خدا انسان را به جهنّم نمیبرد. خدا کسی را مجبورننموده به جهنّم برود. هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است. عذاب جهنّم، چیزی جز باطن و حقیقت گناهان دنیایی نیست. «خدا می داند چه کسی با اختیار خود ، بد یا خوب خواهد شد.» بنا بر این خدا نه انسان بد آفریده و نه انسان خوب ؛ خدا فقط انسان مختار آفریده است. اگر خدا انسان بد می آفرید جا داشت که پرسیده شود :آیا خلق چنین موجودی ظلم یا شرّ نیست؟ امّا خوب و بد و به تبع آن ، بهشت و جهنّم ، بدون اختیار انسان معنایی ندارند. خوب و بد لازمۀ اختیار انسان بوده ، از بطن و متن آن می جوشند، در مورد موجود غیر مختار ، خوب و بد نیز معنی ندارد. خدا انسان خوب و بد یا جهنّمی و بهشتی نمی آفریند تا گفته شود که چرا خدا بدها را آفرید تا مجازات شوند؛ خدا تنها انسان مختار می آفریند؛ و آنگاه از این اختیار ، خوب و بد پدیدار می شود. بهشت و جهنّم نیز ، در فرهنگ قرآنی و فلسفه اسلامی ، چیزی جز ظهورات برزخی و اخروی اعتقادات و خلقیّات و اعمال اختیاری انسان نیستند. خدا هیچ کس را نمی آفریند تا مجازات کند ، عذاب برزخی و اخروی ظهور سوء اختیار خود شخص است. از طرف دیگر خدا یا باید انسان مختار را می آفرید یا باید نمی آفرید. اگر خدا می خواست انسانی بیافریند که با سوء اختیار خود بد نشود ، باید انسانی بدون اختیار می آفرید؛ که در آن صورت اوّلاً انسانی خلق نمی شد ؛ چون انسان بدون اختیار ، انسان ، بلکه حتّی حیوان هم نخواهد بود.چرا که اختیار و اراده جزء ذات حیوان و انسان است. ثانیاً به فرض تحقق انسان بدون اختیار ، چنین موجودی ارزشی کمتر از حیوان داشته و حامل استعداد خلیفة الله بودن نخواهد بود. لازمۀ این امر این است که خدا خلیفة الله را نیافریند و چنین امری محال است. نبود او مساوی است با عبث بودن کلّ نظام هستی ؛ خدای حکیم کار عبث نمی کند. از نظر فلسفی هر موجودی که امکان وجود داشته باشد خدا به او وجود می دهد ؛ خدا شیطان و اتباع او ، که با سوء اختیار خود بد شدند ، را هم آفرید ، چون امکان وجود داشتند. و وجود در هر حال بهتر از عدم است. خلق همه موجودات نسبت به عدم خلق آنها خیر است. و منع خیر ظلم است. بنا بر این ، اگر خدا انسانهایی که با اختیار خود بد می شوند را نمی آفرید؛ در واقع نوعی ظلم بود. ظلم این است که کسی بر کسی حقّی داشته باشد و آن کس ، از اعطای حقّ وی مضایقه نماید ؛ یا به عبارت دیگری حقّی را از او سلب نماید. امّا هیچ موجودی ، بالذّات بر خدا حقّی ندارد. نه تنها خلق چنین موجوداتی ظلم نیست بلکه عین رحمت و خیر است.
اگر خلق موجود مختاری که نتیجه اختیارش ممکن است جهنّم رفتن باشد ، ظلم است پس معدوم محض نمودن او پس از ایجادش نیز عین رحمت است. به عبارت دیگر اگر عدم خلق چنین موجودی بهتر از خلق آن است پس معدوم نمودن او ، بعد از ایجادش نیز بهتر از بقاء وجود اوست. ولی هیچ موجود مختار شروری نیست که معدوم مطلق شدن را طالب باشد. پس معلوم است که اصل ایجاد او نیز مطلوب ذاتی اوست.
در روایات اهل بیت علیهم السلام ذکر شده که بسیاری از انسانها بالاخره از جهنّم خلاص خواهند شد. بنا بر این ، جهنّم نیز داخل در رحمت عامّ خداست اگرچه نسبت به بهشت غضب خداست. بنا بر این ، عذاب اکثر مردمان بد ، موقّتی است ولی در نعمت بودن آنها ابدی است. و بهشت ابدی نسبت عذاب موقّت ـ هر قدر هم که شدید باشد ــ خیر کثیر است. بر این اساس ، خلقت افرادی که با سوء اختیارشان بد می شوند هم خیر است.
اگر خلق موجود مختاری که نتیجه اختیارش ممکن است جهنّم رفتن باشد ، ظلم است پس معدوم محض نمودن او پس از ایجادش نیز عین رحمت است. به عبارت دیگر اگر عدم خلق چنین موجودی بهتر از خلق آن است پس معدوم نمودن او ، بعد از ایجادش نیز بهتر از بقاء وجود اوست. ولی هیچ موجود مختار شروری نیست که معدوم مطلق شدن را طالب باشد. پس معلوم است که اصل ایجاد او نیز مطلوب ذاتی اوست.
در روایات اهل بیت علیهم السلام ذکر شده که بسیاری از انسانها بالاخره از جهنّم خلاص خواهند شد. بنا بر این ، جهنّم نیز داخل در رحمت عامّ خداست اگرچه نسبت به بهشت غضب خداست. بنا بر این ، عذاب اکثر مردمان بد ، موقّتی است ولی در نعمت بودن آنها ابدی است. و بهشت ابدی نسبت عذاب موقّت ـ هر قدر هم که شدید باشد ــ خیر کثیر است. بر این اساس ، خلقت افرادی که با سوء اختیارشان بد می شوند هم خیر است.