مقصود از تقوا نگهداري نفس از انجام معاصي الهي است، و حالت دروني است که در انسان متقي باعث مي شود که او را از ارتکاب گناه و معصيت باز مي دارد.[1] و مقصود از نظم در کلام امير المومنين (ع) عبارت از انجام گرفتن كارها در زمان خود و در جاي خود است «كه هر چيزي بجاي خويش نيكوست».
از نظر مفهومي نظم غير از تقوا است و هر كدام معنايي جداي از ديگري دارند. ولي از نظر مصداقي گاهي با هم جمع و گاهي از هم جدا مي شوند.
انجام دادن اعمال واجب و مستحب و دستورات الهي با پرهيز از گناه اگر به صورت منظم انجام گيرد، چنين كاري هم مصداق نظم است و هم مصداق تقوا، و ارتكاب گناه و معصيت و ظلم اگر به صورت دقيق و منظم باشد چنين كاري مصداق نظم است ولي مصداق تقوا نيست. و گاهي موردي ممكن است مصداق تقوا باشد ولي مصداق نظم نباشد مانند اين كه كسي در زندگي، واجبات را انجام مي دهد و محرمات را ترك مي كند و مرتكب گناهي نمي شود. ولي كارها و عبادت هاي او، نظم خاصي ندارد، يك روز اول وقت، يك روز وسط وقت و روزي هم… در اين مورد تقوا هست، ولي نظمي وجود ندارد و نظمي قابل ستايش است كه در جهت تقوا باشد نه در مسير معصيت و گناه و خوردن مال مردم.[2]بنابر اين نظم مقوله اي جدا از تقوا مي باشد و ارتباط خاصي با تقوا ندارد، تقوا حالت دروني و نفساني است كه انسان را از گناه باز مي دارد، ولي نظم حالت كمي و كيفي كارهاي انسان در خارج است كه چگونه بين آنها ترتيب برقرار كند. و امام در اين نامه مطالب مهمي را کنار هم ذکر مي کند که چه بسا ارتباطي با هم ديگر ندارد و ضرورتي هم ندارد که اين مطالب با همديگر ارتباط داشته باشد زيرا بسا انسان مطالبي مهمي را به عنوان امور مهم ياد مي کند که با همديگر ارتباط ندارد.
و شايد سر تأكيد امير المؤمنين روي اين جهت باشد كه نظم همين نقش عمده نظم در موفقيت انسان در برنامه ريزي كارها و بهره برداري شايان از وسيله ها و ابزارها باشد، و در يك جمله نظم نقش مهمي در پيشرفت انسان ايفا مي كند، البته سفارش حضرت امير المؤمنين (ع) اختصاص به نظم ندارد، بلكه حضرت در كنار وصيت به تقوا به چند مساله ديگر از جمله نظم اشاره مي كند. درباره مسائل ديگر تأكيدات بيشتري دارد، كه به خلاصه آن نامه اشاره مي شود: «شما را به ترس از خدا و دوري از دنيا و دشمني با ستمگران، ياري ستمديدگان و نظم در كارها و آشتي در ميان خود سفارش مي كنم. خدا را در نظر بگيريد، درباره يتيمان و همسايگان، به قرآن، نماز و جهاد در راه خدا و حج خانه خدا، بر شما باد ارتباط با همديگر، كمك كردن و دوستي با هم، مبادا با هم قهر كنيد. امر به معروف و نهي از منكر را فراموش نكنيد كه بدان شما بر شما تسلط مي گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد.[3]
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404 هـ ق، ص530.
[2] . سبحاني، جعفر، مدخل مسائل جديد در علم كلام، قم، مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق، اول، 1375ش، ص74.
[3] . نهج البلاغه، محمد دشتي، همان، ص558، نامه 47.