در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:
1. ادیان الهی و توحیدی تفاوت جوهری و بنیادین با یکدیگر ندارند، «ان الدین عندالله الاسلام» همه ادیان حلقه های یک سلسله هستند که مکمل یکدیگرند و دین اسلام آخرین حلقه این سلسله است اما تفاوت آنها در دو بعد کمیت و کیفیت است، گستردگی آموزه های دینی اسلام به ویژه در بحث احکام- از سویی و کیفیت و سطح معارف از سوی دیگر است، اصول اعتقادی مانند توحید، نبوت، معاد- خطوط کلی اخلاق و بسیاری از احکام رفتاری در ادیان توحیدی مختلف و تحریف نشده، مشترک هستند، تنها تفاوت آنها مربوط به درجه و سطح عمق مطالب است.
قطعا عمق و ژرفای معارف توحیدی که در اسلام مطرح است بیشتر از معارفی بوده که در ادیان دیگر مطرح بوده است، دلیل این اختلاف به ظرفیت و گنجایش عقلانی و ادارکی مخاطبان وحی بر می گردد؛ مردم عصر و امت پیامبراسلام(ص) به دلیل بهره مندی از عقلانیت و شناختی ژرف تر، برخوردار از معارفی عمیق تر می شوند لذا در روایت داریم که معارفی در سوره توحید و آیات ابتدایی سوره حدید است که افرادی ژرف اندیش در آخرالزمان می آیند و آنها را استخراج خواهند کرد.
بنابراین معارف و آموزه های وحیانی در هر عصر و زمانی متناسب با ظرفیت عقلانی و شناختی مردم همان عصر است. لذا نمی شود معارف ژرفی که مخصوص مردم رشد یافته و بالغ- به لحاظ عقلانی- است را در اختیار افراد سطحی تر قرار داد. لذا تأخیر در برگزیدن این دین به خاطر فراهم شدن قابلیت عقلانی استعداد لازم برای دریافت آن است.
2. دین و آموزه های وحیانی در هر زمانی درخور فهم و درک مردم همان زمان و متناسب با نیازهای آنهاست، دین مسیحیت اصل و تحریف نشده نیز در زمان خود بسیار کارآمد و متناسب با نیازهای مردم بوده است ولی متأسفانه در طول تاریخ بشری دستخوش تحریف ها و تصرفات بشری قرار گرفته، به گونه ای که آن خاصیت خود را از دست داده است، پس مشکل از آیین حضرت مسیح نبوده بلکه منشأ انحراف، انسانهایی بوده اند که این دین الهی را تحریف نموده اند.
نتیجه اینکه: ظهور دین جامع و کامل پیامبراسلام در قرون قبل از خود، مانند تدریس منابع و کتاب های دوره دکتری برای دانشجویان مقطع لیسانس و دیپلم است، که کاری نامعقول و نادرست است.
1. ادیان الهی و توحیدی تفاوت جوهری و بنیادین با یکدیگر ندارند، «ان الدین عندالله الاسلام» همه ادیان حلقه های یک سلسله هستند که مکمل یکدیگرند و دین اسلام آخرین حلقه این سلسله است اما تفاوت آنها در دو بعد کمیت و کیفیت است، گستردگی آموزه های دینی اسلام به ویژه در بحث احکام- از سویی و کیفیت و سطح معارف از سوی دیگر است، اصول اعتقادی مانند توحید، نبوت، معاد- خطوط کلی اخلاق و بسیاری از احکام رفتاری در ادیان توحیدی مختلف و تحریف نشده، مشترک هستند، تنها تفاوت آنها مربوط به درجه و سطح عمق مطالب است.
قطعا عمق و ژرفای معارف توحیدی که در اسلام مطرح است بیشتر از معارفی بوده که در ادیان دیگر مطرح بوده است، دلیل این اختلاف به ظرفیت و گنجایش عقلانی و ادارکی مخاطبان وحی بر می گردد؛ مردم عصر و امت پیامبراسلام(ص) به دلیل بهره مندی از عقلانیت و شناختی ژرف تر، برخوردار از معارفی عمیق تر می شوند لذا در روایت داریم که معارفی در سوره توحید و آیات ابتدایی سوره حدید است که افرادی ژرف اندیش در آخرالزمان می آیند و آنها را استخراج خواهند کرد.
بنابراین معارف و آموزه های وحیانی در هر عصر و زمانی متناسب با ظرفیت عقلانی و شناختی مردم همان عصر است. لذا نمی شود معارف ژرفی که مخصوص مردم رشد یافته و بالغ- به لحاظ عقلانی- است را در اختیار افراد سطحی تر قرار داد. لذا تأخیر در برگزیدن این دین به خاطر فراهم شدن قابلیت عقلانی استعداد لازم برای دریافت آن است.
2. دین و آموزه های وحیانی در هر زمانی درخور فهم و درک مردم همان زمان و متناسب با نیازهای آنهاست، دین مسیحیت اصل و تحریف نشده نیز در زمان خود بسیار کارآمد و متناسب با نیازهای مردم بوده است ولی متأسفانه در طول تاریخ بشری دستخوش تحریف ها و تصرفات بشری قرار گرفته، به گونه ای که آن خاصیت خود را از دست داده است، پس مشکل از آیین حضرت مسیح نبوده بلکه منشأ انحراف، انسانهایی بوده اند که این دین الهی را تحریف نموده اند.
نتیجه اینکه: ظهور دین جامع و کامل پیامبراسلام در قرون قبل از خود، مانند تدریس منابع و کتاب های دوره دکتری برای دانشجویان مقطع لیسانس و دیپلم است، که کاری نامعقول و نادرست است.