طلسمات

خانه » همه » مذهبی » انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)

انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)

انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)

از نظر حضرت‌ علي‌ (ع‌) همة‌ انسان‌ها در همة‌ جوامع‌ و اعصار ،بدون‌ هيچ‌ گونه‌ تبعيض‌ از شايسته‌ترين‌ حقوق‌ برخوردارند (1) محتواي‌ فرمان‌ حضرت‌ به‌ مالك‌ اشتر به‌ گونه‌اي‌ روشن‌ بر اين‌ معنا دلالت‌ دارد. كلمة‌ «ناس‌»، «رعيت‌» و «عامه‌» و بيان‌ مشابهت‌ مردم‌ در خلقت‌، همه‌ گوياي‌ اين‌ واقعيت‌ است‌ (2) . از ديدگاه‌ علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ (ع‌)، حاكم‌ اسلامي‌ موظف‌ به‌ اعمال‌ محبت‌ و لطف‌ در مورد همة‌ مردم‌ و از جمله‌ اقليت‌ها مي‌باشد. او نبايد حالت‌ درنده‌خويي‌ داشته‌ باشد و خوردن‌ رعيت‌ خويش‌ را غنيمت‌

02c643a7 ea8d 45be 9d28 3fdad07119ec - انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)
140281 - انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)
انسان و اصول انساني در كلام علي (علیه السّلام)

از نظر حضرت‌ علي‌ (ع‌) همة‌ انسان‌ها در همة‌ جوامع‌ و اعصار ،بدون‌ هيچ‌ گونه‌ تبعيض‌ از شايسته‌ترين‌ حقوق‌ برخوردارند (1) محتواي‌ فرمان‌ حضرت‌ به‌ مالك‌ اشتر به‌ گونه‌اي‌ روشن‌ بر اين‌ معنا دلالت‌ دارد. كلمة‌ «ناس‌»، «رعيت‌» و «عامه‌» و بيان‌ مشابهت‌ مردم‌ در خلقت‌، همه‌ گوياي‌ اين‌ واقعيت‌ است‌ (2) . از ديدگاه‌ علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ (ع‌)، حاكم‌ اسلامي‌ موظف‌ به‌ اعمال‌ محبت‌ و لطف‌ در مورد همة‌ مردم‌ و از جمله‌ اقليت‌ها مي‌باشد. او نبايد حالت‌ درنده‌خويي‌ داشته‌ باشد و خوردن‌ رعيت‌ خويش‌ را غنيمت‌ شمارد (3) . در اين‌ مكتب‌ ،مردم‌ بر دونوعند: يا برادر ديني‌ حاكم‌ و يا نظير او در خلقت‌. پس‌ جاي‌ رفتارهاي‌ غير انساني‌ نسبت‌ به‌ آن‌ها وجود ندارد. اين‌ اصل‌، از دستور حضرتش‌ به‌ مالك‌ دربارة‌ لزوم‌ رحمت‌ و محبت‌ قابل‌ استفاده‌ است‌. در اين‌ بين‌، آنان‌ كه‌ به‌ يكي‌ از اديان‌ حقه‌ مانند يهود و نصارا معتقدند ،از حقوق‌ بيش‌تري‌ برخوردارند. اين‌ گروه‌ مي‌توانند ارتباطات‌ رسمي‌ در شكل‌ قرار داد ذمه‌ با مسلمانان‌ برقرار نمايند. اين‌ وضعيت‌ ،حتي‌ نسبت‌ به‌ اديان‌ ساختگي‌، مادام‌ كه‌ به‌ مسلمانان‌ ،حكومت‌ اسلامي‌ و ساير انسان‌ها صدمه‌ نرسانند، مي‌تواند اجرا گردد (4) .
در اين‌ مكتب‌ ،همة‌ انسان‌ها در حقوق‌ و تكاليف‌ بسياري‌ مشتركند. احترام‌ ذاتي‌، كار و فعاليت‌ مناسب‌ و سودمند و حق‌ بهره‌برداري‌ از مزاياي‌ مادي‌ و معنوي‌ اسلام‌ مشروط‌ به‌ عدم‌ مزاحمت‌ با حقوق‌ ساير مسلمانان‌ و استحقاق‌ عقوبت‌ در صورت‌ تخلف‌ از قوانين‌، از اين‌ جمله‌ است‌ .
اين‌ نكته‌ نيز مد نظر است‌ كه‌ در فرمان‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) از مالك‌ خواسته‌ مي‌شود تا افراد جامعه‌اي‌ را كه‌ زمام‌ داري‌ آن‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌، با حقايق‌ اسلامي‌ ناب‌ آشنا نمايد و آن‌ها را در سير نهايي‌ كمال‌ خود قرار دهد ؛ زيرا هر انسان‌ ذي‌ حقي‌ مي‌تواند از حقوق‌ خود سوء استفاده‌ كرده‌ و با توجه‌ به‌ موقعيتي‌ كه‌ اسلام‌ در اختيار او قرار داده‌ است‌، حقوق‌ ديگران‌ را ضايع‌ كند و موجبات‌ اخلال‌ در نظم‌ عمومي‌ و فساد اخلاقي‌ اجتماعي‌ را فراهم‌ كند. در اين‌ صورت‌، بر حاكم‌ اسلامي‌ فرض‌ است‌ كه‌ به‌ شدت‌ از عمل‌ او جلوگيري‌ كند و هم‌ خود فرد و هم‌ جامعة‌ اسلامي‌ را از خطر سقوط‌ نگه‌ دارد .
با مقايسة‌ كلام‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) در مورد انسان‌ و ساير مكاتب‌ فكري‌،كه‌ انسان‌ را در همين‌ بعد طبيعي‌ خلاصه‌ مي‌كنند و هيچ‌ بعد و استعداد و رفتاري‌ جز همانچه‌ با نمودهاي‌ طبيعي‌ و مستند به‌ انگيزه‌هاي‌ طبيعي‌ از خود بروز مي‌دهد، قايل‌ نيستند، زيبايي‌هاي‌ مكتب‌ الهي‌ اسلام‌ در مورد انسان‌ بسيار چشمگير خواهد بود (5) .

اصول‌ لازم‌ الرعايه‌ براي‌ حاكم‌ اسلامي‌ نسبت‌ به‌ همة‌ مردم‌

در نامة‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) به‌ مالك‌ ،اصولي‌ ترسيم‌ شده‌ است‌ كه‌ همة‌ آنها بايد از سوي‌ حاكم‌ اسلامي‌ اجرا شود تا بنيان‌ حكومت‌ اسلامي‌ تقويت‌ گردد. اين‌ اصول‌ كه‌ نسبت‌ به‌ همة‌ افراد بايد اعمال‌ شود، در مورد اقليت‌ها نيز جريان‌ دارد .
انصاف‌: در بخشي‌ از نامة‌ حضرتش‌ مي‌خوانيم‌:« بين‌ خدا و مردم‌ از يك‌ طرف‌ و خويشتن‌ و خواص‌ دودمانت‌ و هر كه‌ از مردم‌ جامعه‌ كه‌ تمايلي‌ به‌ او داري‌ از طرف‌ ديگر ،انصاف‌ داشته‌ باش‌. (6) » در اين‌ كلام‌، كلمه‌ «ناس‌» به‌ كار رفته‌ كه‌ اسم‌ جمع‌ و شامل‌ همة‌ مردم‌ بدون‌ استثناست‌. جايگاه‌ انصاف‌ فراتر از اعمال‌ حقوق‌ است‌. حركت‌ در چارچوبة‌ قرار داد ذمه‌، مي‌تواند تبعاتي‌ داشته‌ باشد كه‌ با اعمال‌ و اجراي‌ اصل‌ انصاف‌ ،آن‌ آثار از بين‌ خواهد رفت‌ .جالب‌ آن‌ كه‌ در جاي‌ ديگر، حضرت‌ عدم‌ اجراي‌ انصاف‌ را مساوي‌ با ظلم‌ تلقي‌ مي‌كند و نتيجة‌ ظلم‌ به‌ بندگان‌ خدا چيزي‌ جز خصومت‌ الهي‌ نمي‌باشد. و در نهايت‌ ،به‌ حالت‌ محاربه‌ با خداوند مي‌انجامد، مگر آن‌ كه‌ جبران‌ كند و راه‌ توبه‌ در پيش‌ گيرد (7) . چنين‌ وضعيتي‌ در هيچ‌ يك‌ از اسناد حقوق‌ بشر، كه‌ با فرياد بلند اجراي‌ بدون‌ تبعيض‌ حقوق‌ را اعلام‌ مي‌كند، وجود ندارد (8) . نهايت‌ چيزي‌ كه‌ در اسناد حقوق‌ بشر يافت‌ مي‌شود، درخواست‌ اجراي‌ حقوق‌ توسط‌ دولت‌هاست‌، در حالي‌ كه‌ سخنِ حضرت‌ حاكي‌ از ضمانت‌ اجرايي‌ بسيار قوي‌ حقوق‌ اسلامي‌ است‌ .حضرت‌ در اين‌ سخن‌ ، نه‌ تنها عدم‌ اجراي‌ حقوق‌ را ممنوع‌ مي‌كند، بلكه‌ عدم‌ اعمال‌ انصاف‌ را در رديف‌ جنگ‌ با خدا مي‌داند (9) .
برطرف‌ كردن‌ كينه‌:« هر كينه‌اي‌ را از درون‌ مردم‌ برطرف‌ كن‌» (10) اين‌ سخن‌، كه‌ حاكي‌ از روح‌ بالاي‌ رهبران‌ اسلامي‌ است‌، در مورد اقليت‌ها لازم‌تر مي‌باشد ؛ زيرا با توجه‌ به‌ شرايط‌ قرار داد ذمه‌، امكان‌ نوعي‌ حقد و كينه‌ وجود دارد و حاكم‌ اسلامي‌ مي‌تواند با تدبير خاص‌ خود، مانع‌ از تحقق‌ چنين‌ وضعيتي‌ گردد .
اصل‌ رسيدگي‌ به‌ احتياجات‌: از جمله‌ اموري‌ كه‌ بايد به‌ طور مستقيم‌ توسط‌ حاكم‌ اسلامي‌ اعمال‌ شود، برطرف‌ كردن‌ نيازهاي‌ مردم‌ است‌. اين‌ اصل‌ در كلام‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ (ع‌) به‌ مالك‌ مطرح‌ شده‌ است‌. (11) از سوي‌ ديگر، حضرت‌ سفارش‌ مي‌كند كه‌ كار مردم‌ بدون‌ تأخير انجام‌ پذيرد، اين‌ سخن‌ ناظر به‌ اقليت‌ها نيز مي‌باشد .
دوري‌ از تبعيض‌: در جاي‌ جاي‌ نهج‌ البلاغه‌، به‌ خصوص‌ نامه‌ مالك‌، حضرت‌ اين‌ اصل‌ را تذكر مي‌دهند. حضرت‌ با يك‌ تقسيم‌ دوگانه‌ ،مردم‌ را به‌ دو گروه‌ تقسيم‌ مي‌كند :يا تشابه‌ در دين‌ دارند يا تشابه‌ در خلقت‌ (12) . با اين‌ بيان‌، حتي‌ مخالفان‌ را نيز در دايرة‌ سخن‌ خود جاي‌ مي‌دهند .روشن‌ است‌ كه‌ مخالف‌ در فرض‌ مذكور، ناظر به‌ كسي‌ است‌ كه‌ حالت‌ محاربه‌ به‌ خود نگرفته‌ باشد .
اصل‌ محبت‌ و رفق‌: چشم‌ پوشي‌ از خطاي‌ مردم‌ و عفو و گذشت‌ تا حد امكان‌، موجبات‌ برقراري‌ روابط‌ حسنه‌ بين‌ گروه‌ها و افراد جامعه‌ را فراهم‌ مي‌آورد ؛ چنانكه‌ برخوردهاي‌ تند مي‌تواند زمينة‌ از هم‌ گسيختگي‌ جامعه‌ را فراهم‌ كند كه‌ در نتيجه‌، نه‌ اكثريت‌ و نه‌ اقليت‌، هيچ‌ كدام‌ نمي‌توانند از حقوق‌ خود بهره‌مند شوند. حضرت‌ در نامة‌ خود، اين‌ گونه‌ مي‌فرمايند: «اي‌ مالك‌، رحمت‌ و محبت‌ به‌ رعيت‌ را در قلب‌ خود وارد كن‌ و براي‌ آنان‌ درنده‌اي‌ وحشي‌ مباش‌…» (13)
اصل‌ احترام‌ به‌ سنت‌ها: در اين‌ باره‌، حضرت‌ مي‌فرمايد:« هرگز سنت‌ نيكي‌ را كه‌ موجب‌ وفاق‌ مردم‌ گشته‌ و تودة‌ جمعيت‌ بر مبناي‌ آن‌ اصلاح‌ شده‌ است‌ ناديده‌ نگير.» (14) اين‌ سفارش‌ حضرت‌ شامل‌ سنت‌هاي‌ اقليت‌ و اكثريت‌ مي‌گردد ؛ زيرا روش‌ پسنديده‌ هميشه‌ در انحصار اكثريت‌ نبوده‌ است‌. از ديگر سو، احترام‌ به‌ شيوه‌هاي‌ نيكو، موجبات‌ گردهمايي‌ گروه‌هاي‌ اقليت‌ در كنار اكثريت‌ مسلمان‌ را فراهم‌ مي‌كند. نكتة‌ جالب‌ توجه‌ آن‌ كه‌ در اين‌ زمينه‌، حضرت‌ قدمي‌ فراتر از تلاش‌ سازمان‌هاي‌ بشر دوستانه‌ ،كه‌ صرفاً خواستار اجراي‌ حقوق‌ هستند ،برداشته‌ است‌؛ حركتي‌ كه‌ پس‌ از گذشت‌ چهارده‌ قرن‌ ،هنوز دنيا نتوانسته‌ به‌ آن‌ برسد .
اصل‌ هم‌ زيستي‌ مسالمت‌آميز: اسلام‌ همة‌ پيروان‌ اديان‌ الهي‌ را به‌ همكاري‌ فراخوانده‌ (15) و اين‌ خود شاهد عظمت‌ اين‌ شريعت‌ الهي‌ است‌. قرآن‌ از تمام‌ اهل‌ كتاب‌ مي‌خواهد كه‌ بر محور مشتركات‌ جمع‌ شوند. اين‌ سخن‌ نه‌ تنها در اول‌ بعثت‌، بلكه‌ در آخرين‌ آيات‌ الهي‌ نيز منعكس‌ شده‌ است‌ (16) .
اصل‌ تعاون‌: شركت‌ در فعاليت‌هاي‌ اجتماعي‌ بر محور برّ و تقوا مطلوب‌ قرآن‌ كريم‌ است‌، چنانكه‌ مي‌تواند به‌ بسياري‌ از اختلافات‌ نيز پايان‌ دهد. از اين‌ رو، اسلام‌ از همة‌ افراد جامعه‌، اعم‌ از اكثريت‌ و اقليت‌، مي‌خواهد كه‌ در فعاليت‌هاي‌ تعاوني‌ بر محوريت‌ تقوا جمع‌ گردند (17) .
اصل‌ احسان‌: جداي‌ از روابط‌ خشك‌ قانوني‌ بين‌ حاكم‌ و مردم‌، اسلام‌ با نگرشي‌ عميق‌، روح‌ همكاري‌ و اميد را در قالب‌ اصل‌ احسان‌ و نيكوكاري‌، به‌ جامعه‌ تزريق‌ كرده‌ است‌. حاكم‌ اسلامي‌ با اجراي‌ اين‌ اصل‌، حتي‌ نسبت‌ به‌ اقليت‌ها، مي‌تواند بسياري‌ از معضلات‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ مردم‌ را برطرف‌ كند. زماني‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) حاكم‌ جامعة‌ اسلامي‌ بودند، به‌ پيرمرد عاجزي‌ كه‌ از مردم‌ گدايي‌ مي‌كرد، برخوردند .حضرت‌ از اصحاب‌ خود دربارة‌ آن‌ پيرمرد پرسيدند. در جواب‌ گفتند: اين‌ شخص‌ نصراني‌ است‌. حضرت‌ فرمودند: از او كار كشيديد تا زماني‌ كه‌ پير شد، آن‌گاه‌ از كمك‌ به‌ او خودداري‌ مي‌كنيد؟ سپس‌ فرمودند از بيت‌ المال‌ به‌ او روزي‌ بدهيد (18) .

نمونه‌اي‌ از روابط‌ اخلاقي‌، عاطفي‌ حاكم‌ اسلامي‌

زماني‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) حاكم‌ جامعه‌ اسلامي‌ بودند، در راه‌ خود به‌ سوي‌ كوفه‌ با مردي‌ از اقليت‌هاي‌ مذهبي‌ برخورد نمودند و چون‌ بخشي‌ از مسير هر دو مشترك‌ بود، توافق‌ كردند كه‌ اين‌ مسافت‌ را با هم‌ بپيمايند.
آن‌ گاه‌ به‌ دو راهي‌ رسيدند،مرد با كمال‌ تعجب‌ ديد كه‌ رفيق‌ مسلمانش‌ از راه‌ كوفه‌ نرفت‌ و به‌ مصاحبت‌ خويش‌ ادامه‌ داد. با شگفتي‌ تمام‌ پرسيد: مگر نگفتي‌ به‌ قصد كوفه‌ مي‌روي‌؟ مصاحبش‌ با كمال‌ مهرباني‌ پاسخ‌ داد: بلي‌. مرد كه‌ قانع‌ نشده‌ بود ،پرسيد :پس‌ چرا از اين‌ سو مي‌آيي‌ ؟حضرت‌ در پاسخ‌ فرمودند: مي‌خواهم‌ قدري‌ تو را مشايعت‌ كنم‌ ؛پيامبر ما فرموده‌ است‌ :هرگاه‌ دو نفر در راهي‌ با يكديگر مصاحبت‌ كنند، حقي‌ بر يكديگر پيدا مي‌كنند. اكنون‌ تو حقي‌ بر من‌ پيدا كردي‌. من‌ به‌ سبب‌ اين‌ حق‌، چند قدمي‌ تو را مشايعت‌ مي‌كنم‌ ،سپس‌ به‌ راه‌ خودم‌ مي‌روم‌ .تعجب‌ آن‌ مرد زماني‌ بيش‌تر شد كه‌ متوجه‌ شد رفيق‌ مسلمان‌ او حاكم‌ كوفه‌ است‌ (19) .
در نظر حضرت‌، اموال‌ و اعراض‌ اهل‌ كتاب‌ همانند مسلمان‌ محترم‌ است‌ و از اين‌ رو، پس‌ از آن‌ كه‌ خبر حملة‌ سپاه‌ معاويه‌ به‌ شهر انبار و تعرض‌ آنان‌ به‌ زنان‌ مسلم‌ و غير مسلم‌ (هل‌ ذمه‌) را شنيدند ،فرمودند: «به‌ من‌ خبر رسيده‌ كه‌ يكي‌ از آنان‌ به‌ خانة‌ زن‌ مسلمان‌ و زن‌ غير مسلماني‌ كه‌ در پناه‌ اسلام‌ جان‌ و مالش‌ محفوظ‌ بوده‌، وارد شده‌ و خلخال‌، دستبند، گردنبند و گوشواره‌هاي‌ آن‌ها را از تنشان‌ بيرون‌ آورده‌ ،در حالي‌ كه‌ هيچ‌ وسيله‌اي‌ براي‌ دفاع‌ جز گريه‌ و التماس‌ نداشته‌اند. آن‌ها بدون‌ پرداخت‌ كوچك‌ترين‌ هزينه‌اي‌ با غنيمت‌ فراوان‌ برگشته‌اند. اگر به‌ خاطر اين‌ حادثه‌، مسلماني‌ از تأسف‌ بميرد ملامت‌ نخواهد شد و از نظر من‌ سزاوار است‌.» (20)
در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ عمال‌ خراجي‌ خود مي‌نويسند ،مي‌فرمايند :براي‌ گرفتن‌ خراج‌ از بدهكار ،لباس‌ تابستاني‌ يا زمستاني‌ و ابزاري‌ را كه‌ با آن‌ به‌ كارهايش‌ مي‌رسد و نيز برده‌اش‌ را به‌ فروش‌ نرسانيد و نيز براي‌ درهمي‌، كسي‌ را تازيانه‌ نزنيد. همچنين‌ براي‌ جمع‌ آوري‌ خراج‌، به‌ مال‌ احدي‌، چه‌ مسلم‌ و چه‌ ذمي‌ ،دست‌ نزنيد ،مگر اسب‌ يا سلاحي‌ باشد كه‌ براي‌ تجاوز به‌ مسلمان‌ها به‌ كار گرفته‌ مي‌شود . (21)
احترام‌ ذمي‌ در اسلام‌ به‌ قدري‌ است‌ كه‌ مي‌تواند عليه‌ حاكم‌ اسلامي‌ اقامة‌ دعوا كند و از او بينه‌ بخواهد ؛ چنانكه‌ در مورد زره‌ حضرت‌ چنين‌ اتفاقي‌ افتاد.
از جابربن‌ عبدالله‌ انصاري‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ روزي‌ از مقابل‌ ما جنازه‌اي‌ عبور داده‌ شد. در اين‌ هنگام‌، حضرت‌ رسول‌ (ص‌) قيام‌ كردند و ما نيز به‌ پا خاستيم‌. آن‌گاه‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرديم‌: يا رسول‌ الله‌، اين‌ جنازه‌ مربوط‌ به‌ شخص‌ يهودي‌ است‌. حضرت‌ در پاسخ‌ فرمودند: هر موقع‌ جنازه‌اي‌ را ديديد به‌ پا خيزيد . (22)
مسائلي‌ كه‌ در عقد امان‌ مطرح‌ است‌ ،شاهد ديگري‌ از موج‌ روابط‌ عاطفي‌ و اخلاقي‌ اسلام‌ است‌ و شايد كم‌تر بتوان‌ در موارد ديگر اثري‌ از چنين‌ روابطي‌ يافت‌ . (23)
پيامبر اكرم‌ (ع‌) براي‌ احوال‌ پرسي‌ و عيادت‌ بيماران‌ آنان‌ به‌ بالينشان‌ مي‌رفتند و در تشييع‌ جنازه‌ مردان‌ آنان‌ حضور مي‌يافتند تا آن‌ جا كه‌ در مرگ‌ عبدالله‌ بن‌ ابي‌، كه‌ از سوي‌ يهوديان‌ برگزار شده‌ بود، شركت‌ كردند و به‌ يهوديان‌ و فرزندان‌ وي‌ تسليت‌ گفتند . (24)

پي نوشتها:

1ـ محمدتقي‌ جعفري‌ ،اصول‌ حكمت‌ سياسي‌ اسلام‌، چاپ‌ دوم‌ ،تهران‌ ،بنياد نهج‌ البلاغه‌ ،1373،ص‌ 327
2ـ نهج‌ البلاغه‌، با ترجمه‌ و شرح‌ محمد جعفر امامي‌ و محمدرضا آشتياني‌ ،چاپ‌ دهم‌ ،ج‌ سوم‌ ،نامة‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) به‌ مالك‌ اشتر، ص‌ 141
3ـ ولاتكونن‌ عليهم‌ سبعا ضاريا تغنم‌ اكلهم‌
4 و 5 ـ محمد تقي‌ جعفري‌ ،پيشين‌ ،ص‌ 330
6ـ انصف‌ الله‌ و انصف‌ الناس‌ من‌ نفسك‌ و من‌ خاصة‌ اهلك‌
7ـ من‌ ظلم‌ عبادالله‌ كان‌ الله‌ خصمه‌ دون‌ عباده‌
8ـ پاتريك‌ ترنبري‌ ،حقوق‌ بين‌ الملل‌ و حقوق‌ اقليت‌ها ،ترجمة‌ علي‌ اكبر آقايي‌ و آزيتا شمشادي‌ ،تهران‌ ،پژوهشكده‌ مطالعات‌ راهبردي‌ ،1379 ،ص‌ 47
9ـ وكان‌ لله‌ حربا حتي‌ ينزع‌ اويتوب‌
10 و 11ـ همان‌ / اطلق‌ عن‌ الناس‌ عقدة‌ كل‌ حقة‌
12ـ فانهم‌ صنفان‌ :اما اخ‌ لك‌ في‌ الدين‌ او نظير لك‌ في‌ الخلق‌.(همان‌ )
13ـ واشعر قلبك‌ الرحمة‌ للرعية‌ (همان‌ )
14ـ و لا تنقض‌ سنة‌ صالحة‌ عمل‌ بها صدور هذه‌ الامة‌… و صلحت‌ عليها الرعية‌ (همان‌ )
15ـ آل‌ عمران‌: 64
16 و 17 ـ مائده‌: 48 – 42/2
18ـ شيخ‌ حر عاملي‌ ،وسائل‌ الشيعه‌ ،ج‌ 11،ص‌ 49 ،باب‌ 19،ج‌ 1
19ـ محمدبن‌ يعقوب‌ كليني‌، اصول‌ كافي‌، منشورات‌ المكتبة‌ الاسلامية‌ ،1388 ق‌ .الجزء الثاني‌ ،ص‌ 491 ،باب‌ حق‌ الصاحب‌ في‌ السفر
20 و 21 – نهج‌ البلاغه‌ ،پيشين‌ ،ج‌ 1، ص‌ 118 / ج‌ سوم‌، ص‌ 138
22- بخاري‌، صحيح‌ ،ج‌ 1، ص‌ 228، في‌ الجنائز ،باب‌ «من‌ قام‌ لجنازةٍ يهودي‌ »
23ـ انفال‌ : 61
24ـ عباسعلي‌ عميد زنجاني‌ ،حقوق‌ اقليت‌ها، چاپ‌ پنجم‌ ،تهران‌ ،دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامي‌ ،1370، ص‌ 224

منبع: سایت ای رسانه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد