خانه » همه » مذهبی » انقلاب مورد قبول اسلام، چگونه انقلابي است؟

انقلاب مورد قبول اسلام، چگونه انقلابي است؟

آن چه نخست لازم به تذكر است آن است كه ماهيت دين اسلام به گونه‎اي با يک مفهومي از انقلاب در هم آميخته است كه در واقع تصور وجود اسلام را جدا از وصف انقلابي آن ناممكن مي‎سازد. قيام عليه ظلم و استبداد براي نخستين بار در دينِ اسلام، با ظهور رسالت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آغاز شد. قيام عليه حكومت يزيد به رهبري امام حسين ـ عليه السّلام ـ و ديگرقيام هاي اوليه شيعيان، همه نمونه‎هائي از قيام اسلامي در صدر اسلام است. بررسي تحليلي تاريخ اسلام روشن مي‎كند كه اين دين خود به عنوان قيام عليه جهل، ظلم، استبداد و به منظور استقرار حكومت عدل الهي ظهور گرديد.[1] تشيع به عنوان يك حركت انقلابي از صدر اسلام تا كنون، همواره در طول تاريخ اسلام به وصف انقلابي گري عليه ظلم و بي‎عدالتي مشهور بوده است. بر اين اساس انقلاب اسلامي ايران يك پديده مستقل و مجزا از كل حركت و ماهيت انقلابي اسلام نيست بلكه بخشي از انقلاب مداوم، مستمر و جهاني نهفته در خود اسلام است كه در واقع معلول دين اسلام است كه 14 قرن پيش ظهور كرده و همواره در طول تاريخ اسلام به صورت مستمر تداوم يافته است.

اصول اساسي يك انقلاب از ديدگاه اسلام:
با توجه به ماهيت انقلابي دين اسلام، بطور طبيعي اين دين تعريف خاصي از انقلاب داشته و اصول مشخصي نيز براي يك انقلاب اسلامي بر مي‎شمارد. يك نهضت انقلابي در اسلام حركتي است كه ضمن برخورداري از خصائص ديني، براي تأمين هدف يا اهداف خاص مادي و معنوي جامعه اسلامي بوجود آمده باشد.
انقلاب مورد نظر اسلام انقلابي است كه عوامل، محتوا، رهبري، روش، اهداف و خصوصيات ديگر آن كاملاً اسلامي بوده و در راستاي تأمين و تحقق ارزشهاي الهي برپا شده باشد. چنين انقلابي نه تنها تداوم يافته انقلابي است كه با ظهور اسلام و آغاز رسالت پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تجلي يافت بلكه اساساً ريشه در انقلاب‎ها و نهضت‎هاي توحيدي انبياء گذشته از آدم تا خاتم دارد كه قرآن كريم در آيات متعددي بر اين اتصال و استمرار انقلاب توحيدي اسلام به انقلابها و حركت‎هاي توحيدي پيامبران گذشته تأكيد مي‎ورزد.[2]حال چنانچه بخواهيم اصول اساسي انقلاب از ديدگاه اسلام را در تمايز با انقلاب‎هاي ديگر برشماريم، مي‎توانيم برخي موارد زير را بيان نماييم:
1. اعتلاي توحيد: قدرت، حكومت و سلطنت منحصراً از آن خداست[3] و بشر مي‎بايست فقط در برابر قدرت و حكومت الهي سر فرود آورد و از بندگي هر حكومت ديگري بپرهيزد. طبعاً چنانچه قدرتهائي بخواهند در مخالفت با اين اصل در آيند مسلمانان موظفند در برابر آن قدرتها قيام كنند.
2. زمينه سازي براي انجام تكاليف و مسئوليت هاي كه دين مبين اسلام براي افراد جامعه در ابعاد مختلف تعيين نموده است: بر اساس اصل توحيد، قهراً مسئوليت‎هائي متوجه مسلمانان مي‎باشد كه آنان را در برابر خدا، خود و ديگران مسئول مي‎سازد. تبيين و تشريح چنين مسئوليت‎هايي براي مخلوقات الهي، فلسفه و حكمت تشريع اديان و ارسال رسولان الهي بوده است.[4] لذا هر حركت و نهضت انقلابي از ديدگاه اسلام بايد مقدمات و شرائط لازم براي تحقق اين تكاليف و مسئوليت ها فراهم آورد.
3. برقراري عدالت: وظيفة مسلمانان برپائي و پشتيباني از حكومت عدل در روي زمين است آيات فراواني در قرآن كريم، انقلاب عليه ظلم و بي‎عدالتي و استقرار حكومت عدل الهي را خواستار گرديده و آن را وظيفه ديني مسلمانان مي‎داند تا براي تحقق عدالت كوشش نمايند[5] و در راه خدا و مبارزه بر عليه طاغوت قيام كنند.[6]ـ رويكرد اسلام به انقلاب‎هاي غير اسلامي:
همان گونه كه گذشت به دليل ماهيت انقلابي دين اسلام، قهراً در اين دين چارچوب مشخصي براي انقلاب‎هاي مطلوب اسلام ترسيم گرديده و آن را تحت ضابطه خاصي كه همان ايدئولوژي اسلامي است قرار خواهد داد. از مطالب فوق چنين مي‎توان نتيجه گرفت كه برپائي يك انقلاب در بينش اسلامي مي‎بايست با سلامتِ هدف و وسيله توأم باشد صِرف برپائي انقلاب در اسلام هدف نيست چه اگر چنين بود جز هرج و مرج چيزي حاصل نمي‎گشت. انقلاب مورد نظر اسلام انقلابي است كه براي نفي سلطة ظالمان و اجراي قسط و عدالت برپا گردد.
به طور كلي مي‎توان گفت هر انقلابي كه براي تحقق عدالت اجتماعي، تضعيف فاصله طبقاتي، رفع تبعيضات ظالمانه، حمايت از محرومان و رهايي آنان از سلطه مستكبران و فقرستيزي به وقوع بپيوندد. انقلابي است كه اسلام با ديد مثبت به آن نگريسته و به هر ميزان كه آن انقلاب مصاديق بيشتري از آرمان‎هاي فوق را پوشش دهد به همان ميزان از ارزش بيشتري در ديدگاه اسلام برخوردار خواهد بود. قرآن كريم با صراحت مي‎فرمايد كه هدف از ارسال رسل، براي اقامة عدل در ميان مردم بوده است.[7] و يا در جاي ديگر مبارزه براي نجات مستضعفان را از جمله وظايف انسان ها مي‎داند.[8]با اين اساس اگر انقلاب و وصول به حكومت جديد چنين اهدافي را تضمين نكند ارزشمند نخواهد بود. انقلاب فرانسه يكي از آرزوهاي مهم روسو، ولتر و مونتسكيو بود، انقلاب كمونيستي، ثمره برنامه‎ريزي ماركس و لنين بود. نهضت نازي‎ها در آلمان جز در سرزميني كه هگل، كوته و نيچه در آن مبارزه كرده بودند ظهور نكرد. اين ها همه، حركت‎هاي مقطعي و زود گذري بودند كه تنها بعضي از جنبه‎هاي مادي انسانها را پوشش مي‎دادند، لذا انقلاب مورد تأييد اسلام درقالب انقلاب‎هاي سوسياليستي، ليبرال و انقلاب‎هاي صرفاً استقلال طلبانه و يا اقتصادي محض دنبال نمي‎شود. اسلام نمي‎تواند با روح چنين حركت‎هائي همدم و هماهنگ باشد بلكه ديد اسلام نسبت به انقلاب ديدي فراتر و جامع‎تر از اهداف صرفاً مادي است. البته اين به آن معنا نيست كه در انقلاب اسلامي اهداف اقتصادي، اجتماعي، آزادي و استقلال، پيشرفت و توسعه دنبال نگردد بلكه مقصود آن است كه منظور كردن اين اهداف در رتبة نخست و بي‎توجهي به ارزشهاي ديني و معنوي, انقلاب را غير اسلامي ساخته و اهداف مورد نظر اسلام را تأمين نخواهد كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي اكبر ذاكري، انقلاب اسلامي ايران در آيات و روايات، قم: دفتر نشر محمد، 1362.
2. ابوالفضل عزتي، اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، انتشارات هدي، بي‎تا.

پي نوشت ها:
[1] . نهج البلاغه، خطبه 16.
[2] . نساء/163، 165 و عنكبوت/18 و حديد/25 و…
[3] . انعام/57 و يوسف/40.
[4] . نساء/64.
[5] . شوري/15 و انعام/70 و مائده/8.
[6] . نساء/74 تا 76.
[7] . حديد/ 25.
[8] . نساء/ 75.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد