اینکه خداوند متعال در مسئله سعی بین «صفا» و «مروه» فرمود: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»، به این جهت بود که مسلمانان گمان میکردند که صفا و مروه از بدعتهاى مردم عصر جاهلیت است؛ چونکه بالاى کوه «صفا» بتى به نام «اساف» و بالاى کوه «مروه» بتى به نام «نائله» نصب گردیده بود، مشرکان هر زمانی که میان صفا و مروه سعى میکردند آنها را به عنوان تبرک مسح مینمودند؛ لذا مسلمانان از سعى میان صفا و مروه به واسطه همان بتها خوددارى میکردند. خداوند در این مورد این آیه را نازل و اعلام کرد که با وجود این بتها مانعى از سعى بین صفا و مروه وجود ندارد. در این صورت منظور این است که از لحاظ وجود آن بتها مانع و اشکالى نیست، و الّا اصل سعى میان صفا و مروه مستحب بوده و در مواردی واجب است.
همانطور که اگر انسان در مکانى محبوس باشد که نماز خواندن در آن مستلزم توجّه به نقطهاى است که توجه به آن، در حال نماز مکروه است و غیر از آن نقطه به جهت دیگر هم نماز خواندن ممکن نباشد، در اینحال به وى بگویند مانعى براى تو از نماز خواندن به آن جهت نیست، روشن است که عدم منع در این عبارت مربوط به اصل نماز نیست، بلکه فقط مربوط به نماز خواندن به آن جهت است.
همانطور که اگر انسان در مکانى محبوس باشد که نماز خواندن در آن مستلزم توجّه به نقطهاى است که توجه به آن، در حال نماز مکروه است و غیر از آن نقطه به جهت دیگر هم نماز خواندن ممکن نباشد، در اینحال به وى بگویند مانعى براى تو از نماز خواندن به آن جهت نیست، روشن است که عدم منع در این عبارت مربوط به اصل نماز نیست، بلکه فقط مربوط به نماز خواندن به آن جهت است.