طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجه به جمله «لا اله الا هو» خدايان باطلي كه مشركين اثبات مي كردند، در حالي که ثبوت نداشتند كدام است؟

با توجه به جمله «لا اله الا هو» خدايان باطلي كه مشركين اثبات مي كردند، در حالي که ثبوت نداشتند كدام است؟

به عنوان مقدمه بايد متذكر شد، که بت پرستي از نظر رواني و فكري، سرچشمه هايي دارد كه در آيات آغازين سوره ي نجم به آن ها اشاره شده است;، مهم ترين آن ها پيروي از گمان هاي بي اساس و هواهاي نفساني است; زيرا معبودي هم چون بت، نه معاد و حساب و كتابي دارد و نه بهشت و جهنمي; هيچ گونه كنترل و نظارتي روي بندگان خود ندارد و هيچ تكليف و مسئوليتي را متوجه آن ها نكرده و به آن ها آزادي كامل مي دهد. از اين رو بت پرستي با هوا و هوس هاي سركش نفس به خوبي سازگار است.
مشركين با اين كه خداوند را آفريدگار همه ي جهان و جهانيان و حتّي بت ها و ارباب ايشان مي دانستند، باز هم بت ها را به عنوان خداي خود مي خواندند; زيرا بر اساس گمان وخيال خود، قائل بودند كه خداوند قسمتي از تدبير عالم را به آن ها داده است; آن گاه به خاطر طمع به خيرات و ترس از شرشان، آن ها را پرستش مي كردند. با اين بيان، مشركين با داشتن بصيرت و آگاهي در امر توحيد، روي به بت پرستي آوردند تا از اين راه، مردم را به بندگي و بردگي خود وادار نموده و اموالشان را به نفع خود مصادره كنند. اين خدايانِ خيالي مشركين كه قرآن كريم به آن ها اشاره دارد، عبارت اند از:
1 ـ بت ها كه نمادي از خدايان و يا ملائكه بودند. مشركان عرب بت هاي زيادي داشتند; ولي از ميان آن ها سه بتِ «لات» و «عزّي» و «منات» از اهميت و شهرت خاصي برخوردار بودند. قرآن كريم در آيه ي 23 سوره ي نجم، مشركين را مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد: «اين ها همه نام هايي است بي محتوا كه شما و نياكانتان بدون هيچ دليل و مدرك انتخاب كرده ايد» و در جاي ديگر، بت پرستي را گمراهي آشكار خوانده و مي فرمايد:
(وَ اِذْ قالَ اِبْراهيمُ لاَِبيِه ءَازَرَ أَتَتَّخِدُ أَصْناماً ءَالهَةً إِنّي اَركَ وَ قَومَكَ في ضلال مُبين);[1]«]به خاطر بياوريد[ هنگامي را كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بت هايي را معبودان خود انتخاب مي كني؟ من، تو و قوم تو را در گمراهي آشكار مي بينم».
2 ـ اجرام بزرگ آسماني مثل خورشيد; (وَجَدْتُها وَ قَومَها يَسْجُدونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ…);[2]«او و قومش را ديدم كه براي غير خدا ـ خورشيد ـ سجده مي كنند…»
3 ـ ملائكه، چون آن ها را مبدأ خير مي دانستند و آن ها را مي پرستيدند تا خيرات آن ها را به سوي خود سرازير كنند.(وَ لاَ يأمُرُكُم اَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلئِكَةَ وَ النَّبيينَ أَرْباباً)؛[3]«و نه اين كه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد».
4 ـ جنّ، چون آن ها را مبدأ شرور و پيدايش فساد مي دانستند و آن ها را مي پرستيدند تا از شرّ آن ها در امان باشند.(بَلْ كانُوا يَعْبدُونَ الْجِنَّ اَكْثَرُهُمْ بِهِم مُؤْمِنُونَ);[4]«بلكه آن ها جن را پرستش مي كردند و اكثرشان به آن ها ايمان داشتند».
5 ـ پرستش انسان هاي پاك و مقدس ; مثل حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و مادرش مريم ـ عليها السلام ـ.(وَ اِذْ قالَ اللّهُ يا عيسي ابْنَ مَرْيَمَ ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِي اِلهَيْنِ مِنْ دَونِ اللّهِ…);[5]«و آن گاه كه خداوند به عيسي بن مريم مي گويد: آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد».
6 ـ هواي نفس، كه سرچشمه ي رواني و فكري همه ي بت پرستي ها است.(أرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلا);[6]«آيا ديدي كسي را كه هواي نفسش را معبود خود برگزيده است؟ آيا تو مي تواني او را هدايت كني ]يا به دفاع از او برخيزي[؟
قرآن كريم با جمله ي «لا اِله الاّ هو»، هر گونه پرستشي كه معبود در آن غير خداوند متعال باشد را نفي مي كند و آن پرستش را باطل مي داند. در اين جا سياق كلام، فقط نفي معبود بودن و اُلوهيّت غير خدا است; نه اين كه بخواهد علاوه بر نفي غير خدا، وجود خداوند سبحان را نيز اثبات كند; يعني قرآن كريم با اين بيان فقط مي خواهد الوهيت و معبود بودن خدايان موهومي كه مشركين خيال مي كردند آن ها اله و خدا هستند را نفي كند كه در نتيجه با نفي معبود بودن غير خدا، الوهيت و خدايي، منحصر در «الله» تبارك و تعالي مي گردد و ديگر نيازي به اثبات وجود خداوند سبحان نيست; زيرا مشركين، منكر اصل وجود خدا نيستند; بلكه آن ها قائل به واجب الوجود هستند و حتّا معتقدند كه واجب الوجود يكي است; از اين رو قائل شدن آن ها به خدايان موهوم و خيالي، به معناي قرار دادن آن ها در عرض و هم سطح واجب الوجود و خداوند متعال نيست; بلكه به خيال خودشان، آن ها را به عنوان واسطه در پيشگاه خداوند سبحان قرار داده اند; علاوه بر اين، قرآن كريم، اصل وجود خداي تعالي را بديهي مي داند; يعني عقل و فطرت، براي پذيرفتن وجود خداوند، احتياجي به برهان نمي بيند. و هر جا كه قرآن از خداوند صحبت كرده، همه ي عنايتش بر اين است كه صفات او از قبيل وحدت و يگانگي، خالق و عالم بودن و… را اثبات كند.

نتيجه گيري
مشركين و بت پرستان، مانند اديان توحيدي، وجود تمام موجودات را منتهي به پديد آورنده اي واحد مي دانند و كسي را با او در وجوب وجود شريك ندانسته، وجود او را بزرگ تر والاتر از آن مي دانند كه فهم و درك بشر بدان احاطه يابد; به همين جهت، او را بزرگ تر و بشر را كوچك تر از آن مي دانند كه عبادت خود را متوجه او سازند; بنابراين، براي قرار دادن واسطه بين خود و خدا، رو به مخلوقات خدا آوردند كه به گونه اي نزديكي و تقّرب به درگاه خداوند دارند; مثل ملائكه، جن و قدّيسين و پاكان از بشر. از طرفي، براي اين كه به خدايان خيالي خود دسترسي داشته باشند، بت هايي از سنگ و چوب ـ به عنوان نماد و مظهر آن خدايان موهوم ـ ساخته، و آن ها را پرستش مي كردند.
قرآن كريم، نظم و هماهنگي موجود در تمام عالم هستي را دليل بر توحيد و يگانگي خداوند متعال مي داند و پرستش و معبود قرار دادن غير خدا را زاييده ي هواي نفس به شمار مي آورد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 ـ مجمع البيان، ج 5.
2 ـ تفسير الميزان، ج 15، 18، 19.
3 ـ تفسير نمونه، ج 22.
4 ـ تفسير تبيان، ج 19.
5 ـ كنز الدقائق، ج 12.
6 ـ تقريب القرآن، ج 19.
7 ـ حجة التفاسير، ج 6.
8 ـ تفسير صافي، ج 5.
9 ـ نورالثقلين، ج 5.
 
پي نوشت ها:
[1] . انعام/74.
[2] . نمل/ 7.
[3] . آل عمران/ 80.
[4] . سبأ/ 41.
[5] . مائده/ 116.
[6] . فرقان/ 43.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد