مسأله رحمت الهي، نه تنها با شفاعت اولياء، ناسازگار نيست، بلكه شفاعت خود جلوهاي از رحمت بيكران خداوندي است[1]. برخلاف ميانجي گريهاي دنيوي كه سلسله جنبان آنها، شخص خطاكار است، در مسأله شفاعت، اين خداوند است كه از سر عطوفت، گروهي از اولياي برگزيده خود را به دستگيري از واماندگان فرا ميخواند، نه آنكه گناهكاران، از پيش خود گروهي را به مدد بطلبند[2].
«يومئذ لا تنفع الشفاعه الامن اذن له الرحمن و رضي له قولاً»[3] در آن روز شفاعت سودي ندارد، مگر براي كسي كه خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد.
نكته درخور توجه آن است كه رحمت و مغفرت اخروي، همچون فيضهاي دنيوي، نظام مند بوده و داراي قوانين ويژهاي است. از اين رو، همچنانكه وحي الهي در اين دنيا بي واسطه صورت نميگيرد و همگان را توانِ آن نيست كه به صورت مستقيم از اين فيض الهي بهرهمند گردند، رحمت و مغفرت اخروي نيز به صورت شفاعت جلوهگر ميشود و هر كس به قدر شايستگي از آن بهره ميبرد[4]. بنابراين ميتوان گفت:
«شفاعت، همان مغفرت الهي است كه وقتي به خداوند – كه منبع و صاحب خيرها و رحمتها است – نسبت داده ميشود، با نام «مغفرت» خوانده ميشود و هنگامي كه به وسائط و مجاري رحمتمنسوب ميگردد، نام «شفاعت» به خود ميگيرد»[5].
افزون بر اين، برخورداري بندگانِ برگزيده خداوند از مقام شفاعت، نوعي تكريم و گراميداشت آنان به حساب ميآيد[6] و گنهكاران را به برقراري رابطهاي معنوي با آنان ترغيب مينمايد.
سخن را با بيان حديثي از پيامبر گرامي اسلامصلي الله عليه وآله، كه در منابع اهل سنت آمده است، به پايان ميبريم. بر اساس اين حديث، رحمت بيكران الهي به حدّي است كه پس از آنكه پيامبران و فرشتگان و مؤمنان، به شفاعت پرداختند و هر يك به تناسب مقام خود، افرادي از گناهكاران را از عذاب رهانيدند، اين خطاب الهي به گوش ميرسد: «هنوز شفاعت من برجا است»[7]. بنا بر اين مسئله رحمت الهي، نه تنها با شفاعت اولياء نا سازگار نيست ،بلکه شفاعت آنان خود جلوه از رحمت بيکران خداوندي است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، قم، مدرسة الامام اميرالمؤمنين، 1370 ش، ج 6، ص 505 – 544.
2. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دهم، 1377 ش، ج 1، ص234-283.
3. تفسير نمونه، زير نظر ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، نوزدهم، 1363 ش، ج 1، ص223-246.
4. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، موسسه در راه حق، 1374 ش، ج 1، ص 127 – 129.
5. شفاعت، قاسم اسلامي بي جا: بي نا، بي تا.
6. عدل الهي، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، دوم، 1361 ش، ص 257 – 286.
7. كشف الاسرار، امام خميني بي جا، بي نا، بي تا، ص 77 – 83.
8. منشور جاويد، جعفر سبحاني قم، دارالقران الكريم، 1369 ش، ج 8، ص 3 – 210.
9. ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، ترجمه حميدرضا شيخي، قم، دارالحديث، 1377 ش، ج 6، ص 2784-2799.
پي نوشت ها:
[1] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 1، ص 242 – 244.
[2] . عدل الهي، ص 281 – 282 و منشور جاويد، ج 8، ص 112 – 113.
[3] . طه/ 109 ترجمه از خرمشاهي.
[4] . عدل الهي، ص 278؛ و منشور جاويد، ج 8، ص 75 و ص 113.
[5] . عدل الهي، ص 279.
[6] . منشور جاويد، ج 8، ص 76.
[7] . همان، ص 158؛ و به نقل از صحيح بخاري، ج 9، ص 160 و مسند احمد، ج 3، ص 94.