ملاک خوب و بد بودن رویدادها، احکام و تعالیم دین اسلام است. یک فرد مسلمان باید از عملی که مورد تأیید دین اسلام است، حمایت کرده و از رفتارهایی که برخلاف دستورات اسلام است، بیزار باشد. گاهی یک واقعه دارای چند بعد بوده و از چند منظر میتوان بدان نگریست که هر کدام آنها برای خود حکمی دارد و نباید آنها را با یکدیگر مخلوط کرد. در همین راستا غصب خلافت امری ناپسند است و اگر کسی منصبی را غصب کند سپس با استفاده از آن منصب، عمل مثبتی را انجام دهد؛ باید بین در قضاوت میان این دو عمل، تفکیک قائل شد و حکم یکی از آن دو را به دیگری سرایت نداد.
مانند فردی که خانهای را غصب کرده و در آن به طبابت بپردازد و با استفاده از دانشی که دارد در همان خانه، فرد و یا افرادی را از خطر مرگ نجات دهد! که در این زمینه باید گفت که نجات بیماران از مرگ که رفتار پسندیدهای است، نمیتواند توجیهگر غصب آن خانه باشد و در قضاوت عملکرد آن طبیب باید تفکیک انجام داده و غصب خانه را ناپسند دانسته، اما نجات بیمار را به عنوان رفتاری مثبت ارزیابی کنیم.
با توجه به آنچه گفته شد، نشر اسلام و نیز بیرون آوردن مردم تحت ستم از یوغ شاهان ستمکار، رخدادی مثبت است ولی این نمیتواند توجیهی برای غصب خلافت باشد. همچنین ممکن است در جریان فتح سرزمینها، افرادی از سپاه اسلام برخلاف آموزههای این دین مقدس رفتار کرده باشند، که این اعمال نیز از نظر دین اسلام محکوم است، اما همه اینها موجب نمیشود که اصل اقدام به گسترش اسلام در مناطق مختلف جهان را ناپسند بدانیم گرچه شاید اگر حکومت به دست جانشین پیامبر(ص) بود، اسلام با روشهای بهتری در جهان گسترش مییافت. بر این اساس:
1 . ما به خاطر ایرانی بودن طرفدار هر شاه و یا هر خاندان سلطنتی ستمگر و فاسد ایرانی نیستیم.
2 . ما غصب خلافت را نمیپذیریم.
3 . گرچه شاید در روش گسترش اسلام به کشورمان پرسشهایی داشته باشیم، اما اصل گسترش این دین مقدس به کشورمان را برکتی برای این سرزمین میدانیم.
مانند فردی که خانهای را غصب کرده و در آن به طبابت بپردازد و با استفاده از دانشی که دارد در همان خانه، فرد و یا افرادی را از خطر مرگ نجات دهد! که در این زمینه باید گفت که نجات بیماران از مرگ که رفتار پسندیدهای است، نمیتواند توجیهگر غصب آن خانه باشد و در قضاوت عملکرد آن طبیب باید تفکیک انجام داده و غصب خانه را ناپسند دانسته، اما نجات بیمار را به عنوان رفتاری مثبت ارزیابی کنیم.
با توجه به آنچه گفته شد، نشر اسلام و نیز بیرون آوردن مردم تحت ستم از یوغ شاهان ستمکار، رخدادی مثبت است ولی این نمیتواند توجیهی برای غصب خلافت باشد. همچنین ممکن است در جریان فتح سرزمینها، افرادی از سپاه اسلام برخلاف آموزههای این دین مقدس رفتار کرده باشند، که این اعمال نیز از نظر دین اسلام محکوم است، اما همه اینها موجب نمیشود که اصل اقدام به گسترش اسلام در مناطق مختلف جهان را ناپسند بدانیم گرچه شاید اگر حکومت به دست جانشین پیامبر(ص) بود، اسلام با روشهای بهتری در جهان گسترش مییافت. بر این اساس:
1 . ما به خاطر ایرانی بودن طرفدار هر شاه و یا هر خاندان سلطنتی ستمگر و فاسد ایرانی نیستیم.
2 . ما غصب خلافت را نمیپذیریم.
3 . گرچه شاید در روش گسترش اسلام به کشورمان پرسشهایی داشته باشیم، اما اصل گسترش این دین مقدس به کشورمان را برکتی برای این سرزمین میدانیم.