خانه » همه » مذهبی » اهل کتاب در مساجد

اهل کتاب در مساجد

یکى از احکام اسلام، ممنوعیت ورود مشرکین و کفار (یهود و مسیحى و..). به مسجد مخصوصا مسجدالحرام است.اما ورود توریست در فضای حیاط و غیر ا ز محلی است که صیغه مسجد و برای نماز می باشد.لذا از نظر شرعی اشکال ندارد. آنچه ادله ممنوعیت بوده و مى تواند به نوعى فلسفه و حکمت این حرمت را معرفى کند به این شرح مى باشد: 1. در سوره شریفه توبه آیه 28 آمده: یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیلة فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء ان الله علیم حکیم ؛ کسانى که ایمان آورده اند توجه داشته باشند که مشرکان، افرادى پلید و شروراند و از این جهت حق ندارند از این سال به بعد، نزدیک مسجد الحرام شوند و چنانچه از بازتاب هاى منفى این حکم بر اوضاع مالى و اقتصادى تان مى ترسید، بدانید که جاى نگرانى نیست، چون این خداست که هر وقت اراده کند مى تواند آن قدر از سرچشمه فضل و رحمتش بر شما مرحمت کند تا جایى که شما را کاملاً بى نیاز کند».
جاى تردید نیست که این حکم و وعده از طرف خدایى است که به هر چیز آگاه است و دستورات او همگى بر مبناى حکمت بوده و در برگیرنده مصلحت ها و دفع مفسده هاست.
طبق این آیه: اولاً، یکى از جنبه هاى این ممنوعیت آن است که مشرک، موجودى پلید و شر است و باطنى شیطان صفت دارد. کیست که امروزه نیز شیطنت هاى مشرکین و کفار را نبیند؟ نقشه هاى جنگى، فریب هاى سیاسى، ضررهاى اقتصادى، استثمار معادن و توانمندى ها، استعمار دینى و تهاجم فرهنگى، فقط چند قلم از آثار این آلودگى باطنى است (هم چنان که در بند 2، شواهد پلیدى جسمانى اینان ذکر خواهد شد).
انسان مشرک و کافر، بنیان اعتقادى سالمى ندارد و «از کوزه همان تراود که در اوست». با این وجود چرا اسلام بخواهد پاى شیطان استعمار را به مقدس ترین مکان ها باز کند؟ تا هم با دست خود حرمت این مکان ها را بشکند و هم این موجودات، حتى در این مکان ها نیز به توطئه و شیطنت بپردازند؟
پس، حکم ممنوعیت ورود این افراد به مساجد، مخصوصا مسجدالحرام، هم تنبیه است براى مشرکین و نوعى سبک کردن و سرزنش است از طرف خدا براى اینها و هم نشانه زنده و همیشگى است براى مسلمین که از یاد نبرند که دشمن کیست و دشمن چیست؟ و این که دشمن چون عقربى است که حتى اگر به ظاهر آرام باشد باز هم نیش عقرب اش را خواهد داشت چون مقتضاى طبیعت کفر و شرک و پلیدى این است.
ثانیا، به استناد آخرین جمله آیه مزبور، «ان الله علیم حکیم» یعنى؛ این حکم ممنوعیت ورود، برخاسته از علم و صفت حکمت خداست. یعنى، حکیم کسى است که احکامش همگى محکم بوده و مستند به مصلحت ها و دفع ضرر است، پس خدا هم «حکیم» بوده و دستور تحریم ورود مشرک و کافر به مساجد (به ویژه مسجدالحرام) مقارن با مصلحت است.
2. ورود مشرکین و کفار به مساجد، موجب بر هم زدن «پاکى و طهارت» این اماکن مقدسه است. همچنان که مى دانید، چنانچه چیزى نجس باشد موجب نجاست سایر چیزهایى که با او تماس و سرایت داشته، مى شود و از طرفى، اکثر مشرکین و کفار نسبت به نجاساتى مثل: بول، خون، شراب، گوشت خوک و ارتباط نزدیک با سگ، توجه شایانى نمى کنند، خیلى راحت با حیوانات نجس زندگى مى کنند، لذا از لحاظ نجس بودن، قابل اعتماد نمى باشند و اگر اسلام ورود آنها را به مساجد اجازه مى داد در واقع نوعى ایجاد مشقت براى مسلمان ها نیز بود چون پاک بودن محل عبادت، شرط هر کار عبادى است و ورود این افراد (مشرکین و کفار) موجب سرایت نجاست از رطوبت بدن آنها به مکان عبادت و یا حتى لباس نمازگزاران و زمین مسجد مى شود.
3. شرک و کفر، همگى ناشى از عدم تعادلات روحى و فکرى است. اگر انسان از بنیان هاى فکرى استوارى برخوردار باشد هیچ گاه از صراط مستقیم و راه نورانى وحى و عبودیت فاصله نمى گیرد. حتى آن گاه که دچار تردید مى شود در شک اش درجا نمى زند و با استمداد از نیروهاى فکرى و معنوى، خود را از سرگردانى بیرون مى کشد. اما اگر این فاصله را با تفکر پر نکند، لحظه به لحظه این فاصله به عدم تناسب و بى ربطى کشیده مى شود تا آنجا که با فکر و شرک به قطع رابطه خود با خدا و معنویات مى پردازد. حال خود قضاوت کنید که: چه تناسبى است میان «طبیعت و روحِ آلوده به شرک و کفر» با «اماکن مقدس و مساجد»؟
پس، حکم به ممنوعیت ورود مشرک و کافر به مسجدالحرام در واقع، پیامد قطع رابطه او با صاحب مسجد و حرم است یعنى وقتى کافر، پیوند خود با خدا را قطع کرد دیگر چه بهانه و تناسبى براى ارتباط خود با خدا گذاشته؟ و دیگر چه توقع که همچنان بتواند به خانه خدا و اماکن منسوب به خدایى ها رفت و آمد کند؟ اینجاست که مى گوییم: هر عملى یک عکس العملى دارد و عکس العمل پشت کردن به خدا و معنویت، همان دور شدن از اماکن و محافل منسوب به خدا و اولیاء خداست! (دقت شود).
چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى صورتى در زیر دارد، آنچه در بالاستى
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همى با اصل خود یکتاستى
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهرى گر ابونصرستى و گر بوعلى سیناستى
4. علت و حکمت آخرى که نه تنها موجب ممنوعیت ورود مشرک به مسجدالحرام و سایر مساجد است بلکه از ورود سایر مسلمان ها نیز جلوگیرى مى کند، این است که: ورود و توقف شخص «جنب» به مسجد، جایز نیست. حتى مسلمان جنب نیز نمى تواند در مسجد مکث و توقف نماید و از طرفى، معمولاً همه کفار به لحاظ بهره مندى از ویژگى هاى جسمى یک انسان، دچار جنابت مى شوند و غسلى هم انجام نمى دهند پس همانند سایر مسلمین نیز حق رفتن به مسجدالحرام ندارند و بدیهى است که کافر در صورتى مى تواند از جنابت خارج شود که غسل جنابت کند و واضح است که شرط این غسل نیز قصد قربة الى الله است که بدون ایمان و تعهد اعتقادى و عملى به اسلام، تحقق نمى یابد.
5- در اسلام نه تنها انسان ها ارزش دارند، بلکه زمان ها و زمین ها نیز داراى ارزش و اهمیت اند. چون اهمیت دارند، «قداست و عظمت» داشته و باید «تقدیس و تعظیم» شوند. از جمله این زمین ها و مکان ها «مسجد» است (مخصوصا مسجدالحرام) و در قرآن کریم نسبت به لزوم حفظ عظمت شعائر الهى یعنى آنچه منسوب به خداست تأکید شود. اما ورود کافر به مسجد نه تنها همراه با حفظ عظمت و قداست مساجد نیست بلکه توأم با هتک حرمت مسجد است. شما این صحنه را تصور کنید: یک گروه جهان گرد با دوربین و وسائل عکاسى و همراه با دوستان و همسرانشان هر ساله و هر روز به مسجدالحرام بیایند و از در و دیوارهاى مساجد و مسجد مقدس کعبه مقدسه (مسجدالحرام) عکس بردارى کنند مردم را تماشا کنند، مردم و زوایاى مختلف مسجد را نشان یکدیگر مى دهند و از سویى، حدود یک میلیون مسلمان به مسجدالحرام آمده اند تا عبادت کنند اما این گروه جهانگرد و کافر نه تنها عبادت نمى کنند بلکه با اعمال سبک و غیرمتناسبشان، عملاً عظمت این مکان و زمان عبادت را مخدوش مى کنند.
بنابراین مساجد بر فرض هم که جنبه توریستی پیدا کرده باشد اما از مسجد بودن خارج نشده و حکم سایر مساجد را دارد.اما ورود در حیاط اشکال ندارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد