خانه » همه » مذهبی » با آن كه دانش مردم امروز به مراتب بيشتر از مردمان گذشته است ولي نمي توانند درباره برخي مسائل امروزي بشر پاسخ قانع كننده اي از منابع ديني مانند آيات و احاديث حتي با اعتماد به فتاواي مجتهدان بيابند آيا اين موضوع دليل ناقص بودن اسلام نيست؟

با آن كه دانش مردم امروز به مراتب بيشتر از مردمان گذشته است ولي نمي توانند درباره برخي مسائل امروزي بشر پاسخ قانع كننده اي از منابع ديني مانند آيات و احاديث حتي با اعتماد به فتاواي مجتهدان بيابند آيا اين موضوع دليل ناقص بودن اسلام نيست؟

ارسال پيامبران و نيز آشكار كردن حقيقت دين براي مردم، در امتداد تاريخ زندگي بشر، تدريجي و مرحله اي بوده است يعني همه پيامبران ـ عليهم السّلام ـ در يك زمان و با تعاليم يكسان به ميان جامعه انساني نيامده اند بلكه در هر زمان برخي از آنان بين مردم بوده اند تا بر اساس فرمان حضرت حق حقيقت دين را به شيوه اي كه به مصلحت امت آن عصر بوده است به آنان بياموزند.[1]حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر بزرگ الهي به شمار مي آيد يعني با مبعوث شدن او نبوت خاتمه يافت.[2] و با تعيين جانشينانش يعني دوازده امام معصوم ـ عليهم السّلام ـ تمام دين براي هميشه در اختيار بشر قرار گرفت و نعمت هدايت و ولايت براي  مردم كامل شد.
كامل بودن دين اسلام، موضوعي است كه در قرآن كريم و احاديث معصومان ـ عليهم السّلام ـ بيان شده است كه برخي از آنها را ذكر مي كنيم:
الف) خداي سبحان در سوره مباركه مائده در بخشي از آيه شريفه 3 مي فرمايد: «امروز دينتان را برايتان كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و خشنود شدم از اينكه اسلام دينتان باشد.»
به باور تمام مفسّران شيعه، اين آيه شريفه، هيجدهم ذي الحجه سال دهم هجري و در غدير خم نازل شد، روزي كه رسول گرامي اسلام حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ، امير مومنان علي -عليه السّلام-  را رسماً به جانشيني خود برگزيد و دين الهي يعني اسلام به گونه كامل از جانب خداوند توسط پيامبر اكرم در اختيار مردم قرار گرفت و به عبارت ديگر با تعيين جانشيني حضرت علي -عليه السّلام-  از رسول خاتم، سير تاريخي ابلاغ دين خدا بين مردم به دست پيامبران به نقطه كمال رسيد و آخرين پرتوهاي خورشيد اسلام بر بام زندگي انسان ها تابيد.
البته علاوه بر روايات شيعه، در احاديث متعددي از اهل سنت نيز بيان شده است كه آيه شريفه مذكور، روز غدير خم و درباره ولايت علي -عليه السّلام-  نازل شده. مثلا حافظ ابو نعيم اصفهاني در كتاب « ما نُزل من القرآن في علي -عليه السّلام-»  از ابوسعيد خدري (صحابي معروف) نقل كرده است كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در غدير خم، علي -عليه السّلام-  را ولي مردم، پس از خود معرفي كرد و هنوز جمعيت پراكنده نشده بودند كه سومين آيه شريفه سوره مباركه مائده يعني «اليوم اكملتُ…» نازل شد و در اين هنگام، حضرت رسول(ص) فرمودند: الله اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمتِ پروردگار و خشنودي خداوند از رسالت من و ولايت علي -عليه السّلام-  پس از من، سپس فرمود: هر كس من مولاي اويم، علي -عليه السّلام-  مولاي اوست. سپس دعا فرمود:
خدايا! آن كس كه او را دوست دارد دوست بدار و آن كس كه با او دشمني كند، دشمنش باش! ياري كنندگانش را ياري كن! و ذلت خواهانش را خوار فرما!
بنابراين، تمام حقيقت اسلام در قرآن كريم و گنجينه بيان مفسّران واقعي اش يعني حضرت محمد و اهل بيت گرامي او متجلي است و تمام برنامه هايي كه انسان ها بتوانند با بهره بردن از آنها طريق هدايت را از گمراهي و راه خوشبختي را از دره هلاكت بشناسند در آن وجود دارد و هر كس بتواند به معارف بلند قرآني و روايي پي ببرد، راه تكامل را به شايستگي مي پيمايد. امام علي -عليه السّلام-  مي فرمايد: قرآن، فرماندهي بازدارنده و ساكتي گويا و حجت خدا بر مخلوقات است، خداوند پيمان عمل كردن به قرآن را از بندگانش گرفته، آنان را در گرو فرمان هايش قرار داده است.
نورانيت قرآن را تمام و دين خود را به سبب آن كامل فرمود. و پيامبرش را هنگامي از جهان برد كه از تبليغ احكام قرآن فراغت يافته بود. پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد كه خودش بيان فرموده است. خداوند چيزي را از دينش پنهان نكرده و آنچه كه به آن خشنود يا نا خشنود بوده، وا نگذاشته براي آن نشانه اي آشكار و آيتي استوار قرار داده است.[3]علاوه بر اين عظمت قرآن كريم چنان است كه بسياري از انديشه­وران دنياي امروز را بر آن داشته است تا به كامل بودن اين كتاب مقدس براي هدايت بشر اعتراف كنند مثلا سر ويليام موير مورخ انگليسي (1905- 1819) مي گويد: قرآن كتابي است كه مقصود آن، اثبات يگانگي خدا و آفريننده يگانه است و مردم را به اطاعت و شكرگزاري اين سلطان مطلق وجود، مي خواند… كتابي است پر از دلايل سرشار منطقي و مسائل بي شمار علمي… قوانين قضايي و حقوقي، برنامه هاي زندگي و مقررات مذهبي در آن با عبارات سليس تنظيم شده است به گونه اي كه تاثير سحرآميزي بر خواننده اش مي گذارد.[4]كامل بودن اسلام بدين معنا نيست كه هر كس در هر زماني به منابع اصلي آن يعني قرآن و روايات مراجعه كرد به تمام مسائلي كه به آنها نياز دارد برسد، زيرا اسلام با آن كه جوابگوي تمام نيازهاي نظري و عملي همه انسان ها در تمام زمان ها است، ولي مهجور بودن مردم از اقيانوس بي كران دانش پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ موجب مي شود آنان نتوانند به تمام معارفي كه در خوشبخت شدنشان در دنيا و آخرت موثّر است برسند، البته اين موضوع هم مانع دين پژوهي انسان از طريق اجتهاد يا تقليد يا هر نوع انديشه ورزي ديگر براي يافتن نظر دين درباره مسائل جديد زندگيش نيست.
آري! جويندگان گنجينه بزرگ و ارزنده معارف ديني هميشه بايد بكوشند تا حقايق ديني تازه اي بيابند با وجود اين اگر هر كسي به هر علتي، نتوانست به نگاه دين درباره برخي مسائل برسد، نبايد ناآگاهي يا ناقص بودن اطلاعاتش از آنها را، دليل ناقص بودن دين خدا بداند، زيرا هيچ انديشه ور اسلامي اي اعم از مجتهد يا غير آن نمي تواند ادعا كند تمام دين، در آنچه او فهميده، خلاصه شده است. تا چنانچه او نتواند براي برخي مسائل جديد زندگي بشر از پايگاه دين نظري بدهد، آن را دليل ناقص بودن اسلام بدانيم. بنابراين مكتب قرآن كريم و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ يعني اسلام، كامل است و آنچه ناقص به شمار مي آيد، ناتواني ما از يافتن همه معارف ديني است.
با وجود اين در زمان غيبت كه مردم به امام معصوم -عليه السّلام-  دسترسي ندارند، بايد احكام ديني شان را از كساني كه در استنباط آنها تخصص دارند يعني مجتهدند بپرسند. زيرا اسلام كه بر اساس نيازهاي فطري انسان پي ريزي شده، براي تقليد، در زندگي او جايگاه معتدلي قرار داده است و به عبارت ديگر از ديدگاه اسلام تقليد به دو قسم منفي و مثبت تقسيم مي شود. تقليد منفي آن است كه بر اساس عقل نباشد بلكه كوركورانه و بدون علت و دليل منطقي صورت بگيرد. اسلام با اين تقليد سخت مخالف است و آن را پنداري خطرناك مي داند و سخت نكوهش مي كند از اينرو قرآن كريم با رد هر گونه تقليد جاهلانه مي فرمايد:
وقتي به آنان (مشركان) گفته مي شود از آنچه خداوند نازل فرموده است پيروي كنيد! مي گويند: ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم آيا اگر پدرانشان چيزي هم نمي فهميدند باز پيرو آنان خواهند بود؟[5]اما تقليد مثبت آن است كه عقل پسند باشد. مثلا انسان ناچار است براي اداره زندگي و انجام دادن تكاليف ديني اش مسائل بسياري بداند، ولي رسيدن به چنين مقصودي براي هيچ كس آسان نيست بلكه به طور طبيعي محال است، زيرا هر فردي مي تواند از بخشي از امور زندگي اش آگاه باشد. از اين رو كارهاي ديگري را كه از آنها اطلاع ندارد، بايد ترك كند يا بدون آگاهي انجامشان دهد يا از علم و تجربه ديگران درباره آن اعمال بهره ببرد. به يقين هيچ عاقلي تعطيل كردن كارها را به بهانه آگاهي نداشتن از آنها نمي پسندد همان گونه كه انجام دادن هر كاري بدون كسب اطلاع كافي از آن عاقلانه نيست، بلكه داوري هر انسان خردمندي اين است كه از آنچه نمي دانيم بپرسيم و در كارهايي كه تخصصشان را نداريم از تخصص ديگران بهره ببريم و اين مطلب معنايي جز تقليد مثبت ندارد.
بنابراين كساني كه توان استنباط احكام شرعي را ندارند يعني مجتهد نيستند نمي توانند به بهانه آگاهي نداشتن از معارف و تكاليف ديني شان آنها را ترك كنند، يا جاهلانه انجامشان دهند، بلكه عاقلانه آن است كه از كساني تقليد كنند كه در استنباط احكام شرعي، تخصص دارند و مجتهدند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، علامه محمد حسين، فرازهايي از اسلام، ص92 و 93.
2. كلام جديد، عبدالحسين خسرو پناه.

پي نوشت ها:
[1] . فاطر/24، اسرا/15، طه/134‌، نسا/165.
[2] . احزاب/40.
[3] . دشتي، محمد، نهج البلاغه، ص352-353، خ183.
[4] . صداقت، سيد علي اكبر، فرهنگ برليان، ص107، نقل از قرآن و ديگران.
[5] . بقره/170.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد