اما با این همه دشمنی، دشمن است و تا زمانی که زنده است در فکر نابودی رقیب است، خصوصا دشمنی نظیر آمریکا که در اوج دیکتاتوری و یک جانبه گرایی است و به هیچ وجه قاب تحمل قدرتی دیگر را ندارد.
از این روطبیعی است که هنوز هم استراتژی تغییر اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران را دنبال کند وقتی شکست ها و ناکامی ها متعدد گذشته از یک سو و تغییراتی که رد سطح نظام بین المللی به وجود آمده است دولت آمریکا را در این زمینه مصمم تر نموده است تا جایی که اکنون «جورج دبلیو بوش» و همکاران تندرو و عجول او تحت دکترین «تغییر رژیم» و خارج از هرگونه حرمت دیپلماسی، این موضوع را با صراحت و با کمال وقاحت و پر رویی اعلام می نند (بحث مذاکره و رابطه با آمریکا، حمید مولانا، 16/11/1381، سایت باشگاه اندیشه). در نطق موسوم به «محور شرارت» که شامل سه کشور عراق، ایران و کره شمالی است، هدف اصلی حمله بوش متوجه ایران بود، زیرا که جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت مردم سالارانه و دینی در مقابل حکومت های نظامی و فردی و تک حزبی کره شمالی و عراق بود.
یکی از اهداف این نطق مخدوش کردن چهره ایران در ردیف کمونیسم و دیکتاتوری، سکولار نظامی ها بود. هدف دیگر آزمایش و شکستن اراده ایران به عنوان تنها سنگر مستقل «ملت-دولت» در خاورمیانه و روشن کردن چراغ سبز بیشتری برای عناصر واخورده داخلی و ایجاد رعب و ترس در افکار عمومی به شمار می رفت (همان). کلنل «هک ورث» که یک نظامی آمریکایی با نشانه هایی متعدد، خبرنگار جنگی و نویسنده است می گوید: هدف نهایی از استراتژی خاورمیانه ای ما انتقام از ایران به عنوان یک کشور تروریست و مشکل سازترین عنصر محور شرارت است… در میان سه ملتی که نامشان در لیست محور شرارت است، ایران از لحاظ نظامی و اجتماعی سخت ترین و مشکل ترین دشمن است… وقتی ما عراق را خنثی کردیم، آن گاه ما جریان محاصره ایران را کامل کرده ایم (هدف نهایی آمریکا ایران است، کلنل هک ورث، وبلاک، آمریکا، آزادی و دموکراسی). در هر صورت در این که استراتژی و هدف اصلی آمریکا سرنگونی و تغییر نظام اسلامی است شکی نیست و حتی اگر زمانی صحبت از مذاکره و گفت و گو و … توسط دولتمردان آمریکا به میان می آید به هیچ وجه مذاکره ای که در دیپلماسی و عرف بین الملل شناخته شده و روشی برای حل اختلافات و دستیابی طرف ها به منافع خویش است نمی باشد،
بلکه منظور آمریکا از طرح مذاکره با ایران، تسلیم بی قید و شرط ایران در مقابل خواسته های نامشروع آن و تغییر نظام مردمی ایران است، به عبارت دیگر «دولت آمریکا به تغییر اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران عقیده دارد و نه مذاکره جدی با آن نظام. حال اگر عناصر واخورده و ساده لوحی باشند که انگیزه ها و اهداف سیاست خارجی آمریکا را برآورده کنند و به این گونه روابط علاقه فوق العاده ای داشته و تشنه آن باشند، واشنگتن با کمال خوشبختی حاضر است اسم چنین جریانی را مذاکره نامد و آن را کانالی دیپلماسی معرفی کند. امروز اگر کسی از مذاکره و رابطه با آمریکا صحبت کند، اولین سؤالی که باید از وی پرسید این است که این گونه مذاکره تحت چه شرایطی و برای چه هدفی پیشنهاد می شود و مزایای آن برای نظام و انقلاب اسلامی چه می باشد؟!» دکتر حمید مولانا، استاد دانشگاه و کارشناس برجسته مسائل بین الملل در ادامه می افزاید: «در هیچ دوره ای حتی در اواخر ریاست جمهوری «بیل کلینتون» و تصدی وزیر خارجه او «مادلین آلبرایت» هیچ گونه مذاکره و تجدید روابط با ایران به طور جدی در دستور روز کاخ سفید قرار نگرفت و هر فعالیت و صحبتی که شد از سطح مدیر کلی، دلالان سیاسی و گروهی از دولتمردان و مستشاران بازنشسته که مشاورت برخی از شرکت های تجاری و بازرگانی و کارتل های نفتی را به عهده داشتند، تجاوز نکرد. جالب این که عده ای در تهران این موضوع را به مراتب جدی تر از واشنگتن تلقی می کردند» (بحث مذاکره و رابطه با آمریکا، همان). از سوی دیگر عملکرد و اقدامات نظامی گری و یک جانبه گرایی آمریکا در سطح بین الملل و خصوصا منطقه خلیج فارس که بعد از حوادث 11 سپتامبر به شدت از سوی دولتمردان کاخ سفید تعقیب می شود و در مدت زمان کوتاهی، دو کشور افغانستان و عراق را به اشغال نظامی خویش درآورد، به خوبی از این موضوع حکایت می کند که در شرایط فعلی در استراتژی روابط و رفتار متقابل آمریکا با ایران «مذاکره» هیچ گونه -به معنای واقعی آن- جایگاهی ندارد. آنچه که از صحبت های دولتمردان آمریکا و شرایط و واقعیات کنونی برداشت می شود و گزینه محتمل می تواند در دستور کار آنان برای مقابله با ایران باشد:
الف – استحاله و تضعیف نظام اسلامی از درون و فشارهای خارجی از بیرون:
به گفته منابع دیپلماتیک آمریکا و اروپا، جریان نو محافظه کار آمریکا که حامی بی بدیل اسرائیل هستند، در نشست با مسؤولان عالی رتبه آمریکا و شماری از رهبران کنگره، با رد راه حل نظامی یا برخورد مستقیم با تغییر نظام تهران به بوش پیشنهاد دادند به طور پنهانی و غیر مستقیم از روش های اساسی استفاده کند.
این روش ها عبارت بود از: 1. تشویق گروه ها و شخصیت های مخالف با جمهوری اسلامی در داخل و خارج به منظور تشکیل حکومت در تبعید با مرکزیت واشنگتن یا یکی از کشورهای اروپایی.
2. تشویق معارضین نظام جمهوری اسلامی در آمریکا و اروپا و در اختیار گذاشتن امکانات مختلف از جمله رادیو و تلویزیون به منظور تشویش اذهان عمومی و تبلیغ منفی علیه رهبران کنونی و نشان دادن رنج و سختی مردم در سایه نظام کنونی تهران و حمایت از این گروه ها جهت به راه انداختن جنگ تبلیغاتی گسترده از طریق شبکه های اینترنتی.
3. استفاده از معارضان در صفوف مردم ایران برای تحریک مردم به تظاهرات های بزرگ در تمام شهرها و فراخوانی به شورش های مردمی برای سقوط نظام به دست خود مردم، در صدد ضربه زدن به جمهوری اسلامی برآیند (به نقل از سایت بازتاب، 28/7/1382).
ب – راه حل نظامی:
هر چند از دیدگاه برخی سیر حوادث جهانی و منطقه ای به گونه ای است که برخورد و رویارویی نظامی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را امری حتمی و مسلم می نماید، اما در شرایط کنونی احتمال چنین گزینه ای ضعیف است و شرایط موجود چنین اجازه ای را به واشنگتن نمی دهد؛ لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق، آمریکا را در بن بستی عمیق قرار داده که هیچ راه برون رفتن از آنها نداشته و متحمل مشکلات و خسارات نظامی و انسانی بی شماری کرده است.
از سوی دیگر بحران های کنونی جامعه آمریکا اعم از اقتصادی، اجتماعی و.. همه دست آمریکا را در ماجراجویی نظامی دیگری بسته و توان آن را به چالش کشانده است (شیب سقوط، مرتضی شیرودی، پگاه حوزه، ش 92، صص 5 – 9). البته احتمال حمله نظامی به صورت غیرمستقیم با حمایت آمرکیا توسط یکی از کشورهای همسایه منتفی نیست، چنان که برخی تحلیل ها پیش بینی می کند که آمریکا و خصوصا رژیم صهیونیستی از پیشرفت ها وموفقیت های بی نظیر و چشمگیر ایران در ابعاد مختلف اقتصادی، امور زیربنایی، نظامی، دانش هسته ای و غیره به شدت خشمگین و به هیچ وجه توان تحمل آن را ندارند، از این رو طرح حمله تهاجمی و انهدام تأسیسات زیربنایی ایران را در دستور کار خود قرار داده که احتمال دارد توسط اسرائیل، امارات متحده و یا… صورت بپذیرد.
البته بحمدالله نظام اسلامی در بهترین شرایط دفاعی خویش قرار دارد و آمادگی پاسخگویی به هرگونه تحرکی از سوی متجاوزین را خواهد داشت. همان گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران می فرماید: «حمله به ایران به منزله خودکشی مهاجم خواهد بود زیرا مهاجمان با یک ملت آماده و فداکار مواجه خواهند بود.
ملت ایران در مقاطع مختلف ثابت کرده اند در دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی کشور در برابر هر متجاوزی لحظه ای درنگ نمی کنند و با تمام توان متجاوز را تنبیه می کنند» (مراسم سالگرد رحلت حضرت امام 14/3/82). البته دشمنان نیز این موضوع را در مقاطع مختلف تجربه و به خوبی به آن آگاهی دارند از این رو مشاهده می شود که برخی خبرها حکایت از کوتاه آمدن آنان در مقابل ایران -هر چند به صورت مقطعی و ظاهری- دارد «در هر صورت همه ما ملت ایران باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که از آمریکا انتظاری غیر از دشمنی نمی رود و «آنچه استراتژی و تاکتیک سیاستگذاران آمریکا را در مورد ایران عوض خواهد کرد، وحدت و همبستگی داخل جمهوری اسلامی ایران و مواضع قاطع و حساب شده دراز مدت انقلاب اسلامی و رهبر آن است.
به عبارت دیگر این ایران است که باید موضع یک دهه اخیر سیاست جهانی آمریکا را پس از فروپاشی شوروی به دقت درک کرده و با دانایی و درک هوشمندانه نظام آن کشور، حدود روابط بین الملل خود و مقابله با واشنگتن را تنظیم کند نه این که منتظر تغییراتی در کاخ سفید و تصمیم گیری رئیس جمهور جدید آن باشد» (بحث مذاکره و رابطه با آمریکا، حمید مولانا، 16/11/1381، سایت باشگاه اندیشه).
[پایان کد انتخابی]در ادامه بخشهائی از مقاله «ناتو و گسترش به شرق ؛ پیامدهای امنیتی برای ایران، محسن شیرازی ، پگاه حوزه ، ش 228»ارائه می گردد :
پیامدهای گسترش ناتو بر امنیت جمهوری اسلامی ایران
باگسترش ناتو به شرق، جمهوری اسلامی ایران با دو چالش جدی مواجه می گردد، این دو چالش هم در بعد نظامی و هم در بعد غیر نظامی (ناتوی فرهنگی)می باشد. با توجه به ساختار ناتو که یک نهاد همگرایی نظامی می باشد ضرورتٹ همگرایی سیاسی را در پی خواهد داشت. پس همگرایی سیاسی مطابق نظریه وابستگی متقابل از یک موضوع به موضوع دیگر سرایت خواهد کرد و همکاری نظامی و سیاسی در نهایت منجر به همکاری تجاری و اقتصادی نیز می گردد.
همان طور که قبلا بیان شد در حال حاضر ناتو در حال تغییر کارکرد وتغییر موضع نسبت به سال 1949 می باشد. در ابتدا ناتو جهت حفظامنیت در مرزهای اروپایی تأسیس گردید و کارکرد این نهاد، کارکردامنیتی بود، اما با تغییر و تحولات نیم قرن و اندی گذشته از تأسیس این نهاد نظامی، شاهد تغییر کارکرد آن نیز می باشیم، ورود ناتو به منطقه واساسٹ به شرق، بسیاری از کشورها از جمله ایران را با چالش های جدی مواجه خواهد کرد و این چالش ها هم در بعد نظامی و هم در بعد غیرنظامی خواهد بود.
همکاری های روسیه در زمینه های نظامی ـ سیاسی باعث خواهد شد تا روسیه به تدریج وارد سازمان تجارت جهانی شود ودر نتیجه ماهیت تهدید نسبت به جمهوری اسلامی ابعاد غیر نظامی وسیاسی هم به خود بگیرد، چرا که همسایگان ما قراردادها و پیمان هایی را برای کشورهای عضو ناتو منعقد خواهند کرد.
از سوی دیگر، باز هم در شمال ایران کشورهایی وجود دارند که تمایلات زیادی برای حضور در ناتو دارند، چنان که هم اکنون نیزبسیاری از جمهوری های تازه استقلال یافته، پایگاه های خود را دراختیار ایالات متحده قرار داده اند. در مرزهای باختری جمهوری اسلامی، دولت عراق و ترکیه همواره مایه نگرانی دائمی هستند و با حمله امریکا و انگلیس به عراق، جناح غیر اروپایی تر ناتو در غرب کشور مامستقر گردیده است. البته در شرایط کنونی با روی کار آمدن دولت شیعی نوری المالکی نگرانی های جمهوری اسلامی نسبت به این کشورکمتر شده و امید آن می رود با اتحاد و برابری با شیعیان عراق این نگرانی ها به حداقل برسد.
اما در ترکیه این موضوع کاملا متفاوت جلوه می کند. هر چند با روی کار آمدن حزب اعتدال و توسعه به رهبری عبدالله گل ـ که از لحاظ مذهبی مسلمان می باشد ـ نگرانی های کمتری انتظار می رود، ولی نباید فراموش کرد که همواره ترکیه متحد اصلی واستراتژیک اسرائیل در منطقه محسوب می گردد و همواره ترک ها واسرائیلی ها خود را در منطقه غریب و نا متجانس با هویت های منطقه دیده و با یکدیگر عقد اخوت و برادری بسته اند. در مرزهای شرقی همواره دو نگرانی از دو جنس متفاوت پیش روی ما قرار دارد. در موردافغانستان چه در زمانی که طالبان بر این کشور حکمرانی می نمودند وهمواره خطر تروریسم در این منطقه موج می زد و چه بعد از سقوططالبان که نیروهای ناتو در افغانستان حضور داشته و عملا احاطه کامل به شرق مرزهای جمهوری اسلامی دارند.
در مورد پاکستان لازم به ذکراست که این کشور یک قدرت اتمی بوده و بعد از کودتای سال 1999 و باروی کار آمدن پرویز مشرف که فردی نزدیک به ایالات متحده می باشد،همواره این خطر از جانب این کشور، ایران را تهدید می نماید.
و در نهایت در جنوب، حضور مستمر نیروهای امریکایی در خلیج فارس، وجود پایگاه های امریکا در کویت و قطر همواره موجب نگرانی های امنیتی جمهوری اسلامی تلقی می گردد. اختلاف مرزی ایران با امارات متحده عربی بر سر جزایر سه گانه، گستاخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، که گاه گاه با شیطنت های مغرضانه از عنوان مجعول خلیج عربی حوزه خلیج فارس استفاده می نمایند، همواره موجبات تهدید امنیتی و ملی ما تلقی می گردند. به طور مشخص می توان گفت جمهوری اسلامی ایران اکنون در چند جبهه با سازمان آتلانتیک شمالی به صورت دو فاکتور همسایه شده است.
به طور کلی از عوامل حضور آشکار و پنهان ناتو در مرزهای ایران می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. عضویت ترکیه در ناتو، که در همه عملیات های ناتو در دهه 1990، ازجمله حملات متعدد انگلستان و امریکا به عراق و حملات ناتو علیه یوگسلاوی بدون توجه به مشروعیت یا عدم مشروعیت حقوقی حملات مذکور، امکانات و پایگاه های خویش را به طور کامل در اختیار هم پیمانانش قرار داده است.
2. ایجاد مناطق ممنوعه پروازی در شمال و جنوب عراق که این همسایه غربی ایران را در آستانه خطر تجزیه قرار داده است و حمله مکرر به آن کشور توسط اعضای درجه اول ناتو که بدون مجوز شورای امنیت و بدون توجیه حقوقی و به هر بهانه ای صورت گرفته است.
3. حضور نظامی تمام اعضای درجه اول ناتو در خلیج فارس و دریای عمان و پیمان های دفاعی متعدد آنان با همسایگان جنوبی ایران و آغازهمکاری های نزدیک و در حال توسعه ناتو با کشورهای مستقل مشترک المنافع در شمال ایران به ویژه روابط رو به گسترش ناتو با جمهوری آذربایجان.
جهت مطالعه بیشتر ر. ک :
1. پیامدهای حضور نظامی آمریکا در عراق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ، احسان رازانی ، سازمان عقیدتی سیاسی، معاونت سیاسی ،1384 .
2 . گسترش ناتو به سمت شرق و اثر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران ، شاپورشجاع.
3 . تحولات نوین سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا ، شهرام فرسایی ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه.
4 . اهداف و چالش های گسترش ناتو به خاورمیانه ،دکتر منصور رحمانی.
5 . گسترش ناتو به شرق و پیامدهای آن ، مریم مرادی زیر نظر دکتر ابو محمد عسگرخانی. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100110716)