اسرائیلیات در کتب اهل سنت:
ورود بعضى از قصص و نقلهاى تاریخى در کتب حدیثى و تاریخى و تفسیرى اهل سنت چهره اى نازیبا از وقایع درست تاریخى به نمایش گذاشته است، که تشخیص این حقیقت کارى فوق العاده مشکل و سخت است، زیرا پژوهندگان و اهل تحقیق را در دستیابى به حقایق تاریخى دچار مشکل، و یا با ناکامى رو برو مى کند. ابن خلدون مى نویسد: عرب صدر اسلام بهره اى از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش جهان و اسرار هستى را از علماء یهود و اهل تورات و یا از نصارى همانند: کعب الأحبار، وهب بن منبه، وعبد الله بن سلام مى پرسیدند تا آن جا که مى گوید: «فامتلأت التفاسیر من المنقولات عندهم وتساهل المفسّرون فی مثل ذلک و ملأوا کتب التفسیر بهذه المنقولات ، وأصلها کلّها کما قلنا من التوراة أو ممّا کانوا یفترون»
(( مقدمة ابن خلدون: 439 . )).
تفاسیر اهل سنت از گفته هاى یهود و نصارى مملو گشته و مفسران هم در این زمینه سهل انگارى کردند و کتابهاى تفسیرى را از این قماش روایات پر کرند و ریشه همه این روایات از تورات و یا دروغ بافى هاى یهود و نصارى سر چشمه گرفته است.
دو کتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحیح بخارى و مسلم نیز از این آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخبارى از این دست به فراوانى در آنها دیده مى شود، که از آن جمله نقل حدیث ساختگى ذیل است که از افکار یهودیّت در میان احادیث مسلمین رسوخ کرده است.
}«عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم قال: یَنْزِل اللّه إلى السماء الدنیا کلّ لیلة حین یمضی ثلث اللیل الأوّل فیقول: أنا الملک، أنا الملک، من ذا الذی یدعونی فأستجیب له، من ذا الذی یسألنی فأعطیه، من ذا الذی یستغفرنی فأغفر له، فلا یزال کذلک حتّى یضیء الفجر»
(( صحیح مسلم: 2/175، سنن ابن ماجة: 1/435، سنن الترمذی: 1/277. )).
خداوند هر شب پس از گذشت یک سوّم از آن، به آسمان زمین فرود مى آید، و تا طلوع فجر ندا مى کند: چه کسى است که مرا بخواند و از من چیزى بخواهد، و طلب بخشش کند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمایم.
در برخى از روایات آمده است: «فإذا طلع الفجر صعد إلى عرشه»
(( فتح البارى: 13/390. ))
پس از طلوع فجر به عرش مراجعت مى کند.
شاید روزگارى این سخنان بى پایه و اساس، مشترى داشت، ولى امروز با رشد دانشها و تکامل عقلانى بشر این قبیل نقلها مورد تمسخر قرار گرفته و به آن مى خندند، چون با توجّه به کرویّت زمین، در هر لحظه از شبانه روز در یک نقطه از کره زمین پایان شب و طلوع فجر مى باشد، و اگر خداوند از عرش به زمین آمده باشد، مادامى که زمین باقى است و شب و روز در چرخش است دیگر به عرش بر نخواهد گشت.
روى این جهت برخى از بزرگان اهل سنّت در توجیه این روایت دچار حیرت و سرگردانى شده اند
(( رجوع شود به تفسیر القرطبی: 4/39، فتح البارى: 13/390. )).
البتّه نتیجه دورى از اهل بیت عصمت و طهارت و بى توجّهى به توصیه رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در تمسّک به ثقلین، سقوط در وادى هاى خطرناکى این چنین را در پى دارد.
ورود بعضى از قصص و نقلهاى تاریخى در کتب حدیثى و تاریخى و تفسیرى اهل سنت چهره اى نازیبا از وقایع درست تاریخى به نمایش گذاشته است، که تشخیص این حقیقت کارى فوق العاده مشکل و سخت است، زیرا پژوهندگان و اهل تحقیق را در دستیابى به حقایق تاریخى دچار مشکل، و یا با ناکامى رو برو مى کند. ابن خلدون مى نویسد: عرب صدر اسلام بهره اى از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش جهان و اسرار هستى را از علماء یهود و اهل تورات و یا از نصارى همانند: کعب الأحبار، وهب بن منبه، وعبد الله بن سلام مى پرسیدند تا آن جا که مى گوید: «فامتلأت التفاسیر من المنقولات عندهم وتساهل المفسّرون فی مثل ذلک و ملأوا کتب التفسیر بهذه المنقولات ، وأصلها کلّها کما قلنا من التوراة أو ممّا کانوا یفترون»
(( مقدمة ابن خلدون: 439 . )).
تفاسیر اهل سنت از گفته هاى یهود و نصارى مملو گشته و مفسران هم در این زمینه سهل انگارى کردند و کتابهاى تفسیرى را از این قماش روایات پر کرند و ریشه همه این روایات از تورات و یا دروغ بافى هاى یهود و نصارى سر چشمه گرفته است.
دو کتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحیح بخارى و مسلم نیز از این آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخبارى از این دست به فراوانى در آنها دیده مى شود، که از آن جمله نقل حدیث ساختگى ذیل است که از افکار یهودیّت در میان احادیث مسلمین رسوخ کرده است.
}«عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم قال: یَنْزِل اللّه إلى السماء الدنیا کلّ لیلة حین یمضی ثلث اللیل الأوّل فیقول: أنا الملک، أنا الملک، من ذا الذی یدعونی فأستجیب له، من ذا الذی یسألنی فأعطیه، من ذا الذی یستغفرنی فأغفر له، فلا یزال کذلک حتّى یضیء الفجر»
(( صحیح مسلم: 2/175، سنن ابن ماجة: 1/435، سنن الترمذی: 1/277. )).
خداوند هر شب پس از گذشت یک سوّم از آن، به آسمان زمین فرود مى آید، و تا طلوع فجر ندا مى کند: چه کسى است که مرا بخواند و از من چیزى بخواهد، و طلب بخشش کند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمایم.
در برخى از روایات آمده است: «فإذا طلع الفجر صعد إلى عرشه»
(( فتح البارى: 13/390. ))
پس از طلوع فجر به عرش مراجعت مى کند.
شاید روزگارى این سخنان بى پایه و اساس، مشترى داشت، ولى امروز با رشد دانشها و تکامل عقلانى بشر این قبیل نقلها مورد تمسخر قرار گرفته و به آن مى خندند، چون با توجّه به کرویّت زمین، در هر لحظه از شبانه روز در یک نقطه از کره زمین پایان شب و طلوع فجر مى باشد، و اگر خداوند از عرش به زمین آمده باشد، مادامى که زمین باقى است و شب و روز در چرخش است دیگر به عرش بر نخواهد گشت.
روى این جهت برخى از بزرگان اهل سنّت در توجیه این روایت دچار حیرت و سرگردانى شده اند
(( رجوع شود به تفسیر القرطبی: 4/39، فتح البارى: 13/390. )).
البتّه نتیجه دورى از اهل بیت عصمت و طهارت و بى توجّهى به توصیه رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در تمسّک به ثقلین، سقوط در وادى هاى خطرناکى این چنین را در پى دارد.