اوضاع علمی و سیاسی عصر شیخ مفید (قرن چهارم)
قرن چهارم هجری در تاریخ اسلامی قرنی پربار است، زیرا در این قرن با استقرار دولت آل بویه (414-320ه. ق) (1) در بغداد، علم و دانش در حدّ وسیعی انتشار یافت، نوابغی از متفکرین ظهور کردند و علوم مختلف تکامل یافت، و کتابهای جامع در حوزه های مختلف نوشته شد. و بعضی از حکومت های وقت مانند آل بویه در ایران و عراق و سامانیان در ترکستان و خراسان و زیاریان در طبرستان و حمدانیان در حلب و موصل و فاطمیون در مصر از نشر علوم حمایت کردند. و بغداد مرکزی برای علم در جهان اسلامی شد. و در بیشتر شهرهای اسلامی از ترکستان در شرق تا اندلس در غرب، فلاسفه، و اطبّا و متکلمان و فقیهان و ادبا و دانشمندانی در نجوم و ریاضیات پدید آمدند. در این برهه از زمان، فلاسفه ی مشهوری امثال ابونصر فارابی (2) و ابوعلی مسکویه (3) و ابوعلی سینا (4)، و دانشمندانی در علوم طبیعی و ریاضیات و نجوم مانند: ابوالوفا بوزجانی (5) و ابن الهیثم (6) و ابوریحان بیرونی (7) و عبدالرحمن صوفی (8) و احمد بن عبدالجلیل سجزی (9) و اطباء بزرگی مانند: مجوسی اهوازی (10) و ابوالقاسم الزهراوی (11) و ابوعلی سینا، ظهور کردند. در این قرن، مورخان مشهوری مانند: ابوالفرج اصفهانی (12) و ابوعبدالله المرزبانی (13) و ابوعلی مسکویه برخاستند.
ادبیات عربی در این مرحله تحول چشمگیری پیدا کرد و بر اریکه ی ادب علمایی در علم نحو نظیر ابوسعید سیرافی (14) و ابن خالویه (15) و ابوعلی فارسی (16) و ابوالفتح بن جنّی (17) تکیه زدند. و شعرا و ادبای بزرگی مانند: ابوالطیب المتنبی (18) و ابوبکر الخوارزمی (19) و ابن فارس الهمدانی (20) و بدیع الزمان الهمدانی (21) و الشریف الرضی (22) (شاگرد شیخ مفید) و خطیب المعی ابن نباته (23) و شاعر بذله گو ابن الحجاج (24) و خطاط مبدع (نوآور) ابن البواب (25) (اواخر قرن چهارم).
وزرای مقتدر امثال ابوالفضل بن عمید (26) و صاحب بن عبّاد (27) در شمار علما و ادبای بزرگ قرن چهارم محسوب می شوند چنانکه شاعر بزرگ ابوفِراس (28)، امیر حمدانیان در این قرن می زیست. سلطان دانشمند و مقتدر آل بویه عضدالدوله در دوران ریاست خود، دانشمندان را میدان داد و بیمارستان عضدیه را در بغداد بنا نهاد و کتابخانه های ارزشمندی مانند کتابخانه ی عضدالدّوله در شیراز و کتابخانه ی صاحب بن عباد و ابن عمید در ری تأسیس کرد که دلیل بر اهتمام حکومت به علم و بسط آن بود. شاپور بن اردشیر در سال 381 یا 383 کتابخانه ی عظیمی در بغداد به اسم دارالعلم بنا کرد و بعد از وفاتش، شریف المرتضی علم الهدی به اداره ی آن قیام کرد. (29)
متأسفانه بسیاری از محتویات کتابخانه صاحب بن عباد در آتش تعصّب کور در هنگام هجوم محمود غزنوی بر ری در سال 420 سوخت. و کتابخانه ی شیخ طوسی و دارالعلم نیز هنگام وارد شدن طغرل سلجوقی در سال 447 به بغداد دچار همان سرنوشت شد.
این برهه ی زمانی در تاریخ تشیّع با اهمیت خاصی که دارد ممتاز است زیرا شیعه بعد از تشکیل حکومتهای شیعی مستقل مانند حمدانیان در حلب و موصل و آل بویه در ایران و عراق به آزادی نسبی در ابراز معتقدات خودشان دست یافتند. تدریجاً زعامت و رهبری عالم شیعی از قم به بغداد انتقال یافت، و هجرت تعدادی از علما مانند محمّد بن یعقوب کلینی (30) (متوفی 329) و جعفربن محمّد قولویه قمی (31) (متوفی 369) و محمد بن داود قمی (32) (متوفی 368) از قم به بغداد دَور مهمی در تشکیل حوزه ی بغداد ایفا کرد. و بغداد در آن روزگار (قرن چهارم) پایتخت وسیع دولت اسلامی شاهد مناظرات و بحث های مذهبی فشرده بین بزرگان و شخصیت های فرق مختلف بود. آنچه مایه ی تأسف شد این است که این مناظرات مفید و سودمند به معرکه های نابودکننده تبدیل شد، چرا که آتش جهل و عصبیت خانه ها و محلات و بازارها و بلکه انسانها را سوزاند.
در این اثنا مصلح کبیر و عقل متفکر ظهور کرد و مشعل هدایت را برافراشت. او امام متکلّمان و فقهای شیعه محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید بود، مجاهدی که هرگز لحظه ای از میدان دفاع از حق عقب نشینی نکرد و هیچگاه از آن میدان خارج نشد جز اینکه پیروز و فاتح بود. (33)
جایگاه سیاسی بغداد در عصر شیخ مفید
با ورود احمد معزالدّوله به بغداد در سال334 (دو سال قبل از ولادت شیخ مفید) و تأسیس شاخه ای از حکومت آل بویه، صفحه ی جدیدی از تاریخ این شهر گشوده شد. در این دوران از فشاری که از ناحیه ی خلفای عباسی به شیعیان وارد می گشت تا حدود زیادی کاسته شد، و شیعیان در سایه ی تمایل آل بویه به مذهب تشیّع و فضای باز سیاسی بوجود آمده توانستند عقاید خود را به دیگران ارائه دهند، و در دفاع از عقاید خود با دیگران به بحث بنشینند. آنها توانستند مراسم خاص مذهبی خویش را در ایام سرور و عزا برپا دارند.
سال 352 اولین سالی بود که عزاداری علنی در سطح وسیعی در روز عاشورا و جشن و شادی و آذین بندی در روز غدیر در بغداد برگزار شد. بعد از وفات معزالدّوله در سال 356، عزالدّوله بختیار به امارت رسید. پس از وی با ورود عضدالدّوله به بغداد در سال 367 این شهر رونقی دوباره گرفت. عضدالدّوله علاوه بر خدمات چشمگیر خود در آبادانی بغداد، به تشویق عالمان بر تحقیق و تدقیق در رشته های گوناگون، به رشد و اعتلاء دانش یاری رسانید. «برای پیشوایان دین و مؤذّنان و قاریان و عالمان و فقرا و غربا مستمری و مراکز ویژه تعیین کرد و خاندانهای بزرگ را مورد انعام قرار داد و فقها و متکلّمان و فیلسوفان و محدّثان و مفسّران و نحویان و شعرا و اطبّا و ریاضیدانان و مهندسان را از مواجب مستمر برخوردار ساخت. » (34) و مقام علمی و منزلت اجتماعی شیخ مفید در عهد این سلطان مقتدر و دانشمند (35)، به آنجا رسید که عضدالدّوله در هنگام بیماری به عیادتش رفته و در منزلش از وی دیدن می نمود. و شفاعت او را در مورد دیگران می پذیرفت (36). شیخ مفید در هنگام وفات عضدالدّوله، تنها سی و شش سال داشت.
بعد از وفات عضدالدّوله در سال 372، قدرت و سلطه در بغداد به دست صمصام الدّوله (امارتش تا 376بود) و شرف الدّوله (متوفّی 379) و بهاءالدّوله (متوفّی 403) و سلطان الدّوله (امارتش در عراق تا 413) بود و حکومتشان مباشرتاً به واسطه ی نوّاب و وزرا بود. آخرین امیر آل بویه که شیخ مفید معاصر او بود مشرف الدّوله بود که در پاره ای از سال 412 و 413 بر امور عراق چیره گشته بود.
آغاز حیات شیخ مفید با خلافت مطیع (334-363) همراه بود، وی و فرزندش عبدالکریم طائع (363-381) در مقابل امیران بویهی از خود اختیاری نداشتند. با روی کار آمدن قادر خلیفه ی عباسی در سال 381 خلافت عباسی تجدید حیات یافت و از نفوذ آل بویه بر آنها کاسته شد. و بنابراین آزادی شیعه در سالهای آخر عمر شیخ مفید محدود گردید مخصوصاً در زمان نیابت حسن بن سهلان که ظالم و سنگدل بود، و شیخ مفید به دست او تبعید گردید.
دوران زندگانی شیخ مفید با آشوبهای مذهبی بسیار بین شیعیان و سنّیان همراه بود، برپایی مراسم روز غار و مقتل (کشته شدن) مصعب بن عمیر (37) و به روایتی مصعب بن زبیر (38) دو روز خیالی، اوّلی، هشت روز پس از عید غدیر و دومی بعد از عاشورا از طرف بعضی از سنّیان ناآگاه گاهی به آتش فتنه دامن می زد. فتنه انگیزی عیاران و قصّه خوانان و واعظان بی سواد و عامی، و آشوب طلبی سیاست پیشگان داعیه دار در برافروختن آتش آشوب نقش اساسی داشت. متأسفانه در این تنازعات مذهبی مناطق شیعه نشین چون کرخ و باب الطاق بارها دچار آتش سوزی های هولناک گردید. خلیفه ی عباسی در اواخر عمر شیخ مفید در سال 408 به پشت گرمی محمود غزنوی به قتل و تبعید و حبس گروههای بسیاری و از جمله- به تعبیر مورخین رسمی سنّی-رافضیان پرداخت. شرح این حوادث را می توان در کتب تاریخی چون تجارب الامم مسکویه و منتظم ابن جوزی و کامل ابن اثیر و البدایة و النهایه ابن کثیر و کتب دیگر جستجو کرد (39).
پی نوشت ها :
1. دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، صفحات 407-406.
2. ابونصر فارابی؛ محمد بن محمد بن طرخان (339-260) فیلسوف اسلامی کبیر ملقب به معلم ثانی، مؤلف آراء اهل المدینه الفاضله و اغراض مابعدالطبیعه ارسطو و..
3. ابوعلی مسکویه: احمد بن محمد بن یعقوب (421-330 پیش از سال) فیلسوف و مورّخ، خازن کتابخانه ابن عمید و عضدالدوله، مؤلف طهارة الاعراق در علم اخلاق، و تجارب الامم در تاریخ.
4. ابوعلی سینا: حسین بن عبدالله بن سینا (428-370) فیلسوف و طبیب مشهور، مؤلف الشفاء و الاشارات در حکمت و القانون در طب.
5. ابوالوفاء البوزجانی: محمد بن محمد بن یحیی (388-328)، عالم ریاضیات و منجّم، مؤلّف تفسیر کتاب خوارزمی در جبر و مقابله و الکامل فی حرکات النجوم.
6. ابن الهیثم محمد بن الحسن بن الهیثم (حدود 430-354) بزرگترین عالم به طبیعیات در قرون وسطی، مخترع عدسی محدّب و مقعّر، مؤلف کتاب المناظر و کیفیة الاظلال و المرایا المحرقة و…
7. ابوریحان بیرونی: محمد بن احمد الخوارزمی (440-362) عالم به ریاضیات و منجّم و مورّخ و فیلسوف، مؤلّف الآثار الباقیة در تاریخ و التفهیم فی علم النجوم، و قانون مسعودی در هیأت و جغرافیا.
8. عبدالرحمن الصوفی: ابوالحسن عبدالرحمن بن عمر بن سهل (376-291) منجّم معروف دربار عضدالدوله، مؤلّف صورالکواکب و رسالة فی عمل الاسطرلاب.
9. السجزی: احمد بن محمد بن عبدالجلیل ابوسعید السجزی (زنده در سال تقریباً 380) عالم به ریاضیات و منجّم، معاصر عضدالدوله دیلمی در شیراز، مؤلف جامع شاهی و صد باب.
10. المجوسی الاهوازی: علی بن عباس (حدود 440) مبرزترین طبیب در عالم اسلامی بعد از زکریای رازی، پزشک خاص عضدالدوله، مؤلّف کامل الصناعة موسوم به طب الملکی.
11. ابوالقاسم الزهراوی: خلف عباس القرطبی الاندلسی (427) طبیب و عالم به طبیعیات و جرّاح اسلامی، مؤلّف التصریف لمن عجز عن التألیف فی الطب و الجراحة، و مقالة فی عمل الید.
12. ابوالفرج الاصفهانی: علی بن حسین المروانی (356-284) ادیب و موّرخ، مؤلف الاغانی و مقاتل الطالبین.
13. ابوعبیدالله المرزبانی، محمد بن عمران (384-296) مورّخ و راوی ادب و حدیث، مؤلف المفصل فی علم البیان و معجم الشعراء و الموشّح.
14. ابوسعید السیرافی: الحسن بن عبدالله بن مرزبان (368-284) معروف به قاضی، نحوی و لغوی، شارح کتاب سیبویه و مقصورة ابن درید.
15. ابن خالویه: الحسین بن احمد بن خالویه الهمدانی (371 یا 370) نحوی و لغوی و شاعر، نزد حمدانیان معزّز بود مؤلّف کتاب الآل و لیس فی کلام العرب و شارح مقصورة ابن درید.
16. ابوعلی الفارسی: الحسن بن احمد بن عبدالغفار (377-307) عالم به نحو عربی، ندیم سیف الدوله حمدانی و عضدالدوله، مؤلّف الایضاح و التکملة فی النحو، و الحجّة فی قرائة القرآن.
17. ابوالفتح بن جنی: عثمان بن جنی (392-300قبل) عالم به نحو و صرف عربی، مؤلّف اللمع فی النحو و شرح دیوان ابوالطیب المتنبی و شرح الحماسة و الخصائص فی اللغة، و مصنّف در شرح تصریف المازنی.
18. ابوالطیب المتنبی: احدبن الحسین الجعفی (354-303) شاعر حکیم که بسیاری از اشعارش ضرب المثل شده است.
19. ابوبکر خوارزمی: محمّد بن عباس (383-323) ادیب و شاعر و لغوی و کاتب، صاحب الرسائل.
20. ابوفارس الهمدانی: ابوالفضل احمد بن الحسین بن یحیی (398-358) لغوی و ادیب عربی، مؤلّف مقاییس اللغة و المجمل و صاحبی فی اللغة.
21. بدیع الزمان الهمدانی: ابوالفضل احمد بن الحسین بن یحیی (398-358) ادیب و کاتب و شاعر، صاحب المقامات و الرسائل.
22. الشریف الرضی: محمد بن الحسین الموسوی (406-359) ادیب و شاعر بزرگ و نقیب علویان، گردآورنده نهج البلاغه و مؤلّف حقائق التنزیل.
23. ابن نباته: عبدالرحیم بن محمّد بن اسماعیل بن نباته الفارقی اللخمی (374) خطیب حلب، نظیری برایش نبوده و مشوّق و محرّک سیف الدوله بر گسترش جهاد ضدّ رومیان.
24. ابن الحجاج: الحسین بن احمد النیلی البغدادی (391) شاعر بذله گو و مبتکر اسلوب شعر هزلی (شوخ طبع گونه).
25. ابن البواب: ابوالحسن علی بن هلال (413) کاتب و بارزترین خطاطان قرن چهارم، و عارف به ادب.
26. ابوالفضل بن العمید: محمد بن الحسین القمی (360-300قبل) کاتب و استاد در بلاغت، و وزیر سیاسی رکن الدوله بویهی، مؤلّف مجموع الرسائل.
27. الصاحب بن عبّاد: اسماعیل بن عبّاد الطالقانی، کافی الکفاة (385-366) وزیر ادیب و سیاسی مؤیدالدوله و فخرالدوله دیلمی، مؤلف عنوان المعارف و ذکر الخلائف و الکشف عن مساوی شعر المتنبی، و المحیط فی اللغة.
28. ابوفراس حمدانی: حارث بن سعید بن حمدان (مقتول در 357) امیر و قائد شجاع و شاعر پراحساس، پسرعموی سیف الدوله حمدانی.
29. نگاه کنید به: المنتظم ابن جوزی، و العِبَر ذهبی، وقایع سال 383 و سال 451، الکامل ابن اثیر، وقایع سال 416.
30. الکلینی: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی (متوفی 329 یا 328) محدّث مبرّز امامی، مؤلّف کتاب الکافی و رسائل الائمه.
31. ابن قولویه القمی: جعفر بن محمد بن قولویه (متوفی 369) فقیه و محدّث امامی، مؤلّف کامل الزیارات.
32. ابن داود القمی: محمد بن احمد بن داود (متوفی 368) فقیه و محدّث امامی، مؤلّف کتاب المزار.
33. رجوع کنید به: شیبری، سیدمحمدجواد، المقالات و الرسالات، ج9، صفحات 31-33. با استفاده از تاریخ آداب اللغة، جرجی زیدان، ج1، صفحات 54، 35، 29.
34. ابن اثیر، الکامل، مجلّد7، صفحات 378 و 387 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج11، ص 308.
35. میزان الاعتدال، ج4، ص 26، 30. لسان المیزان، ج2، ص 368.
36. العبر فی خبر من غبر، ج2، ص 235، سیر اعلام النبلاء، ج7، ص 344، لسان المیزان، ج5، ص 368، شذرات الذهب، ج3، ص 200.
37. مُصعَب ابن عمیر بن هاشم بن عبدمناف، مُکنّی به ابومحمد، یکی از کبار صحابه کرام و از قبیله ی بنی عبدالدار و از کسانی بود که در آغاز بعثت حضرت در مکه به اسلام گرویدند. او دین خود را نهان می داشت ولی خانواده اش بدان پی بردند و او را زندانی کردند اما او با کسانی که به حبشه مهاجرت کردند بدان دیار گریخت سپس به مکه برگشت و به مدینه مهاجرت نمود و نخستین کسی است که در مدینه در نماز جمعه شرکت کرد و در مدینه به عنوان مقری شهرت یافت. در غزوه ی بدر شرکت کرد و در احد پرچم اسلام را در دست داشت و به شهادت رسید (سال سوم هجری) در عهد جاهلیت در زیبایی و ثروت و جوانی مشهور بود ولی با ظهور اسلام به زهد گرایید و به مصعب الخیر ملقّب گردید. گویند آیه ی شریفه ی «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» در شأن او و یارانش نازل شد. (اعلام زرکلی- لغت نامه ی دهخدا)
38. مصعب ابن زبیر از مردان نامی صدر اسلام و دست راست برادرش عبدالله زبیر بود که حجاز و عراق را به زیر سلطه ی برادر درآورد و مختار ثقفی را شکست داد و کشت. عبدالملک مروان با او به جنگ پرداخت و چون از شکست او عاجز ماند برادرش محمد را با امان نامه ای پیش او فرستاد با هزارهزار درهم صله و فرمان حکومت عراقین تا از جنگ دست بردارد، مصعب نپذیرفت تا عبدالملک سپاهی گران به نبرد وی فرستاد و او در جنگ کشته شد و سرش را برای عبدالملک بردند (سال 71 هـ. ق) تولد مصعب به سال 26 هـ. ق بوده است. (اعلام زرکلی، لغت نامه دهخدا).
39. شبیری، سیدمحمدجواد، مقالات فارسی، ج55، صفحات 20-23.
منبع مقاله :
کوچنانی، قاسمعلی(1388)، مدافع حریم تشیّع(مروری بر زندگی و آثار شیخ مفید)، تهران: همشهری، چاپ اول