خانه » همه » مذهبی » با اين که فرزند نوح × از او پيروي نکرد، آيا درخواست نجات او از خداوند با عصمت حضرت نوح × سازگار است؟

با اين که فرزند نوح × از او پيروي نکرد، آيا درخواست نجات او از خداوند با عصمت حضرت نوح × سازگار است؟

به طور کلي، جريان گفت و گوي نوح × با خداوند درباره فرزندش در سه محور مطرح است:
1. اين که نوح × به خدا عرض کرد: ﴿رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي﴾؛ «پروردگارا فرزندم از اهل من است»، و خداوند در پاسخ فرمود: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾؛ «او اهل شما نيست»، از اين گفت و گو ممکن است توهّم شود که نوح × دچار اشتباه بوده و برخلاف واقع سخن گفته است.
2. خداوند به نوح × فرمود: ﴿فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾؛ «هرگز از چيزي که بدان علم نداري سؤال منما و از تو مي خواهم که جزء ناآگاهان مباش.» از اين کلام عتاب آميز ممکن است چنين توهّم شود که نوح × برخلاف شأن پيامبري اش سخن گفته است.
3. از اين که نوح × به خداوند عرض کرد: ﴿وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي﴾، شايد چنين پنداشته شود که حضرت نوح × دچار لغزش شده است.
اما تمام اين توهّمات نابجاست و پاسخ آن در چند محور طرح و تبيين مي شود:
الف) در پاسخ شبهه اول بايد گفت: اولاً، از جريان گفت و گوي نوح × با خداوند درباره فرزندش تنها اين اندازه معلوم مي شود که نوح × در حقيقت، از خداوند درباره فرزندش استعلام کرد و خداوند پاسخ استعلام او را داده است و هرگز اشتباه و سخن خلاف واقع گفتن نوح × از اين گفت و گو ثابت نمي شود.
ثانياً، از نحوه جريان عمل کرد فرزند نوح × معلوم مي شود که او در ظاهر مؤمن و در باطن کافر بوده است، لذا حضرت نوح × هنگامي که خانواده اش را بر کشتي سوار کرد، خطاب به فرزندش مي گويد:
﴿يَا بُنَيَّ ارْکَب مَّعَنَا وَلاَ تَکُن مَّعَ الْکَافِرِينَ﴾[1]؛ «فرزندم با ما سوار بر کشتي شو و با کافران مباش.» از تعبير «مَّعَ الْکَافِرِينَ» به جاي «مِنَ الْکَافِرِينَ» در کلام نوح به آساني معلوم مي شود که فرزند نوح × کفر خود را به پدرش تا آن زمان اظهار نکرده بود و گرنه نوح × آن گونه تعبير نمي کرد. بر اين اساس، وقتي نوح × نابودي فرزندش را بر روي آب ديد،‌جريان را با خداوند مطرح کرد و خداوند فرمود: برخلاف تصوّر شما فرزندت فردي ناصالح بود. بنابراين، جريان گفت و گوي نوح با خداوند منافاتي با عصمت او ندارد.
ثالثاً، اگر به خوبي به نحوه سؤال حضرت نوح × دقت شود، معلوم خواهد شد که استعلام او همانند سخن فرشتگان است، ‌آن گاه که خداوند به فرشته ها فرمود: من در زمين خليفه قرار مي دهم، فرشته ها سؤال اعتراض گونه اي مطرح کردند و گفتند: آيا کسي را در آن قرار مي دهي که فساد و خونريزي کند؟ اگر هدف از خلقت او عبادت است، ‌ما تسبيح و حمد تو را به جا مي آوريم و ترا تقديس مي کنيم. خداوند در پاسخ فرشته ها فرمود: من حقايقي را مي دانم که شما نمي دانيد. بعد فرشته ها عرض کردند: خداوندا تو منزّهي، ما چيزي جز آنچه به ما تعليم داده ايد، نمي دانيم.[2] جريان گفت و گوي نوح × با خداوند نيز شبيه گفت و گوي فرشته ها با خداوند است، لذا خدا در قرآن مي گويد:
﴿وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِينَ﴾]3]؛
«نوح به پروردگارش عرض کرد: پروردگارا، پسرم از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است و تو از همه حکم کنندگان برتري.»
خداوند در پاسخ فرمود: او از اهل تو نيست و او فردي ناصالح و ناشايسته است.
بنابراين، همان طور که جريان گفت و گوي فرشته ها با خداوند درباره خلقت آدم × با عصمت آنها منافات ندارد و هيچ کس اين جريان را دليل بر عدم عصمت فرشته تلقي نکرده، مسئله نوح × نيز چنين است و هرگز منافاتي با عصمت او ندارد.[4] رابعاً، حضرت نوح × مثل ساير انبيا ^، همه علوم و آگاهي هاي خود را هر لحظه از خداوند دريافت مي کرد، پس احتمال دارد، جريان ظهور کفر فرزند نوح × و اين که او فردي ناصالح است، از اين مقوله باشد.[5] ب) با اين که خداوند حضرت نوح × را از پرسش چيزي که از آن آگاه نيست، نهي کرده است، ولي اگر کسي از گفتن کلامي نهي مي شود به آن معنا نيست که آن شخص آن کلام را اظهار کرده، لکن بعد از اظهار نهي شده است، زيرا چه بسا زمينه سؤال براي کسي فراهم مي شود و مي خواهد سؤالش را مطرح کند، اما مخاطب به دلايل خاصي از طرح شدن سؤال او جلوگيري مي کند. جريان نهي خداوند از نوح × در مورد طرح سؤالش نيز شبيه اين مسئله است. به همين دليل، آيه ياد شده هرگز نمي رساند که نوح × سخني برخلاف شأن و منزلت پيامبري اش گفته باشد، پس اين مسئله نيز منافاتي با عصمت نوح × ندارد.
ج) دعايي که از حضرت نوح × در قرآن نقل شده، هرگز اين معنا را نمي رساند که او دچار لغزشي شده است، زيرا اساساً توبه و طلب آمرزش که در کلمات انسان هاي معصوم آمده، به معناي عذرخواهي و پوزش از گناه نيست، بلکه محمل ديگري دارد که در آينده به تفصيل درباره آن بحث خواهد شد.[6]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد