سوره الرحمن/ آيات 3 و 4: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»
«بيان» از نظر لغت معنى گسترده اى دارد و به هر چيزى گفته مى شود كه مبين و آشكار كننده چيزى باشد. بنابراين نه فقط نطق و سخن را شامل مى شود كه حتى كتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى كه مبين مسائل مختلف و پيچيده است همه در مفهوم بيان جمع است، هر چند شاخص اين مجموعه همان «سخن گفتن» است.
گرچه ما به خاطر عادت به سخن گفتن آنرا مساله ساده اى مي پنداريم، ولى در حقيقت سخن گفتن از پيچيده ترين و ظريف ترين اعمال انسان است، بلكه مى توان گفت هيچ كارى به اين ظرافت و پيچيدگى نيست! زيرا از يكسو دستگاه هاى صوتى براى ايجاد اصوات مختلف با يكديگر همكارى مى كنند، ريه هوا را در خود جمع مى كند و آنرا تدريجا از حنجره بيرون مى فرستد، تارهاى صوتى به صدا در مى آيند و صداهاى كاملا متفاوت كه بعضى نشانه رضا و ديگرى خشم و ديگرى استمداد و ديگرى تكلم و ديگرى محبت يا عداوت است ايجاد مى كنند، سپس اين صداها با كمك زبان و لب ها و دندان ها و فضاى دهان، حروف الفبا را با سرعت و ظرافت خاصى به وجود مى آورند و به تعبير ديگر آن صداى ممتد و يكنواخت كه از حنجره بيرون مى آيد به اشكال و اندازه هاى مختلف بريده مى شود و حروف از آن تشكيل مى گردد.
از سوى ديگر مساله وضع لغات پيش مى آيد كه انسان بر اثر پيشرفت فكرى لغات گوناگون براى انواع نيازهاى مادى و معنويش وضع مى كند، و عجيب اينكه هيچ گونه محدوديتى براى انسان در وضع لغات نيست و تعداد زبان هاى موجود در دنيا به قدرى زياد است كه دقيقا نمى توان آنها را احصا كرد و حتى با گذشت زمان لغات و زبان هاى جديدى تدريجا تشكيل مى شود.
بعضى تعداد زبان هاى موجود در دنيا را سه هزار زبان! مى دادند، و بعضى اين عدد را بالاتر از اين ذكر كرده اند ولى به نظر مى رسد كه هدف، شمارش اصول السنه بوده و گرنه اگر زبان هاى محلى را در نظر بگيريم مطلب از اين هم فراتر خواهد بود تا آنجا كه گاه ديده شده دو روستاى مجاور با دو زبان مختلف محلى صحبت مى كنند.
از سوى سوم مساله تنظيم جمله بندي ها و استدلالات يا بيان احساسات از طريق عقل و فكر پيش مى آيد كه روح بيان و نطق است و به همين دليل سخن گفتن مخصوص انسانهاست.
درست است كه بسيارى از حيوانات براى تفهيم نيازهاي شان اصوات مختلفى ايجاد مى كنند، ولى تعداد اين اصوات بسيار محدود و گنگ و مبهم است، در حالى كه بيان به صورت گسترده و نامحدود در اختيار انسانها قرار دارد، چرا كه خداوند قدرت فكرى لازم را براى سخن گفتن به آنها بخشيده است.
از اينها كه بگذريم اگر نقش «بيان» را در تكامل و پيشرفت زندگى انسان ها، و پيدايش و ترقى تمدن ها در نظر بگيريم يقين خواهيم كرد كه اگر اين نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمى توانست تجربيات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل ديگر منتقل سازد و باعث پيشرفت علم و دانش و تمدن و دين و اخلاق گردد، و اگر يك روز اين نعمت بزرگ از انسان ها گرفته شود جامعه انسانى به سرعت راه قهقرا را پيش خواهد گرفت. هرگاه بيان را به معنى وسيع آن كه شامل خط و كتابت و حتى انواع هنرها مى شود تفسير كنيم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى گردد. اينجاست كه مى فهميم چرا بعد از نعمت خلقت انسان سخن از تعليم بيان در اين سوره رحمن كه مجموعه اى است از مواهب پروردگار به ميان آمده.
منبع:
تفسيرنمونه ج23ص99