خانه » همه » مذهبی » امامت در کودکی

امامت در کودکی

امامت در کودکی

شیعه معتقد است که امامت بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دوازده امام از نسل حضرت علی (علیه السلام) منتقل شده است، امامت چه به معنای حکومت و خلافت و چه به معنای مرجعیت علمی و دینی و حجت الهی به

kodaki - امامت در کودکی
kodaki - امامت در کودکی

 

نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی

 


شیعه معتقد است که امامت بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دوازده امام از نسل حضرت علی (علیه السلام) منتقل شده است، امامت چه به معنای حکومت و خلافت و چه به معنای مرجعیت علمی و دینی و حجت الهی به اوصاف و شرایطی وابسته است که از جمله آنها مسئله توانایی و استطاعت بدنی و شرایط سنی است، فردی که در سن کودکی است نمی‌تواند امام و خلیفه مسلمین باشد. در حالی که بعض امامان مانند امام جواد (علیه السلام) در هفت سالگی و امام هادی (علیه السلام) در هشت سالگی به امامت رسیدند و این با شأن و منزلتی که شیعه برای امامت و امام قائل است تناسب ندارد. (1)

تحلیل و بررسی

در تحلیل این شبهه نکات ذیل قابل توجه است:

1. اعطای نبوت و حکم در دوره نوزادی به حضرت عیسی و یحیی:

اولین نکته اینکه نباید به امامت رسیدن دو امام بزرگوار مزبور در سن کودکی مایه تجب و چه بسا انکار قرار گیرد، چرا که خداوند متعال در قرآن از اعطای حکم به حضرت یحیی و نبوت به حضرت عیسی در صغر سنی خبر داده است.
یَا یَحْیَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیًّا. (2)
كَیْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا*قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا. (3)
در اینکه مقصود از حکم اعطای خداوند برای حضرت یحیی چیست آیه شامل نبوت نیز می‌شود یا نه؟ میان مفسران اعم از شیعی و سنی اختلاف نظر وجود دارد، (4) اینجا به ذکر مفسر و متکلم نامی اهل سنت یعنی فخر رازی بسنده می‌شود که در تفسیر اعطای حکم به حضرت یحیی می‌نویسد:
الحکم هو النبوة فان الله تعالی احکم عقله فی صباه و أوحی الیه و ذلک لان الله تعالی قد بعث یحیی و عیسی و هما صبیان. (5)
قدر مشترک و متیقن از «حکم» قوه فهم و ادراک دقیق و الهام غیبی و اعجاب‌انگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری حضرت یحیی نام می‌برد.
از این آیه شریفه روشن می‌شود که علم و قوه تعقل ویژه و ارتباط غیبی در صغر سنی و کودکی امر ممکن بل واقع شده است و در آن هیچ بُعدی وجود ندارد.
اما درباره نبوت حضرت عیسی که آیه آن صریح است، اکثریت اندیشوران شیعی آن را بر نبوت حال کودکی حمل و تفسیر کرده‌اند؛ (6) اما مفسران اهل سنت دیدگاه‌های مختلفی ذکر کرده‌اند، برخی منکر (7) و بعض دیگر به ذکر دو قول (نبوت و غیرنبوت) بدون رد یکی بسنده کرده‌اند، (8) اما بعض دیگر آن را بر نبوت تفسیر و حمل نموده‌اند، بروسوی در روح‌البیان خود این قول را به جمهور نسبت می‌دهد. (9) زمخشری تفسیر نبوت بر سن کودکی را به ظاهر آیه نسبت می‌دهد. (10)
فخر رازی با صراحت تمام دو آیه فوق (حکم حضرت یحیی و نبوت حضرت عیسی) را به کودکی حمل می‌کند و در پاسخ این شبهه که آن امر بعیدی است می‌گوید، امر خارق‌العاده لازمه نبوت و اعجاز است و هرکس منکر آن شود، راه اثبات نبوت را بسته است.
وی ظاهر آیه «آتانی الکتاب» را دلیل نبوت حضرت عیسی در کودکی می‌داند که واجب است آن را بر ظاهر حمل و از تفسیر خلاف ظاهر اجتناب نمود. (11)

ابومنصور ماتریدی

رئیس مکتب کلامی ماتریدیه نیز آیه را بر نبوت دوره کودکی تفسیر کرده است. (12)
حاصل آنکه اعطای نبوت و حداقل قوه تعلق و معرفت خاص به احکام دین و ارتباط غیبی با مقام قدسی در سن کودکی امر ممکن بلکه برای بعضی مانند حضرت یحیی و عیسی اتفاق افتاده است و لذا دیدگاه امامیه مبنی بر به امامت رسیدن به امامان در سن کودکی امر محال و مخالف مبانی قرآنی نیست. این مسئله یعنی تشبیه امام جواد (علیه السلام) به حضرت عیسی در روایات ائمه اطهار نیز مورد تأکید قرار گرفته است. (13)

2. وجود بعض نوابغ در سن کودکی:

علاوه بر پیامبران بعض نوابغ در دوره کودکی آثار و افعالی بروز می‌دهند که مایه تعجب همگان می‌گردد، در اخبار و رسانه‌های خبری زیاد می‌توان در این موضوع به شواهد و مثال‌هایی دست یافت، مثلاً بچه 6- 7 ساله یا کمتر از آن می‌تواند به راحتی زبان مادری و زبان بیگانه را نوشته و بخواند یا کتاب یا بخشی از آن مثل قرآن را حفظ کند که نظیر آن از هم‌سن و سالان خود بعید است.
در زمان نوشتن این کلمات (فروردین 86) رسانه‌ها از کودک شش ساله روسی به نام گئورکی هیجاگوف خبر دادند که می‌تواند به دوازده زبان دنیا صحبت و مسائل سخت ریاضی را حل کند. مدارس استعدادهای درخشان نیز از ثبت نام وی به دلیل نبوغ فوق‌العاده‌اش امتناع کردند.
خواننده عزیز امروزه می‌توان به آسانی اخبار این‌گونه نوابغ را از طریق اینترنت با کلیک واژه «نابغه» بیابد.
شیخ اسماعیل حقی بروسوی صاحب تفسیر روح‌البیان از مفسران اهل سنت، خود در ذیل آیه 12 مریم «وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیًّا» گزارش می‌کند که برای شیخ سهل بن عبدالله تستری عارف نامی در سن 3-7 سالگی حالت انکشاف و الهام غیبی رخ داده بود. (14)
به این ترتیب علم غیب و نبوغ از نوع عنایت الهی در تفسیر دین حتی اداره کشور برای فرزندان و سلاله پیامبراکرم ممکن بل واقع شده است که اشاره خواهد شد.

3. دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت علی (علیه السلام) در دوره‌ی کودکی به اسلام و تعیین جانشینی وی:

یکی از نکاتی که شایستگی ذاتی امامان را ثابت می‌کند، مسئله دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت علی (علیه السلام) در سن کودکی (10 ساله) برای پذیرفتن اسلام بود، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوره نبوت بیست و سه ساله خود از هیچ کودکی نخواسته که اسلام را بپذیرد، اما این افتخار نصیب حضرت علی (علیه السلام) شد.
علاوه بر حضرت علی (علیه السلام)، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در دوره کودکی بیعت بر اسلام اخذ نمود که چنین مسئله‌ای در غیر آن دو دیده نشده است. این سه نکته (دعوت به اسلام در کودکی امام علی (علیه السلام) و اخذ بیعت از امام حسن و حسین در سن کودکی) خود دلیل بر فضیلت و صلاحیت ذاتی و منحصر به فرد امامان می‌باشد.
بر این نکته مأمون خلیفه عباسی معاصر امام جواد (علیه السلام) در تأیید صلاحیت و فضیلت آن حضرت استشهاد کرده است. (15)

4. فضیلت ذاتی امام جواد (علیه السلام):

نکات پیش‌گفته امکان فضیلت ذاتی در دوره کودکی را ثابت می‌کند، اما درباره امامت امام جواد (علیه السلام) و هادی (علیه السلام) علاوه بر امکان، وقوع آن نیز باید ثابت شود که اینک اشاراتی به آن می‌شود.

4. الف. پاسخ به سؤال‌ها و مناظره‌های علمی:

بعد از رحلت امام رضا (علیه السلام) شیعیان برای یقین به اهلیت حضرت جواد (علیه السلام) برای منصب الهی امانت ابتدا از وی سؤال‌هایی را مطرح کردند، چنان که بزرگان شیعه در بغداد تصمیم گرفتند 80 تن از فقیهان را نزد حضرت فرستاده و مسئله را تحقیق کنند. آنان با دریافت جواب علمی دقیق برای سؤال‌های خود از کودک 8 ساله به امامت وی ایمان آوردند. (16)
یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگی‌های ذاتی و عنایت الهی در حق خود را در عرصه‌های مختلف نشان داد مناظره علمی میان حضرت و عالمان مشهور زمانه خود از طیف مخالفان امامت و نیز منسوب به خلیفه بود. آن حضرت به کرات با عالمان دینی مناظره نموده و همگی آنها را با وجود صغر سنی مغلوب خود می‌کرد که در تاریخ ثبت شده است.
مأمون خلیفه وقت با مشاهده فضایل و کمالات حضرت در آن سن- و چه بسا اغراض دیگر- خواست دختر خود «ام‌الفضل» را به عقد آن حضرت درآورد که مورد مخالفت نزدیکانش از جمله عالمان درباری قرار گرفت، آنان از مأمون خواستند مناظره‌ای را بین آنان و حضرت ترتیب دهد. یحیی بن اکثم داناترین و به تعبیری قاضی‌القضات دربار نیز در این مناظره شرکت جست. در این مناظره نیز حضرت بر خصم فائق آمد و جملگی مخالفان بر خواست مأمون درباره تزویج دختر خود با حضرت تسلیم شدند. (17)

4. ب. اعتراف مأمون و دیگر مخالفان:

در پی مناظره‌های متعدد حضرت با عالمان اهل سنت همگی آنان از جمله مأمون به ذکاوت، صلاحیت و فضیلت ذاتی امام جواد (علیه السلام) در دوره کودکی پی برده و لب به اعتراف آنان گشودند، پیش‌تر ذکر شد یحیی بن اکثم رئیس علمای اهل سنت وقت نخست مخالف صفات کمالی حضرت بوده اما بعد از مناظره به آن اعتراف نمود. مأمون خود بارها نه تنها به فضائل آن حضرت بلکه به فلسفه و علت آن نیز اشاراتی می‌کرد که آن همان وابستگی به سلسله نبوت و دریافت علم و فضیلت خود از طریق الهام و عنایت الهی است، چنان‌که به صورت شفاف خطاب به گروهی از عالمان می‌گوید:
و یحکم ان هذا البیت حضوا من الخلق بما ترون من الفضل و ان صغر السن لایمنعهم من الکمال … انّ هذا من اهل بیتٍ علیهم من الله و مواده و الهامه. (18)
دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن حجر هیتمی به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند. (19)

5. فضیلت ذاتی امام هادی (علیه السلام):

آن حضرت نیز مانند پدر گرامی خود در سن کودکی به امامت رسید، شیعیان به دلیل مشابه یعنی امامت رسیدن امام جواد (علیه السلام) در دوره کودکی، امامت امام هادی (علیه السلام) را نیز پذیرفتند. در صلاحیت و فضیلت ذاتی امام هادی به این نکته بسنده می‌کنیم که خلیفه وقت معتصم خواست از صغر سنی حضرت استفاده نموده او را زیر نظر یک عالم مخالف شیعه زیردستی به نام ابوعبدالله جنیدی به صورت حبس در خانه تعلیم و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت تعیین شده به ظاهر به تعلیم و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان شیعه از این مسئله ناراحت شده بعد از مدتی وضعیت امام (علیه السلام) را از جنیدی پرسیدند، وی گفت: به خدا قسم، من او را تعلیم نمی‌دهم بلکه اوست مرا تعلیم می‌دهد. ثمره این تعلیم خصوصی روی آوردن جنیدی به تشیع گردید. (20)
کرامات و صفات کمالی حضرت در دوران کودکی و بعد از آن به حدی مانند آفتاب ظاهر بود که این دستمایه‌ای برای کوته‌فکران شد، آنان به غلو روی آوردند و حضرت ضمن مبارزه با این مسئله حکم قتل چندین تن از آنان را صادر کرد. (21)
حاصل آنکه با توجه به نبوت در صغر سنی برای حضرت عیسی و اعطای حکم برای حضرت یحیی، امامت در این دوران برای امامان از سلاله پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) امر ممکن و واقعی است، علاوه بر آنکه امامت آن بزرگواران از طریق روایات امامان پیشین و منتهی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل و گزارش شده است (22) و این خود برهان «لمی» بر امکان و صلاحیت ذاتی آنان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. الصواعق المحرقة، ص 166؛ احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، صص 102 و 112؛ احمد امین، ظهر الأسلام، ص 672.
2. مریم: 12.
3. مریم: 29 و 30.
4. شوکانی با ذکر معانی: حکمت، فهم احکام، علم و نبوت و تعقل می‌گوید: «لا مانع من ان یکون الحکم صالحا لحمله علی جمیع ما ذکر». (تفسیر فتح القدیر، ج3، ص 10)؛ ابومنصور ماتریدی آیه فوق را دلیل بر نبوت در کودکی و مخالف و نافی نظر معتزله ذکر می‌کند. (تأویلات اهل السنه، ج3، ص 260 و نیز: شیخ اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج5، ص 319)؛ علامه طباطبایی آن را علم به معرفت الهیه و انکشاف پرده‌های غیب تفسیر می‌کند. (المیزان، ج14، ص 192).
5. تفسیر کبیر، ج11، ص 192.
6. ر. ک: سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، اوائل المقالات، ج4، ص 125؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص 46.
7. ر. ک: تفسیر المراغی، ج6، ص 48.
8. ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج3، ص 48 و زمخشری، الکشاف، ج3، ص 15.
9. ر. ک: تفسیر روح البیان، ج5، ص 331.
10. ر. ک: تفسیر الکشاف، ج3، ص 15.
11. ر. ک: تفسیر کبیر، ج11، صص 193 و 215.
12. تأویلات اهل السنة، ج3، ص 264.
13. ر. ک: الکافی، ج2، کتاب الحجة، باب الأشارة و النص علی ابن الحسن، ج10 و 13، ص 321.
14. ر. ک: تفسیر روح‌البیان، ج5، ص 319.
15. ر. ک: سلسله مؤلفات الشیخ المفید، ج11، جزء دوم، ص 287، کتاب الأرشاد.
16. ر. ک: مسعودی، اثبات الوصیة، ص 220؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج3، ص 126.
17. ر. ک: الصواعق المحرقة، ص 312؛ سلسلة مصنفات الشیخ المفید، ج11، جزء 2، ص 282، کتاب الأرشاد، مسعودی، اثبات الوصیة.
18. ر. ک: احتجاج طبرسی، ج2، صص 276- 269؛ مفید، همان، ص 282.
19. الصواعق المحرقة، ص 312.
20. ر. ک: مسعودی، اثبات الوصیة، ص 230.
21. ر. ک: سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج13، ص 240، ذیل فارس بن حاتم.
22. ر. ک: حاکم نیشابوری، شواهد التنزیل، ج1، ص 76، ح 89.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1392)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر چهارم: امامت، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد