انواع قلب ها در قرآن
بیست نوع قلبی که در قرآن ذکر شده است
قلب بر اساس نیات و اعمالش دچار احوالی می شود و گونه هایی پیدا می کند، چنانکه در قرآن کریم از گونه های گوناگون قلب سخن گفته شده است. در مواردی در قرآن کریم واژه های دیگری به معنای قلب یا معنایی نزدیک به آن بکار رفته است، مانند صدر و فؤاد. البته گاهی هم بین اینها فرق های ظریفی لحاظ شده است.
مثلا فؤاد فقط به معنای قلب در کاربرد معنوی آن است و در مورد قلب جسمانی بکار نمی رود. در آیۀ زیر فؤاد را در کنار سمع و بصر ذکر می کند که نشان می دهد فؤاد در اینجا همان قلب است. «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً.» (الإسراء/36). از آنچه به آن آگاهی نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل همه در قبال آن مسؤولند.
از آیات قرآن کریم استفاده می شود که مراد از قلب حقیقت آدمی است و مسئول کسب احوال و منشأ اعمال خیر و شرّ آدمی و سعادت و شقاوت او قلب است. قلب یک دسته صفات ذاتی و سرشتی و فطری دارد که مشترک بین همۀ انسان ها است و آن استعداد و ظرفیت آدمی برای تحصیل کمال یا گرفتار رذایل شدن و سقوط است.
بسیاری از صفات و احوالی که در قرآن به قلب نسبت داده شده است نتیجۀ انتخاب و اعمال اختیاری انسان است، نه اینکه خاصیت ذاتی قلب ها آن کمالات یا نقص ها باشد. انسان بر اثر گناه و غفلت به صفات پست متصف می شود و بر اثر معرفت و بندگی به مقامات و درجات عالی می رسد.1
القلب السلیم
و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی.« إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ »
القلب المنیب
و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا.«مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ »
القلب المخبت
و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا. «فتُخْبِتَ لَهُ ق ُلُوبُهُمْ »
القلب الوجل
و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد.« وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ »
القلب التقی
و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد.«ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ »
القلب المهدی
و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است. «وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ »
القلب المطمئن
و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد. «وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه »
القلب الحی
و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد. «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ »
القلب المریض
و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ »
القلب الأعمى
و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد. «وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ »
القلب اللاهی
و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست. «لاهِیَهً قُلُوبُهُمْ »
القلب الآثم
و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند.« وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَهَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ »
القلب المتکبر
و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان.« قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ »
القلب الغلیظ
و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده.« وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ »
القلب المختوم
و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند. «وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ »
القلب القاسی
و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است.« وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً »
القلب الغافل
و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد.« وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا »
لَقلب الأغلف
و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند.« وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ »
القلب الزائغ
و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند.« فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ »
القلب المریب
و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است.« وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ »2
سلامت و بیماری قلب
حیات ما بستگی به روح و قلب دارد و اوست که بدن را اداره میکند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حرکات از قلب سرچشمه میگیرد.سعادت و شقاوت انسان نیز به چگونگی قلب او بستگی دارد. از قرآن و احادیث استفاده میشود که چنانکه بدن انسان گاهی سالم است و گاهی بیمار، قلب او هم گاهی سالم است و گاهی بیمار، خدا در قرآن میفرماید:«روزی که مال و اولاد برای انسان سودی ندارد مگر کسی که با قلب سالم به سوی خدا برود».(سوره شعراء، ایه 89)
چنانکه ملاحظه میکنید در ایات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروی انسان را منوط به این میداند که با قلبی سالم و خاشع به سوی خدا باز گردد. از طرف دیگر قرآن بعضی قلوب را به عنوان قلب بیمار معرفی میکند، و میفرماید: «در قلوب آنها (منافقان) بیماری بود. پس خدا بیماری آنها را اضافه کرد».(سوره بقره، ایه 10)
از ایات قرآن و روایات چنین استفاده میشود که قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بیماری دارد. خدایی که خالق قلوب و نفوس است و معصومین که انسان شناس هستند از بعضی از بیماریهای قلب خبر میدهند.
آنها اموری از قبیل:کفر،نفاق، تکبر، کینه توزی، غضب،خیانت، خودبینی،غیبت، حرص و دیگر صفات زشت را به عنوان بیماری قلب و روح معرفی کردهاند. کسانی که با چنین قلبهایی از دنیا بروند با قلبهای، سالم به نزد خدا نمیروند، تا مشمول این ایه باشند که:
«یوم لاینفع مال و لابنون.الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم».(سوره شعراء، ایات 88 و 89)
بیماریهای قلب و نفس را نمیتوان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه به مراتب از بیماریهای جسم خطرناکتر و علاجش مشکلتر میباشند. در بیماریهای جسمانی تعادل بدن به هم میخورد و درد و ناراحتی و احیاناً نقص عضو به وجود میاید؛ولی به هر حال محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد؛اما بیماریهای قلب و نفس، شقاوت و شکنجه و عذاب اخروی را به همراه دارد، درد و عذابی که تا عمق دل فرو میرود و روح را میسوزاند.3
اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. وثبتنا على الهدى والایمان
خدایا قلبهای ما را قلب سلیم و مطمئن و در حال توبه و برگشت به خود و بهترین قلبها قراربده و ما را بر هدایت و ایمان ثابت قدم فرما.
پینوشتها
1.www.fanaei.i
2.www.astankhabar.ir
3.www.ensani.ir