خانه » همه » مذهبی » امام علی(ع) چگونه اصحاب رأی و اهل قیاس را توصیف می فرماید؟

امام علی(ع) چگونه اصحاب رأی و اهل قیاس را توصیف می فرماید؟

الف. ترجمه: ای شیعیان ما و کسانی که خود را بر حق و شیعه می دانید! از اصحاب رأى دوری کنید که آنان دشمنان سنّت هستند. این افراد، غافل و جاهلند از این که سنّت را حفظ کنند و سنّت هم امکان نگه داری به آنها نداده است. این افراد، بندگان خدا را بردۀ خویش می گیرند، و مال پروردگار را بین خود تقسیم می کنند [و به یک دیگر به ارث می دهند] و همچون بردگان در مقابل آنان گردن کج کرده و خوار و ذلیل می شوند و کسانی که همچون حیوانات، کورکورانه از آنان پیروی می کنند. اصحاب رأی، با اهل حق درگیر می شوند و خود را همانند ائمۀ راستگو جلوه می دهند، در حالی که از نادانان و کُفّار ملعون هستند. اگر از آنها چیزی را که نمی دانند، پرسیده شود، اِبا دارند از این که اعتراف به ندانستن کنند. با آراء خود در دین خدا تصرّف می کنند، پس گمراه شوند و گمراه نمایند. اگر دین به قیاس مى‏ بود هر آینه مسح به کف پاها بهتر از ظاهر و روی آن مى شد.‏[1]

ب. شرح کوتاهی از این حدیث:

1. این حدیث شریف دربارۀ مذمّت و نکوهش اهل قیاس است که نباید از فتواهای چنین افرادی پیروی کرد؛ همان طور که امام علی(ع) در این سخن بیان فرمود.[2]

2. اصحاب رأى، اشخاصى هستند که به عقیدۀ خود و به قیاس عمل می کنند. آنهایی که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از اهل بیت او فاصله گرفتند و خود را از سرچشمۀ معارف اسلامی محروم ساختند. این افراد، برای پیدا کردن پاسخ مسائل مورد نیاز به قرآن و احادیث نقل شده از پیامبر(ص) مراجعه می کردند و اگر چیزی نمی یافتند به رأی شخصی خود عمل می کردند و آن را به حساب اسلام می گذاشتند و این روش را «اجتهاد» می نامیدند و چه بسا دچار اشتباهات و خطاهایی می شدند، ولی با عنوان اجتهاد آن را توجیه می کردند؛ مثلاً ابن تیمیه که به بسیاری از خطاهای صحابه اعتراف دارد آنها را از موارد اجتهاد می داند و برای این افراد عذرتراشی می کند.[3]

3. عمل به «قیاس» در نزد علمای شیعه به دلیل عقل و نقل باطل و حرام است.[4]

4. بنابراین، این حدیث شریف، شامل فقها و مکتب فقهی شیعه نمی شود؛ زیرا شیعه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)، به وصایت و امامت دوازده امام معصوم(ع) معتقد است و آنها را تداوم وجود پیامبر(ص) می داند. برای همین، منابع چهارگانۀ استنباط احکام؛ یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل، جایگاه ویژه‌اى به فقه و فقاهت مذهب شیعه بخشیده است.[5]

 

[1]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 2، ص 84، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

[2]. ر.ک: علامه حلى، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص 402 – 405، دار الکتاب اللبنانی، بیروت، چاپ اول، 1982م؛ بحرانى، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، محقق و مصحح: ایروانى، محمد تقى، مقرم، سید عبد الرزاق، ج 1، ص 62، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1405ق؛ رازى نجفى اصفهانى، محمد تقى، الاجتهاد و التقلید (هدایة المسترشدین)، ص 484، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، بی تا.  

[3]. ابن تیمیه حرّانی، منهاج السنة النبویة، ج 3، ص 19 به بعد، مکتبة ابن تیمیّه، قاهره، چاپ دوم، 1409ق.

[4]. ر.ک: نمایه های «اجتهاد و قیاس»، سؤال 9036؛ «فرق برهان عقلی با قیاس فقهی»، سؤال 12352؛ «رد قاعدۀ تصویب و ترغیب به اجتهاد»، سؤال 384.

[5]. ر.ک: نمایه های «مبانی صدور فتوا»، سؤال 524؛ «اجتهاد در قران و روایات»، سؤال 795.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد