طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجه به فطرت اخلاق در انسان چرا در متون ادعیه و نیایش ها می خوانیم که «الهمنا الخیر و العمل به …». (دعای ابوحمزه) یا در نهج البلاغه خطبه ۱۷۳ می خوانیم که: «اخذالله بقلوبنا و قلوبکم الی الحق و الهمنا و ایاکم الصبر». اگر فطرت اخلاق در وجود ما نهادینه شده است این دعاها در واقع نوعی تحصیل حاصل است؟ نظیر این که دعا کنیم خداوند آب را مرطوب قرار بده و نمک را شور کن و شکر را شیرین بگردان منظور این گونه نیایش ها چیست؟

با توجه به فطرت اخلاق در انسان چرا در متون ادعیه و نیایش ها می خوانیم که «الهمنا الخیر و العمل به …». (دعای ابوحمزه) یا در نهج البلاغه خطبه ۱۷۳ می خوانیم که: «اخذالله بقلوبنا و قلوبکم الی الحق و الهمنا و ایاکم الصبر». اگر فطرت اخلاق در وجود ما نهادینه شده است این دعاها در واقع نوعی تحصیل حاصل است؟ نظیر این که دعا کنیم خداوند آب را مرطوب قرار بده و نمک را شور کن و شکر را شیرین بگردان منظور این گونه نیایش ها چیست؟

درست است که اصول اساسی اخلاق فطری است لکن آیا در مرحله عمل صرف فطری بودن کافی است ویا نیاز به انگیزه های دیگر دارد,خوبی وبدی را همه می دانند ولی آیا درعمل هم پای بند هستند.اگر تأیید الهی نباشد انسان موفق به انجام خیرات نمی شود.
خداوند انسان را فطرتا خدا جو و دوستدار خوبی ها و زیبایی ها آفریده به گونه ای که با فطرت خدایی به کمال و رشد و اخلاق نیک و الهی میل و گرایش دارد و از بدی ها و زشتی ها گریزان است و از شر و آلودگی و فساد بیزار است . ولی از طرفی ساختار خاص وجودی انسان و نیاز او به ارتباط با عالم ماده و مادیات ، موجب می گردد که گرد و غبار غفلت و عصیان ، آینه جان و فطرت خدا جو و کمال طلب و نیکی خواه او را تیره و تار نماید و چراغ پر فروغ فطرت پاک خدایی اش از پشت حجاب های ضخیم و چند لایه گناه و غفلت و دلبستگی های کاذب پرتو و درخششی نداشته باشد . به عبارت دیگر اگر غفلت ها و گناهان و دلبستگی های بی اساس انسان نبود او در پرتو نور فطرت در صراط مستقیم بندگی گام بر می داشت و اعمال خیر را به راحتی و سهو لت انجام می داد و از اخلاق نیک و خدا پسند برخورداربود ولی شیفتگی بیش از حد به دنیا و و غرق شدن درعلایق مادی و غفلت از حقیقت خود و خدای خود ، باعث محجوب شدن ومحروم ماندنش از نور افشانی فطرت گردیده و موجب گشته که از برکات و هدایت های آن محروم بماند .
اصولا هدف از بعثت انبیا –ع- بر طرف کردن حجابهای فطرت و زمینه سازی برای شکوفایی و نور افشانی آن و زمینه سازی برای بهره مندی از نور و برکات آن است . امیر المومنین –ع- در خطبه اول نهج البلاغه در بیان این مطلب می فر ماید : فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ پس پیامبرانش را در در میان مردم برانگیخت و پی در پی آنها را به سویشان فرستاد تا از آنها بخواهند پیمان فطرتشان را ادا کنند و نعمت های فراموش شده خدا را به یادشان بیاورند و با رساندن دستورات الهی حجت را بر آنها تمام کنند و گنجینه های پنهان عقل را برای آنها آشکار سازند . بنا بر این این گونه در خواسته در دعاها تحصیل حاصل نمی باشد بلکه در واقع در خواست رفع حجاب و موانعی است که در پی اعمال بد و ارتکاب گناهان ، فطرت را پوشانده و انسان را از هدایت ها و الهامات و خیرات آن محروم ساخته است تا در پی آن آینه فطرت جلا و شفافیت اولیه و خدایی خود را به دست آورد و راه سعادت و فلاح وهدایت را به انسان بنماید .
ر. ک : فطرت ، شهید مرتضی مطهری

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد