آنچه امروزه از آن با نام «شبیه سازی» یاد می شود، عبارت است از این که با استفاده از برخی بافت های انسان و یا حیوان، موجودی زنده با ویژگی هایی پدید آید که درصد تشابه بالایی با موجودی داشته باشد که این بافت ها از او گرفته شده است.
صرف نظر از درستی و یا نادرستی چنین تلاش هایی از دیدگاه دین و اخلاق، اگر موجودی که سلول های بنیادین از او گرفته شده را «الف» نامیده و موجود شبیه سازی شده را «ب» به نامیم، توجه به این نکات، ضروری است:
1. «ب» همان «الف» نیست، بلکه درصد تشابه زیادی با او دارد.
2. «ب» در حالت عادی با استفاده از اسپرم «الف» به وجود می آید، اما حتی در آموزههای دینی، موردی وجود ندارد که این شیوه را تنها راه انحصاری پیدایش موجود جدید بداند، بلکه به تصریح قرآن کریم، عیسای پیامبر(ع) با روشی دیگر پا به دنیا گذاشت و آدم ابوالبشر نیز از خاک آفریده شد و همسرش نیز با روشی دیگر!
3. اگر معتقد به حقیقتی به نام «روح» در انسان باشیم، موجود «الف» و «ب» دارای دو روح متفاوت می باشند و مسیر حرکت زندگی آنها نیز جداگانه است.
4. موجود «ب» با یک ربات که تنها با دستورهای از قبل تعیین شده رفتار می کند، تفاوتی اساسی داشته و موجودی است قدرت مدیریت بر رفتار خویش را دارد.
6. اگر جسمی خواه با روش معمول و عادی و خواه با روشی غیر عادی، توانایی لازم را برای برخی انواع حیات به دست آورد، ممکن است روح در او دمیده شود.
7. تمام تلاش های شبیه سازی در نهایت به یکی از دو مسیر ذیل منتهی خواهد شد:
الف. بافتی جسمانی به وجود می آید که توانایی حیات و دریافت روح را دارد.
ب. برای ادامۀ حیات جسمانی موجود دارای روح، بافت های جدیدی چون قلب تولید می شود.
بر اساس نکات فوق، تحلیل ما از مسئله شبیه سازی آن است که همان گونه که انسان در قرون و هزاره های پیشین با ازدواج، تغذیه مناسب و … زمینه را برای به وجود آمدن جسمی فراهم می کرد که زمینۀ پذیرش حیات و دمیده شدن روح را داشت، اما در نهایت روح از جانب خدا دمیده می شد، ممکن است امروز و یا فردا بشر به روشی دست یابد که از راهی دیگر، زمینه پیدایش جسمی قابل پذیرش حیات را ایجاد کند. در هر حال، همان گونه که این پدر و مادر نبودند که روح را در موجود جدید می دمیدند، شبیه سازان نیز چنین قدرتی نخواهند داشت.