اين سئوال دامنه گسترده دارد و تنها اختصاص به ازدواج و انتخاب همسر که در برخي موارد مانند جعده و ام الفضل همسران امام حسن مجتبي و امام جواد ـ عليه السلام ـ و حتي عايشه همسر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، موجبات آزار و اذيت آن بزرگواران را فراهم مي کردند، ندارد، بلکه در خيلي از امور و حوادث جاي طرح دارد، هم چون رفتن امير المومنين به مسجد و رفتن امام حسين به کربلا و بردن زنان و کودکان با خودش، و يا خوردن خرماي مسموم توسط امام کاظم ـ عليه السلام ـ و ياخوردن انگور مسموم که منجر به شهادت امام رضا ـ عليه السلام ـ گرديد و امور فراواني ديگر از اين قبيل، که بر اساس دلائل عقلي و نقلي معتبر، پيامبر اکرم و امامان معصوم علم و آگاهي به اين امور پيش از وقوع آن ها داشته و دارند.
جهت ارائه يک پاسخ کلي و جامع براي سئوال مورد نظر به مطلبي از مرحوم آيت الله علامه طباطبائي اشاره مي شود:
«به دليل عقلي و نقلي، امام ـ عليه السلام ـ ، انسان کامل و داراي مقام نورانيت، بلکه کامل ترين انسان هاي عصر خويش و مظهر تامّ همه اسماء و صفات و داراي اسم اعظم الهي است. لذا «عالم بما کان و ما يکون و ما هو کاين»[1] آگاه به وقايع گذشته و رخ دادهاي آينده، تا روز قيامت مي باشد. و به محض توجه به مقام نورانيت خود، بالفعل به همه جهان و جهانيان و به همه امور عالم و به هر حادثه، خواه شخصي و يا اجتماعي که پيش آمده و در حال وقوع است و يا رخ خواهد داد، آشنا و با خبر مي گردد. و بدين ترتيب همه اشياء (و همه امور) براي امام ـ عليه السلام ـ روشن و هيچ چيز از نظر و ديده باطني او پوشيده نيست؛ هر چند در رفتار و کردار مانند ساير مردم، به علل و اسباب ظاهري روي مي آورد. بر اين اساس (ائمه) ـ عليهم السلام ـ ، کاملا به شهادت خويش و جزئيات آن از قبيل زمان، مکان، کيفيت شهادت و… (قاتل و اسباب قتل) آگاه و با خبر است[2] و در مواردي عملا به آن تصريح نموده[3] امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ در جواب اين سئوال که چراامام
باعلم به غذاي مسموم ازآن خورد؟ به حمران فرمود: اگر ائمه ـ عليهم السلام ـ از خدا مي خواستند که بلا و مصيبت ها را از آنان دور گرداند و طاغوت و ستم گران و دشمنان شان را نابود کند، خداوند متعال اجابت مي کرد. امّا خداوند چنين سرنوشتي را براي آنان مقدّر کرده بود و ائمه نيز آن چه خدا براي آن ها خواسته بود، با اختيار خودشان پذيرفتند… هم چنين خداوند درجاتي را براي آنان مقرّر کرده که رسيدن به آن ها از راه (ابتلا) به بلاها و مصائبي بود که براي آنان تقدير شده بود، و اگر مي بينيم آن ها در اين گونه موارد اقدام کرده اند، علي رغم علمي که داشتند، يک تکليف الهي بوده که آن را انجام داده اند. چنان چه امام کاظم ـ عليه السلام ـ در زندان وقتي خرماي مسموم را آوردند گفت: «خدايا تو خود مي داني که اگر پيش از اين چنين کاري مي کردم نفس خويش را هلاک مي کردم، اما الآن مي دانم که رضا و خواسته تو بايد اجرا شود».[4]آري امام ـ عليه السلام ـ به قضاي حتمي خداوند متعال آگاه است ولي علم موهبتي امام ـ عليه السلام ـ به همه حوادث، موضع امام را در برابر تکاليف خاصه خود که حتمي الوقوع و متعلق قضاي حتم خداوند متعال است (مانند شهادت امام حسن ـ عليه السلام ـ توسط جعده و يا جريان ام الفضل با امام جواد ـ عليه السلام ـ و امثال اين امور) تغيير نمي دهد.
از اين گذشته، اساساً قضاي حتمي خداوند متعال نظير شهادت ائمه اطهار از آن جهت که حتمي الوقوع است، متعلق امر و يا نهي خدا و يا متعلّق اراده و قصد انساني قرار نمي گيرد؛ زيرا او چه بخواهد يا نخواهد آن حادثه حتمي الوقوع است و واقع مي شود و شدني است و در لوح محفوظ ثبت گرديده است و لا محاله تحقق خواهد يافت اگر چه مقدمات آن اختياري و بر اساس عملکرد خود انسان تحقق يابد.
بنابراين دراين فرض معنا ندارد که گفته شود: خود را در اين حادثه واقع ساز و يا نساز، زيرا فرض اين است که حتمي الوقوع و واقع شدني است،چه بخواهد وچه نخواهد، و نسبت به مجموع اجزاي علّت تامه خود نسبت ضرورت را دارد يعني نسبت به اراده تکويني و قضاي حتمي الهي که از مقام فعل انتزاع مي شود، چنين است، ولي نسبت به انسان که فاعل يا قابل است، قاتل يا مقتول و يا مانند آن چه در موارد بالا اشاره شد، در مورد بحث ما، نسبت امکان را دارد البته اين منافات ندارد با آن که گفته شود آن بزرگواران به قضاي حتمي خداوند تن در دادند و تسليم و راضي شدند، چنان که امام حسين ـ عليه السلام ـ در آغاز نهضت خود در خطبه اي که در مکّه ايراد کرد، فرمود: خطّ الموت علي ولد آدم… لا محيص عن يوم خط باالقلم»[5] مرگ بر فرزند آدم ـ عليه السلام ـ نوشته شده است… هيچ راه گريزي از روزي که با قلم (تکوين) نوشته شده، وجود ندارد.
اشاره به اين که مرگ و شهادت و برخي امور (مثل آن چه در سئوال به آن اشاره شده) با قلم تکوين در لوح محفوظ ثبت گرديده است. سپس فرمود: «رضا الله رضانا اهل البيت، نصبر علي بلائه و يوفينا اجور الصابرين»[6] خوشنودي خدا، خوشنودي ما اهل بيت است، بر بلاي او صبر مي کنيم و خداوند (در عوض آن) پاداش هاي صابران را به طور کامل به ما عنايت مي فرمايد.»[7]علاوه بر آن چه بيان شد، خيلي از امور و مصائب، جزء ابتلائات و گرفتاري هايي است که اولياء خداوند به دلائلي که خداوند مي داند بايد دچار آن بشوند و آن بزرگواران هم عاشقانه و خاضعانه تحمل نمايند.
البته برخي از بزرگان گفته اند که ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در امور عادي همانند ساير مردم عمل مي کنند و مامور به عمل به علل و اسباب ظاهري هستند و لذا ممکن است کارهايي که بر اساس ظواهر انجام مي شود، مانند افعال عموم مردم، تبعاتي در خور، داشته باشد.
اما به نظر مي رسد، در اين باب، مطلبي که از مرحوم علاّمه طباطبائي، به آن اشاره شد، مستدل و قانع کننده تر باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ محمد حسين رخشاد، در محضر علاّمه طباطبائي (ره).
2ـ مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج44.
پي نوشت ها:
[1]. احتجاج، طبرسي، ج1،ص 258.
[2]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج44، ص366.
[3]. در محضر علامه طباطبائي، محمد حسين رخشاد، ص173.
[4]. اين بخش از سايت: پرسمان، ستاد پاسخگوئي نمايندگي مقام معظم رهبري، يادداشت شده است.
[5]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج44، ص366.
[6]. ابن طاووس، لهوف، ص60.
4 در محضر علامه طباطبائي، صفحات، 173ـ 174ـ 175