خانه » همه » مذهبی » اگر کسی قرار باشد دینی بیاورد از پیامبری که آن دین را آورده معجزه ای می خواهد که هیچ جن و انسی توانای انجام آن کار را به صورت فردی یا جمعی نداشته با شد من الآن می خواهم مسلمان شوم و از حضرت محمد(ص) برای اثبات نبوتشان معجزه ای می خواهم. قرآن را در اختیار من می گذارند به عنوان معجزه و کتابی که که ویژگی های آن را هیچ جن و انسی نمی تواند به وجود آورد (و الا معجزه نیست) به متن می گویند این کتاب معجزه است و از جانب خداست چرا که این ویژگی ها را دارد:الف) با اینکه در شرایط مختلق نازل شده و در طول ۲۳ سال نازل شده هیچ تضادی در بین مفاهیم آن نیست و اگر قرار بود از یک موجودی غیر خدایی باشد در طول سال های زیاد نازل شده بود و با توجه به این موضوع که عقل و اندیشه انسان ها به طور تدریجی کامل می شود به طوری که اگر سخنی بگوید سال ها بعد ممکن است به خاطر کاملتر شدن عقلش آن سخن را نقض کند در آن تضادهای زیاد پیدا می کردیم چون سخنی که فرد حالا بگوید و سخنی که همان فرد در کودکی بگوید از نظر پختگی و ارزش خیلی با هم فرق ندارد. ولی چون قرآن از جانب خداست در طول ۲۳ سال هیچ تضادی در آن وجود نیامده است. حال من می گوییم که این ویژگی قرآن معجزه نیست. چون ممکن است یک انسان شروع به نوشتن این کتاب کند و آن را در طول یک هفته (برای مثال) بنویسد و آن را در شرایط مختلف و در طول ۲۳ سال به مردم عرضه کند بدین صورت دیگر تضادی بخاطر افزایش سطح فکر نویسنده در طول گذشت زمان به وجود نمی آید.ب) تبعیت نکردن از فرهنگ زمانه یعنی اینکه با اینکه قرآن در فضای جاهلی و خرافی و شرک آلود آن دوران بر پیامبر(ص) نازل شد اگر از یک انسان بود باید تحت شعاع آن فرهنگ جاهلی قرار می گرفت ولی چون از جانب خدا ست اینگونه نشد و کاملا بدون هیچگونه تبعیتی آن فرهنگ را نقض کرد. به نظر من این تبعیت نکردن از فرهنگ زمانه یک ویژگی معجزه انگیز نیست. بلکه یک انسان هم می تواند چنین کاری بکند. برای مثال شخصی در غرب که بی بند و باری و فساد کاملا در تار و پود زندگی مردم نفوذ کرده و به یک فرهنگ تبدیل شده دست به قلم می برد و کتابی بر علیه فرهنگ غلط می نویسد.پ) قرآن جامع است یعنی در مورد هر موضوعی اطلاعات کلی و نه جزیی در اختیار ما گذاشته است. خوب اینکه موضوع مهمی نیست یک کتاب دایره المعارف همچنین کاری انجام می دهد.ت) پیش بینی هایی که قرآن کرده است. یعنی برای مثال گفته زمین گرد است و دور خورشید می چرخد که بعدها این پیش بینی ها ثابت شده است. تازه معلوم نیست که این گفته ها و پیش بینی های قرآن درست از آب دربیاید. خوب پیش بینی کردن که خیلی کار مهمی نیست. اداره هوا شناسی هم می کند.ث) قرآن تازگی و شادابی دارد. خوب این هم که چیز مهمی نیست یک شعری هم که از سعدی ۱۰۰ سال پیش هم گفته برای ما هم تازگی دارد و هر وقت یک قصیده از سعدی هم که بخوانیم برای ما هم تازگی دارد و روح و جان ما را هم تازه می کند. می ماند فصاحت و بلاغت قرآن سر ما انسان های غیر عرب هم از آن در نمی آید و چون متوجه آن نمی شویم نمی تواند یک معجزه باشد من برای شما ویژگی های اعجاز قرآن را خواندم (بر اساس کتاب درسی ام) و برای هر یک از این ویژگی ها برای شما ثابت کردم که این ویژگی از دست یک انسان هم بر می آید (حال شما به من بگویید من چطور می توانم این کتاب را معجزه بخوانم و بخاطر وجود آن دین اسلام را قبول کنم؟) برای مثال معجزه حضرت موسی(ع) که عصایش مار می شد معجزهای نبود که هیچ جن و انسی بتواند آن کار را بکند ولی قرآن این یک خاصیت را ندارد که البته تبدیل کردن چوب به مار هم ممکن است از دست یک جن بر بیاید.

اگر کسی قرار باشد دینی بیاورد از پیامبری که آن دین را آورده معجزه ای می خواهد که هیچ جن و انسی توانای انجام آن کار را به صورت فردی یا جمعی نداشته با شد من الآن می خواهم مسلمان شوم و از حضرت محمد(ص) برای اثبات نبوتشان معجزه ای می خواهم. قرآن را در اختیار من می گذارند به عنوان معجزه و کتابی که که ویژگی های آن را هیچ جن و انسی نمی تواند به وجود آورد (و الا معجزه نیست) به متن می گویند این کتاب معجزه است و از جانب خداست چرا که این ویژگی ها را دارد:الف) با اینکه در شرایط مختلق نازل شده و در طول ۲۳ سال نازل شده هیچ تضادی در بین مفاهیم آن نیست و اگر قرار بود از یک موجودی غیر خدایی باشد در طول سال های زیاد نازل شده بود و با توجه به این موضوع که عقل و اندیشه انسان ها به طور تدریجی کامل می شود به طوری که اگر سخنی بگوید سال ها بعد ممکن است به خاطر کاملتر شدن عقلش آن سخن را نقض کند در آن تضادهای زیاد پیدا می کردیم چون سخنی که فرد حالا بگوید و سخنی که همان فرد در کودکی بگوید از نظر پختگی و ارزش خیلی با هم فرق ندارد. ولی چون قرآن از جانب خداست در طول ۲۳ سال هیچ تضادی در آن وجود نیامده است. حال من می گوییم که این ویژگی قرآن معجزه نیست. چون ممکن است یک انسان شروع به نوشتن این کتاب کند و آن را در طول یک هفته (برای مثال) بنویسد و آن را در شرایط مختلف و در طول ۲۳ سال به مردم عرضه کند بدین صورت دیگر تضادی بخاطر افزایش سطح فکر نویسنده در طول گذشت زمان به وجود نمی آید.ب) تبعیت نکردن از فرهنگ زمانه یعنی اینکه با اینکه قرآن در فضای جاهلی و خرافی و شرک آلود آن دوران بر پیامبر(ص) نازل شد اگر از یک انسان بود باید تحت شعاع آن فرهنگ جاهلی قرار می گرفت ولی چون از جانب خدا ست اینگونه نشد و کاملا بدون هیچگونه تبعیتی آن فرهنگ را نقض کرد. به نظر من این تبعیت نکردن از فرهنگ زمانه یک ویژگی معجزه انگیز نیست. بلکه یک انسان هم می تواند چنین کاری بکند. برای مثال شخصی در غرب که بی بند و باری و فساد کاملا در تار و پود زندگی مردم نفوذ کرده و به یک فرهنگ تبدیل شده دست به قلم می برد و کتابی بر علیه فرهنگ غلط می نویسد.پ) قرآن جامع است یعنی در مورد هر موضوعی اطلاعات کلی و نه جزیی در اختیار ما گذاشته است. خوب اینکه موضوع مهمی نیست یک کتاب دایره المعارف همچنین کاری انجام می دهد.ت) پیش بینی هایی که قرآن کرده است. یعنی برای مثال گفته زمین گرد است و دور خورشید می چرخد که بعدها این پیش بینی ها ثابت شده است. تازه معلوم نیست که این گفته ها و پیش بینی های قرآن درست از آب دربیاید. خوب پیش بینی کردن که خیلی کار مهمی نیست. اداره هوا شناسی هم می کند.ث) قرآن تازگی و شادابی دارد. خوب این هم که چیز مهمی نیست یک شعری هم که از سعدی ۱۰۰ سال پیش هم گفته برای ما هم تازگی دارد و هر وقت یک قصیده از سعدی هم که بخوانیم برای ما هم تازگی دارد و روح و جان ما را هم تازه می کند. می ماند فصاحت و بلاغت قرآن سر ما انسان های غیر عرب هم از آن در نمی آید و چون متوجه آن نمی شویم نمی تواند یک معجزه باشد من برای شما ویژگی های اعجاز قرآن را خواندم (بر اساس کتاب درسی ام) و برای هر یک از این ویژگی ها برای شما ثابت کردم که این ویژگی از دست یک انسان هم بر می آید (حال شما به من بگویید من چطور می توانم این کتاب را معجزه بخوانم و بخاطر وجود آن دین اسلام را قبول کنم؟) برای مثال معجزه حضرت موسی(ع) که عصایش مار می شد معجزهای نبود که هیچ جن و انسی بتواند آن کار را بکند ولی قرآن این یک خاصیت را ندارد که البته تبدیل کردن چوب به مار هم ممکن است از دست یک جن بر بیاید.

قرآن از جهاتى گوناگون، اعجاز دارد و معجزه اى جاوید و زنده است؛ یعنى، در همه زمان ها، دیگران از آوردن مثل آن عاجز و ناتوانند. از این رو قرآن تمام اندیشمندان و فرزانگان بشرى را، به تحدى و چالش فراخوانده است. یک – هر چند واژه معجزه در قرآن کریم نیامده ولی به جای آن کلمه «آیه» به کار برده شده است.دو – آیه در لغت به معنای علامت و نشانه می باشد؛ خواه نشانه ای حسی یا چیز چشمگیری که روی انسان را به خود می کشاند و خواه نشانه ای عقلی که اندیشه او را به کام خود فرو می برد.سه – در آینه قرآن، همه پدیده های جهان، آیات الهی اند؛ یعنی درنگ در آنها، انسان را به خداوند متعال و ویژگی های او، همچون علم، قدرت، حکمت، عظمت و… متوجه می کند.
به دیگر سخن، کسانی که بینایی کافی و بصیرت باطنی داشته باشند، ورای این جلوه ها، متجلی و صاحب جلوه را می بیند، ولی چنین چشمی برای همه نیست. امام علی(ع) در این باره می فرمایند: «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله؛ هیچ چیز را ندیدم مگر آن که پیش از آن، خدا را دیدم» (محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص 74 ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382).
چهار – در قرآن کریم افزون بر آن که به دلیل راهبرد به پروردگار جهان، به همه پدیده های جوی و کیهانی، آیه گفته شده [یوسف/ 105 – انبیا/ 32 – یس/ 33 ، 37 ، 41 و…] سخنانی را که خداوند متعال به پیامبران وحی فرموده نیز آیه می نامد؛ زیرا کلام، نشانه گوینده است: «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق؛ این ها آیات خداست که به حق بر تو فرو می خوانیم» (بقره / 252 – آل عمران / 108).
از این آیه و آیات مشابه آن [آل عمران / 7 – یوسف / 1 – شعرا / 2 – قصص 2 و…] فهمیده می شود که مراد از «آیه» پدیده های تکوینی نمی باشد بلکه چیزی تلاوت کردنی است. از این رو، آیات قرآن در ردیف سایر معجزه های الهی قرار داشته و همچون آنها بر آن، آیه گفته شده است؛ از سوی دیگر از آنجا که اصل داده شدن معجزه به پیامبران، برای اتمام حجت بود، قرآن کریم نیز چنین جایگاهی را به خود اختصاص داده است.
پنج – راه های بسیاری وجود دارد که معجزه بودن قرآن از آنها فهم پذیر است. به برخی از آنها اشاره می شود:

الف) مبارزه طلبی قرآن در آوردن مشابه آن:

موارد زیادی در قرآن می باشد که ادعا می فرماید کسی مانند آن را نمی تواند بیاورد. در این کتاب الهی، ادعای آوردن چنین کتابی از سوی برخی بیان شده است: «و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین؛ چون آیات ما بر آنان خوانده شد، گفتند: شنیدیم و اگر بخواهیم همانند آن می گوییم، این چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست» (انفال، آیه 31).
آنگاه قرآن کریم با واکنشی استوار و نیرومند، انجام چنین کاری را ناشدنی می شناساند: «قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیرا؛ بگو اگر جن و انس گرد هم آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند؛ هر چند که یکدیگر را یاری دهند» (اسراء، آیه 88).
این دسته از آیات در قرآن کریم فراوانند [طور/ 34 – هود / 13 – بقره / 24 و 23 و…]. رساترین گویش در این باره در آیه های 23 و 24 سوره مبارک بقره آمده است؛ چرا که در آنها قرآن کریم به این اندازه بسنده نمی کند که اگر حق با شماست، پس مشابه قرآن بیاورید؛ بلکه پس از واداشتن و تشویق آنان به انجام حتمی این کار، با زبان تهدید می گوید، این که تنها نپذیرید و مثلا بگویید: می توانیم بیاوریم ولی، چنین نمی کنیم کافی نیست، بلکه یا باید اثبات کنید که این کلام، سخن خدا نیست و یا اگر اثبات نکردید باید بپذیرید. حال، چنان چه نه اثبات کردید و نه پذیرفتید، بدانید که سرانجام وخیمی داشته و کیفر ابدی الهی پیش روی شماست. هر عاقلی در برابر چنین رویکردی از قرآن، تحت تأثیر قرار می گیرد، زیرا اگر وجدان بیداری دارد، باید در برابر آن، پاسخ قانع کننده ای برای خود بیابد؛ یا باید آیه ای مشابه آن بیاورد تا آشکار شود این، کلام خدا نیست و یا دست کم برای خودش دلیل داشته باشد و یا بپذیرد که کلام خداست.
یادآوری این نکته بایستنی می باشد که بیان قرآن این است که خود قرآن معجزه می باشد و کسی نمی تواند مثلش را بیاورد، نه آن که خدا نمی گذارد.
قرآن در سطحی از بلاغت قرار گرفته که نیروی انسان های عادی که به تأییدات الهی مؤید نباشند، برای رسیدن به آن، کافی نیست. پس اگر کسی بتواند کتابی و یا سوره ای مانند قرآن بیاورد، نشانه این است که از سوی غیب و خدا تأیید شده پس خود قرآن معجزه است.

ب ) کران ناپذیری خداوند و چیرگی او بر همه جهات وجودی انسان:

بلاغت، تنها به این نمی باشد که الفاظ از لحاظ زیبایی و شیوایی ارزیابی شوند بلکه افزون بر این، هدف گوینده و حال شنونده نیز باید در نظر گرفته شود. چون خدای متعال هدفش را بهتر از همه شناخته و حال بندگانش را هم بهتر از همه می داند، از این رو احاطه او بر ترکیبات لفظ نیز از همه بیشتر می باشد، پس اوست که می تواند هدف خود را بر پایه مقتضای حال، به بهترین روی بیان کند. اما دیگران به دلیل نداشتن چنین احاطه ای، نمی دانند چه نکته هایی را باید دقیقا رعایت کرده، چگونه حال همه مخاطبان را در نظر بگیرند و بالاخره براساس چنین فرمول پیچیده ای سخن بگویند. راز این که کسی نمی تواند مانند قرآن را بیاورد نیز همین می باشد. زیرا انسان هر اندازه بخواهد نکته های گوناگونی را در نظر بگیرد، بالاخره ذهنش محدود است، از این رو تنها به یک یا چند مطلب خاص روی می آورد.
از سوی دیگر، چون تفاوت های کیفی در کمال و امور معنوی، سنجش پذیر نبوده و آنها را با عدد نمی توان نشان داد، از این رو قرآن نیز در تعیین برتری آیات خود از نظر شیوایی سخن، از عدد استفاده نکرده و تنها از ناتوانی در آوردن مانند آن، سخن گفته است. بدین سان، یکی از چهره های اعجاز قرآن، همین بلاغت می باشد و شاهدش هم آن است که با همه انگیزه هایی که برای این کار بوده، کسی نتوانسته است مانندش را بیاورد و لطف قضیه در این می باشد که به ما نگفته اند: شما ارزیابی کنید که قرآ ن چقدر بهتر است، بلکه گفته اند اگر می توانید مثلش را بیاورید وگرنه اگر ارزیابیش را به عهده ما می گذاشتند، هیچ گاه به انجام آن توانمند نبودیم. ما تنها همین اندازه می توانیم بفهمیم که نمی شود مانند آن را آورده حتی همین اندازه را هم باید خبرگان و کارشناسان تشخیص دهند.

ج ) دگرگونی ناپذیر بودن:

از آن جا که انسان، مانند همه موجودات مادی همواره در این عالم در حال دگرگونی می باشد، در نتیجه چیزهایی را یاد می گیرد که پیش از آن نمی دانسته است؛ وانگهی حالت هایی مانند شادی و غم در سخن او تأثیر می گذارد، از این رو یک فرد نمی تواند در طول عمر خود، آنچنان سخن بگوید که همه آن از نظر رسایی، یکنواخت باشد. این، در حالی است که قرآن، در اثناء بیست و سه سال زندگی پیامبر که مانند هر انسان دیگری، فراز و فرودهای فراوانی همچون سختی، پیروزی، شکست، فقر، غنی، بیماری و… را در بر داشت، از نظر بلاغت، یکنواخت سخن گفته است. به ویژگی یاد شده در قرآن کریم اشاره شده است: «افلا یتدبرون القرآن ولوکان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آیا در قرآن نمی اندیشند که اگر از سوی کسی جز خدا بود، در آن اختلاف بسیار می یافتند» (نساء، آیه 82).

د ) امی بودن پیامبر(ص):

این که قرآن کریم از کسی آورده می شود که درس نخوانده و با دانشمندان سر و کاری نداشته است، آشکار می شود که این کار، کاری ناگهانی و الهی است: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بمینک اذا لارتاب المبطلون؛ تو پیش از فرو فرستاده شدن قرآن، هیچ کتابی را نمی خواندی و به دست خویش هیچ کتابی نمی نوشت. اگر چنان بود، اهل باطل به شک افتاده بودند» (عنکبوت، آیه 48).
بدین سان، کسانی که در صدد ابطال ادعای پیامبر(ص) بودند، از این نظر دستاویزی نداشتند.

ه ) فراگیر بودن آموزه های قرآن :

در همه زمینه های مورد نیاز بشر در زندگی، همچون ؛ عقاید، سیاست، اقتصاد، اخلاق، فنون نظامی و…، بیان مطالب علمی، خبرهای غیبی (روم، 4 – 2 / آل عمران، 44 / فتح، 27 و…) از چهره های دیگر اعجاز قرآن است که به دلیل رعایت اختصار، از توضیح آنها چشم پوشی شد.
شش – با رویکرد به جنبه های پیش گفته که معجزه بودن قرآن کریم را ثابت می کند، این کتاب را در ردیف کارهای فراتر از توانمندی های بشر قرار می دهد، از این رو دیگر نه شعر شاعران را یارای رویارویی با جنبه فصاحت و بلاغت آن می باشد، نه رؤیای صادقانه آدم های پاک در ردیف اخبار بلند غیبی قرآن قرار می گیرد، نه مکاشفات عارفان به پای آموزه های ربوبی آن می رسد و بالاخره نه عرفان را توان برابری با جنبه اعجاز علمی آن است و این همه، با ریزبینی در مطالب یادآوری شده به هنگام بررسی جنبه های اعجاز قرآن، شدنی است. جنبه های علمی یاد شده دارای آن چنان پشتوانه نیرومندی می باشند که امام صادق(ع) در سخن، هرگونه تردید و گمانه زنی های شک آلود را درباره قرآن، دروغ شناسانده است: «کل زغم فی القرآن کذب؛ هرگونه گمان ناروا درباره قرآن، دروغ می باشد» (اصول کافی، ج 2، ص 342، دار صعب).
هفت – افزون بر توجه به بررسی های علمی جنبه های اعجاز قرآن، همراهی و پیوستگی با قرآن از دیگر راهکارهای هرگونه شبهه زدایی درباره این کتاب الهی است، خواندن دنباله دار و همراه با اندیشه ورزی در مفاهیم قرآن به جان انسان، آن چنان طراوتی می بخشد که نه تنها از هم نشینی آن دلزده وخسته نمی شود، بلکه بریدن این پیوند برای او جانکاه و رنج آور است. انس با قرآن از چنان ارزش والایی برخوردار می باشد که امام صادق(ع) این گونه کسان را جز پیامبران، در ردیف برترین انسان ها برشمرده است: «ان اهل القرآن فی اعلی درجه من الادمیین ما خلا النبیین ولامرسلین فلا تستضعفوا اهل القرآن حقوقهم فان لهم من الله العزیز الجبار لمکانا علیا؛ به درستی که اهل قرآن در برترین رتبه از انسان ها جای دارند، جز پیامبران و رسولان، پس، حقوق آنان را کوچک نشمارید چرا که آنان نزد خداوند جایگاهی بس بلند مرتبه دارند» (همان، ص 603).
امام علی(ع) نیز در این باره می فرمایند: «انتفعوا ببیان الله، واتعظوا بمواعظ الله، واقبلوا نصیحه الله، فان الله قد اعذر الیکم بالجلیه، واتخذ علیکم الحجه، و بین لکم محابه الاعمال و مکارهه منها، لتتبعوا هذه و تجتنبوا هذه؛ از گفتار خداوند سود برید، از نصایح او پند گیرد و بدان رو آورید، زیرا خداوند سبب های کیفر خود را آشکارا بیان کرده و حجت را بر شما تمام نموده است. رفتارهای شایسته و ناروا را بیان کرده تا از گونه نخست، دنباله روی و از گروه دوم، دوری نمایید» (نهج البلاغه، خ 176 ، 183، 193 و…).
بعضى از جنبه هاى اعجاز قرآن عبارت است از:

1. اعجاز ادبى و موسیقیایى

قرآن از جهت اعجاز ادبى، برجسته ترین ادیبان عرب را شگفت زده ساخته است تا آنجا که سرسخت ترین دشمنان پیامبرصلى الله علیه وآله (مانند ولید)، بر اسلوب زیبا، ترکیب بدیع و آهنگ بى نظیر آن اعتراف کرده و نفوذ کلام قرآن را سحرآمیز خوانده اند.
پروفسور دورمان آمریکایى مى نویسد: «قرآن لفظ به لفظ به وسیله جبرئیل، بر حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم وحى شده و هر یک از الفاظ آن کامل و تمام است. قرآن معجزه اى جاوید و شاهد بر صدق ادعاى محمد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم است. قسمتى از جنبه اعجاز آن، مربوط به سبک و اسلوب انشاى آن است و این سبک و اسلوب، به قدرى کامل و عظیم و باشکوه است که نه انسان و نه پریان، نمى توانند کوچک ترین سوره اى نظیر آن را بیاورند»نصراللَّه نیک بین، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، (دورود، سیمان وفارسیت، بى تا)، ص 48 ؛ به نقل از اسلام و غرب، ص 106..
پروفسور ا.گیوم A. Guollavome مى گوید: «قرآن با آهنگ زیباى مخصوص، داراى موسیقى دلنوازى است که گوش را مى نوازد. عده کثیرى از مسیحیان عرب زبان، سبک قرآن را ستوده اند. از میان شرق شناسان کسانى که به زبان و ادبیات عرب آشنایى دارند، فصاحت و لطف و ظرافت شیوه قرآن را مى ستایند.
زمانى که قرآن را تلاوت کنند، جذابیت خاص آن، بى اختیار شنونده را به سوى خود مى کشد و این حلاوت و موسیقى دلنشین بود که فریاد سرزنش کنندگان را خاموش کرد و به کالبد شریعت پیامبر اسلام،روح دمید و آن را غیرقابل تقلید گردانید. در پهنه نظم، نثر و ادبیات پردامنه عرب، کتابى به فصاحت، بلاغت،
بلندپایگى و پرمایگى قرآن نمى شناسیم و اثرى نیست که بتوان آن را با قرآن مقایسه کرد. تأثیر عمیق آیات قرآن بر عرب و غیر عرب، آن چنان است که عنان اختیار از کف مى دهند»
The Quran Interpreted, A. J. Arberry, New York. 4791, v.2.p.01.(ق:) عبدالکریم بى آزار شیرازى، ترجمه تصویر و تفسیرى
آهنگین سوره فاتحه و توحید، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم 1374).
نولدکه آلمانى در کتاب تاریخ قرآن مى نویسد: «کلمات قرآن آن چنان خوب و به هم پیوسته است که شنیدنش، با آن هماهنگى و روانى، گویى نغمه فرشتگان است؛ مؤمنان را به شور مى آورد و قلب آنان را مالامال از وجد و شعف مى گرداند».Geschichte Des Quran. Neeldke. p.65.
بارتلمى سنت هیلر دانشمند فرانسوى نیز در کتاب محمد و قرآن مى نویسد: «قرآن کتابى است بى همتا که زیبایى ظاهرى و عظمت معنوى آن برابر است. استحکام الفاظ، انسجام کلمات و تازگى افکار در سبک نو ظهور آن، چنان جلوه گر است که پیش از آنکه خردها تسخیر معانى آن گردند، دل ها تسلیم آن مى شوند. در میان پیامبران هیچ کس، مانند پیامبر اسلام نتوانسته است این همه نفوذ کلام داشته باشد.
قرآن با سبک خاص خود، هم سرود مذهبى است و هم نیایش الهى؛ هم شریعت و قوانین سیاسى و حقوقى است و هم نوید بخش و هشدار دهنده؛ هم پندآموز است و هم راهنما و هدایت کننده به راه راست؛ هم بیان کننده قصه، داستان و حِکَم و امثال و… بالاخره قرآن زیباترین اثر به زبان عربى است که در میان کتاب هاى مذاهب جهان نظیر ندارد. به اعتراف مسیحیان عرب زبان این کتاب شریف، تأثیر شگرفى در دل و جان شنوندگان دارد».
Mohomet et Le Quran, Hilaire, B.Saint, Paris, 5681 P.721.
جهت آگاهى بیشتر در این زمینه نگا:
الف. مصطفى صادق رافعى، اعجاز قرآن، (تهران: بنیاد قرآن، 1361)؛
ب. سید قطب، التصویر الفنى فى القرآن؛
ج. عبدالکریم بى آزار شیرازى، ترجمه تصویر و تفسیرى آهنگین سوره فاتحه و توحید، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1374).
از دیگر ابعاد اعجاز و زیبایى قرآن، نظم و هندسه و بلاغت کلام است؛ به گونه اى که با کمترین لفظ، بیشترین معنا را به ذهن مخاطب منتقل مى کند و از هرگونه لفظ پردازى هاى زاید اجتناب کرده و در عین حال مراد خود را به طور کامل و رسا، به مخاطب انتقال مى دهد که عظمت این بعد از اعجاز، به گونه اى است که اگر کلمه اى از قرآن را حذف کنید توانا نخواهید بود تا کلمه اى مترادف با آن در جمله قرار دهید، به طورى که مراد و آهنگ و وزن آیه را از اوج اعجازى آن خارج نسازد!!».
از دیگر ابعاد اعجاز بیانى قرآن، تصویر سازى است. قرآن در نظر برخى از دانشمندان (مثل سید قطب)، با کِلک قلم، تصاویر زیبا، مهیج و جاندارى از موجوداتعالم هستى ارائه و بسیارى از صحنه ها را در مقابل چشم مخاطب ترسیم مى کند تا با آن تصاویر مطلب در اعماق جان مخاطب نشانده شود؛ نظیر به تصویر
کشیدن و شباهت دانشمند پلید و فاسد، به سگ زبان بیرون آمده از کام، تصویر آغاز صبح به نفس زدن آن، تصویر عالم بى عمل به الاغ پر از بار کتاب و…

2. اعجاز علمى

رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقیانوس بى کرانى از دانش هاى کیهان شناختى، انسان شناختى، تاریخ، نجوم و … است که دانشمندان شرق و غرب را به تحقیقات زیادى واداشته و آنان را سخت به حیرت افکنده است.
در اینجا به نمونه هاى چندى از آیات و موضوعات علمى ذکر شده اشاره مى شود:
1. ترکیب خاص نباتات (آیه 19، سوره حجر)؛
2. تلقیح نباتات (آیه 22، همین سوره)؛
3. قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه 3، سوره رعد)؛
4. حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه 53، سوره طه)؛
5. وجود یک قاره دیگر غیر از قاره هاى شناخته شده آن روز (آیه 17، سوره رحمن)؛
6. اصل کروى بودن زمین (آیه 40، سوره معارج)؛
7. ارتباط بین پدیده هاى جوى (آیه 164، سوره بقره و آیه 5 سوره جاثیه).
در عین حال با توجه به اینکه قرآن، کتابى انسان ساز و هدایتگر است، تنها ممکن است در موارد خاصى به مسائل علمى اشاره کند. این اشارات جزئى، منبع الهام براى دانشمندان است. گذشته از آن، قرآن همیشه مردم را به سیر در روى زمین و مطالعه پدیده هاى جوى، فرا خوانده و بنا بر پاره اى از تفاسیر، امکان صعود به کرات دیگر را خبر داده است.
در این زمینه کتاب ها و مقاله هاى بسیارى از سوى دانشمندان، در رشته هاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبیق آیات آن، با جدیدترین رهیافت هاى دانش بشرى سخن گفته اند.نگا:
الف. سید محمد حسین طباطبایى، اعجاز قرآن؛
ب. ناصر مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر؛
ج. حسن محمد المکى العاملى، الالهیات على هدى الکتاب والسنة والعقل، محاضرات استاد جعفر سبحانى، (قم: امام صادق علیه السلام، 1417)، ج 3، ص 418؛
د. سید ابوالقاسم آیةاللَّه خویى، ترجمه البیان، ج 1، ص 117.
«موریس بوکاى» Maurice Bucaille. در کتاب مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم مى گوید: «چگونه مى توان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآورده هاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد!؟».موریس بوکاى، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: مهندس ذبیح اللَّه دبیر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1364).
او ضمن مقایسه آموزه هاى علمى قرآن، با تناقضات عهدین و دانش هاى رایج زمان نزول قرآن، مى گوید: «نظر به وضع معلومات در عصر محمدصلى الله علیه وآله، نمى توان انگاشت که بسیارى از مطالب قرآنى – که جنبه علمى دارد مصنوع بشرى بوده باشد. به همین جهت کاملاً به حق است که نه تنها قرآن را باید به عنوان یک وحى تلقى کرد؛ بلکه به علت تضمین اصالتى که عرضه مى دارد … به وحى قرآنى مقام کاملاً متمایزى مى دهد».همان، ص 338.

3. اعجاز در پیشگویى

قرآن از حوادثى در آینده خبر داده است. این خبرها، برخى نسبت به خود قرآن است و بعضى نسبت به حوادث خارجى. بخشى، رویدادهاى مقطع خاصى از تاریخ است و بعضى مستمر و پایا. برخى زمان تحققش فرارسیده و از نظر تاریخى صدق و حقانیت قرآن را به اثبات رسانده است. در مقابل برخى دیگر مربوط به آینده بشریت است؛ مانند: حاکمیت صالحان، برقرارى حکومت جهانى عدل و توحید و تحقّق مدینه آرمانى اسلامى.
دورمان مى نویسد: «قسمت دیگر از اعجاز قرآن، مربوط به پیشگویى هایى است که در آن مندرج است و به نحو اعجاب آورى، داراى اطلاعاتى است که مرد درس نخوانده اى مانند محمدصلى الله علیه وآله وسلم، هیچ گاه قادر نبود آنها را جمع کند»نصراللَّه نیک بین، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص 48..
به اختصار بعضى از موارد یادشده بیان مى شود:

3-1. تحریف ناپذیرى

قرآن مجید به صراحت اعلام مى دارد: دست تحریف و دسیسه براى همیشه از ساحت این کتاب مقدس – برخلاف کتاب هاى آسمانى پیشین کوتاه است و حفظ و عنایت الهى، همواره تضمین کننده عصمت آن است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ حج (15)، آیه 9.؛ «همانا ما ذکر [ قرآن ] را فروفرستادیم و ما همواره آن را نگاهبانیم» و «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»؛ فصلت(41)، آیه 41 و 42.؛ «و این کتابى است نفوذناپذیر، باطل از پیش و پس در آن راه نمى یابد. نازل شده از سوى خداى حکیم و حمید است».
این ادعاى قرآن، اکنون تجربه اى پانزده قرنه را پشت سر نهاده و نشان داده است که تلاش هاى دشمنان، در این زمینه ناکام مانده و حسرت افزودن یا کاستن حتى یک کلمه از قرآن، بر دل آنها مانده است و از اینکه در آینده نیز بتوانند از عهده آن برآیند، به طور کامل مأیوس و ناامید گشته اند!

3-2. تحدّى و فراخوانى

قرآن به گونه هاى مختلف، انسان ها را به تحدّى و همانندآورى فراخوانده و با قاطعیت کامل ادعا کرده است: اگر تمام بشر، دست به دست هم دهند، نمى توانند مانند آن را بیاورند: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»؛ اسراء(17)، آیه 88.؛ «بگو اگر جن و انسان ها با یکدیگر اتفاق کنند، هرگز نمى توانند همانندى چون این قرآن آورند؛ هر چند گروهى از ایشان گروه دیگر را پشتیبان باشند».
قرآن از این فراتر رفته و مخالفان را به آوردن سوره اى چون قرآن، دعوت کرده و عجز و ناتوانى همیشگى آنان را در این باره اعلام کرده است: «وَ إِنْ کُنْتُمْ فِى رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ»؛ بقره (2)، آیه 23 و 24.؛ «و اگر در آنچه ما بر بنده خویش نازل کردیم (قرآن) تردید دارید، پس سوره اى مانند آن بیاورید و گواهان خود – جز خدا را فراخوانید، اگر راست مى گویید! پس اگر چنین نکنید – و هرگز نخواهید کرد پس بپرهیزید از آتشى که هیزم آن انسان است و سنگ که براى کافران مهیا شده است».
این پیشگویى قرآن، طى پانزده قرن تجربه شده است و همه تلاش ها در جهت همانند آورى سوره اى – حتى به اندازه سوره «کوثر» که داراى حجمى در حدود سه سطر است ناکام مانده و تکاپوگران این عرصه را جز رسوایى سودى نبخشیده است.جهت آگاهى بیشتر در این زمینه نگا: سیدابوالقاسم خویى، مرزهاى اعجاز، ترجمه جعفر سبحانى، (تهران: محمدى، چاپ اول، 1349)، صص 153-166.

3-3. حوادث تاریخى

قرآن مجید رخدادهایى را پیش از وقوع آنها و در شرایطى که محاسبات عادى قادر به پیش بینى آنها نبود، اعلام کرده و واقعیت تاریخى نیز به طور دقیق – آن سان که قرآن از پیش خبرداده تحقق یافته است. نمونه هایى از آن عبارت است از:
3-3-1. پیروزى اسلام بر مشرکان مکّه و ورود مسلمانان به خانه خدا در امنیت کامل: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ»؛ فتح (48)، آیه 27.؛ «هر آینه به خواست خدا به مسجد الحرام در مى آیید؛ در حالى که سرهاى خود را تراشیده و تقصیر مى کنید و هیچ خوفى بر شما نباشد». پس از نزول این آیه، چیزى نگذشت که صلح و به تعبیرى فتح حدیبیه پدید آمد و زمینه هاى ورود سرافرازانه مسلمانان و از پى آن، پیروزى قاطع اسلام بر شرک و کفر و تبدیل مجدد مسجد الحرام به کانون اصلى توحید فراهم شد.
3-3-2. پس از پیروزى امپراتورى ایران بر روم، به زودى روم بر ایران چیره شده و مؤمنان از این حادثه خرسند خواهند شد: «غُلِبَتِ الرُّومُ فِى أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِى بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»؛ روم (30)، آیات 2-4.؛ «روم در ادنى الارض (اطراف شام یا الجزیره نگا: شبر، سید عبداللَّه، تفسیر القرآن الکریم، (بیروت: داراحیاء التراث العربى، بى تا)، ص 385.) مغلوب گردیده و پس از آن در اندک سالى (بین سه تا هفت سال) چیره خواهد شد. امر همواره از آن خدا است؛ چه پس از آن و چه پیش از آن و در آن روز، مؤمنان شادمان خواهند شد». این پیشگویى قرآن همزمان با پیروزى مسلمانان در جنگ بدر، رخ نمود و شادى مضاعف براى مسلمانان به همراه آورد.همان.

4. اعجاز از نظر آورنده

از دیگر وجوه اعجاز قرآن، اعجاز از نظر آورنده آن است. قرآن بر این جنبه از اعجاز تأکید کرده، مى فرماید: «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»؛ عنکبوت (29)، آیه 48.؛ «تو قبل از این کتابى نمى خواندى و چیزى نمى نوشتى اگر این چنین بود اهل باطل به اظهار تردید مى پرداختند».
منطقه عربستان، در میان سایر مناطق مجاور آن – نظیر روم، مصر، ایران در نهایت ضعف فرهنگى و بلکه داراى فرهنگ مادرى «امّى» بود؛ به گونه اى که نهایت دانش آنان به اطلاعات سینه به سینه مستند بود و باورها و سنت ها و رفتار آنان در همان چارچوب شکل مى گرفت. آوردن کتابى با عظمت قرآن – به گونه اى که هم در آن زمان و هم در آینده تمام فرهنگ ها و دانشمندان را در برابر خود خاضع کند از نشانه هاى الهى بودن و غیر بشرى بودن آن است.
به خصوص که آورنده آن در همان جامعه عربى محدود، شخصیتى درس نخوانده بود. براى مثال تصور کنید: در یکى از مناطق قبیله اى آفریقا و از میان آنان، شخصى که نه با ریاضیات و فیزیک و نه با سایر کتاب هاى علمى سر و کار دارد، ناگهان کتابى در زمینه انرژى هسته اى، یا شیوه هاى علمى همانند سازى و
سلول هاى بنیادى عرضه کند و تمام دانشمندان متخصص با وجود مراکز علمى و پژوهش گسترده خود، از آوردن مثل آن عاجز باشند!!

5. اعجاز قرآن از نظر عدم اختلاف

از دیگر جنبه هاى اعجاز قرآن عدم وجود اختلاف و تناقض میان مطالب آن است. قرآن کریم بر این جنبه از اعجاز نیز تأکید کرده است: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»؛ نساء (4)، آیه 82.؛ «چرا تدبر در قرآن نمى کنید؛ اگر این کتاب از جانب غیر خدا بود، هر آینه در آن اختلاف زیادى مى دیدند».
مى دانیم که قرآن در طول 23 سال بر زبان رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله جارى شده است؛ آن هم در زمانى که شاهد قوت دشمن، ضعف گروه مؤمنان، هجرت، محاصره، جنگ و بیم و امید و شکست و پیروزى ها و… بوده است. در این مدت مطالب به ظاهر پراکنده قرآن، به مناسبت حادثه ها گفته مى شد و در اختیار مخاطبان قرار مى گرفت. اگر این نوشته جنبه بشرى داشت، حداقل شاهد دو پدیده بودیم.
الف. تکامل متن؛ یعنى، سبک گفتار و کلام به مرور زمان، رو به کمال و ترقى مى نهاد و واژه ها و اصطلاحات و عبارت پردازى ها کامل تر مى گشت!
ب. تکامل محتوا، یعنى، معارف، اخلاقیات، دستورات آن، روند تکاملى مى یافت. در واقع معارف آغازین آن از سطحى نازل تر و عمقى کمتر و گاه غلط برخوردار بود و هر چه زمان به جلو مى رفت، قوانین قبلى کامل تر و با چهره اى متفاوت از گذشته ارائه مى شد. نوشتن چنین کتابى با گستردگى موضوع از سوى شخصى که در متن حوادث و درگیرى قرار مى گیرد، موجب مى شود تا به تدریج تفاوت هایى از نظر روحى و قدرت تحلیلى و درستى محتوایى را شاهد باشیم؛ در حالى که در قرآن هیچ یک از این آسیب ها و آفت ها ملاحظه نمى شود.

6. لذت تکرار قرآن

یکى دیگر از وجوه اعجاز قرآن کریم، حلاوت و شیرینى آن است؛ یعنى، هر چه تکرار شود، از حلاوتش کاسته نمى شود. سوره «حمد» را در روز چندبار (ده بار فقط براى نمازمان) مى خوانیم. هر قطعه زیبایى را اگر روزى ده بار بخوانیم، براى مان خسته کننده است؛ ولى تنها قرآن است که هر چه بخوانیم شیرینى آن
سلب نمى شود. این حکایت از نوعى تناسب روح و فطرت بشر و این کلام الهى دارد و انسان چون واقعاً کلام خالقش را مى شنود، نداى غیب و ماوراى طبیعت را مى شنود.
بنا بر آنچه گفته شد فرابشرى بودن قرآن حتى نسبت به شخص پیامبرصلى الله علیه وآله به روشنى اثبات مى شود.
وجوه دیگرى نیز درباره اعجاز قرآن ذکر شده است؛ از قبیل: اعجاز در معارف، قانون گذارى و… .
مطالعه منابع مختلف در این زمینه سفارش مى شود.براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، (قم: صدرا)؛
ب. سیدمحمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، (قم: اسماعیلیان، بى تا)، ج 1، صص 58 – 73؛
ج. سید مرتضى توسلیان، عظمت قرآن؛
د. جمعى از نویسندگان «در راه حق»، درس هایى پیرامون شناخت قرآن؛
ه محمد على گرامى، درباره شناخت قرآن؛
و. فخرالدین حجازى، پژوهشى پیرامون قرآن و پیامبر؛
ز. ناصر مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر؛
ح. سیدرضا مؤدب، تأملى در آفاق اعجاز قرآن (مق)، معارف، ش 20، آبان 1383؛
ط. سید رضا مؤدب، اعجاز قرآن در نظر اهل بیت علیهم السلام و…، (قم: احسن الحدیث، چاپ اول 1379).
– مسجد جامعی، علیرضا، پژوهشی در معارف امامیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات تهران، 1380، ج 1، ص 539 به بعد
– مالک بن نبی، پدیده قرآنی، ترجمه علی حجتی کرمانی، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مشعر، 1371
– خلیفه، رشاد، اعجاز قرآن، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، دانشگاه شیراز، 1365
J}در رابطه با اعجاز علمى قرآن به آیاتى از قرآن کریم اشاره مى شود:
1. و الشمس تجرى لمستقرٍ لها ذلک تقدیر العزیز العلیم؛ و خورشید که پیوسته به سوى قرار گاهش در حرکت است، اینتقدیر خداوند قادر و دانا است، (سوره یس، آیه 38).
این آیه به وضوح حرکت مستمرّ خورشید را بیان مى کند؛ اما در این که منظور از این حرکت چیست، مفسران بحث هاى فراوان دارند. آخرین و جدیدترین تفسیر براى این آیه همان است که اخیرا دانشمندان کشف کرده اند که خورشید با مجموعه منظومه شمسى در وسطکهکشان به سوى ستاره دوردست «وگا» در حرکت است. ممکن است عبارت «تجرى» تمام این حرکت ها و حرکت هاى دیگرى را در آینده کشف خواهد شد، بیان مى کند، (تفسیر نمونه، جلد 18، ص 381 و 382).
2. لا الشمس ینبغى لَها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کلّ فى فلک یسبحون؛ نه براى خورشید سزاوار است که به ماهرسد و نه شب به روز پیشى مى گیرد و هر کدام از آن ها در مسیر خود شناورند، (سوره یس، آیه 40).
در آیات 38 و 40 سوره یس براى خورشید، هم حرکت جریانى قائل شده و هم دورانى. یک جا مى گوید: و الشمس تجرى… و در جاى دیگر از شناور بودن خورشید در فلک سخن مى گوید: کل فى فلکیسبحون.
آن روز که این آیات نازل شد، فرضیه هیئت بطلیموس با قدرت هر چه تمام تر بر محافل علمى حاکم بود. طبق فرضیه بطلیموس، اجرام آسمانى به خودى خود گردشى نداشتند؛ بلکه در دل افلاک ـ که اجسامى بلورین و متراکم روى هم همچون طبقات پوست پیاز بودند ـمیخکوب شده بودند و حرکت آن ها تابع حرکت افلاکشان بود. در آن روزگار، نه شناور بودن خورشید مفهومى داشت، و نه حرکت طولى و جریانى خورشید. امّا بعد از فرو ریختن پایه هاى فرضیه بطلیموس در پرتر کشفیات قرون اخیر و آزاد شدن اجرام آسمانى از قید و بند افلاکبلورین، این نظریه قوت گرفت که خورشید در مرکز منظومه شمسى ثابت و بى حرکت است و تمام منظومه شمسى پروانه وار به گرد او مى چرخند.
در این زمان نیز، هنوز مفهوم آیات فوق که حرکت طولى و دورانى را به خورشید نسبت مى داد، روشن نبود؛ تا این که باز پیشرفت علوم، امروزه چند نوع حرکت براى خورشید ثابت شده است. حرکت وضعى آن به دور خورشید؛ و حرکت طولى آن همراه منظومه شمسى بهسوى نقطه مشخصى از آسمان حرکت دورانى آن همراه مجموعه کهکشانى ک جزئى از آن است. و به این ترتیب یک معجزه دیگر علمى براى قرآن به ثبوت رسید، (تفسیر نمونه، ج 18، ص 388 و 389).
3. اذا السماء انشقت؛ در آن هنگام که آسمان شکافته شود، (سوره انشقاق، آیه 1).
در حدیثى از امیرالمؤمنین على(ع) در تفسیر این آیه آمده است که منظور از شکافتن آسمان، این است که آسمان ها از کهکشان جدا مى شود.
این حدیث ـ که از معجزات علمى محسوب مى شود ـ از حقیقتى پرده بر مى دارد که در آن زمان هیچ یک از دانشمندان به آن نرسیده بودند. دانشمندان فلکى امروز با مشاهدات نجومى خود به وسیله تلسکوب هاى عظیم و نیرومند ثابت کرده اند که عالم مجموعه اى است ازکهکشان ها و هر کهکشان مجموعه اى است از منظومه ها و ستارگان؛ به همین دلیل آن ها را شهرهاى ستارگان مى نامند. کهکشان راه شیرى معروف که با چشم قابل مشاهده است، مجموعه عظیم و دایره مانندى از همین منظومه ها و ستارگان است. على(ع) مى فرماید که در آستانه قیامت،این کواکب را که مشاهده مى کنیم. از کهکشان جدا مى شود و نظام همگى به هم مى خورد، (روح المعانى، ج 30، ص 87؛ درّ المنثور، ج 6، ص 329، نقل از تفسیر نمونه، ج 26، ص 303 و304).
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1. محمدعلى رضائى اصفهانى، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، مرکز نشر علوم و معارف قرآن کریم.
2. موریس بوکاى، قرآن، تورات، انجیل و علم، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

شبهات

الف: یکی از نشانه های اعجاز قرآن این است که با وجود این که در طول 23 سال نازل شده است اما در آن هیچ گونه تضادی نیست؛ یعنی، اول آن با آخرش هماهنگ است. مطلب دیگری که باید بدان توجه کرد این است که اولا: قرآن دارای دو نزول است یکی نزول دفعی که شب قدر بر قلب پیامبر کل قرآن نازل گردید و دیگری نزول تدریجی که به مناسبت های مختلف جبرئیل به فرمان خدا آیات را از قلب پیامبر بر زبانش جاری می ساخت. بنابراین اشکال ذکر شده در سؤال جا ندارد. ثانیا: چه کسی گفته است اگر انسانی در مدتی کوتاه کتابی را بنویسد و سپس کم کم آن را بر دیگران عرضه کند آن دست به تغییر و تکمیل مطالب گفته شده خود نمی زند؟! برای مثال، کانت فیلسوف آلمانی کتاب معروف و تاثیرگذارش یعنی «فقد عقل محض» را در مدت سه ماه نوشت اما با وجود این آنگاه که آنگاه عرضه کرد از هر طرف با مخالفت و اعتراض روبرو شد به طوری که در ویرایش اول و دوم در آن تغییراتی اعمال کرد و امروزه دیگر هیچ فیلسوفی براساس آن مبانی ذکر شده در کتاب مذکور نه فکر می کند و نه سخن می گوید. از طرفی آیا نشده است که انسان چون مطلبی را در ذهن خود کاملا آماده کند وقتی لب به سخن می گشاید در مقابل نکته سنج و خرده گیر مجبور می شود در هر مرحله سخنان گفته شده نگفته اش را اصلاح کند تا جایی که سرانجام رشته سخن از دستش رها شده و دیگر دست از سخن گفتن می کشد؟!
ب- بحث تبعیت نکردن علت معجزه بودن امری نیست بلکه می تواند نشانه ای بر اهمیت آن باشد و کسی هم نگفته که قرآن معجزه است چون فقط از فرهنگ زمانه خود تبعیت نکرده است، بله این فقط ویژگی ای است قابل توجه و مهم.
پ- در این جا باید روشن شود که وقتی می گوییم قرآن کتابی است جامع یعنی چه؟ جامع بودن قرآن بدین معنا نیست که شما هر چیزی از فیزیک و شیمی گرفته تا پزشکی و … در آن بیابید بلکه جامع بودن بدین معناست که آن کتابی است کامل برای هدایت انسان ها، برای این که آنان را از سرگردانی این دنیا نجات دهد و به مکان و ملجائی امن برساند. آنانی که دچار یاس و ناامیدی، ‌ترس، سرگردانی و پوچی شده اند را دست گیرد و رهنمون شود. آیا دایره المعارف که آن هم فقط در حد توان علمی نویسندگانشان به امکان یک سری اطلاعات می دهد می توانند چنین کنند!؟ می توانند دست ما را با انگیزه و به منزلی آرام برسانند؟! و از طرفی دایره المعارف ها هر چند وقت یکبار اصلاح و تکمیل می شوند. اصلا این پیش فرض که قرآن کتابی است هم چون دایره المعارف، پیش فرضی نادرست است. که اگر چنین بود مومنان را بر یادگیری علوم مختلف تشویق نمی کرد و یادگیری و یاد دادن را عبادت نمی دانست.
ت- فرق پیش بینی های که مثلا اداره هواشناسی انجام می دهد با پیش بینی های قرآن در این است که در اداره هواشناسی،‌ افرادی تحصیل کرده و متخصص این فن وجود دارند و آنان براساس اصول تجربی به دست آمده که آن هم همواره درست از آب در نمی آید. پیش بینی می کنند، اما آورنده این کتاب فردی است که در میان انسان های رشد یافته که در آن سرزمین با آن وسعت تنها 17 نفر سواد خواندن و نوشتن داشتند، او فردی درس نخوانده. حال اگر فردی درس نخوانده این گونه پیش گویی کند این باعث حیرت و شگفتی نخواهد شد، چنان که اگر کودکی 6 ساله به طور دقیق وضع هوای چند روز آینده را پیش بینی کند آیا این باعث شگفتی نمی شود؟!‌ آیا شما می گوئید فرقی میان پیش گویی این کودک 6 ساله و اداره هواشناسی وجود ندارد؟!
ث- اما در مورد تازگی و شادابی قرآن، باید گفت ما هم با شما همدلی می کنیم و می گوییم اشعار سعدی تازگی و شادابی دارد، فصاحت و بلاغت هم دارد اما آیا اگر فردی عرب زبان و یا انگلیسی زبان بگوید من که از زبان فارسی سر در نمی آورم پس شادابی آن و فصاحت آن کجاست آیا حرفی درست و قابل قبول زده است؟ و آیا بدین معناست که اشعار سعدی شادابی و و فصاحت ندارد؟!
از طرفی ما پس از سعدی،‌ شاعران بزرگ دیگری را نیز داریم که اشعار گفته اند که گروهی از مردم به آنها بیشتر علاقه دارند مثلا، در عصر حاضر ممکن است کسی اشعار سهراب سپهری، نیما یوشیج، اخوان ثالث و … را بیشتر بپسندد و سعی کند به سبک آنان شعر بگوید. اما پس از قرآن کسی کتابی آورد که در مقابل قرار قرارش دهد که اگر می توانستند یک لحظه در این کار کوتاهی نمی کردند؟
اصلا بهتر است به نحوی دیگر بحث کنیم، خوب مطمئنا من و شما هر دو خداوند را قبول داریم، خدایی که ما را آفریده است و به حال خود رها نساخته است خدایی در ما همواره ما را زیر نظر دارد. مواظب ما است ما را از نیستی به هستی آورد. حال چنین خدایی آیا رواست که دستور العمل و روش زندگی در این دنیای وانفسا را به ما یاد ندهد آیا این گونه نیست که هر خالقی و هر سازنده ای دستور العمل و کارکرد وسیله دست ساخته خویش را به صورت دستور، سی دی و با هر جور دیگر ارائه می کند؟! آیا رواست که بپدازیم خداوند ما را آفریده و به حال خود رها کرد و دست از راهنمایی ما برداشت یا آنکه کتاب ها و دستور العمل های ادیان قبل که به گفته بزرگانش بیش از 100 سال پس از مرگ موسی (ع) و عیسی (ع) نوشته شده و پر از تحریفات و نسبت های ناروا. به خداوند و پیامبران الهی است دیگر امروزه کارآمد نیست؟! آیا نباید آخرین دینش را طوری حفظ کند که پس از آن نیاز نباشد دستور العمل و پیامبر جدید نفرستند؟! آیا این بار نباید چنان راهکارهایی ارائه دهد که خود غیر قابل نقض و تغییر باشد؟!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد