طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجه به آيه 33 سوره احزاب و رواياتي که خود اهل سنت نيز آنها را تأييد مي کنند چرا آنها امامان را معصوم و پيشواي خود نمي شناسند؟

با توجه به آيه 33 سوره احزاب و رواياتي که خود اهل سنت نيز آنها را تأييد مي کنند چرا آنها امامان را معصوم و پيشواي خود نمي شناسند؟

عدم پذيرش امامان معصوم و به تبع آن مسأله عصمت آن بزرگواران از ناحيه اهل سنّت، اعم از علماء و عوام آنان، با وجود نصوص متواتر و معتبر ديني (مانند: حديث غدير، انذار، منزلت، سفينه، ثقلين و نيز آيات قرآني) علل متعددي دارد که به اختصار برخي از آنها را بيان مي کنيم:
الف) بر اساس يک اشتباه تاريخي که در اثر عده اي از افراد و سران مغرض و سست عقيده صحابه، که بعد از رحلت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رخ داد، خلافت و وصايت از مسير اصلي و الهي خود خارج گرديد و بر خلاف دستورات و سفارش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عده اي تلاش کردند که قرآن را از عترت جدا نمايند که در اين راه تلاش هاي فراوان و مستمري صورت گرفت به گونه اي که اساس اعتقاد توده مردم مسلمان، به ويژه کساني را که ارتباط کمتري با اهل بيت داشتند و در بلاد دوردست اسلامي خارج از مدينه زندگي مي کردند، گمراه نموده و خلافت را آن گونه که مي خواستند در ميان مردم تبليغ کردند و عقايد عامّه را بر اين اساس پي ريزي کردند و دستگاه حاکم و غاصب به شدت و جديت چنين روشي را دنبال مي کردند تا جائيکه رفته رفته و در انظار و افکار اکثريت، اين نوع عقيده جزء عقايد اساسي در ميان آنان تلقي گرديد و پشت کردن و جدا شدن از آن کار مشکلي شد به طوري که قبول کردن واقعياتي مانند نصوص معتبر ياد شده از جمله آيه تطهير، منجر به تخريب و انکار عقايد پيشين آنان مي گردد و لذا براي اينکه راه کج و باطل شان را که از ابتدا در اثر يک سياست منافقانه و غلط انتخاب کرده اند، ادامه بدهند و با هر گونه حقايقي مانند دلايل ياد شده مخالفت ورزيده اند و از ترس فرو ريختن مباني اشتباه و باطل شان بر روش حق ستيزانه خود تاکيد دارند.
ب) ضعف آگاهي: بسياري از اهل سنّت از نصوص صريح پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، پيرامون امير المومنين و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ ناآگاهند، يا به تعبير ديگر بزرگان شان با مکانيسم هايي، آنان را ناآگاه گذارده اند. شايد تصوّر شود که اين عامل تنها در ميان غير اهل علم جاري است در حالي که چنين نيست. زيرا هر چند بيشتر مبتلايان به آن، توده هاي مردم هستند ليکن اهل علم نيز مراتبي دارند و بسياري از آنان از متون دست دوم و سوم استفاده مي کنند، و چندان اهل تحقيق و کاوش نيستند و حقايق بسياري بر آنان پوشيده مي ماند. اين روند با دو شيوه اعمال گرديده است:
1. به عنوان نمونه پس از رحلت پيامبر اکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي ناآگاه نگهداشتن توده ها نسبت به اميرالمومنين و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به دستور خليفه بيان سخنان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ممنوع اعلام گرديد و در توجيه آن گفتند: «قرآن ما را بس است» (حسبنا کتاب الله) اين جريان چنان با شدّت دنبال شد که بسياري از منابع روائي را سوزاندند و راويان آن را تحت تعقيب و شکنجه قرار دادند تا از انتشار آن سخنان جلوگيري به عمل آوردند.[1]2. محمد بن جرير طبري در تاريخ خود سخنان پيامبر را در جريان دعوت خويشاوندان (ليلة الانذار) چنين نقل کرده «فاّنکم يوازرني علي هذا الامر علي ان يکون اخي و وصيتي و خليفتي فيکم».
و چون سخن به اين صراحت پيرامون ولايت و وصايت اميرمومنان او را ناخوشايند بود؛ در تفسير خود آن را حذف کرده و به جايش آورده: «کذا و کذا» سپس (ابن کثير) در تاريخ خود همين راه را پيموده و اين جريان در ادبيات تاريخي اهل تسنّن تا زمان ما استمرار يافته و حسنين هيکل (وزير اسبق مصر) در چاپ هاي دوم و سوم کتاب «حياة محمّد» سخنان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حمايت از حضرت علي ـ عليه السلام ـ را از اين واقعه به کلي حذف کرده است.
ج: جعل روايات گمراه کننده: اين روايات که بالغ بر هزاران عدد مي شوند، در تمام زمينه هاي اعتقادي و ديگر مسائل اهل سنّت راه يافته اند از جمله: روايات خداشناسي، کيهان شناختي، تاريخي، پيامبرشناختي (مانند اتهامات ناروا نسبت به پيامبر و اتّهامات به اميرالمومنين) بالا بردن شان عمر و او را از پيامبر بهتر و متدين تر و «فاروق اعظم» معرفي کردن و ابوبکر را «صديق اعظم» خواندن، و غالب اين روايات توسط ابوهريرة و سيف بن عمر تميمي وضع و جعل گرديده است. همين قدر کافي است بدانيد که ابوهريرة حدود پنج هزار حديث جعلي در کتب اهل سنّت دارد و نيز سيف بن عمر تميمي گوي سبقت را از همه ربوده و چنان در جعل و تحريف به پيش تاخته که از «يکصد و پنجاه» نفر به عنوان صحابي پيامبر رواياتي نقل نموده که اصلا وجود خارجي نداشته اند و همه مخلوق ذهن تحريف گر اويند و اسامي هيچ يک از آنان در کتب رجال و تراجم موجود نيست.[2]د: عامل سياسي: جريان حاکم در جهان اسلام همواره تشيع و مکتب اهل بيت را تحت فشار قرار داده اند، از همين رو فرصت مناسب و گسترده در اختيار آنان نبوده است تا بتوانند به صورت گسترده و همانند اهل سنّت به بيان دلائل و ديدگاه هاي خود بپردازند، از همين جهت مباني مکتب شيعه به نحو شايسته توسعه نيافته است و دلايل حقانيت اهل بيت از جمله آيه تطهير خوب تبيين نشده است.
بنابراين بر خلاف آنچه که در سوال مورد نظر مطرح گرديده، اکثريت اهل سنّت و حتي اقشار و توده تحصيل کرده آنان، آن گونه که بايد از دلائل روائي و قرآني که حتي درمنابع خود آنان موجود است، آگاهي ندارند و متأسفانه در طول تاريخ عده ا يمتعصب و معاند در سايه حکومت هاي جور که تا زمان ما نيز ادامه دارد. سعي شان بر اين بوده که مردم و قشر روشن فکر و تحصيل کرده و حتي طلاب علوم ديني اهل سنّت را از منابع دسته اول خودشان تا چه برسد به منابع ارزشمند شيعي، دورنگاه دارند تا شيعه و مباني الهي آن را، آن طوري که هست نشناسند.
ترديدي نيست که اگر شيعه آن گونه که هست براي مردم مسلمان معرفي گردد و مردم فرصت يابند منابع اصيل شيعي و حتي منابع دسته اول اهل سنّت را مطالعه نموده و از آن آگاه شوند، وضعيت عوض و دگرگون خواهد شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيري در صحيحين، محمد صادق نجمي.
2ـ پيام قرآن، ج7 و ج 9، آيت الله مکارم شيرازي.
3ـ تجلّي ولايت در آيه تطهير، آيت الله جوادي آملي.

پي نوشت ها:
[1]. ر.ک: اجتهاد در مقابل نص، (ترجمه الاجتهاد والنص) سيد شرف الدين.
[2]. ر.ک: عسکري، سيد مرتضي، يکصد و پنجاه صحابي ساختگي.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد