خداوند، بخشنده و مهربان بلكه مهربان ترين است. اين صفات از لطف و رحمت بيپايان خداوند نسبت به همه موجودات خبر ميدهد. صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند دارد كه شامل مؤمن و كافر، نيكوكار و گنهكار ميشود و صفت «رحيم» اشاره به رحمت خاص خدا دارد كه ويژه مؤمنان است.
رحمت حقيقي، رحمت خداوند است و اينكه پدر و مادر نسبت به فرزندان خود مهربانند و بسياري از مردم نسبت به دوستان و علاقمندان خود محبت دارند، همه اينها شعاع كمرنگي از رحمت پروردگار ميباشد.[1]سؤال مطرح ميشود كه خداوند با آن رحمت واسعه و بيپايانش چگونه بندگان را به خاطر گناهان مجازات ميكند و نيز عدهاي را هدايت نميكند؟ جواب اين است كه رحمت خداوند هميشه با حكمت آميخته است و حكمت ايجاب ميكند كه خداوند گنهكاران را (جز در مواردي خاص) به مجازات برساند. چون خداوند همانطور كه رحيم است، حكيم است. يعني: كارهايش بر اساس حكمت ميباشد و كار عبث و بيهوده نميكند. خداوند تا آنجا كه حكمت اقتضاء كند به بندگان رحم ميكند و آنها را مورد عطوفت و مهرباني قرار ميدهد ولي ممكن است حكمت اقتضاء كند كه عدهاي را عذاب و تعدادي را هدايت نكند. چرا که رحمت خدا به خاطر رقت قلب و تأثرات مادي نيست بلکه در واقع به معني اعطاء نعمت است و آن در جايي است که شخص صلاحيت آن را داشته باشد.
علاوه از اين هميشه اعمال و كردار انسان، نتايج و بازتاب خاصي دارد. عمل نيك، نتيجهاش روشنبيني، توفيق و هدايت بيشتر به سوي خدا و انجام اعمال بهتر است. قرآن ميفرمايد: «… اگر پرهيزكاري پيشه كنيد خداوند حس تشخيص حق از باطل را در شما قرار ميدهد و به شما روشنبيني عطا ميكند.»[2] و اگر انسان دنبال زشتيها برود تاريكي و تيرگي قلبش افزون ميگردد و به سوي گناه بيشتر سوق داده ميشود و گاه تا سرحد انكار خداوند مي رسد. قرآن ميفرمايد : «در عاقبت، افرادي كه اعمال بد انجام ميدهند به اينجا منتهي ميشوند كه آيات خداوند را تكذيب ميكنند و مورد استهزاء قرار ميدهند.»[3] بنابراين، انتخاب راه خوب يا بد در اختيار خود ماست. اين حقيقت را، وجدان هر انساني قبول دارد.
هدايت و ضلالت يك امر اجباري نيست و بلكه هدايت خداوند به معني فراهم كردن وسايل سعادت و اضلال (گمراه كردن) به معني از بين بردن زمينه هاي مساعد است . و اين فراهم ساختن اسباب يا از بين بردن اسباب نتيجة اعمال خود انسانهاست. پس اگر خدا به كسي توفيق هدايت ميدهد و يا از كسي توفيق را سلب ميكند، نتيجة مستقيم اعمال خود آنهاست . اين حقيقت را در ضمن يك مثال ساده بيان ميكنيم : هنگامي كه انسان از كنار يك پرتگاه يا يك رودخانه خطرناك ميگذرد هر چه خود را به آن نزديك سازد جاي پاي او لغزندهتر و احتمال سقوطش بيشتر ميشود و هر مقدار خود را از آن دورتر سازد جاي پاي او محكمتر و مطمئنتر ميگردد.[4] هدايت و ضلالت هم به اين صورت است .
با توجه به توضيحات قبل آيه شريفه «ان الله لايهدي القوم الکافرين: خداوند قوم کافر را هدايت نمي کند.» معني روشني پيدا مي کند. و آن اين که: کفار به خاطر کفرشان و دوري از حقيقت و چشم پوشي از حقايق قابليت دريافت هدايت الهي را از دست داده اند. و هدايت الهي شامل آن ها نمي شود. همانند باراني که بر سر کسي که چتر بالاي سرش گرفته نمي بارد.
در حقيقت آيه ياد شده ، بخش پاياني آيه است و در آغاز همين آيه و آيه پيش از آن علت عدم هدايت كافران آمده است . در اين دو آيه موضوع سخن كساني اند كه پس از پذيرش دين اسلام و هدايت الهي ، با انتخاب خود و بدون اكراه ديگران از دين اسلام روي گردانده و با ترجيح زندگي مادي دنيا بر آخرت ، دگر باره كافر گرديدند و مرتد شدند بسي روشن است كه آنان خود شايستگي هدايت را از خويش سلب كردند و خشم و غضب الهي را بر خود روا ساختند . از اين رو چنين افرادي شا يستگي برخورداري از رحمت واسعه الهي را از خود گرفتن وگر نه حضرت حق هيچ پذيرنده اي را از رحمت خود محروم نمي گرداند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ عبدالله جوادي آملي، هدايت در قرآن (تهران: رجاء، 1372)، بخشهاي گوناگون كتاب مخصوصاً صفحات 51تا58.
2ـ عبدالله جوادي آملي، تسنيم تفسير قرآن كريم (قم: اسراء، 1378). ج2، ص 515تا521 و 533تا537.
3ـ محمد حسين طباطبايي، الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني (تهران، رجاء، 1364)، ج2، ص 500تا504.
4ـ همان، ج12، ص 355تا357، ذيل آيه 36 سوره نحل و ج10، ص 170.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تفسير موضوعي، قم، نسل جوان، 1369، ج4، ص 315.
[2] . انفال/ 29.
[3] . روم/ 10.
[4] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1368، ج1، ص 151.