چه رابطهاي با رستگاري دارد؟ گروهي است يا انفرادي؟ عواقب ترك آن چيست و زمان آن كي است تفاوت يدعون با يأمرون چيست؟
ابتداء ترجمة آيه: «بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي، و امر به معروف و نهي از منكر كنند و آنها همان رستگارانند.»
1. خير چيست و آيا در همة زمانها يكسان است
خير در لغت عبارت از چيزي است كه همه به آن اظهار تمايل و رغبت كنند. مثل عدالت عقل، فضل و آن چه نافع و مفيد است.[1] و در اصطلاح هر نيكي را خير و يا دعوت به دين را خير ميگويند، منتهي بيان مصداقهاي آن در شرع بايد توسط قرآن، و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ انجام گيرد. چنان كه صاحب ابن عباد به اميرمؤمنان ميگويد: به من گفتند علي از همه بالاتر است گفتم نه بلكه بالاها بواسطه علي ـ عليه السّلام ـ بالا است، پس خير و خوبيها را آنها بايد بيان دارند.
بايد گفت: خير دو نوع است خير مطلق و آن اين است كه در همة زمانها و مكانها مورد رغبت و علاقة مردم ميباشد، مثل بهشت و يا همان عدالت باقيات و صالحات… و گاهي خير نسبي است مثل مال كه نسبت به بعضي خير است و گاهي هم ممكن است از نظر ديني به ضرر فردي باشد،[2] لذا قرآن گاهي از مال تعبير به خير ميكند «ان ترك خيراً» وگاهي هم تعبير به فتنه نموده «المال و البنون فتنة» و يا در آية ديگر ميفرمايد «آنها گمان ميكنند اموال و فرزنداني كه بعنوان كمك به آنان ميدهيم براي اين است كه درهاي خيرات را با شتاب بر روي آنها بگشاييم»[3] در نتيجه ممكن است كاري، و امري براي شخصي خير باشد، ولي براي ديگر خير نباشد، در خيرهاي نسبي هر عملي كه باعث نفع ديني، و نزديكي در پيشگاه خداوند شود خير است و الاّ خير به حساب نميآيد.
2. معروف
معروف در لغت به معناي شناخته شده (از مادة عرف) است و اكنون اسم شده است براي هر فعلي كه در نزد عقل و شرع خوبي و حُسن آن شناخته شده باشد.[4] ولي در اصطلاح هر امر واجبي كه شارع دستور به انجام آن داده است معروف گفته ميشود، هر چند بعضيها گفته است كه شامل مستحبّات هم ميشود)[5] در نتيجه ميتوان گفت هرچيزي كه شارع به صورت وجوبي، (و يا مستحبي) به آن دستور داده است معروف شمره ميشود (منتهي حكم مستحبي و وجوبي فرق دارند، كه بدان اشاره خواهد شد).
3. منكر
منكر در لغت[6] به معناي ناشناس (از مادّه انكار) است و به كاري كه عقل و شرع آن را انكار نموده باشند «منكر» گفته ميشود. به اين ترتيب كارهاي نيك، از نظر ديني امور شناخته، و كارهاي زشت و ناپسند از ديدگاه الهي و وحي امور ناشناس معرّفي شدهاند، چه اينكه فطرت پاك انساني با دسته اوّل آشنا و با دوّم ناآشنا است.[7]4. شرايط كساني كه ميتوانند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند
كساني ميتوانند اين وظيفه مهم را انجام دهند كه داراي شرائط ذيل باشند:
1. با معروف و منكر آشنا باشد، يعني بداند آن چه شخص مكلّف بجا نميآورد واجب است بجا آورد و آن چه بجا ميآورد بايد ترك كند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: امر به معروف و نهي از منكر بر كسي واجب است كه عالم و داناي به معروف و منكر باشد. بر ضعيفي كه راه به جايي نميبرد واجب نيست.[8]2. احتمال تأثير بدهد، اگر بداند كه اثر نميكند امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست.[9]3. بداند شخص معصيّت كار بنا دارد، عمل حرام را و ترك واجب را تكرار كند در نتيجه اگر بداند برگشته است، لازم نيست.
4. نداشتن پيامدهاي ناروا. يعني ضرر مالي يا جاني، و عرضي و آبروئي متوجه آمر نباشد،[10] مگر براي حفظ عقائد و يا حفظ احكام ضرورية اسلام كه اگر بر بذل جان و مال هم نياز باشد، واجب باشد آن را بذل نمايد.[11]5. امر به معروف و نهي از منكر واجب است يا مستحب
امر نمودن به واجب و نهي از انجام حرام، واجب است ولي امر به مستحب و نهي از مكروهات مستحب ميباشد. چنان كه امام خميني (ره) ميفرمايد: «امر به معروف و نهي از منكر با شرائط آن واجب است و ترك آن معصيت است و در متسحبّات و مكروهات امر و نهي مستحب است.[12] و اين وجوب هم از آيات و روايات استفاده ميشود، از جملة آية مورد سئوال؛ چون ميفرمايد: «بايد گروهي باشد…» بايد امر است، و امر هم دلالت بر وجوب دارد.
6. امر به معروف و نهي از منكر گروهي است يا انفرادي
از مجموع آيات مربوط به امر معروف و نهي از منكر چنين استفاده ميشود كه اين وظيفه مهم دو مرحله دارد: يكي «مرحله فردي» كه هر كس موظف است به تنهائي ناظر اعمال ديگران باشد و ديگري «مرحلة دسته جمعي» كه امتي موظفند براي پايان دادن به نابسامانيهاي اجتماع دست به دست هم بدهند و با يكديگر تشريك مساعي كنند. قسمت اوّل وظيفه عموم مردم است؛ چون جنبة فردي دارد به طور طبيعي گستره ي آن محدود به توانائي فرد است. امّا قسمت دوّم چون جنبة دسته جمعي دارد و گستره ي قدرت آن وسيع است طبعاً از شئون حكومت اسلامي محسوب ميشود.[13] و اگر مراد اين است كه آيا واجب عيني است (يعني بر تكتك افراد جامعه واجب باشد مانند نماز و…) و يا واجب كفائي (كه بر مجموع جامعه انجام وظيفة امر به معروف و نهي از منكر واجب باشد اگر گروهي اين وظيفه را انجام دادند از ديگران ساقط است)؟ بايد گفت واجب كفائي است. امام راحل (ره) در اين رابطه ميفرمايد: «امر به معروف و نهي از منكر واجب كفائي ميباشد و در صورتي كه بعضي از مكلّفين با آن قيام كند، از ديگران ساقط است و اگر اقامة معروف و جلوگيري از منكر موقوف بر اجتماع جمعي از مكلّفين جمعي از مكلّفين باشد واجب است اجتماع كنند.[14] در مسئله ديگر ميفرمايد: «اگر بعضي امر و نهي كنند و مؤثر نشود و بعضي ديگر احتمال بدهند كه امر آن ها يا نهي آن ها مؤثر است واجب است امر و نهي كنند»[15] در نتيجه ميتوان گفت اگر انجام امر به معروف و نهي از منكر ممكن باشد، انفرادي است و اگر نياز به گروهي باشد، گروهي،در هر حال وقتي فرد و يا گروهي، اين وظيفه مهم را انجام دادند، تكليف از ديگران قطع ميشود، و اگر امر به معروف انجام نگرفته، و يا كامل انجام نشده همه مسئول و مكلّف هستند.
7. رابطه امر به معروف و رستگاري (انسان)
فلاح عبارت است از پيروز و رستگاري كه گاهي دنيوي است مانند امنيّت داشتن، عمر طولاني و باعزّت، مال و ثروت. و گاهي اخروي است[16] كه در اين بخش يا مراد هر دو است و يا همان رستگاري اخروي ميباشد. ارتباطش با امر به معروف و نهي از منكر آنگاه جايگاه و اهميّت امر به معروف دانسته مي شود. براي نمونه به يك روايت اشاره ميشود: «امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه بزرگ الهي است كه بقيه فرائض با آن ها برپا ميشوند، و به وسيله اين دو، راهها امن ميگردد، و كسب و كار مردم حلال ميشود، حقوق افراد تأمين ميگردد و در ساية آن زمينها آباد و از دشمنان انتظام گرفته ميشود و در پرتو آن، همه كارها روبراه ميگردد.[17] ميبينيد در اين روايت هم رستگار دنيوي مطرح است كه امنيّت و كسب حلال، و تأمين حقوق افراد، و روبراه بودن همه كار و… و در نتيجه رستگاري آخرتي را نيز در پي دارد، چرا كه وقتي تمام فرائض انجام ميگيرد و جامعه اصلاح شود، جاي آن ها در بهشت و از پاداش عظيم الهي برخوردار خواهد بود، كه رستگاري الهي همين است، به عنوان مثال اگر در مدرسه اي معلّمين بخوبي وظائف تدريس و تعليم را انجام دهند، و دانشآموزان هم بخوبي درس بخوانند نتيجه مساوي است با قبول شدن شاگردان. در جامعه هم چنين است. انجام امر به معروف به علاوة نهي از منكر، مساوي است با رستگاري آمرين به معروف (و آن جامعه) در دنيا و آخرت. آن چه تا به اينجا گفته شد، مربوط به رستگاري جامعه و آمرين به معروف با هم بودند. و اگر بگوئيم ضمائر در «هم المفلحون» فقط به آمران به معروف و ناهيان از منكر برميگردد، بخوبي رستگاري آن ها روشن است. چون بالاترين و مهمترين وظيفه را در جامعه انجام دادهاند كه در روايات بسياري اين عظمت و اهميّت بيان شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كند، جانشين خداوند در زمين وجانشين پيامبر و كتاب اوست».[18]2. مردي خدمت پيامبر آمد، در حالي كه حضرت بر فراز منبر نشسته بود، پرسيد از همه مردم بهتر كيست؟ حضرت فرمود: «آن كس كه از همه بيشتر امر به معروف و نهي از منكر و آن كس كه از همه پرهيزگارتر (و پروا پيشهتر) باشد و در راه خشنودي خدا از همه بيشتر گام بردارد».[19]3. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «تمام كارهاي نيك و حتّي جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر چون آب دهان است در برابر درياي پهناور».[20] روشن است وظيفه اي كه از يك چنين اهميت و ارزشهاي والاي برخوردار است، انجام دهندة آن رستگار دنيا و آخرت خواهد بُود؛ چرا كه با انجام آن تمام واجبات برپا و تمام محرّمات ترك، و راهها امن خواهد شد.
8. اگر امر به معروف و نهي از منكر انجام نشود چه اتفاقي ميافتد؟
روايتي كه در بخش هفتم پاسخ به پرسش بيان شد، تا حدودي روشن شد كه اگر اين وظيفه مهم در جامعه ترك شود، امنيّت از جامعه برداشته ميشود، و كسب و كارها حرام، و حقوق افراد زير پا گذاشته، و دشمنان مسلّط خواهند شد، و همة كارها مختل خواهد گرديد. در روايات زيادي آمده است كه گرفتاري و بلاهاي زيادي بر اثر ترك امر به معروف و… دامنگير جامعه ميشود كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد، و گرنه خداوند ستمگري را بر شما مسلّط ميكند نه به پيران احترام ميگذارد و نه به خردسالان رحم ميكند، نيكان و صالحان شما دعا ميكنند ولي مستجاب نميشود، و از خداوند ياري ميطلبد امّا خداوند به آنها كمك نميكند و حتّي توبه ميكنند و خدا از گناهان در نميگذرد»[21] و مگر آنكه آن وظيفه مهم را انجام دهند.
2. در بعضي احاديث از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ چنين نقل شده است كه حضرت فرمود: «يك گنهكار، در ميان مردم همانند كسي است با جمعي سوار كشتي شود، و به هنگامي كه در وسط دريا قرار گيرد تَبَري برداشته و به سوراخ كردن موضعي كه در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض كنند، در جواب بگويد من در سهم خود تصرّف ميكنم! اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك بازندارند، طولي نميكشد كه آب دريا به داخل كشتي نفوذ كرده يك باره همگي در دريا غرق ميشوند»[22] اين حديث ميرساند كه سرنوشت همة مردم يك جامعه با هم پيوند دارند. ترك امر به معروف و نهي از منكر باعث هلاكت همة مردم يك جامعه خواهد شد.
3. امام صادق ـ عليه السّلام ـ برخي از مسلمانان را، كه اين فريضه الهي را ترك كردهاند؛ مورد نكوهش قرار ميدهد و بيگناهان چنين جامعهاي را نيز سزاوار مجازات ميداند و ميفرمايد: «همانان مرا سزد كه بي گناهان شما را نيز به جرم گناهكاران مجازات كنم و چگونه اين حق را نداشته باشم در حالي كه به شما خبر ميرسد كه مردي از شما مرتكب عمل زشتي شده است ولي شما او را نهي نكرده، عملش را زشت نميشماريد، از او دوري نميگزينيد و او را نميآزاريد تا عمل زشتش را ترك كند»[23] اگر بخواهيم به صورت فهرستوار ضررهاي ترك امر به معروف و نهي از منكر را شماره كنيم از بيان گذشته اين عناوين به دست مي آيد كه: 1. مسلّط شدن دشمنان بيرحم. 2. از بين رفتن حقوق و امنيّت. 3. مختل شدن كارها. 4. قبول نشدن دعاها و توبهها. 5. بخطر افتادن جامعه و مجازات تر و خشك جامعه. 6. عذاب آخرتي داشتن.[24] 7. شريك مجرم بودن[25] و دين را از دست دادن.[26] 8. ضرر بالاتر از آن چه ترك شده است متوجه جامه و فردي كه اين وظيفه را ترك نموده شدن.[27]9. چه زماني بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد
هرگاه شرائط ذكر شده در پاسخ شماره 4 موجود باشد، امر به معروف واجب است و اختصاص به زمان و مكان خاص ندارد، لذا در روايت ميخوانيم: «اميرمؤمنان در بازارها بدون همراه ميگذشت، گمشدگان را راهنمايي ميكرد، ناتوان را كمك ميكرد و چون به فروشندگان و بقّالها ميرسيد، قرآن را در برابرشان ميگشود و اين آيه را تلاوت ميكرد: آن سراي آخرت است كه آن را براي كساني كه قصد برتريجويي و فسادانگيزي در زمين ندارند، قرار داديم و عاقبت از آن پرهيزكاران است».[28]امام صادق ـ عليه السّلام ـ هنگام عبور از كوچه و خيابان نيز از انجام وظيفة امر به معروف و نهي از منكر، به شكل شايسته و بايستهاش، غفلت نميكرد. غياث بن ابراهيم ميگويد: شيوة امام صادق ـ عليه السّلام ـ اين بود كه چون به گروهي كه با يكديگر مشغول دعوا بودند ميرسيد، از كنار آن نميگذشت مگر آنكه سه بار با صداي بلند آنان را به تقوا سفارش ميكرد.[29] و امام هشتم ـ عليه السّلام ـ در طول سفر به خراسان، مسئله امر به معروف و نهي از منكر را در هر شهري كه ميرسيد انجام ميداد.[30]امر به معروف در لشكرگاه: اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در لشكرگاه هنگام كوچ سربازان آمادة نبرد، با سخناني طولاني و بسيار زيبا و فصيح و عميق آنان را به نماز، بسيار خواندن آن و مواظبت بر اوقات آن سفارش ميكند و آثار مثبت آن را در شخصيت افراد و نيز آثار اخروي آن را بيان ميكند. سپس به تشريح اهميّت زكات ميپردازد و افراد را به پرداخت به هنگام آن سفارش ميكند و در پايان با بيان عظمت وظيفة امانتداري، آنان را به انجام فريضة الهي امر ميكند.[31]نهي از منكر در زندان: وقتي حضرت يوسف در زندان مصر بود، دو نفر از هم بندان او نزدش ميآيند و تعبيرخواب خود را از او ميپرسند. او از موقعيّت پيش آمده استفاده كرده، بحثي عقيدتي را با آنان مطرح ميكند، آنان را از شرك بازداشته به توحيد ميخواند و ميگويد:
اي دو هم بند من، آيا خدايان متفرق بهترند يا خداوند يكتاي قهّار.[32]مراتب امر به معروف و نهي از منكر
هر چند اين قسم در پرسش نيامده است ولي براي تكميل بحث به طور اختصار بدان اشاره ميشود:
1. اظهار نفرت و خشم. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: رسول خدا ما را فرمان داد تا با صورتهاي درهم كشيده و عبوس با گناهكاران روبرو شويم.[33] پايينترين درجه اين مرحله، نفرت و خشم قلبي داشتن از منكرات است.
2. امر و نهي گفتاري.
3. بازداري و واداي عملي كه اين هم به چند قسمت تقسيم ميشود:
قسم اوّل: خشكاندن زمينههاي گناه آن هم در چند مرحله:
1. زمينههاي اقتصادي گناه، چون فقر گاه انسان را به كفر ميكشاند.[34]2. امام صادق ـ عليه السّلام ـ اول به شقراني كمك مالي كرد، آنگاه نهي از منكر نمود و فرمود: «اي شقراني خوبي از همگان نيك است و از تو نيكتر و زشتي از همه ناپسند است و از تو ناپسندتر؛ چون با ما پيوند داري. اين اشاره به گناه او بود؛ زيرا او به گناه بزرگ شراب خواري آلوده بود.[35]2. زدودن زمينههاي جنسي. امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: مردي را نزد امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ آورد كه استمنا كرده بود، اميرمؤمنان به دستهاي او آنقدر شلاق زد كه سرخ شد. سپس از بيتالمال هزينة ازدواج وي را فراهم كرد و او را همسر داد.»[36]3. از بين بردن زمينة فكري گناه. قسم دوم برخورد مستقيم: اين قسم بحثهاي طولاني دارد، كه فقط به يك روايت اكتفا ميشود. اميرمؤمنان وارد بازار خرمافروشان شد؛ زني را مشاهده كرد كه ميگريست و با مردي خرمافروش بحث ميكرد حضرت به زن فرمود چه شده است؟ زن گفت: اي اميرمؤمنان، من از اين مرد خرما خريدهام ولي خرماي زيرين، خرماي پست و بيارزش است و همانند خرماي رويين، كه من ديده بودم، نيست. حضرت به مرد خرما فروش فرمود: پول اين زن را پس بده. ولي او قبول نكرد، حضرت سه بار تكرار كرد ولي باز هم فروشنده نپذيرفت، آنگاه حضرت با شلاق خويش او را كتك زد تا پول زن را پس داد.»[37] (طبق نظر مراجع فعلي، نهي از منكر عملي با تعذير، با دولت اسلامي است).
10. فرقي واژة «يدعون» و يأمرون»
دعا از مادّه «دَعو» در لغت به معناي درخواست كردن، خواندن، و تحريك نمودن بر انجام كاري ميباشد.[38] در آية مباركه چون متعلق يدعون، خير قرار گرفته، مراد اين است كه از مردم محترمانه خواسته شود، كه خير و نيكي را انجام دهند، و درخواست شود بدون الزام و اجبار؛ چون در دعوت به خير اجباري نيست.
و امّا امر به معناي وادار نمودن بر كاري است[39] حال با عمل باشد و يا گفتار، در نتيجه معناي آيه اين ميشود كه: گروهي مردم را وادار به انجام معروف (واجبات) كنند و از منكرات (و محرّمات) باز دارند، خلاصه در «يدعُون» صرف دعوت و درخواست است امّا «يأمرون» به معناي دستور دادن هم ميآيد وادار كردن و اجبار نمودن است بر انجام معروف.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي و همكاران، ج 3، ص 34ـ42.
2. رسالة امام خميني (ره)، مسأله 2786 الي 2838.
3. امر به معروف و نهي از منكر، دو فريضة برتر در سيرة معصومين، مدني بجستاني، تمام كتاب.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404 ه، ص 160.
[2] . طبرسي، مجمع البيان، بيروت، انتشارات دارالمعرفة، چاپ دوّم، 1408 ه، 1988 م، ج 1-2، ص 807.
[3] . مؤمنون/55.
[4] . مفردات راغب، پيشين، ص 331.
[5] . شهيد ثاني، شرح لمعة، شرح از محمّد كلانتر، بيروت، انتشارات دارالعالم الاسلامي، ج 2، ص 414.
[6] . مفردات راغب، پيشين، ص 331.
[7] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ نوزدهم، 1370، ج 3، ص 37.
[8] . وسائل، پيشين، ج 11، ص 400.
[9] . همان، ج 5، ص 192.
[10] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، ج 75، ص 413. و ر.ك: لمعة دمشقيّه، پيشين، ج 2، ص 415، و رساله امام خميني (ره)، مسأله 2891ـ2793.
[11] . همان دو مدرك.
[12] . رساله امام خميني، مسأله 2786، و لمعة، پيشين، ج 2، ص 414.
[13] . تفسير نمونه، پيشين، ج 3، ص 36.
[14] . رسالة امام خميني (ره)، مسأله 2787.
[15] . همان، مسأله 2788.
[16] . مفردات راغب، همان، ص 385.
[17] . حر عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 11، ص 395، حديث 6، «انّ الاَمْرَ و النهي عن المنكر فريضة عظيمة بها ثقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر».
[18] . مجمعالبيان، پيشين، ج 1، ص 807.
[19] . مجمع البيان، پيشين، ج 1ـ2، ص 807.
[20] . نهجالبلاغه، كلمات قصار، شماره 374.
[21] . مجمع البيان، پيشين، ج 1ـ2، ص 807.
[22] . تفسير نمونه، پيشين، ص 38ـ37.
[23] . طوسي، تهذيب الاحكام، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365 ه ش، ج 6، ص 181.
[24] . همان، ج 6، ص 176.
[25] . وسائل الشيعه، پيشين، ج 11،ص 440.
[26] . همان، ج 11، ص 397.
[27] . نهجالبلاغه، (فيض)، ص 1125.
[28] . قصص/83.
[29] . وسائل الشيعه، پيشين، ج 11، ص 394.
[30] . عاملي، جعفر مرتضي، زندگاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ ، كنگره جهاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ ، ص 137.
[31] . نهجالبلاغه، ترجمة دشتي، خطبة 190، ص 372.
[32] . يوسف/39.
[33] . وسائل الشيعه، پيشين، ج 11، ص 413.
[34] . همان، ج 11، ص 293.
[35] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دالكتب الاسلاميّه، 1362 ه ش، ج 47، ص 350.
[36] . وسائل الشيعه، پيشين، ج 18، ص 574.
[37] . وسائل الشيعه، پيشين، ج 12، ص 419.
[38] . مفردات راغب، پيشين، ص 170.
[39] . همان، ص 24.