مطالب زير برتري و كامل بودن دين اسلام را ثبت مي كند:
1. اسلام دين موافق با نيازمندي هاي فطري انسان:
اسلام به معناي تسليم شدن و گردن نهادن است، اسلام يعني تسليم در مقابل دستورات ديني و الهي. قرآن كريم دين آخرين پيامبرش را از آن جهت، اسلام ناميده است كه برنامه كلي آن تسليم شدن انسان در برابر خداي يگانه است، كه در اثر اين تسليم شدن، جز خداي يگانه را پرستش نكند، البته پيش از پيامبر اسلام(ص) حضرت ابراهيم(ع) از «مسلمان» بودن سخن گفته است.[1]به ديگر تعبير، اسلام داراي دستورات و مقرراتي است كه با طبيعت و سرشت انساني هماهنگي كامل دارد؛ زيرا در آن به همه خواستهها و نيازهاي طبيعي و انساني بشر توجه شده است و هيچ چيز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگرديده است.[2]2. اسلام، دين جاويد:
پيامبران كه از طرف خداوند حامل پيام وحي بودند به تناسب شرايط زمان و مكان با اندك اختلافي كه در احكام عملي و شريعت داشتند، در حقيقت همه از يك برنامه و ايدئولوژي، تبليغ ميكردند. اين مكتب تدريجاً مطابق رشد و استعداد جامعه انساني عرضه ميشد تا بدانجا كه بشريت از نظر شكوفائي استعداد به حدي رسيد كه اين مكتب به صورت كامل و جامع عرضه شد و چون بدين نقطه رسيد، نبوت پايان پذيرفت و كسي كه اين مكتب و ايدئولوژي را به صورت كامل براي بشريت به ارمغان آورد، حضرت رسول اكرم محمد مصطفي(ص) است و كتابي كه در آن مطالب، كامل اين دين و دستورات و مقررات آن بيان گرديده است قرآن كريم است.
با اينكه نبوت و پيامبري، يك جريان الهي است و ايدئولوژي و برنامههايي كه توسط پيامبران ابلاغ ميگردد، يك حقيقت بيشتر نيست، پس دليل تجديد پيامبران تبليغي و تشريعي و ظهور پيامبران پياپي پيش از پيامبر اسلام و خاتمه پذيرفتن اين سلسله پس از پيامبر اكرم چه ميتواند باشد؟
دلايلي كه براي اين حقيقت ميتوان بيان نمود عبارتنداز:
1- بشر قديم چون به آن حدي از رشد فكري و فرهنگي نرسيده بودند كه بتوانند حافظ و نگهبان كتابهاي آسماني خود باشند، لذا معمولاً كتابهاي آسماني مورد تحريف و دستبرد قرار ميگرفت و يا به كلي از بين ميرفت، از اين رو لازم بود كه اين پيام تجديد شود. اما با ظهور پيامبر اكرم و بعثت او، بشر دوران كودكي را پشت سر گذاشته و به حدي از بلوغ رسيده بودند كه قادر بودند از كتاب آسماني خود حفاظت نمايند تا ديگر مورد تحريف و دستبرد قرار نگيرد.
2- انسانهاي پيشين به خاطر عدم بلوغ و رشد فكري و فرهنگي قادر نبودند هدف كلي مسير زندگي خودشان را تعيين كرده و طبق آن حركت كنند، لذا گام به گام و مرحله به مرحله نياز به هادي و راهنماياني داشتند تا آنها را در خط سير زندگي همراهي كنند، ولي مقارن ظهور ختم نبوت اين توانائي ايجاد شده بود، لذا ديگر نيازي به تجديد نبوت نبود.
3- انسانها در گذشته قادر نبودند كه مسائلشان را از كليات استنباط و استخراج نمايند و اما در دوران رسالت پيامبر اكرم اين توانايي ايجاد شده است كه ميتوانند با استفاده از كليات متون ديني، مسائل جزئي را استخراج و استنباط و تفسير و تبيين نمايند، لذا ديگر نياز به تجديد نبوت نيست.[3]3. اسلام دين كامل:
از آنجا كه دين اسلام براي تمام جهات زندگي انسان دستور و برنامه دارد و برنامه و دستورات آن كاملترين دستورات، براي جامعه انساني است و كتاب آن نيز جامعترين كتابي است كه از طرف خداوند براي هدايت و راهنمايي انسانها نازل شده، از اين روي اسلام به عنوان آخرين دين الهي در ميان بشر است. و اين كتاب براي هميشه هادي و راهنماي انسانها خواهد بود. و هرگز مورد تحريف و دستبرد بشريت قرار نميگيرد و هرگز نسخ نخواهد شد. علاوه بر دليل عقلي، آياتي از قرآن كريم از آن خبر داده است از آن جمله آيه شريفه كه ميفرمايد: «و انه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد»[4] و اين كتابي است شكستناپذير كه هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نميآيد.
به مقتضاي اين آيه و آيات ديگر، قرآن، كتاب ثابت و برقرار است كه اعتبار جاويداني آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت ميتوان جامعترين كتاب گفت كه در آن هم به جهات اجتماعي انسان و هم به جهات فردي، هم به امور دنيوي و هم امور اخروي انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنيا و آخرت انسان تأمين ميگردد.[5]يكي از دلايل كاملترين بودن اسلام آن است كه در آن تمام برنامههايي كه در سعادتمندي انسان نقش دارد موجود است، جهت ديگر اينكه خاتميت و كمال دو امر متلازمند؛ يعني ممكن نيست ديني كه خود را خاتم اديان ميداند، ادعاي كمال نداشته باشد، از سوي ديگر ديني كه داعيه كمال نهائي دارد، ميتواند خود را به عنوان دين خاتم معرفي كند. مقصود از كمال در اينجا كمال مطلق است كه هيچ گونه عيب و نقصي در آن وجود ندارد نه كمال نسبي كه با برخي نقصها همراه است و در اين صورت دليلي بر خاتميت آن وجود نخواهد داشت. و البته خاتميت دين را كسي ميتواند ادعا كند كه از عالم خاكي و طبيعت گذر كرده به عالم ملكوت رسيده باشد. پذيرش ادعاي كمال و خاتميت از سوي دين، زماني درست است كه نخست، نبوت و عصمت آن پيامبر خاص توسط اعجاز يا به صورت برهان اثبات گردد.
چنانكه در قرآن كريم، معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) را كتابي براي همه جهانيان «ذكري للعالمين»[6] و «نذير للبشر»[7] معرفي نموده و تصريح ميكند كه قرآن بيان كننده همه آن اموري است كه در سعادت بشر نقش دارند، چه در حوزه عقايد، چه در حوزه اخلاق و چه در حيطه عمل «تبياناً لكل شيء»[8] مي باشد و نيز خود قرآن براي تفهيم تلازم ميان خاتميت و كمال مطلق، گاه از كامل بودن دين اسلام خبر ميدهد و گاه خاتميت آن را اعلام ميدارد. درباره كامل بودن دين اسلام ميفرمايد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا»؛[9] امروز براي شما دين را كامل و نمعت را تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين مورد رضايت الهي براي شما پسنديدم. در مورد خاتميت پيامبر اسلام(ص) ميفرمايد: «ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول للَّه و خاتم النبيين»[10] محمد(ص) پدر هيچ يك از مردان شما نيست و لكن او رسول خدا و خاتم پيامبران است. خاتميت و كمال نهايي دين اسلام مورد اتفاق همه فرقههاي اسلامي است و علاوه بر آيات فوق، روايات بسياري بر آن دلالت دارد و تنها به بيان يك روايت از رسول گرامياسلام اكتفا ميشود كه خطاب به امير المؤمنين(ع) فرموده: انت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه نبي بعدي»[11] اي علي مقام تو در مقايسه با من مانند مقام وزارت هارون براي موسي است، مگر اينكه هارون پيامبر بود و تو پيامبر نيستي، زيرا پس از من پيامبر و دين جديدي نخواهد آمد.
از دلايلي كه براي مساله بيان شد روشن ميشود كه اسلام كاملترين و جامعترين دين است كه براي سعادت انسانها به ارمغان آمده است. بديهي است دينهاي موجود در عالم جز دين اسلام آنچنان از نواقص و تحريف برخوردارند كه نميتوانند داعيه اكمليت و جامعيت، داشته باشند، متون ديني اديان موجود هم دستخوش تحريف شده است كه انديشمندان و محققان، موارد آن را در نوشتههاي خود آوردهاند. و دين ديگري كه از اسلام كاملتر باشد نخواهد آمد، زيرا خداوند، اسلام را دين خاتم و كامل معرفي نموده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- خاتميت شهيد مطهري.
2- رسولي محلاتي، تاريخ تحليلي اسلام.
3- جلال الدين فارسي، انقلاب تكاملي اسلام.
4- جلال الدين فارسي پيامبري و انقلاب.
5- رسالت بزرگ و…، جعفر سبحاني.
پي نوشت ها:
[1] . طباطبائي، محمد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات زيبا، سال 1346، ص1 و مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج2، ص63.
[2] . طباطبائي، محمد حسين، اسلام و انسان معاصر، قم، انتشارات رسالت، ص12.
[3] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج2، ص 183.
[4] . فصلت/42-41.
[5] . الهامي داود، اسلام دين جهاني و جاويداني، مركز انتشارات دار التبليغ، 1352، ص 63.
[6] . انعام/90.
[7] . مدثر/36.
[8] . نحل/89.
[9] . مائده/3.
[10] . احزاب/40.
[11] . بحارالانوار ج5، ص 19 ج1.