طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجه به اين كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ داراي علم لدني بوده اند معناي رشادت با وجود اين علم چگونه معني مي شود مثلاً حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در ليلة المبيت و در جنگ خندق و…شجاعت به خرج داده است ؟

با توجه به اين كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ داراي علم لدني بوده اند معناي رشادت با وجود اين علم چگونه معني مي شود مثلاً حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در ليلة المبيت و در جنگ خندق و…شجاعت به خرج داده است ؟

به نظر مي‌رسد كليد اصلي حل اين گونه مسايل آن است كه ما شناخت درست از علم لدني و علم غيب امام معصوم داشته باشيم.
گرچه درباره علم انسان كامل (انبياء و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ) به امور غيبي و به تعبيري که درسوال آمده (علم لدني) به لحاظ داده‌هاي ديني و تحليل‌هاي بزرگان فن جاي بحث فراواني وجود دارد، ولي به تناسب ظرفيت مجال به اختصار بايد گفت:
در برخي روايات آمده كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ  فرمود: «اذا اراد الامام أن يعلم شيئاً اعلمه الله ذلك»[1]  امام هر گاه كه اراده كند چيزي را بداند خداوند او را از آن چيز آگاه مي‌سازد. از اين گونه روايات بدست مي‌آيد كه علم امام به امور آينده مطلق نيست بلكه هر گاه اراده كند چيزي براي آن ها معلوم شود و يا اراده خداوند به آن قرار گيرد كه امام چيزي را بداند، او را آگاه مي‌سازد بنابراين ممكن است در بعضي موارد به جهت اسرار نهفته الهي مصلحت بر آن باشد كه امام از غيب آگاه نشود يا خود نخواهد و اراده نكند كه از حوادث آينده آگاه شود.[2]با توجه به نكته ياد شده در پاسخ مي‌توان گفت:
1. هيچ دليل عقلي و يا نقلي در دست نيست كه ثابت كند امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ  از همه جزئيات حوادث «ليلة المبيت» و يا نتيجه نهائي نبرد با قهرمان مشركين در جنگ خندق آگاهي داشته است چون ممكن است موارد ياد شده جزء همان مواردي بوده باشد كه امام اراده نكرد تا خداوند او را نسبت به نتيجه و عاقبت كار با خبر سازد، بخصوص آن كه روايتي و يا نقل تاريخي در اين خصوص نيامده كه امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ  از نتيجه كار آگاه بوده لذا به انجام آن اقدام كرده است بنابراين ممكن است در «ليلة المبيت» و يا جنگ خندق امير مؤمنان نه از آن جهت كه علم به زنده ماندن خواهد داشت بلكه به دليل رشادت و شجاعت و قدرت ايمان و توكل بر خداوند اقدام به آن كارها  كرده باشد.
2. هم چنين ممكن است گاه مصلحت ايجاب كند كه پيامبر يا امام از عواقب برخي كارها آگاه نشود و يا براي امتحان و آزمون الهي علم به اموري پيدا نكند، چنان كه در داستان «ليلة المبيت» آمده است كه علي ـ عليه السّلام ـ  در بستر پيامبر خوابيد، در حالي كه از خود آن حضرت نقل شده است كه نمي‌دانست صبح گاهان كه مشركان قريش به آن بستر حمله مي‌كنند شهيد خواهد شد يا جان به سلامت مي‌برد؟ در اين گونه موارد مصلحت اين است كه امام از سر انجام اين كار آگاه نگردد تا آزمون الهي تحقق يابد.[3]طبق اين تحليل نيز معلوم مي‌شود كه امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ  نه از باب آگاه بودن از پايان نتيجه كار بلكه به جهت شجاعت و رشادت و ايثار، در «ليلة المبيت» به جاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ  خوابيد و يا به مصاف جنگ با عمر ابن عبدود حاضر شد و به مدال افتخار «كل ايمان» دست يافت پيامبر فرمود: «برز الايمان كله الي الشّرك كله»[4] يعني امروز تمام ايمان در وجود علي خلاصه شده در برابر تمام شرك كه در وجود «عمر بن عبدود» خلاصه شده قرار گرفته است.
3. به فرض گفته شود كه امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ  به دليل آگاهي از نتيجه و پايان كار در «ليلة المبيت» و يا جنگ خندق وارد ميدان شد، ولي بايد توجه داشت كه رشادت و شجاعت علوي اختصاص به موارد ياد شده در سؤال و مانند آن ندارد بلكه نمودار رشادت علوي را بايد درموارد ديگر جستجو كرد مثلاً آن جا كه از روي سينه دشمن بر مي‌خيزد تا خشم خود را فرو خورد و دوباره بر سينه او قرار گيرد تا سر او را براي خدا و بدون ذره دخالت خشم بر خواسته از اسائه ادب دشمن از تن او جدا كند. اين رشادت علوي است از ويژگي هاي اختصاصي و فضايل علوي است كه در جاي ديگر تاريخ نظير آن را به خود نديده است و چه زيباست اين سروده مولانا كه در مقام بيان اين مسئله گفته است:
گفت من تيغ از پي حق مي زنم      بنده حقم نه مأمور تنـــــــم
شير حقم، نيستم شيـــر هــوا       فعل من بر دين من باشد گواه
 رخت خود را من زره برداشتم         غير حق را من عدم انگاشتــم[5]و هم چنين رشادت و شجاعت علوي را بايد در جملات پُر صلابت نظير اين جمله بايد جستجو كرد كه گفته است: سوگند به خدا اگر من تنها با همه اعراب مواجه بشوم در حالي كه آن ها تمام دول زمين را پُر كرده باشند، باز هم از آنان باك ندارم و وحشت نمي‌كنم[6].
امام علي با اين شجاعت و قدرت روحي رشادتي دارد كه براي حفظ و بقاء اسلام در خطبه شقشقيه  مي گويد: «… فصبرتُ و في العين قذي و في الخلق شجا»[7] پس صبر كردم.
در حالي كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم اين‌ها نمودار شجاعت علوي است و رشادت او را بايد در اين گونه امور جويا شد.
 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 25، ص 150، و ج 17، ص 98،‌ نشر دار الكتب الاسلامية، تهران، 1379 ش.
2.علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 18، ص 206،‌ نشر دار الكتب الاسلامية تهران، 1372 ش.
 
پي نوشت ها:
[1] . اصول كافي، ج 2، باب ان الائمة ـ عليهم السّلام ـ اذا شاؤا ان يعلموا علموا، حديث 3، ص 258، نشر دار الكتب السلامية، تهران، 1388 ق.
[2] .ر،ک، ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 25، ص 142 ـ 155، نشر دار الكتب الاسلامية تهران، 1379 ش.
[3] . ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 25، ص 142 ، نشر دار الكتب الاسلامية تهران، 1379 ش.
[4] . سبحاني، فروغ ابديت، ص 625، نشر بوستان كتاب قم، 1383 ش.
[5] . مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 3790، ص 162،‌ نشر سوره مهر، تهران، 1380 ش.
[6]. نهج البلاغه، نامه 62.
[7] . همان، خطبه 3.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد