قبل از پاسخ به اين سؤال لازم است كه دو واژة طريقت و حقيقت توضيح داده شود كه مقصود از اين دو واژه از ديدگاه صوفيه چيست؟و آيا چنين چيزي مورد قبول اسلام است يا نه؟
طريقت:
به مجموعه تعليماتي كه يك صوفي در خانقاه زير نظر مرشد و پير خانقاه ميبيند و راهي را كه در طي زمان براي رسيدن به حقيقت طي ميكند طريقت گويند.[1]«حقيقت» آخرين حدي است كه صوفي طالب آن است، سرمنزل مقصود و نهايت است كه تصوف به آن منتهي ميشود به اين معني كه صوفي تمام رياضتها را تحمل ميكند و احوال و مقامها را طي ميكند تا به اين حد كه غرض و غايت او است برسد، و گفته است كه مقصود از حقيقت مشاهده ربوبيت و فنا شدن در خدا است.[2]و به طور كلي صوفي براي رسيدن به سرمنزل مقصود سه مرحله قائل است كه از آن به شريعت و طريقت و حقيقت تعبير كردهاند: ملا جلال الدين رومي در مقدمه دفتر پنجم مثنوي در رابطه با مراحل سه گانه فوق ميگويد: شريعت همچون شمع است (ره) نمايد. بي آنكه شمع به دست آوري (ره) رفته نشود و چون در (ره) آمدي آن رفتن تو طريقت است و بدين جهت گفتهاند: لو ظهرت الحقايق بطلت الشرايع» وقتي حقايق آشكار گردد شرايع باطل ميگردد.[3]بنابرين تعريف صوفيه از طريقت و حقيقت اين شد كه طريقت يعني در كنج خانقاه نشستن و دست از شريعت و احكام اسلامي كشيدن و به آداب و رسوم صوفيانه مشغول شدن و حقيقت يعني رسيدن به ذات خداي تعالي. در حالي كه اين ادعا مخالف با عقايد اسلامي است و هيچ مسلماني آن را نميپذيرد به دليل اين كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده كه فرمود: ما عرفناك حق معرفتك.[4] و از ائمة اطهار ـ عليهم السلام ـ نيز روايت شده كه هيچ كس به كنه ذات باري نميتواند برسد.[5]پس طريقت و حقيقت كه صوفيان در آن مراحل ادعاي پيروي از امام علي ـ عليه السّلام ـ را دارند قطعاً مورد تأييد ائمة معصومين ـ عليه السّلام ـ نيست و از بدعتهايي ميباشد كه صوفيه براي رهايي از عمل به شريعت به وجود آوردهاند.
آيا قابل قبول است كه ائمه ـ عليهم السلام ـ بگويد: مساجد را رها كنيد و در كنج خانقاهها به غزل سرايي و پايكوبي بپردازيد و از عمل به احكام اسلامي معاف گرديد و با اينگونه اعمال حتي ميتوانيد به ذات حق برسيد؟!
پيروي از ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ در مرحلة طريقت و حقيقت از دورغهايي است كه صوفيه براي نفوذ در ميان پيروان و دوستان اهلبيت ـ عليهم السلام ـ گفتهاند. تا از اين طريق بتوانند خودشان را شيعه و پيرو اهلبيت معرفي نمايند و بدين سبب عقايد و افكار انحرافي خويش را در ميان شيعيان گسترش دهند. وگرنه چگونه ممكن است كه در مرحلة «شريعت» از ابوحنيفه، مالك، احمد ابن حنبل و شافعي كه در جهت مخالف با ائمه ـ عليهم السلام ـ قرار دارند و مرجعيت امام معصوم ـ عليهم السلام ـ را نميپذيرند، تقليد نمايند و اما در مرحلة «طريقت» و «حقيقت» (كه از بدعتهاي خود صوفيان است) ادعاي پيروي از امام معصوم را نمايند؟
علاوه بر اين ادعاي پيروي صوفيه از امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ در مرحلة طريقت و حقيقت يك نوع دشمني و ضديت با ائمه ـ عليهم السلام ـ ميباشد و ميخواهند با اين ادعا به مردم بگويند كه بدعتهاي آنها تحت عنوان طريقت و حقيقت از ائمه اهلبيت ـ عليهم السلام ـ گرفته شدهاند و از اين طريق چهره آن بزرگواران را در ميان مسلمين بد جلوه دهند. زيرا كارهاي صوفيه تحت هيچ عنواني قابل پذيرش براي مسلمين نميباشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خيراتيه، وحيد بهبهاني.
2. فضايح صوفيه، آقا محمد علي وحيد بهبهاني.
3. تصوف از ديدگاه ائمة, داوود الهامي.
پي نوشت ها:
[1] .كي منش، عباس، پرتوي از عرفان، ص 546، تهران، سعدي، اول 1366 ش.
[2] . همان، ص 455.
[3] . مولوي رومي، مقدمه دفتر پنجم مثنوي، ص 719، تهران، هرمس، 1382 ش.
[4] . مجلسي،باقر، بحارالانوار، 66، 292، بيروت، الوفاء، 1404.
[5] . صدوق، توحيد، ص 454، قم، جامعة مدرسين، 1398 ق.