انس با قرآن و حفظ آيات آن نعمتي است بسيار بزرگ، چنانچه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: «و مَنْ اوتِيَ القرآنَ فظنَّ انَّ احدًا من الناس اوتي افضَلُ ممّا اوتي فقد عظّم ما حقّر الله و حقّر ما عظم الله» و هر كس كه به او قرآن داده شده گمان كند كه به كسي از مردم بهتر از آنچه او دارد چيزي داده شده است، آنكس بزرگ دانسته چيزي را كه خدا كوچك شمرده است و كوچك دانسته آنچه را خداوند بزرگ شمرده است.»[1] و در روايت ديگري مي فرمايند: «اگر خداوند به كسي حفظ قرآن را عطا كند ولي او گمان كند كه به كسي برتر از آنچه به او عطا شده، داده شده است حقاً برترين نعمت را كوچك شمرده است.»[2] و روايات ديگري نيز در همين خصوص وارد شده است.[3] بنابراين شايسته است كه انسان بكوشد از اين نعمت بزرگ بهره مند گردد و اگر از آن برخوردار است سعي كند آن را با تمرين و تكرار از دست ندهد. كه در اين صورت در آخرت مايه حسرت او خواهد شد. رواياتي نيز اين مسأله را مورد تأكيد قرار داده اند.[4] از جمله آنها روايتي است كه طبق آن امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «هركسي سوره اي از قرآن را فراموش كند آن سوره در بهشت با صورتي زيبا و مقامي بلند در برابرش نمودار گردد و چون آن شخص را ببيند گويد: «تو كيستي؟ وه چقدر زيبايي! كاش تو از آن من بودي (آن سوره) گويد: آيا مرا نمي شناسي؟ من فلان سوره ام و اگر تو مرا فراموش نكرده بودي به اين درجه تو را مي رساندم.[5]اما حديثي كه در سؤال مطرح شده است ظاهراً حديثي است كه در ضمن يك حديث طولاني از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق علي ـ عليه السّلام ـ[6] و نيز از طريق ابو هريره و ابن عباس[7]، با اختلافاتي نقل شده است، البته در فراز مورد بحث اختلاف محتوايي چنداني ندارند، شيخ صدوق (ره) اين حديث را از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ چنين نقل مي كند كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: « … الا و من تعلّمَ القرآنَ ثُمّ نسيَه لقي يومَ القيامةِ مغلولاً يسلِّطُ الله عزوجل عليه بكل آيةٍ منه حيةً تكون قرينتَه الي النار إلاّ أنْ يغفرَ اللهُ له …»[8]، «الا (هشدار)! هر كسي قرآن را فرا گيرد سپس آن را فراموش كند، در روز قيامت در حالي خدا را ملاقات خواهد كرد كه به غل و زنجير كشيده شده (و) خداوند ـ عزوجل ـ در برابر هر آيه اي (كه فراموش كرده) بر او ماري مسلط خواهد نمود كه همراهش خواهد بود به سوي آتش (جهنم)، مگر آنكه خداوند او را بيامرزد.».
جهت كامل شدن پاسخ تذكر چند نكته ضروري است:
1. چنانكه ملاحظه مي گردد در آغاز اين فراز حديث آمده است: «و من تعلم» و معني تعلم فراگرفتن است نه حفظ كردن به معني از بَركردن؛ بنابراين نمي توان آن را مختص به حفظ قرآن دانست.
2. آنچه در اين روايت ذكر شده اين است كه در برابر هر آيه خدا ماري را بر آن شخص مسلط مي كند، نه اينكه خود آيات همانند مار گريبان او را بگيرد. زيرا حرف «ب» در «بكل آية …» براي مقابله است يعنى در مقابل هر آيه.
3. چنانكه بعضي از محققان و حديث شناسان متذكر شده اند[9] تهديدي كه در روايت مطرح شده است متوجه افرادي است كه به طور عمدي از روي سهل انگاري به آيات قرآن بي توجهي مي كنند و به دستورات آن عمل نمي كنند مي باشد و شامل كساني كه در اثر ضعف حافظه يا مانند آن كه ناشي از بي توجهي به قرآن نيست نمي باشد. يعني مراد از فراموشي آيات در اين حديث به كارنبستن و ترك عمدي آيات مي باشد. و شاهد اين مطلب آن است كه اولاً: در بعضي از نقل ها قيد «متعهداً» بعد از «نسيه» آمده است[10] كه معني آن اين است كه از روي عمد فراموش كند. ثانياً: در روايت ديگر آمده است كه ابي كهمس گويد: «از امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد مردي (شخصي) كه قرآن را خوانده (فرا گرفته) و سپس آن را فراموش كند، تا سه بار پرسيدم كه آيا بر او باكي هست؟ فرمودند: نه»[11] البته معني اين روايت چنانكه بعضي از محققان متذكر شده اند اين است كه اين شخص گنه كار نيست و كيفر ندارد هرچند از اجر بزرگي محروم شده است.[12]4. هر چند حفظ قرآن ارزشمند است اما اين حفظ بايد مقدمه اي باشد براي عمل كردن به دستورات و راهنمايي هاي قرآن، چنانكه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: «تو زماني قرآن (به صورت واقعي) مي خواني كه ترا از بدي ها باز دارد و پس وقتي كه تو را از بديها باز ندارد تو (در واقع) آن را نخوانده اي»[13]
نتيجه بحث
1. روايتي كه سؤال شده اختصاص به حفظ قرآن (از بر كردن آن) ندارد بلكه هرگونه فراگيري قرآن را شامل مي شود.
2. از آن جايي كه در بعضي روايات ايرادي بر فراموشي قرآن گرفته نشده و در بعضي هم مثل روايت مورد بحث مورد مذمت و تهديد قرار گرفته مي توان بين آنها اين گونه جمع كرد كه مقصود از روايتي كه در آن تهديد مطرح شده فراموشي عمدي و عمل نكردن به قرآن مراد است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ميزان الحكمة، همان، ص63ـ103.
2ـ اصول كافي، همان، كتاب فضل القران، ص394ـ446.
پي نوشت ها:
[1] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه السلاميه، بي تا، ج4، ص407، ح5.
[2] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، 1376، ج8، ص76.
[3] . رك: همان.
[4] . رك: اصول كافي، همان، ص410ـ412؛ و حرّ عاملي، وسائل الشيعه، تحقيق عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، درالحياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391ق، ج4، ص845ـ847.
[5] . اصول كافي، همان، ص410ـ411، ح2؛ و شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علي اكبر غفاري، تهران، كتاب فروشي صدوق، چاپ هفتم، 1363، ص540.
[6] . رك: صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1404، ج4، ص 3ـ18؛ و همو، الامامي، قم، موسسة البعثة، چاپ اول، 1417، ص509ـ518.
[7] . رك: همان، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علي اكبر غفاري، تهران، كتاب فروشي صدوق، چاپ هفتم، 1363، ص640ـ688.
[8] . من لا يحضره الفقيه، همان، ص12.
[9] . رك: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، همان، ص646، پاورقي مترجم (علي اكبر غفاري) در ذيل حديث مورد بحث و من لايحضره الفقيه، همان ص 12، پاورقي محقق كتاب (علي اكبر غفاري) در ذيل حديث مورد بحث.
[10] . رك: صدوق، الامالي، همان، ص513.
[11] . مازندراني، ملاصالح، شرح الاصول كافي، بي جا، بي نا، بي تا، ج11، ص34.
[12] . همان.
[13] . محمدي ري شهري، محمد ميزان الحكمه، همان، ص90.