خانه » همه » مذهبی » امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)

امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)

امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)

بالاترين جهاد امام علي عليه السلام که بايد آن را «جهاد اعظم»ناميد، جهاد بيست و پنج ساله آن حضرت پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و اله ، با دنيا پرستان و جاه طلبان در لباس اسلام و پوشش مسلماني و صحابي پيامبراکرم صلي الله عليه و اله، بود که هدفشان بازگرداندن جاهليت و ريشه کن کردن اسلام بود و بالطبع مردم تازه مسلمان که هنوز نهال اسلام و توحيد در سرزمين وجودشان ريشه نگرفته و در عمق جانشان نشسته بود که با تنش و چالش در مظهر آن که خلافت باشد از اصل اسلام دست مي شستند و به جاهليت باز مي گشتند.

80cc6372 d4a4 48a2 8da3 dd8e7c1f3aff - امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)

sa3335 - امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)
امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)

 

 

بالاترين جهاد امام علي عليه السلام که بايد آن را «جهاد اعظم»ناميد، جهاد بيست و پنج ساله آن حضرت پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و اله ، با دنيا پرستان و جاه طلبان در لباس اسلام و پوشش مسلماني و صحابي پيامبراکرم صلي الله عليه و اله، بود که هدفشان بازگرداندن جاهليت و ريشه کن کردن اسلام بود و بالطبع مردم تازه مسلمان که هنوز نهال اسلام و توحيد در سرزمين وجودشان ريشه نگرفته و در عمق جانشان نشسته بود که با تنش و چالش در مظهر آن که خلافت باشد از اصل اسلام دست مي شستند و به جاهليت باز مي گشتند.
لذا اميرمؤمنان عليه السلام به خاطر حفظ اسلام و مصلحت مسلمين نه تنها با خلفاء درگير نشد و سکوت کرد بلکه آنچه از خيرخواهي و ارشاد بود مضايقه نفرمود.
اين صبر و سکوت از دوجهت سنگين و شکننده بود: يکي آنکه امام عليه السلام خلأعظيم شرايط رهبري را در پوشنده لباس خلافت مي ديد و خطر آنها را که مدعي ادامه رسالت نبوي در سير انسان وجامعه به کمال مطلوب بود، احساس مي کرد، و ديگر آنکه شرايط کامل رهبري که در رأس آن فرمان خداوند و تعيين و تصريح پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در موارد متعدد من جمله در غدير خم بود در خود مي ديد و آن را مسؤوليتي الهي و وظيفه اي شرعي مي دانست ولي متأسفانه دستهايش بسته و جامعه که در قفس تهديد و تطميع افتاده و فضاي توطئه و جوّ مسموم نفاق حاکم گرديده، زمينه و آمادگي را به کلي منتفي ساخته بود.
با توجه به اين موقعيت و تضادّ، که هر دو سوي ان در بردارنده ضررها و خطرهاي زيادي بود، دورنماي آن جهاد عظيم ترسيم مي گردد.
اگر غير از علي هر کس ديگر بود اساس اسلام متزلزل و نابود مي شد، اين جهاد اعظم امام بود که در سايه عنايات الهي توانست کشتي متلاطم اسلام را به ساحل نجات برساند، و زمينه اي فراهم سازد که امروزه در دنيا بيش از يک ميليارد و نيم مسلمان جبهه گسترده و نيرومندي را تشکيل داده و انقلاب اسلامي ايران که همان اسلام ناب محمدي است سياست دنيا را تحت الشعاع خود قرار داده و قدرتي مافوق همه قدرتهاي مادي بودجود آورده که نمونه آن پيروزي در دفاع مقدس هشت ساله بود که محققان از مورخان معاصر بدان اعتراف دارند. گر چه امپرياليسم خبري و مزدوران رسانه اي و خبرگزاري هاي صهيونيستي که متأسفانه حوزه اطلاعات و اخبار بين المللي را در تيره خود گرفته اند آن را مخفي کرده و به سکوت و يا تحريف آن پرداخته اند. اما عاقلان دانند که اين اسلام بود که برکفر جهاني پيروز شد.
راستي چه شرايط سخت و جانکاهي را به وجود آورده بودند که امام با علم و تقوي و جهاد بي نظير خود دست روي دست گذاشت و صبر و سکوت پيشه کرد آنجا که خود فرمايد:
«و طفقت ارتئي بين ان اصول بيد جذّاء او اصبر علي طخية عمياء يهرم فيها الکبير و يشيب فيها الصغير».
آن جهادي که دشمن کافر و بت پرست روياروي اسلام ايستاده است در مقايسه با دشمني که لباس اسلام در بر کرده و عنوان صحابي رسول خدا را يدک مي کشد بسيار ساده و راحت است سنگيني اين جهاد عظيم (صبر و سکوت)از اين جمله امام به خوبي روشن مي شود:
«فرأيت انَّ الصبر احجي فصبرت و في العين قذي و في الحلق شبحي».
پس صبر را عاقلانه تر يافتم لذا صبر کردم اما چه صبري که خار در چشم و استخوان در گلو.
و سپس اين جهاد بزرگ و صبر و سکوت جانکاه در دوران خليفه دوم هم ادامه مي يابد که آن حضرت فضاي نامناسب و پرمخاطره خلافت و شخص خليفه را چنين ترسيم مي نمايد:
«لشدّ ما تشطّرا ضرعيها فصيّرها في حوزة خشناء يغلظ کلمها و يخشن مسّها و يکثر العثار فيها و الاعتذار منها …فصبرت علي طول المدة و شدة المحنة».
راستي هر يک از آن دو، تا توانستند ناقه خلافت را به سهم خود دوشيدند، پس او که طبيعتي خشن داشت خلافت را در آن مستقر ساخت. طبيعتي که برخورد با آن «جراحت شمشير»بود و ارتباط با آن«سوهان روح»و مالامال از لغزشها و عذرخواهي ها…و من هر چه بود، براين رنج طولاني و اندوه جانکاه شکيبا بودم تا راهش به پايان رسيد.
صبر و سکوت امام مسيري طولاني را پيمودو دو خليفه را تحمل کرد وخسارتهايي به عالت اسلامي وارد آمد و امام همچنان در حصر و محدوديت بود و جامعه هنوز به عمق فاجعه پي نبرده بود تا خليفه سوم که محصول انحراف کامل حکومت از مسير رسالت بود به کرسي خلافت تکيه زد و صريح و بي پرده به ظلم و فساد و تاراج بيت المال پرداخت و عدالت اجتماعي که رکن اصلي حکومت اسلامي بود، سقوط کرد.
«الي ان قام ثالث القوم نافجاً حضنيه بين نثيله و معتلفه و قام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خصمة الابل نبتة الربيع…»
تا سرانجام سومين از آن باند به خلافت برخاست در حالي که باد نخوت و به غبغب افکنده و هدفي جز کامجويي از خلافت در سر نپرورده بود و همراه او فاميلش به غارت بيت المال پرداختند و چون شتري که برگياه بهاران در آمده، مال خدا را لگد کوب کرده و بر باد دادند…
اينک غده انحراف چرکي شده و زمان انفجار فرا رسيده و بيست و پنج سال جهاد سکوت زمينه رشد و آگاهي عمومي را فراهم آورده و مردم به خوبي و از نزديک انحراف و سقوط را احساس کرده و به جايي رسيده که ديگر تحمل يک لحظه اين خلافت را ندارند.
آنان به تجربه دريافتند که ناخداي اين کشتي جز علي عليه السلام نيست و استقرار حق و عدل جز با قيام توده مردم و قطع قاطعانه دستهاي پليد ظلم و تبهکاري تحقق نخواهد يافت و اين است ثمره جهاد اعظم امام عليه السلام.

آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داري
 

صفات برجسته دانش و تقوي و جهاد، آن هم در سطح عالي و منحصر به فرد در وجود اميرالمؤمنين ، او را نماد انسان کامل به دنيا معرفي کرده است .
اين صفات و خصوصيات است که شرايط رهبري و امامت را در او بوجود آورد و پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله به فرمان خدا و براساس اين ويژگي ها او را به امامت پس از خود منصوب فرمود، زيرا تحقق جامعه برتر انساني و عدالت اجتماعي بدون رهبري انساني که در علم و تقوي و جهاد سرامد باشد عملي نيست. لذا در دوران کوتاه خلافت پنج ساله امام با همه درگيري ها و تحمل سه جنگ خانمان برانداز آن حضرت موفق شد در کوفه که در واقع مي توان گفت پرجمعيت ترين شهرها و مرکز خلافت بود، اين عدالت و رفاه عمومي را فراهم سازد و قطعاً به ساير شهرها هم کشيده شده بود.
در کتاب فضائل احمد از امام نقل شده است که «ما اصبح بالکوفه احدٌ الا ناعماً انّ ادناهم منزلة ليأکل البرّ و يجلس في الظل و شرب من ماء الفرات».(1)
در کوفه همه در رفاه و آسايش زندگي مي کنند و کمترينشان از نظر زندگي کساني هستند که تغذيه سالم و خوراک گندم دارند و از سرپناه و آب آشاميدني سالم فرات برخوردارند.
و از همين جاست که علت پذيرفتن خلافت ظاهري را تحقق عدالت اجتماعي و گرفتن حق مستضعفان و محرومان از چپاولگران و غارتگران اعلام فرمود:
«…و لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود انلاصر و ما اخذ الله علي العلماء، ان لا يقاروا علي کظة ظالم و لا سعب مظلوم لا لقيت حبلها علي غاربها…».
«سوگند به شکافنده بذر و آفريننده جان اگر نبود حضور فشرده مردم براي بيعت و عهدي که خداي از عالمان گرفته است که بر شکمبارگي ستمگر و محروميت ستمديده«صحه»نگذارند حتماً افسار خلافت را رها مي کردم و هرگز زير بار مسووليت نمي رفتم…».
و پس از پذيرفتن خلافت بدون معطلي اعلام فرمود اموال عمومي که بي جا و از روي بذل و بخشش هاي بي مورد و غصبي بوده بايد به بيت المال برگردد.
«و الله لو وجدته قد تزوج به النسا، و ملک به الاما، لرددته فان في العدل سعة و من ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق».(2)
به خدا سوگند اگر اين املاک، کابين همسران و بهاي کنيزکان هم گشته باشد آن را به بيت المال برمي گردانم که در عدالت گشايش است و آن که کس که «داد»بر او سخت آيد از «بيداد»به فرياد آيد.
و بر قاضي خود سخت مي تازد که چرا خانه را به اين قيمت(80دينار)تهيه کرده اي.
«…فانظر يا شريح لا تکون ابتعت هذه الدار من غير مالک او نقدت الثمن من غير حلالک فاذا انت قد خسرت دار الدنيا و دار الاخره اما انک لو کنت أتيتني عند شرائک ما اشتريت لکتبت لک کتاباً علي هذه النسخة فلم ترغب في شراء هذه الدار بدرهم فما فوق».(3)
اي شريح!مباد که اين خانه را از مال ديگران فراچنگ آورده باشي، يا پول آن از غير حلال فراهم آمده باشد، که دنيا و آخرت خويش را تباه کرده اي . اگر آنگاه که آهنگ خريد خانه را داشتي نزدم مي آمدي، سندي براي تو مي نوشتم که هرگز ميل خريد اين خانه را به يک درهم يا بيشتر نمي کردي؟!.
و يا وقتي برادرش عقيل اضافه بر سهميه و حقوقش از بيت المال مي خواست امام با او قاطعانه برخورد کرد و پس از آنکه آهن گداخته اي را به او نزديک نمود و او فريادش بلند شد، چنين فرمود:
«ثکلتک الثواکل يا عقيل اتئنّ من حديدة أحماها انسانها لمدعية و تجرّني الي نار سجرها جبارها من غضبه؟أتئنّ من الاذي و الا ائنّ من لظي؟».
اي عقيل! سوگواران به سوگت نشينند!چگونه از آهني که انساني به بازيچه آن را گداخته است به فرياد مي آيي و ناله سر مي دهي ولي مرا به آتشي مي کشاني که خداي جبار از غضبش برافروخته است؟ آيا تو از آزاري به !فرياد مي آيي ولي من از آتش دوزخ به فرياد نيايم؟!
و از اين شگفت تر آنکه شبا هنگام کوبنده اي در خانه ام را کوبيد و در ظرفي سربسته حلوايي آورده بود…پس بدو گفتم آيا اين به خاطر پيوند خويشاوندي است يا زکات است و يا صدقه؟ که اين دو برما خاندان پيامبر حرام است . گفت هيچ کدام اما هديه است، آنگاه گفتم گريه کنندگان برتو بگريند آيا آمده اي تا از دين خدا مرا بفريبي…به خدا سوگند اگر هفت اقليم زمين را با آنچه در آسمانهاست به من بخشند تا پوست جوي را به گناه از موري بگيرم هرگز نگيرم.(4)
در اينجا مناسب است کلام بو علي سينا در الهيات شفا آورده شود:
«رؤس هذه الفضائل عفة و حکمة شجاعة و مجموعها العدالة و هي خارجة عن الفضيلة النظرية، و من اجتمعت لها معها الحکمة النظرية فقد سعد و من فاز مع ذلک بالخواص النبوية کاد أن يصير ربّا انسانياً و کادان أن تحل عبادته بعدالته تعالي و هو سلطان العالم الارض و خليفة الله فيه».(5)
نکته اي که از اين کلمات دريافت مي شود اين است انساني که در اوج حکمت نظري و عملي است و از سويي در رابطه ويژه با پيامبر است، همان انسان کامل و حجت الهي در زمين است که بايد گفت مقصود از خلقت منحصر در اين انسان کامل است و ساير موجودات و مخلوقات طفيلي وجود اودر خدمت او مي باشند.(6)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام که همواره از خودستايي پرهيز مي نموده و اصولاً فراتر از اين مسايل فکر مي کرده در بستر شهادت وقتي از او سؤال مي شود که آيا شما افضليد يا پيامبران(به جز حضرت ختمي مرتبت)پيش از آنکه پاسخ مشروح را بيان نمايد، فرمود:
«تزکية المرء النفسه قبيحة»
خودستايي ناپسند است، ولي گاهي براي بيان حقيقت و آشنايي مردم بايد حقايق اظهار شود.
امام عليه السلام در حديثي به هفتاد فضيلت از فضائل خود که نشان دهنده سيماي انسان کامل است اشاره مي فرمايد باشد که شيفتگان و علاقمندان سير و سلوک ويژگي ها و نشانه هاي آن را در يابند و ازآن الهام گيرند که براي رعايت اختصار از ذکر آن خود داري و به کتاب خصال شيخ صدوق ارجاع مي گردد.(7)
بي جهت نيست که در طول تاريخ اسلام دانشمندا ن و محققان کتابهايي درباره اين انسان کامل نوشته اند که تازه بايد گفت يکي از هزار را بيان نکرده اند و اينک به بعضي از آنها اشاره مي شود:
1ـ الخصائص:تأليف احمد بن محمد بن قمي متوفاي350ه
2ـ الخصائص: تأليف طبري.
3ـ الخصائص الأئمة: تأليف شريف رضي متوفاي 406ه
4ـ خصائص اميرالمؤمنين:تأليف شريف ابومحمد حسن بن احمد، متوفاي 425ه
5ـ خصائص اميرالمؤمنين :ابوالقاسم عبيدالله بن عبداله بن احمد معروف به حسکاني، متوفاي 407ه
7ـ خصائص علي:تأليف ابوالحسن شاذان بن فضلي.
8ـ الخصائص العلوية:تأليف ابوالفتح محمد بن احمد بن علي بن ابراهيم نطنزي، متوفاي550ه
9ـ الخصائص العلوية:تأليف محمد بن علي بن الفتح
10ـ الخصائص في فضل عليّ بن ابي طالب:تأليف ابو عبدالرّحمن احمد بن شعيب نسائي، متوفاي 303ه
11ـ الخصائص في فضل علي:تأليف حافظ ابو نعيم اصفهاني، متوفاي430ه
12ـ خصائص مرتضوي: ترجمه و شرح خصائص نسائي به زبان اردو تأليف مولوي سعيد اولاد حسين صاحب شاعر.
13ـ خصائص الوحي المبين في مناقب اميرالمؤمنين-تأليف يحيي بن الحسن الحلي -متوفاي600ه
14ـ خصائص يوم الغدير:تأليف محمد بن يعقوب کليني ، متوفاي329ه
15ـ ما تفرد به اميرالمؤمنين من الفضائل:تأليف ابوالقاسم علي بن احمد بن موسي بن الامام الجواد، متوفاي352ه
16ـ الفضائل:تأليف ابن شاذان، تأليف ابي الفضل سديد الدين بن جبرائيل، متوفاي660ه
17ـ قبسات من فضائل اميرالمؤمنين:تأليف سيد عبدالعزيز الطباطبايي.

پي نوشت ها :
 

1ـ بحارالانوار:327/40.
2ـ نهج البلاغه،خطبه15.
3ـ نهج البلاغه،نامه3.
4ـ نهج البلاغه، خطبه15.
5ـ انسان کامل، حسن زاده آملي،ص127.
6ـ انسان کامل، حسن زاده املي،ص126.
7ـ 572/2-580.
 

منبع: سالنامه النهج شماره 10 – 9

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد