طلسمات

خانه » همه » مذهبی » «اميد و آرزوي مطلوب» – قسمت اول

«اميد و آرزوي مطلوب» – قسمت اول

«اميد و آرزوي مطلوب» – قسمت اول

در مناجات راجين دو واژه، مشابه رجا ذكر شده است. يكى واژه‏ى «أمل»، يكى هم «اُمنية» و «تمنّى». معمولا «أمل» و «أمنية» را در فارسى «آرزو» مى‏گويند و «رجاء» را «اميد». گاهى «أمل» را هم به «اميد» ترجمه مى‏كنند. ظاهراً فرق استعمال اينها اين است كه وقتى انسان به امر مطلوب و خيرى علاقه دارد، مى‏داند براى رسيدن به آن، مقدماتى لازم است. گاهى مقدمات ساده‏اى است كه فراهم شده يا به راحتى فراهم مى‏شود؛ اينجا واژه‏ى «اميد» به كار مى‏رود. يك وقت مقدماتش طولانى‏تر است، احتياج به

5cd33193 c1f1 4353 8147 a79ddbb1c975 - «اميد و آرزوي مطلوب» - قسمت اول
dmkn55 - «اميد و آرزوي مطلوب» - قسمت اول
«اميد و آرزوي مطلوب» – قسمت اول

آن چه پيش رو داريد گزيده‏اى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 08/07/86 مطابق با هجدهم ماه مبارك رمضان 1428 ايراد فرموده‏اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
بسم الله الرحمن الرحيم‏

رجا و أمل

در مناجات راجين دو واژه، مشابه رجا ذكر شده است. يكى واژه‏ى «أمل»، يكى هم «اُمنية» و «تمنّى». معمولا «أمل» و «أمنية» را در فارسى «آرزو» مى‏گويند و «رجاء» را «اميد». گاهى «أمل» را هم به «اميد» ترجمه مى‏كنند. ظاهراً فرق استعمال اينها اين است كه وقتى انسان به امر مطلوب و خيرى علاقه دارد، مى‏داند براى رسيدن به آن، مقدماتى لازم است. گاهى مقدمات ساده‏اى است كه فراهم شده يا به راحتى فراهم مى‏شود؛ اينجا واژه‏ى «اميد» به كار مى‏رود. يك وقت مقدماتش طولانى‏تر است، احتياج به همت و تلاش بيشترى دارد؛ اينجا واژه‏ى أمل و آرزو را به كار مى‏بريم.

رجا يا أمل؟!

سؤال مى‏شود آيا خوب است انسان اميدوار يا اهل آرزو باشد؟ يا نه، انسان نبايد اميدى به آينده داشته باشد و حال را بايد غنيمت بشمارد؟ و نيز آيا آرزوهاى طولانى و دراز مدت خوب است يا نه؟ اجمالاً مى‏دانيم كه در روايات، «طول اَمل» نكوهش شده است. از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده كه من بر امتم از دو چيز مى‏ترسم، اميرالمؤمنين(ع) هم به مخاطبان فرمودند: براى شما از دو چيز مى‏ترسم، «اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ1»؛ پيروى هواى نفس و آرزوهاى دراز. با توجه به اين نكته در مضمون اين مناجات، هم واژه‏ى «امل» به كار برده شده و هم واژه «امنيه» و «مُنى»؛ مى‏گويد كسى كه آرزو داشته باشد و به تو آرزو ببندد، تو آرزويش را برآورده مى‏كنى. ظاهر اين كلام اين است كه آرزو و نيز آرزوهاى طولانى عيبى ندارد. به هر حال اين سؤال مى‏ماند كه بالاخره انسان اميدوار باشد يا نه؟ دنبالِ هدف‏هاى بلند و دراز مدت برود يا نرود؟ نكته‏هايى را بايد توجه كرد؛ يكى اينكه انسان طالب خير است، امّا در شناختن مصاديقِ خير، زياد اشتباه مى‏كند، «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ2». يا در مقام تعارض بين دو چيزِ مطلوب، در اينكه كدامش را ترجيح بدهد درست نمى‏تواند محاسبه كند. گاهى چيزى را ترجيح مى‏دهد كه نبايد بدهد. بنابراين اميد صحيح بستن و آرزوى صحيح داشتن، وقتى است كه انسان خير واقعى را بشناسد. بعضى از مفسّرين گفته‏اند كه در «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ3» يا درباره‏ى وصيت كه «إِنْ تَرَكَ خَيْر4»، معناى خير يعنى مال. پيداست وقتى وصيت مى‏كند راجع به مال است، امّا هر مالى خير نيست!

خير دنيا يا آخرت؟

گاهى در مقام ترجيح خير محدود و زودگذر با خيرى كه در زمان طولانى به دست مى‏آيد و اثرش باقى است، نمى‏دانيم كدام را ترجيح بدهيم. بعضى‏ها منطقشان اين است كه نقد را نبايد به نسيه داد! نتيجه هم اين مى‏شود كه وقتى امر دائر مى‏شود بين خير دنيا و خير آخرت، بايد خير دنيا را ترجيح داد، چون نقد است. در صورتى كه عقل اينطور نمى‏گويد. در همين امور دنيا هم ما خيلى وقتهاست كه خير نقد را فداى خيرِ نسيه مى‏كنيم. كارگرى كه كار مى‏كند، دانش آموزى كه درس مى‏خواند، پژوهشگرى كه پژوهش مى‏كند، راحتى‏هاى خودشان را فدا مى‏كنند تا به نتيجه‏ى بزرگى برسند. ولى منطقِ نفسانى يا شيطانى اين است كه نسيه هر چه باشد بايد فداى نقد بشود. در اين موارد خير براى انسان مشتبه مى‏شود؟ هم بايد فكر كند و عقلش را به كار گيرد، و هم از دستورات شرع كمك بگيرد. با توجه به اين آنجا كه گفته‏اند آرزوهاى طولانى بد است و خطر دارد؛ آرزوهاى طولانى مربوط به دنياست. يعنى دلش بخواهد مقامات بلند دنيوى داشته باشد؛ مثلاً نماينده‏ى مجلس شود، وزير بشود، هدفش هم فقط رياست باشد! همين كه برايش هورا بكشند، خوشش مى‏آيد. حزب تشكيل مى‏دهد و به هر صورتى عده‏اى را دور خودش جمع مى‏كند؛ با پول، با كلك و فريب و وعده و وعيد، تا بلكه در انتخاباتى برنده بشود. حالا اگر در ايران شما نمونه‏اش را نمى‏شناسيد در كشورهاى ديگر هست، انشاءالله در كشور ما پيدا نمى‏شود! اين طول املى است كه مذموم است. بايد دنبال دنيا رفت، فقط به عنوان اينكه مقدمه‏اى است براى رسيدن به كمالات اخروى و كسب رضاى الهى. طول امل، اگر واقعاً براى رسيدن به آن محبوب باشد، هر چند با كسب زحمات زياد دنيوى و سالها رنج بردن باشد و براى اين باشد كه به نتيجه‏اى در همين دنيا برسد؛ اما براى خدا باشد؛ در اين صورت هيچ مذمتى ندارد. امام _‌رضوان الله عليه‌_ وقتى نهضت را شروع كردند، احتمال پيروزى و سقوط رژيم در حد صفر بود. از آن وقتى كه تصميم گرفتند با اين رژيم بجنگند با اين كه مقدمات طولانى مى‏خواست، خودشان را آماده كردند. حدود پانزده سال تبعيد و از اين كشور به آن كشور و حصر و گرفتارى‏ها و…، همه‏ى مشقت‏ها را تحمل كردند، تا آخر هم گفتند اگر اين گونه باشد كه از اين فرودگاه به آن فرودگاه بروم، يا اگر كشتى سوار بشوم، روى دريا حرف خودم را خواهم زد. همه براى اين بود كه نتيجه‏اش در همين دنيا ظاهر بشود. براى اينكه حكومت اسلامى برقرار و احكام اسلام پياده بشود. اما براى رياست نبود. اينها براى وظيفه بود، چون خدا دوست داشت. چنين آرزويى هيچ عيبى ندارد، زيرا نتيجه‏اش را باز در آخرت خواهند برد. نتيجه اين كه مذموم بودن طول امل يعنى امل‏هاى دنيوى؛ اما اگر هدف معنوى و اخروى و الهى باشد، هيچ عيب ندارد، بلكه ستايش هم مى‏شود.اما اگر آرزوها، تلاش‏ها و همتّ‏ها براى دنيا باشد مگر انسان چقدر در دنيا زندگى مى‏كند؟ چقدر فرصت دارد براى آخرتش زحمت بكشد كه اين همه براى دنيا تلاش مى‏كند؟ اما اگر اين آرزوها و تلاش‏ها براى جامعه‏ى اسلامى و عزت اسلامى است، يك هدف معنوى و الهى است. هر چه طولانى و مقدماتش هم زياد باشد هيچ اشكالى ندارد و خودش عبادت است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ… إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ5». چنان كه در راه خدا اگر انسان گرسنگى بكشد، زجرى بكشد، خستگى در راه پيدا بكند، براى هر كدام ثواب مى‏نويسند. همه‏اش را يك جا يك عمل نمى‏گويند. براى هر يك از اينها، «لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ» تشنه بشوى، «وَ لا نَصَبٌ» خستگى باشد، «وَ لا مَخْمَصَةٌ» گرسنگى بكشد، ثواب مى‏نويسند. هر چه طولانى‏تر هم باشد، ثوابش بيشتر است، چون هدف خداست. بلكه معناى طول امل در اينجا همت بلند است. همچنين «تمنّى» و «امنيه» نسبت به امور دنيا، در عرف عقلا هم يك نوع حماقت و خيال‏بافى حساب مى‏شود، با اينكه گاهى هم ممكن است به نتيجه برسد. اما فرض كنيد كسى با كمال ضعفى كه دارد، دست خالى مى‏خواهد اولين ثروتمند دنيا بشود! يا مثلاً كسى بدون هيچ وسيله‏اى بخواهد كره‏ى مريخ را تسخير كند، خب اين خيال‏بافى است. آرزوهايى كه توأم با خيال‏پردازى است به طريق اولى ارزش ندارد. اما همين‏ها اگر نسبت به آخرت باشد ممدوح است. واقعاً انسان چيزهايى را بخواهد حتى با اين كه توان و لياقتش را در خود نمى‏بيند، اما به خاطر همت بلند، بگويد: من اينها را مى‏خواهم، اشكالى ندارد. از خدا مى‏خواهم كه در آخرت همسايه‏ى پيغمبر باشم؛ آخر تو كجا، پيغمبر كجا؟! چه مناسبتى دارد؟ ولى مؤمن گاهى اينطور همتى دارد. خودش هم مى‏گويد من هيچ لايق نيستم، اما آرزويم اين است. چنين آرزوهاى دور و درازى اگر نسبت به امور معنوى، اخروى و خداپسند باشد، خوب است؛ اما به شرط اينكه انسان آن اندازه‏اى كه از دستش بر مى‏آيد كوتاهى نكند. شخصى خدمت پيغمبر اكرم(ص) عرض كرد: مى‏خواهم در بهشت با شما باشم. فرمود: به من كمك كن؛ با سجده‏هاى طولانى6. نفرمود نه، اين خيال‏هاى باطل چيست، تو كجا، من كجا؟
پس آيا ما بايد اميدوار باشيم يا نه؟ اصل اميد لازمه‏ى زندگى است، اگر انسان اميدى نداشته باشد زنده نمى‏ماند. فى حدّ نفسه نعمت بزرگ خداست، لكن مثل همه‏ى نعمت‏ها افراط و تفريطش بد است. اين نسبت به امور دنيا است. اما آخرت افراط و تفريط ندارد! هر چه انسان بلند همت‏تر باشد، مزاحم كسى نيست! آنجا مزاحمتى ندارد. اما در امور دنيا چون تزاحم هست، وقتى انسان زياد دنبال چيزى برود، از چيزهاى ديگر باز مى‏ماند. پس اصل اميد داشتن فى حدّ نفسه يك نعمت بزرگ خداست. حتى اگر كسانى از اين نعمت محروم هستند بايد از خدا بخواهند. اما اميد به چه؟ آيا اميد داشتن براى رسيدن به نعمت‏هاى دنيا خوب است يا بد؟

اميد به نعمت

مسلماً نعمت‏هايى كه از آن‏ها استفاده‏ى صحيح نمى‏شود در واقع نعمت نيست. خوردنى‏ها نعمت است، اما خوردنِ مال مردم كه نعمت نيست؛ نقمت است. آدم اميد داشته باشد اموال فلان كس را بتوانم تملك و تصاحب كنم يا كلاه سرش بگذارم؟! پس اميد بستن به نعمت‏هاى دنيا اگر براى آخرت باشد، يا براى نيازهاى ضرورى زندگى‏اش باشد، هيچ عيبى ندارد. انسان موحد بايد همه چيزش را از خدا بخواهد. در حديث قدسى خداى متعال به حضرت موسى(ع) فرمود: اى موسى! نمك آشت را هم از من بخواه. خدا دوست دارد آدمى همين نيازهاى دنيوى‏اش را هم از او بخواهد. اما مؤمن اين نيازهاى دنيوى را مى‏خواهد تا بتواند در سايه‏ى سلامتى و توانايى به مقامات انسانى و به ثوابهاى ابدى برسد. خود آن‏ها مطلوبيت ذاتى ندارد، اما اگر براى كسى مطلوبيت ذاتى هم داشت منعى ندارد؛ مباح است ولى از نظر اخلاقى ارزش نيست. و امّا نسبت به امور اخروى، تمامِ مراتبِ كمالى كه انسان به عقلش مى‏رسد و ممكن است واجد آن‏ها بشود، همه‏ى اينها را هم از خدا بخواهد هيچ اشكالى ندارد، اما به شرط اينكه رجاى صادق داشته باشد يعنى آن اندازه‏اى كه از دستش بر مى‏آيد، خودش كوتاهى نكند، والّا بگويد: خدايا من را به مقام انبياء برسان!، اما در انجام تكاليف واجبش هم كوتاهى بكند خدا را مسخره كرده است. در ماه رمضان يك ختم قرآن هم نخواند، آن وقت آرزو داشته باشد كه در قيامت همسايه‏ى پيغمبر و اميرالمؤمنين(ع) باشد، خيال باطل است. «امنيه» و رجاى صادق نيست. رجاى صادق آن است كه آن اسبابى كه در اختيار انسان هست و مى‏تواند از آن استفاده كند، به كار گيرد و عمل كند.

انواع رجاء

گاهى انسان اينطور تصور مى‏كند كه خوف، خوف از عذاب است و رجاء هم رجاء به ثواب. نه، اميد به اينكه حتى خدا در همين دنيا نعمتش بدهد؛ كسب خوب، همسر نيكو، خانه‏ى وسيع، در اجتماع آبرو داشته باشد اينها هم اميد است. اما بايد همه‏ى اينها را مقدمه‏اى براى آخرتش قرار دهد. در امور اخروى هم تنها رجا معنايش اين نيست كه من اميد داشته باشم خدا از جهنم نجاتم بدهد يا حدّاكثر از نعمت‏هاى ظاهرى بهشت بهره‏مند شوم. نه، بالاتر از اينها هم هست. بايد آرزو داشته باشد به مقامات عالى كه انبياء و اولياء خدا رسيدند برسد.

همت بلند دار

اما چه كار كنم كه در مقام مناجات خدا، اين حال را پيدا كنم كه صادقانه اين‏ها را از خدا بخواهم؟ براى اينكه انسان اين حال را پيدا كند، توجه به نكته‏هايى برايش خيلى مفيد است. يكى اينكه خدا به هر كس هرچه بدهد از او كم نمى‏آيد. خدا اگر براى هر انسانى همه‏ى نعمت‏هاى دنيا را بدهد؛ براى انسان ديگر هم دنياى ديگر خلق كند و همه‏ى نعمت‏ها را به او بدهد از خزانه‏اش كم نمى‏آيد! كيسه‏اش خالى نمى‏شود. توجه به اين، در مقام دعا و مناجات، هم به آدم جرئت مى‏دهد كه چيزهاى بزرگ بخواهد و هم خجالتهايش را رفع مى‏كند. مى‏گويد: خدايا من هرچه بى‏لياقت و كثيف و هر چه آلوده‏ام، اما اگر بدهى از تو كم نمى‏آيد! به علاوه چيزهايى را تو به ما دادى كه ما نخواستيم. خودت ابتدائاً و تفضلاً دادى، آن وقت جا دارد كه وقتى از تو درخواست مى‏كنيم ندهى؟! «يا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خِيْر». در مقام دعا توجه داشته باشيد، همتتان، براى درخواست هدفهاى بلند و عالى باشد. به چيزهاى پست و كوچك قناعت نكنيد. بچه كه بودم، سفر اولى بود كه مى‏آمدم قم. با راننده‏اى مى‏آمديم. راننده براى اينكه شب خوابش نبرد با ما حرف مى‏زد. سوره‏ى يوسف حفظش بود و با لحن مى‏خواند. به من گفت: حالا كه قم مى‏روى حرم، از حضرت معصومه چه مى‏خواهى؟ گفتم: نمى‏دانم، چه بخواهم؟ گفت: ثروتمندترين شخص شهرتان كيست؟ گفتم فلان كس. گفت: اگر گدايى بيايد با زحمت خودش را برساند به آن آقا، وقتى رسيد و او بگويد چه مى‏خواهى؟ گدا هم بگويد: يك ريال، همه به او مى‏خندند. مى‏گويند: چقدر كودن است. رفتى آنجا بگو – آنروز مثلاً – صد هزارتومان مى‏خواهم. گفت: مى‏روى پيش حضرت معصومه(س) نكند چيز كمى بخواهى. مشرف شدى خدمت حضرت معصومه، چيز بزرگ بخواه، چيزهاى كم و مال دنيا چيز كمى است. خدا انشاءالله او را با موالى‏اش محشور كند. ما از اين راننده درس اخلاق گرفتيم.
در اين شب‏هاى قدر انسان در كنارِ اقيانوس بى نهايتى از رحمت قرار مى‏گيرد، يك اقيانوس متلاطم. خيلى پست‏همتى است كه انسان چيزهاى كوچك، مربوط به خود و دنيا و زندگى عادى‏اش بخواهد؛ چيزهاى بزرگ بخواهد آن هم براى همه.

پاى سفره زين العابدين(ع)

در اين مناجات راجين هم چيزهاى بزرگى است.
«كَيْفَ أرْجُو غَيْرَكَ؟! وَالْخَيْرُ كُلُّهُ بِيَدِكَ»؛ چگونه سراغ غير تو بروم، با اينكه همه‏ى خوبى‏ها در دست توست.
«وَكَيْفَ اُؤَمِّلُ سِوَاكَ؟!»؛ چگونه از غير تو آرزو كنم. «وَالْخَلْقُ وَالأَمْرُ لَكَ، أأقْطَعُ رَجائي مِنْكَ؟! وَقَدْ أوْلَيْتَني مَا لَمْ أسْألُهُ مِنْ فَضْلِكَ،»؛ آيا به تو اميد نداشته باشم؟ اميدم را از تو قطع كنم، در حالى كه تو چيزهايى را كه من نخواستم به من داده‏اى. آن وقت اميد نداشته باشم كه چيزهايى را كه اكنون مى‏خواهم، به من بدهى؟ «أمْ تُفْقِرُني إلَى مِثْلِي؟! وَأنا أعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ»؛ تويى كه هر چه بدهى از تو كم نمى‏آيد، آيا من را به فقير و گدايى حواله مى‏دهى كه او هم مثل خودم گداست؟ آيا مى‏شود؟ من اين را باور كنم؟ در حالى كه من به ريسمان كرم تو چنگ زده‏ام.
«يا مَنْ سَعِدَ بِرَحْمَتِهِ القاصِدُونَ، وَلَمْ يَشْقَ بِنِقْمَتِهِ المُسْتَغْفِرُونَ»؛ اى كسى كه بواسطه‏ى رحمت تو، استغفار كنندگان به سعادت رسيدند و از نقمت و عذابِ تو در امان ماندند.
اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد اين شب‏هاى قدر را در بهترين حالاتى كه خودش مى‏پسندد سپرى كنيم و آنچه به اولياء و دوستان و بندگان شايسته‏اش مى‏دهد، به ما هم عنايت بفرمايد.

پي نوشت :

1. الكافي، ج 2، ص 335، باب اتباع الهوى، روايت 3.
2. بقره / 216.
3. عاديات / 8.
4. بقره / 180.
5. توبه / 120.
6. ر.ك: الكافي، ج 3، ص 266، باب فضل الصلاة، روايت 8.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد