بقعه پدیدار گردید که کتبیه آن به نام «سید شمس الدین مجد الملک مشید الدوله ابولفضل اسعد ابن محمد موسی» خوانده شد. کشف این کتبیه قول صاحب النقض را تأیید می کند.
– دوران سلجوقیان
باری پس از سلجوقیان نیز در منابع نام نکوکارانی از حکام و متمکنان معتقد محلی و غیرایشان به چشم می خورد که در آباد نگاهداشتن بقاع مقدس توجهی داشتند و با افراد خیر و متدین دیگر که در اعصار و اماکن مختلف در این باب کوشش کردند و اموال خرج نمودند و لکن نامشان در جایی درج نیامده است.
– صفویان و قاجاریه
از آن زمان که صفویان روی کار آمدند و آیین تشیع مذهب رسمی کشور ایران گردید زیارت بقاع و اماکن مقدس این آیین رونقی دیگر گرفت رفتن شاه عباس با پای پیاده به زیارت امام رضا خود یکی از دلایل بارز این دعوی تواند بود. از سلاطین این سلاله، شاه طهماسب را در امر تعمیر مراقد مقدس اهتمامی خاص بود، وی ظاهراً تمامی مراقد و بقاء معصومزادهگان را مورد مرمت و تعمیر قرار داده بوده است. سلاطین قاجار مانند فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه نیز در این باب گاه اهتمام می کرده اند.
– جمهوری اسلامی
ولی در واقع اهتمام تمام در مرمت و تعمیر و نگهداشت امامزادگان در قرن حاضر در دوره ای که اکنون در آن زندگی می کنیم یعنی دوران حکومت جمهوری اسلامی انجام پذیرفته است(37).
جایگاه معنوی و محبوبیت:
بعد ازاندکی، اشارة به مشکلات امامزادگان اولاد علی و زهرا (س) در زمان خلفاء بنی امیه و بنی عباس و علت هجرتشان به ایران خواهیم دریافت که چرا در روایات اسلامی از شخص رسول اکرم و دیگر حضرات معصومین (ع)، زیارت و تعمیر قبور این ستارگان فروزان توصیه شده است.
ـ قرآن و مودت به اهل البیت (ع)
زیرا باید گفت تنها چیزی که در مقابل زحمات نبی اکرم بنا به مضمون آیه شریفه (قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی)(38) قرار می گیرد، دوستی و محبت به خاندان عصمت و طهارت می باشد زیرا این نبی خاتم بود که انسانها را از حضیض ذلت به اوج عزت و سرحد رشد و کمال رسانید.
– لزوم محبت بر تمامی خاندان پیامبر(ص)
پس می توان تنها چیزی که در قبال اجر نبوت و تبلیغ رسالت آن، پیغمبر اکرم قرار داد.مودت و محبت به فرزندان پیامبر است. در کتاب شریف اصول کافی که شیخ کلینی روایت می کند از حضرت ابی جعفر که با زید بن علی بن الحسین سخن می فرمود: (الطاعه لواحد منا و الموده للجمیع) یعنی اطاعت نمودن و ولی امر (در هر دوره) یک نفر از ماهاست که او امام عصر و واجب الاطاعه می باشد واجب است ولی محبت و دوستی نسبت به عموم سادات فرض و لازم شمرده شده است(39).
– برخورد امام عسگری (ع) به احمدبن اسحاق
در کتاب تاریخ قم آمده که حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق در قم، روزی وی بخانه احمد بن اسحاق که مسئول اوقاف قم و از شیعیان معتبر و آبرومند درگاه امام عسکری بود رفت، احمد او را اجازه ورود بخانه خویش نداد و سید دل شکسته بازگشت.
اتفاقاً در آن سال احمد به حج مشرف شد و در راه خود جهت تشرف به حضور امام عسکری بسامرا رفت چون به درب خانه امام رسید حضرت او را اجازه ورود نداد، احمد آنقدر به درب خانه گریه و ناله نمود تا بالاخره حضرت او را اجازه تشرف دادند چون وارد شد عرض کرد: یابن رسول الله چرا به من اذن دخول ندادی مگرنه من همان احمد بن اسحاق که از موالیان و ارادتمندان شما می باشم؟!
حضرت فرمود: آری ولی پسر عم ما را از درب خانه خویش براندی! احمد بگریست و سوگند یاد کرد که قصد بی ادبی نداشتم حضرت فرمود: راست می گویی ولی بهر حال احترام آنها لازم است و چون بما نسبت دارند مبادا درباره آنها توهین و تحقیری روا داری که از زیانکاران خواهی شد.
احمد چون از سفر حج بازگشت مردم قم به دیدن او رفتند حسین نیز در جمع وارد خانه شد به محض اینکه چشم احمد بسوی حسین افتاد فوراً از جا برخاست و او را استقبال نمود و بشایستگی از او احترام نمود و وی را به صدر مجلس نشاند.
حسین سخت بشگفت آمد و از او سبب را پرسید احمد داستان خود با امام عسکری را برای او بازگو کرد(40).
– نظر به شیخ صدوق درباره مودت به خاندان پیامبر(ص)
مرحوم ابن بابویه در اعتقدات خود تصریح نمود بر اینکه منظور از قربی در آیه کریمه (الا الموده فی القربی) تمام ذریه و دودمان پیغمبر است و در این زمینه به حدی روایت وارد شده است که از حد تواتر هم گذشته علاوه بر اینکه تمام مفسرین قرآن از شیعه و سنی هم بدان تصریح کرده اند مثل صاحب تفسیر کشاف و ثعلبی که هر دو محبت به اهلبیت رسالت را از اصول مسلمه و ارکان اسلام برشمرده و خلافش را هم کفر محض می دانند و در کل باید گفت که از آیات و روایات چنین نتیجه می توان گرفت که محبت به ذریه پیغمبر و به روایت شیخ کلینی به تمام سادات فرض و ترکش مورد عقوبت.»(41)
امام صادق مانع از جسارت به سادات شد
ابوسعید مکاری گوید: جمعی از ما در حضور امام صادق نشسته بودیم سخن از زید و قیام او بمیان آمد یکی از حضار می خواست نسبت بزید جسارتی کند حضرت نهیبش داد و فرمود آرام باش، شما حق ندارید میان ما دخالتی کنید و جز به نیکی درباره ما سخنی بگویید و این را بدانید که هیچیک از ما نمی میرد جز اینکه پیش از مرگش به سعادت رسد و عاقبت بخیر گردد گرچه در مدت کوتاهی از آخر عمرش که به قدر دوشیدن شتری باشد.(42)
– مرقد فرزندان علی (ع) جایگاه بهشتی است
از این باب است که روایات زیادی از جانب رسول اکرم و حضرات ائمه در تعمیر قبورشان و زیارت و محبت به ذریه پاکش وارد شده است.
رسول خدا به حضرت امیر المؤمنین می فرماید:
«یا عَلی اِنَّ اللهَ جَعَلَ قَبْرُکَ وَ قَبْرُ اَوْلادِکَ بُقْعَةٌ مِنْ بُقاعِ الجْنَّهِ وَ عَرْصَةٌ مِنْ عَرَصاتِها.»(43)
«ای علی خداوند قبر تو و قبر فرزندان ترا، خانه ای از خانه های بهشت و میدانگاهی از میدانگاه های آن قرار داده است.»
در روایت دیگر وارد شده که هر کس تعمیر کند قبور امامزادگان را چنان است که شرکت کرده باشد با حضرت سلیمان در بناء بیت المقدس. پیامبر ختمی مرتبت به حضرت امیر المؤمنین علی می فرماید:
«یا عَلی مَنْ زارَنی اَوْ زارَ اَحَداً مِنْ ذُرِیَّتی زُرْتُهُ فی یَوْمِ الْقِیمَةِ فَانْقَذْتُهُ مِنْ اَهْوالِها وَیا عَلی مَنْ عَمَّرَ قُبُورُکُمْ فَکَانَّما اعانَ سُلیمانَ بْنِ داوُدَ عَلی بَناءِ بَیْتِ الْمُقَدَّس».(44)
«هر کسی که زیارت کند مرا یا یکی از ذریه من را زیارت می کنم من او را در روز قیامت و از هول های قیامت او را نگه می دارم و نیز حضرت اضافه می نماید که هر کسی تعمیر کند قبور شما را چنان است که کمک کرده باشد سلیمان بن داوود را در بنا بیت المقدس.»
– زیارت امامزادهگان
و در بعضی از روایات وارد شده که امام حسین(ع) فرمود: کسی که یکی از فرزندان مرا در حیات یا بعد از ممات زیارت کند مانند آنست که مرا زیارت کرده و کسی که مرا زیارت کند گناهانش آمرزیده می شود و همچنین محدث قمی از جعفر بن قولویه قمی از عمروبن عثمان رازی روایت کرده که گفت: شنیدم امام موسی بن جعفر(ع) فرمود:
«هر که قادر نباشد بر زیارت ما پس زیارت کند صلحاء و نیکان از موالیان و دوستان ما را برای او ثواب زیارت ما نوشته می شود.»(45)
و در کتاب (سفیه البحار) هم از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که حضرت فرمود:
«عَیادَةُ بَنی هاشَمٍ فَریضَةً وَ زِیارتُهُمْ سُنّهٌ»(46)
یعنی: «عیادت فرزندان هاشم «سادات» جزء فرایض و وظایف است و زیارت آنان سنت و مستحب است. » والسلام
پینوشتها:
1 . اِنّا اَعْطَیْنَاکَ الکَوْثَرَ/ ما به تو ای پیامبر کوثر (خبر کثیر و نسل فراوان) عطا نمودیم/ سوره کوثر/ 1
2 . قْل لّا اَسْألْکُمْ عَلَیَه ِ اَجراً ألّْا الْمودَّة ْ فِی القُربی / سوره شوری / 22
3 . أنی تارک فیکم التقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکنم بها لن تضلوا ابدا- ینقل فریقین شیعه و اهل سنت
4 . بحارالانوار ،ج 94، ص 22.
5 . اصول کافی، ج 3، ص 221 .
6 . دائرة المعارف اسلامی.
7 . منتهیالامال محدث قمی .
8 . دائرة المعارف اسلامی
9 . دایرة المعارف تشیع، ج 2، ص 392.
10 . دائرةالمعارف ، تشیع، ج 2، ص 392.
11 . دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 392.
12 . التنبیة، 284.
13 . نهجالبلاغه، کلام 15و 16، خطبههای 92و98و158.
14 . سلیم، 205.
15 . سلیم ، 2020 – 204.
16 . سلیم، 204-205 .
17 . سلیم، 205؛ ابن ابیالحدید، ج 3، ص 170، المغنیه، ص 42- 56؛ الغارات ج 1 و 2 .
18 . سلیم، ص 205،108- 109
19 . سلیم، 109،110 ، 111 .
20 . مقاتل، 174-171؛ بحارالانوار، ج 47، ص 272.
21 . التنبیه، 298، 2999، 300؛ مقاتل، ص 118- 266؛المغنیه، ص 145- 150؛ الجهاد، ص 111-207.
22 . المغنیه، ص 145، 146، 142، 149، 148؛ مروج، ج 3، ص 10؛ ابن اثیر، ج 4، ص 325.
23 . مقاتل، ص 302 .
24 . مقاتل، ص 302.
25 . کلیه مسافرخانهها ومراکز عمومی و خانههای مردم زیرنظر بود، حتی چهارپایان هر روز و شب سرشماری میشدند؛نک: تاریخ طبری، ج 5، 9، 232، 234، 235.
26 . الافاده، 273، 224، 225، 276؛مقاتل،ص 460.
27 . الافاده ،275-320؛ مقاتل، ص 460؛ زامباور، ص 105،
28 . زامباور، ص 187،1888، 189؛ پیشینه حکومت علوی در یمن و فهرست حاکمان علوی تبار ، ج 1، ص 282- 262 .
29 . تاریخ قم، ص 194، 208-209؛ الافاده، ص 273- 325.
30 . النقص، ص 458، 459، 460، تاریخ قم، ص 208-209؛ فصل دوم و سوم این رساله .
31 . النقص ، ص 458، 459، 460؛ الراوندی، ص 328، 329، 330؛ تاریخ قم، ص 208-210؛ پیشینه سیرعلویان در ایران؛ العلویه، ص 1-180، در ری؛ 23، 24، 28، 38، 43، 44، 52، 54، 55، 58، 60، 63، 64، 80-94.
32 . الطالبیه، ص 151، 152 – 158، 235، 236، 281، 405؛ المبارکه، ص 26، 27؛ الفخری، ص 106-107؛ لاختصار، ص 62؛ العلویه، ص 23، 24، 28، 38، 43، 44، 52، 54، 55، 58.
33 . زندگینامه احمدبن موسی شاه چراغ، زندگینامه حضرت معصومه.
34 . تاریخ طبرستان، 224- تاریخ رویان 67، دائرة المعارف، تشیع، ج 2، 392.
35 . زندگینامه حضرت معصومه چاپ آستانه مقدسه- تاریخ طبرستان / 224.
36 . تاریخچه وقف در اسلام شهابی 63- 81- 135- انقض 225 .
37 . تاریخ رویان و مازندران / 67 – روزنامه کیهان شماره 9111 آبان 1352 .
38 . قرآن مجید ، سوره شورا ، آیه 23.
39 . ا صول کافی.
40 .گنجینة آثار قم جلد 1 ، صفحة 397، دی فروزان، صفحة 96- معارف و معاریف ،جلد 3. صفحه 1179.
41 .نقل از انجم فروزان ، صفحة 55 .
42 . نقل از کتاب معارف و معاریف صفحه 1178 ، جلد 3.
43 . نقل از کتاب روح و ریحان صفحة 407 و کتاب امامزادهان ، صفحه 6.
44 . ثوابالاعمال ،242- انجم فروزان ، 59.
45 . روح و ریحان ، صفحة 408 و کتاب امامزادهگان صفحه 7.
46 . امامزادهگان صفحة 7و 8.
منابع و مأخذ:
1- قرآن مجید
2- نهج البلاغه
3- اصول کافی
4- صحاح سته مسند احمد- صلح مسلم
5- صحیح ترمذی کتاب المناقب
6- المستدرک علی الصحیحین معرفة الصحابة
7- فضال الخمسة من صحاح الستة
8- المراجعات
9- العواعق المحرقة
10-دارئه المعارف تشیع
11-التنبیه
12- سلیم
13- بحار الانوار
14- المقائل
15- المغنیه
16- روج الذهب
17- تاریخ ابن اثیر
18- تاریخ طبری
19- پیشینه حکومت علوی در یمن
20- تاریخ قم
21- النقض
22- الراوندی
23- سیر علویان در ایران
24- الطالبیة
25- زندگینامه احمد بن موسی
26- گنجینه آثار قم
27- معارف و معاریق
28- انجم فروزان
29- منتهی الامال
30- روح و ریحان
31- کتاب امامزادگان
32- ثواب الاعمال
33- تاریخ طبرستان
34- تاریخ رویان
35- تاریخ وقف در اسلام
36- روزنامه کیهان
/ج