اهل سنت و جماعت به کسانی گفته می شود که مبنای رفتاری خود را در دین سنت نبوی (صلی الله علیه وسلم) قرار داده اند. از آن جا که اعتقادات اهل سنت همواره در طول تاریخ با سوالات و شبهاتی مواجه بوده است شناخت بنیان های اعتقادی اهل سنت هم برای جوانان اهل سنت و هم برای اهل تشیع می تواند مفید باشد. بارها این پرسش ها مطرح شده است که چرا اهل سنت در نماز دست می بندند؟ چرا اهل سنت عایشه (رضی الله عنه) را ام المومنین می دانند ولی حضرت فاطمه (رضی الله عنه) را نه؟ چرا اهل سنت برای همه صحابه از جمله حضرت معاویه (رضی الله عنه) و سایر کسانی که به جنگ حضرت علی (رضی الله عنه) آمدند احترام قایل اند؟ چرا اهل سنت روز غدیر را عید نمی دانند؟ و….این پرسش هایی است که بارها و بارها مطرح می شود و ذهن جوانان اهل تشیع وحتی اهل سنت را به خود مشغول کرده است. درک پاسخ این پرسش ها به این موضوع بستگی دارد که مبنای اعتقادی اهل سنت چست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت مبنای اعتقادی اهل سنت قرآن است. ارزش گذاری اهل سنت در مورد افراد و وقایع، ارزش هایی است که قرآن ایجاد کرده است. قرآن مسلمانان را از توسل به مردگان و یاری خواندن غیر خدا منع می کند (سوره اعراف آیه 194) و از آنان می خواهد که خداوند را بدون واسطه عبادت کنند (سوره بقره آیه 186) قرآن مسلمین را به احترام به همه صحابه بدون مرز بندی مشخص که برای ما قابل درک باشد دعوت می کند (سوره حشر آیه 10) و قرآن تنها زنان پیامبران (صلی الله علیه وسلم) را ام المومنین می خواند نه دخترانش را (سوره احزاب آیه 6).
با این تفاصیل موضع اهل سنت نمی تواند جدا از موضع قرآن باشد. نکته ی بعد تاکید بر ظاهر آیات قرآن است نه باطن آن، زیرا درک حقیقی مسلمانان از قرآن جز از طریق واژه ها و مجلاتی که می تواند برای عموم انسان ها قابل فهم باشد ممکن نیست و نمی توان به بهانه ی معنای باطنی آن معنای ظاهری و حقیقی قرآن را تعطیل کرد. چنان چه خداوند می فرماید: «ان هذا القرآن للتی هی اقوم» (سوره اسرا آیه 9) (این قرآن به بهترین را ه ها هدایت می کند .) و می فرماید: «هذا بیان للناس» (سوره آل عمران آیه 138) (این قرآن بیانی است برای همه مردم.)
پس با استناد به آیات قرآن، این کتاب سخنی برای همه مردم است که چه اولیا، امامان و عامه مردم و هر گونه تفسیری از قرآن باید بر مبنای معنای ظاهری آیات آن یعنی معنایی که برای همه قابل درک است صورت گیرد. فهم این موضوع، نکته ظریفی است که مسیر هدایت یا انحراف را مشخص می کند و کسانی که این حقیقت را درک نکردند در طول تاریخ از مسیر قرآن خارج شدند. شکل گیری فرقه های متعدد به دلیل نگاه ابزاری به قرآن بوده است، این که یک آیه را بر اساس تفسیر خود ملاک قرار دهند و دیگر آیات صریح قرآن را در آن موضوع نادیده بگیرند و یا این که تفسیر ظاهری قرآن را تعطیل کرده به تاویل و تفسیر باطنی استناد کنند، چنان چه اسماعیلیان معتقد بودند قرآن به ظاهر آیات آن نیست بلکه هر آیه از آن هفت معنای باطنی دارد که این معنا را هیچ کس جز امام نمی داند. این دیدگاه انحرافی در نهایت سبب عدول از حدود خداوند در قرآن شد و با نص صریح قرآن که هیچ اشاره ای به معنای باطنی نمی کند و آن را بیانی برای همه مردم (اعم از عوام و نخبگان و دانشمندان) و نه بیانی برای قشر خاصی که اولیا، امامان و صالحان باشد می داند.
ممکن است این سوال پیش آید که دیگر فرقه ها غیر اهل سنت قرآن را به عنوان مبنای اعتقادی خود پذیرفته اند یا خیر؟ در پاسخ به این سوال نباید راه افراط را پیمود زیرا تمامی مسلمانان اهل قبله بوده و قرآن را به عنوان چارچوب اعتقادی خود پذیرفته اند، اما در جزییات این پذیرش میاناهل سنت و دیگر فرقه ها اختلاف نظر وجود دارد. زیرا اهل سنت حتی در جزییات اعتقادی خود به قرآن استناد می کنند ولی دیگر فرقه ها به حوادث تاریخی.
به عنوان مثال همه مسلمانان به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارند، اما اهل سنت در موارد جزیی اعتقادی به کیفیت این سه اصل و موضع گیری در مورد سایر مسایل اعتقادی به قرآن مراجعه می کنند، اما دیگر فرقه ها به جزییات به تاریخ. بر آن ها همین اساس برای مهر در نماز، عزاداری، زیارت، و حتی لعن برخی صحابه ارزش و ثواب قایل اند، در حالی که هیچ اشاره ای به ثواب این اعمال در قرآن نشده و همه ی این حوادث دارای تاریخ شروع خاصی است که بعد از وفات پیامبر (ها) آغاز شده است. به عنوان نمونه مبنای مهر در نماز تبرک خاک کربلا، جایی است که امام حسین (رضی الله عنه) شهید شده است و مبنای عزاداری همین واقعه تاریخی است، حال این که در قبل از آن چنین امری در زمان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و حتی ایمه مرسوم نبوده است. در مورد صحابه و ارزیابی مقام آن ها اهل سنت به قرآن استناد می کنند ولی دیگر گروه ها به رفتار تاریخی صحابه. از آن جا که این ارزیابی تاریخی خود از نظم خاصی برخوردار نیست بلکه حاصل یک خشم و واکنش سیاسی است، ارزیابی تاریخی دیگر گروه ها با رفتار تاریخی واقعی صحابه و دیدگاه قرآن در مورد آن ها هم خوانی ندارد. لذا بعید نیست که زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از سوی قرآن ام المومنین و به حرمت ناموس تمامی مسلمانان تلقی شود، ولی از سوی برخی از گروه ها به دلیل تفسیر خاص تاریخی آن ها به توهین در مورد زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) ختم شود.
نتیجه بحث این است که اهل سنت اعتقادات خود را از قرآن می گیرند و دیگر گروه ها از تاریخ و از آنجا که تاریخ با ادراک و احساسات و موضع گیری و منافع انسانی همراه است نمی تواند پایه ثابتی برای اعتقادات باشد و همواره قابل ارزیابی است. اما چون همین تاریخ قابل نقد به اعتقادات را ه یافته است برای برخی از گروه ها جنبه تقدس پیدا کرده است.
به عنوان نمونه موضوع شهادت حضرت فاطمه (رضی الله عنه) که این موضوع یک واقعه تاریخی است و در قرآن به آن اشاره نشده است. این واقعه مثل همه وقایع تاریخی باید قابل نقد و بررسی باشد، زیرا راویان آن انسان هستند که دارای ادراک و احساسات بشری بوده و عاری از خطا نیستند، اما این واقعه اکنون به یکی از اعتقادات برخی از گروه ها تبدیل شده است که حتی ارزیابی و نقد آن را اگر از کتب تاریخی قدیمی خودشان باشد توهین به اعتقادات و مقدسات خود تلقی می کنند. طبیعی است که در این شرایط راه نقد و گفت و گوی علمی بسته می شود و کینه و بغض و تهاجم جای آن را می گیرد. آن چه که امروزه به یکی از معضلات جهان اسلام تبدیل شده است تاکید بر تاریخ به عنوان مبنای اعتقادی است، حال این که تاریخ تنها درس عبرت است و نمی تواند معیاری برای رفتار امروز یا نجات یا هلاک کسی باشد:
«تلک امت قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعلمون» (سوره بقره آیه 134) (آن ها (گذشتگان) امتی بودند که در گذشته، اعمال آن ها مربوط به خودشان بوده و اعمال شما مربوط به خودتان است و شما مسول اعمال آن ها نخواهید بود.)
آن چه مهم است این است که قرآن به عنوان کلام خداوند و راه هدایت مورد توجه و اصل قرار گیرد تا به وحدت نظر و اشتراک عقیده میان مسلمانان ختم شود، چرا که کلام خداست بر خلاف تاریخ تابع احساسات و واکنش و خشم انسان نمی باشد.
محمد جعفری
در پاسخ به این سوال باید گفت مبنای اعتقادی اهل سنت قرآن است. ارزش گذاری اهل سنت در مورد افراد و وقایع، ارزش هایی است که قرآن ایجاد کرده است. قرآن مسلمانان را از توسل به مردگان و یاری خواندن غیر خدا منع می کند (سوره اعراف آیه 194) و از آنان می خواهد که خداوند را بدون واسطه عبادت کنند (سوره بقره آیه 186) قرآن مسلمین را به احترام به همه صحابه بدون مرز بندی مشخص که برای ما قابل درک باشد دعوت می کند (سوره حشر آیه 10) و قرآن تنها زنان پیامبران (صلی الله علیه وسلم) را ام المومنین می خواند نه دخترانش را (سوره احزاب آیه 6).
با این تفاصیل موضع اهل سنت نمی تواند جدا از موضع قرآن باشد. نکته ی بعد تاکید بر ظاهر آیات قرآن است نه باطن آن، زیرا درک حقیقی مسلمانان از قرآن جز از طریق واژه ها و مجلاتی که می تواند برای عموم انسان ها قابل فهم باشد ممکن نیست و نمی توان به بهانه ی معنای باطنی آن معنای ظاهری و حقیقی قرآن را تعطیل کرد. چنان چه خداوند می فرماید: «ان هذا القرآن للتی هی اقوم» (سوره اسرا آیه 9) (این قرآن به بهترین را ه ها هدایت می کند .) و می فرماید: «هذا بیان للناس» (سوره آل عمران آیه 138) (این قرآن بیانی است برای همه مردم.)
پس با استناد به آیات قرآن، این کتاب سخنی برای همه مردم است که چه اولیا، امامان و عامه مردم و هر گونه تفسیری از قرآن باید بر مبنای معنای ظاهری آیات آن یعنی معنایی که برای همه قابل درک است صورت گیرد. فهم این موضوع، نکته ظریفی است که مسیر هدایت یا انحراف را مشخص می کند و کسانی که این حقیقت را درک نکردند در طول تاریخ از مسیر قرآن خارج شدند. شکل گیری فرقه های متعدد به دلیل نگاه ابزاری به قرآن بوده است، این که یک آیه را بر اساس تفسیر خود ملاک قرار دهند و دیگر آیات صریح قرآن را در آن موضوع نادیده بگیرند و یا این که تفسیر ظاهری قرآن را تعطیل کرده به تاویل و تفسیر باطنی استناد کنند، چنان چه اسماعیلیان معتقد بودند قرآن به ظاهر آیات آن نیست بلکه هر آیه از آن هفت معنای باطنی دارد که این معنا را هیچ کس جز امام نمی داند. این دیدگاه انحرافی در نهایت سبب عدول از حدود خداوند در قرآن شد و با نص صریح قرآن که هیچ اشاره ای به معنای باطنی نمی کند و آن را بیانی برای همه مردم (اعم از عوام و نخبگان و دانشمندان) و نه بیانی برای قشر خاصی که اولیا، امامان و صالحان باشد می داند.
ممکن است این سوال پیش آید که دیگر فرقه ها غیر اهل سنت قرآن را به عنوان مبنای اعتقادی خود پذیرفته اند یا خیر؟ در پاسخ به این سوال نباید راه افراط را پیمود زیرا تمامی مسلمانان اهل قبله بوده و قرآن را به عنوان چارچوب اعتقادی خود پذیرفته اند، اما در جزییات این پذیرش میاناهل سنت و دیگر فرقه ها اختلاف نظر وجود دارد. زیرا اهل سنت حتی در جزییات اعتقادی خود به قرآن استناد می کنند ولی دیگر فرقه ها به حوادث تاریخی.
به عنوان مثال همه مسلمانان به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارند، اما اهل سنت در موارد جزیی اعتقادی به کیفیت این سه اصل و موضع گیری در مورد سایر مسایل اعتقادی به قرآن مراجعه می کنند، اما دیگر فرقه ها به جزییات به تاریخ. بر آن ها همین اساس برای مهر در نماز، عزاداری، زیارت، و حتی لعن برخی صحابه ارزش و ثواب قایل اند، در حالی که هیچ اشاره ای به ثواب این اعمال در قرآن نشده و همه ی این حوادث دارای تاریخ شروع خاصی است که بعد از وفات پیامبر (ها) آغاز شده است. به عنوان نمونه مبنای مهر در نماز تبرک خاک کربلا، جایی است که امام حسین (رضی الله عنه) شهید شده است و مبنای عزاداری همین واقعه تاریخی است، حال این که در قبل از آن چنین امری در زمان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و حتی ایمه مرسوم نبوده است. در مورد صحابه و ارزیابی مقام آن ها اهل سنت به قرآن استناد می کنند ولی دیگر گروه ها به رفتار تاریخی صحابه. از آن جا که این ارزیابی تاریخی خود از نظم خاصی برخوردار نیست بلکه حاصل یک خشم و واکنش سیاسی است، ارزیابی تاریخی دیگر گروه ها با رفتار تاریخی واقعی صحابه و دیدگاه قرآن در مورد آن ها هم خوانی ندارد. لذا بعید نیست که زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از سوی قرآن ام المومنین و به حرمت ناموس تمامی مسلمانان تلقی شود، ولی از سوی برخی از گروه ها به دلیل تفسیر خاص تاریخی آن ها به توهین در مورد زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) ختم شود.
نتیجه بحث این است که اهل سنت اعتقادات خود را از قرآن می گیرند و دیگر گروه ها از تاریخ و از آنجا که تاریخ با ادراک و احساسات و موضع گیری و منافع انسانی همراه است نمی تواند پایه ثابتی برای اعتقادات باشد و همواره قابل ارزیابی است. اما چون همین تاریخ قابل نقد به اعتقادات را ه یافته است برای برخی از گروه ها جنبه تقدس پیدا کرده است.
به عنوان نمونه موضوع شهادت حضرت فاطمه (رضی الله عنه) که این موضوع یک واقعه تاریخی است و در قرآن به آن اشاره نشده است. این واقعه مثل همه وقایع تاریخی باید قابل نقد و بررسی باشد، زیرا راویان آن انسان هستند که دارای ادراک و احساسات بشری بوده و عاری از خطا نیستند، اما این واقعه اکنون به یکی از اعتقادات برخی از گروه ها تبدیل شده است که حتی ارزیابی و نقد آن را اگر از کتب تاریخی قدیمی خودشان باشد توهین به اعتقادات و مقدسات خود تلقی می کنند. طبیعی است که در این شرایط راه نقد و گفت و گوی علمی بسته می شود و کینه و بغض و تهاجم جای آن را می گیرد. آن چه که امروزه به یکی از معضلات جهان اسلام تبدیل شده است تاکید بر تاریخ به عنوان مبنای اعتقادی است، حال این که تاریخ تنها درس عبرت است و نمی تواند معیاری برای رفتار امروز یا نجات یا هلاک کسی باشد:
«تلک امت قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعلمون» (سوره بقره آیه 134) (آن ها (گذشتگان) امتی بودند که در گذشته، اعمال آن ها مربوط به خودشان بوده و اعمال شما مربوط به خودتان است و شما مسول اعمال آن ها نخواهید بود.)
آن چه مهم است این است که قرآن به عنوان کلام خداوند و راه هدایت مورد توجه و اصل قرار گیرد تا به وحدت نظر و اشتراک عقیده میان مسلمانان ختم شود، چرا که کلام خداست بر خلاف تاریخ تابع احساسات و واکنش و خشم انسان نمی باشد.
محمد جعفری