بازخوانی شخصیت ابراهیم (ع) در قرآن
مترجم: حسن رضایی
ابراهیم در قرآن:
اشاره به ابراهیم در قرآن به شکلهای متعدد و در بافتهای بسیار متنوعی صورت میگیرد. القاب بسیاری به او منسوب است. ابراهیم «بسیار راستگفتار» (صِدّیق، مریم: 41) و «مهربان و بخشنده» (حَلیم، توبه: 114؛ هود: 75) توصیف شده است. او کسی است که «دین خود را به تمامی ادا کرده است» (الّذی وفّی، نجم: 37). لقب قرآنی او در آیهی 125 نساء به عنوان دوست خداوند مبنای عنوان محترمانهی وی یعنی «خلیل الله» در سنت اسلامی به شمار میرود (شهر حِبرون که معمولاً مزار ابراهیم قلمداد شده در زبان عربی «الخلیل» نامیده میشود، که نام خود را از همین لقب قرآنی گرفته است). ابراهیم «حنیف» نیز خوانده شده، که معمولاً به «استوار» یا «پاکآیین» ترجمه شده و در هشت آیهی قرآن به کار رفته است (بقره: 135؛ آل عمران: 67، 95؛ نساء: 125؛ انعام: 79، 161؛ نحل: 120، 123). این صفت تنها در دو آیهی دیگر قرآن به کار رفته است و در هر دو مورد به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره میکند (یونس: 105؛ روم: 30). در آیهی نخست محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) «حنیف و نه مشرک» خوانده میشود و این عبارت در چند جای دیگر برای ابراهیم هم به کار رفته است. باید چنین پنداشت که انتساب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به این شخصیت محترم به منظور ارتقای منزلت و مرجعیت دینی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میان اعراب آشنا به کتاب مقدس بوده است. توصیف ابراهیم به عنوان «حنیف» که به کرات همراه با عبارت «آیین ابراهیم» (ملّة ابراهیم، بقره: 130، 135؛ آل عمران: 95؛ نساء: 125؛ انعام: 161؛ یوسف: 38؛ نحل: 123؛ حج: 78) ذکر میشود، اینگمان را میان مسلمانان و محققان غربی قوت بخشیده که احتمالاً در عربستان قبل از بعثت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نوعی توحید بومی ابراهیمی وجود داشته است.
بسیاری از اشارات قرآنی به ابراهیم با مفاد کتاب مقدس شباهت دارد. ابراهیم پدر و قوم خویش را ترک میکند و در سرزمین جدیدی با خداوند ملاقات میکند و خانوادهی خویش را تشکیل میدهد (مریم: 48-49؛ انبیاء: 71؛ عنکبوت: 26؛ صافات: 83-101؛ قس. پیدایش، 12: 1-5). او زیارتگاهی مقدس یعنی خانهی خداوند را بنا مینهد (بقره: 125-127؛ قس. پیدایش، 12: 6-8، 13: 18). ابراهیم با متانت از [قدرت] خداوند پرسش میکند و در پاسخ به او گفته میشود که پرندگانی را تکه تکه و مخلوط کند (بقره: 260؛ قس. پیدایش، 15: 1 -10). ابراهیم پیمان الهی با خداوند دارد (بقره: 124-125؛ احزاب: 7؛ قس. پیدایش، 17: 1-14). فرستادگان خداوند به ملاقات ابراهیم میروند و تولد قریب الوقوع پسری را به او و همسرش اعلام میکنند و سپس رهسپار هلاکت قوم لوط میشوند (هود: 69-76؛ حجر: 51-59؛ عنکبوت: 31؛ ذاریات: 24-30؛ قس. پیدایش، 18: 1-20). ابراهیم با خداوند دربارهی سرنوشت قوم لوط مجادله میکند. (هود: 74-76؛ قس. پیدایش، 18: 13-20). او فرزند خویش را به قصد قربانی عرضه میدارد، اما خداوند او را از این وظیفه معاف میکند (صافات: 99-111؛ قس. پیدایش، 18: 1-19). ابراهیم دوست خداوند است (نساء: 126؛ قس. اشعیای نبی، 41: 8؛ کتاب دوم تواریخ ایام، 20: 7).
دو مورد از شباهتهای فوق شکل روایتی محکمی دارند. ملاقات فرستادگان خداوند با ابراهیم در چهار جای قرآن ذکر شده که نشان دهندهی اهمیت این واقعه است. فرستادگان- یا یک میهمان- به نزد ابراهیم میروند و او با کشتن یک گوساله از آنها پذیرایی میکند. اما مطابق آیهی 70 هود، فرستادگان چیزی از غذا نمیخورند و ابراهیم از این غریبهها به وحشت میافتد. در برخی از تفاسیر اولیهی یهود نیز برخلاف نص صریح پیدایش (18: 8)- چنین آمده است که فرستادگان خداوند چیزی نمیخورند، چون فرشتگان نه غذا میخورند و نه هیچ کدام از دیگر اعمال جسمانی آدمی را انجام میدهند. (TB Hagigah 16a; Targum Yerushalmi, Gen 18:18; Genesis Rabba 48:14) ماجرای غذا نخوردن این میهمانان، که در متون یهودی پس از کتاب مقدس بازگو شده است، در روایت قرآنی این ماجرا حفظ شد. اما دلیل این غذا نخوردن در قرآن تکرار نشده است. بنابراین، ابراهیم مذکور در قرآن امتناع ایشان از غذا خوردن را نشانهی دشمنی آنها به حساب میآورد و از جان خویش بیمناک میشود، تا زمانی که فرستادگان به او اطمینان میدهند که قصد ایشان اعلام بشارت تولد یک پسر است (طبری، تفسیر، 70/14-71). همسر ابراهیم، که نامش معلوم نیست، پوزخند میزند (ضَحِکَت، هود: 71) یا سر خود را از روی ناباوری تکان میدهد (ذاریات: 29)، اما از آنجا که ایهام موجودمیان کلمات عبری «سُحُق» (به معنای خنده) و اسحاق در زبان عربی حفظ نشده است، مفسران مسلمان در توجیه رفتار همسر ابراهیم مجموعه تفاسیر دیگری ارائه کردهاند. (Firestone, Journeys, 52-59).
بسیاری از مضمونهای موجود در روایت قرآنی (صافات: 99-111) و تفاسیر اسلامی مربوط به قربانی شدن ابراهیم (ذبیح) در روایات یهودی نیز آمده است (Firestone, Journeys, 105-134)، با این تفاوت که در روایت قرآنی پسر ابراهیم از قبل بر قصد پدرش آگاه بود و عملاً او را به انجام عمل مذکور تشویق کرد. هویت پسر ابراهیم برای مفسران اسلامی اهمیت بسیاری داشته است. نام این پسر در قرآن نیامده و به همین دلیل برخی از مفسران او را مطابق نص کتاب مقدس با اسحاق پسر ابراهیم از بطن ساره یکی دانستهاند؛ هرچند عدهای دیگر خواهان آن بودهاند که او را اسماعیل، جدّ بزرگ اعراب، پسر ابراهیم از هاجر، کنیز ساره، بدانند. مفسران مسلمان اشارهی صریح قرآن به اسحاق در آیهی 112 صافات را طوری تفسیر کردهاند که هم اسماعیل و هم اسحاق میتوانند قربانی مذکور به حساب آیند.
مشهورترین روایت قرآنی از ابراهیم یعنی قصهی بتشکنی او (انعام: 74-84؛ مریم: 41-50؛ انبیاء: 51-73؛ شعراء: 69-86؛ عنکبوت: 16-27؛ صافات: 83-98؛ زخرف: 26-27؛ ممتحنه: 4) در کتاب مقدس نیامده، اما در تفاسیر یهودیان مکرراً به آن اشاره شده است (مثلاً Genesis Rabba 38:13; TB Pesaḥim 118a, Eruvin 53a; PRE 26). در روایات متنوع قرآنی از این ماجرا بر مسائل متفاوتی تأکید میشود که در منابع یهود هم نمونههایی برای آنها میتوان یافت. در آیهی 74 انعام، ابراهیم پدر خویش را با نام آزر میخواند. در آیات 75-79 انعام، ابراهیم یگانگی خداوند را از طریق تفکر منطقی و مشاهدهی تجربی طبیعت درمییابد، که این ماجرا قدمت طولانی دارد (Ginzberg, Legends, v, 210, n. 16). ابراهیم، به رغم دشمنی پدرش با وی (مریم:46)، به درگاه خداوند دعا میکند که گناه بتپرستی پدر بخشوده شود (توبه: 113-114؛ ابراهیم: 41؛ مریم: 47؛ شعراء: 86؛ ممتحنه: 4). این بخش از قصهی ابراهیم احتمالاً برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شدیداً تأثّرانگیز بوده است، زیرا او هم، مطابق روایات، آرزو داشته که همین کار را در حق نیاکان بتپرست خویش انجام دهد (طبری، تفسیر، 40/13 -53). ابراهیم بتهای پدر و هموطنان خود را نابود میکند (انبیاء: 57-58؛ صافات: 93). به همین سبب، ابراهیم را به سوختن در آتش محکوم میکنند، اما خداوند وی را نجات میدهد (انبیاء: 68-69؛ عنکبوت: 24؛ صافات: 97-98). ابراهیم آزمایشهای متعددی را پشت سر میگذارد و سربلند بیرون میآید (بقره: 124؛ صافات: 106؛ و قس. Avot 5:3 که جزئیات آن در مدراش و کتابهای دیگر آمده است).
دستهای از اشارات قرآنی به ابراهیم نمونهای در کتاب مقدس یا روایتهای متأخر یهود ندارد. در این آیات ابراهیم، و اغلب اسماعیل، با ساختن کعبه، مناسک عبادی اعراب و اصطلاح شناسی مفاهیم دین اسلام مرتبط شدهاند. ابراهیم و اسماعیل پایههای خانهی خدا را استوار میسازند و از خداوند استدعا میکنند که آنها و فرزندانشان را تا ابد «قومی تسلیم فرمان خداوند» قرار دهد و به ایشان آداب صحیح دینی (مناسک، بقره: 127-128) را نشان دهد. در جای دیگر، ابراهیم دعا میکند که سرزمین پیرامون کعبه در امان باشد و آن دسته از فرزندان او که در مکه منزل میگزینند همواره نماز بگزارند و ایمن باشند (ابراهیم: 35-37). خداوند ابراهیم را در آن خانه سکنی میدهد یا آن ناحیه را قابل سکونت میسازد و به ابراهیم (یا شاید محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) فرمان میدهد که رسماً حجّ را اعلام کند (حج: 26-27). ابراهیم و اسماعیل مأمور میشوند که کعبه را برای مناسک توحیدی صحیح، طواف و رکوع و سجود نماز، پاک و طاهر گردانند (بقره: 125). مکان مشهور نماز، یعنی مقام ابراهیم (بقره: 125؛ آل عمران: 96-97) در نزدیکی کعبه واقع شده است.
نزد یهودیان، عهد خاص ابراهیم با خداوند او را در جایگاه مؤیّد و بنیانگذار یهودیت قرار داده است. طبیعتاً هنگامی که مسیحیت خود را مرتبط با یهودیت اما مستقل از آن بر کرسی نشاند، مسیحیان شخصیت ابراهیم را به عنوان ابزار مشروعیتبخش دین خود از آنِ خود کردند (رومیان، 4: 9-25، 9: 7-9؛ غلاطیان، 4: 21-31). به همین ترتیب، نقش ابراهیم در قرآن وجه مرتبط اما مسئلهسازتری را شامل میشود، زیرا در قرآن ابراهیم نه یهودی است و نه مسیحی، بلکه حِفنی مسلم (آل عمران: 65-70؛ نک. بقره: 140) به شمار میرود. قرآن، همانند اشارات عهد جدید، تصریح میکند که عهد خداوند با ابراهیم تمام فرزندان او را شامل نمیشود (بقره: 124؛ نساء: 54-55؛ صافات: 113؛ حدید: 26). از آنجا که دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همان دین ابراهیم است (حج: 78)، آن دسته از یهودیان که به انکار محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و دین او برمیخیزند در واقع دین خود را انکار میکنند. همچنین یهودیان، به رغم ارتباط تنگاتنگ ابراهیم با مکه، قداست مکه را انکار میکنند. (آل عمران: 95-98).
شایان ذکر است که اشارات ناسازگار قرآن (1) به فرزندان ابراهیم توجه محققان غربی را به خود جلب کرده است. در بخشهایی از قرآن (حجر: 53؛ صافات: 101؛ ذاریات: 28) فرستادگان خداوند به ابراهیم میگویند که او پدر پسری خواهد شد، اما نام او گفته نمیشود. در تعدادی ازآیات، اسحاق و یعقوب، پسر اسحاق، طوری در کنار هم قرار میگیرند که انگار هر دو پسران ابراهیماند (انعام: 84؛ هود: 71؛ مریم: 49؛ انبیاء: 72؛ عنکبوت: 27). در پارهای از آیات کاملاً متفاوت قرآن طوری از اسماعیل یاد میشود که گویی هیچ نسبتی با ابراهیم نداشته است (انعام: 86؛ مریم: 54-55؛ انبیاء: 85؛ ص: 48). عبارت «ابراهیم، اسحاق و یعقوب» در دو قسمت از قرآن به کار رفته (یوسف: 38؛ ص: 45؛ نک. بقره: 132)، اما در عبارتی دیگر از «ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط» استفاده شده است (بقره: 136و140؛ آل عمران: 84؛ نساء: 163). در قرن نوزدهم، کریستین اسنوک هورخرونیه (Het Mekkaansche Feest) این فرضیه را طرح کرد که عباراتی همچون عبارات فوق نشان دهندهی خلط روابط دقیق میان ابراهیم و فرزندان او است و مدعی شد که آیات مکیاند، که پیش از برقراری تماس منظم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با یهودیان یا مسیحیان نازل شده است و آیاتی که عیناً به تکرار روابط خانوادگی موجود در کتاب مقدس میپردازند، آیاتی مدنی هستند که در دوران اقامت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه و تماس دائمی او با جامعهی یهودیان بومی آن دیار نازل شده است.
چرخهی داستانی ابراهیم:
مجموعه گزارشهای حاصل از حدیث، شرح حال پیامبر، تفاسیر قرآن و تواریخ جهان مطالب اندک قرآن را دربارهی ابراهیم گسترش دادهاند. این منابع تفسیری در کنار یکدیگر چرخهی داستانی کاملی را در سه قسمت مختلف تشکیل میدهند. قسمت نخست داستان در بینالنهرین، زادگاه ابراهیم، قسمت دوم در حوالی اورشلیم و قسمت سوم در مکه و پیرامون آن رخ میدهد. این سه سرزمین نمایانگر سلسله مراتبی از قداستاند و مقدسترین سرزمین و اماکن مقدس آن در آخر ذکر شده است. تمام این مطالب را به درستی تفاسیر کتاب مقدس میتوان دانست، اما برخی از مطالب مذکور، با تکمیل وحی قرآنی با مطالب برگرفته از محیط اهل کتاب، به طور غیرمستقیم، تفسیری از کتاب مقدس و قرآن به شمار میرود (مراد از «اهل کتاب» کل یهودیان و مسیحیان است، چه عقیده و کرداری راست آیین داشته باشند و چه اهل التقاط باشند). با توجه به تنوع فراوان این متون، در این مقال به ذکر گزارشی کلی اکتفا میشود. قسمت نخست با پیشگوییهای منجمان دربارهی تولد عنقریب ابراهیم در بینالنهرین آغاز میشود، که غالباً به شهر کوتا در جنوب عراق اشاره شده است. نمرودِ پادشاه تلاش میکند با به کار بستن دسیسههای بیشمار از تولد دشمن جان خویش جلوگیری کند، اما تمام این دسیسهها به شکست میانجامد. طفولیت و جوانی ابراهیم با آیات الهی و حوادث معجزهآسایی همراه است. وی در همان اوان کودکی به هوش و ذکاوت مادرزاد خودپی میبرد که نه بتها و نه حتی خورشید و ماه هیچ کدام نمیتوانند خدا باشند (انعام: 75-79). اندکی بعد، ابراهیم علیه بتپرستی پدر و قوم خویش به مخالفت برمیخیزد. مجموعهای از اخبار و روایات، روی هم رفته، یک یا چند روایت قرآنی از شکستن بتهای پدر ابراهیم را شکل میدهند. در برخی از روایتهای این داستان، ابراهیم بتهای نمرود پادشاه را نیز نابود میکند. در نتیجه، قرار میشود که او را زنده زنده بسوزانند، اما وی به طرز معجزهآسایی از میان شعلهها جان سالم به در میبرد. منابع غیرقرآنی جزئیات بسیاری به این داستان افزودهاند. مثلاً اینکه خداوند به پشهای امر میکند تا به درون بینی نمرود پرواز کند و از آنجا به درون سر وی راه یابد و به این طریق با شکنجهای دردناک او را هلاک سازد. به علاوه، در برخی از روایات، ساره همسر ابراهیم دختر پادشاه هاران معرفی میشود (که معنای کلمهی عبری «ساراه» به معنای «شاهزاده» را توجیه میکند).
ابراهیم در حین سفر با فرمانروایی مستبد، سلطان یا فرعون روبهرو میشود که دلباختهی زیبایی هوشربای ساره میشود و از ابراهیم دربارهی او جویا میشود. ابراهیم ساره را خواهر خود میخواند و به همین دلیل او را از ابراهیم جدا میکنند. پادشاه در سرای خویش به سوی ساره دست دراز میکند، اما دست یا تمام بدن او به طرز معجزهآسایی بیحرکت میشود و مطابق برخی از روایات، هر بار که او تلاش میکند ساره را لمس کند، این اتفاق تکرار میشود. پادشاه ساره را به ابراهیم باز میگرداند و مطابق برخی از اخبار، هاجر را نیز به جبران مافات به او میبخشد. هاجر بعدها اسماعیل را به دنیا میآورد، اما ارجاعات مختلف به تولد اسماعیل ضد و نقیضاند و به نظر نمیرسد که روایت منسجمی را تشکیل دهند. ابراهیم در شهر سبَاع، حوالی اورشلیم، اقامت میگزیند و در آنجا چاهی حفر میکند و پرستشگاهی بنا مینهد. اهالی شهر در حق او بدرفتاری میکنند، تا آنجا که ابراهیم از آن شهر کوچ میکند و چاه آب شهر بلافاصله خشک میشود. پس از این واقعه، اهالی شهر برای طلب بخشایش به دنبال ابراهیم میروند. ابراهیم هفت بز به آنها میدهد و به آنها میگوید بزها را درون چاه افکنند تا چاه پر آب شود. این روایت، وجه تسمیهای برای ریشهی نام بیر- شِبا (بِئر سَبَع یا چاه هفت [بز]) فراهم میآورد.
پس از این حوادث، پس زمینهی روایت به مکه منتقل میشود. حسادت ساره نسبت به هاجر پس از تولد اسماعیل ابراهیم را وادار میکند که این دو زن را از هم جدا سازد. او شخصاً هاجر و اسماعیل را به مکه میبرد و در آنجا آنان رادر سایهی بوتهی خار رها میکند و به رحمت خداوند میسپارد و آنگاه به سوی خانوادهی خویش در شام/ فلسطین بازمیگردد. هاجر هیچ آبی در مکه نمییابد و نمیتواند شکم طفل خویش را سیر کند و به تدریج نشانههای ضعف در چهرهی پسرک نمایان میشود. هاجر پسر را رها میکند و در طلب آب نومیدانه میان تپههای مجاور صفا و مروه میدود. این عمل هاجر بعدها مبنای «سعی صفا و مروه» در آداب حج شد. هنگامی که تمام امیدها رنگ میبازد، فرشتهای آنان را نجات میدهد، که گاه جبرئیل قلمداد شده است. فرشته زمین را میکَند و از دل زمین چشمهای میجوشد که به چشمهی مشهور زمزم در شهر مکه بدل میشود. ابراهیم از احوالات پسر خویش در مکه غافل نیست و سه مرتبه برای دیدن او به مکه میرود، ما در دو سفر نخست موفق به دیدار اسماعیل نمیشود. ابراهیم در نخستین تلاش برای دیدار پسرش به جای اسماعیل با همسر ناسازگار و ترشروی او روبهرو میشود. ابراهیم پیام رمزگونهای به زن میدهد تا به اسماعیل برساند و در این پیام نارضایتی خود را از این زن اعلام میکند. اسماعیل در کمال وظیفه شناسی زن را طلاق میدهد و دوباره ازدواج میکند. در سفر دوم، ابراهیم همسر اسماعیل را زنی محترم و مهماننواز مییابد و این بار هم از طریق پیام رمزگونهای رضایت خود را از این زن به پسرش اعلام میکند. بنابر بعضی از روایات، ابراهیم در خلال این ملاقات روی صخرهای میایستد که بعدها به مقام ابراهیم مشهور شد و ردّپای وی بر آن نقش میبندد. در سفر سوم، ابراهیم اسماعیل را در خانه مییابد و آنگاه به منظور اطاعت فرمان خداوند به اتفاق یکدیگر کعبه را بنا مینهند. سپس ابراهیم تمام انسانها را به انجام عمل حجّ خانهی خدا فرا میخواند.
در روایت کاملاً متفاوتی از سلسله حوادث مکه به داماد پیامبر و خلیفهی چهارم، علیبن ابی طالب (علیه السلام) (د. 40) منسوب شده است، ابراهیم به اتفاق هاجر و اسماعیل به منظور اطاعت امر خداوند به ساختن کعبه روانهی مکه میشوند. در طول راه، موجودی فوق طبیعی به نام «سکینه» یا ابری جادویی آنها را راهنمایی میکند و به محل دقیق ساخت کعبه میرساند. در برخی از روایات، ابراهیم و اسماعیل شالودههای باستانی کعبه را مییابند که اصلاً برای آدم (علیه السلام) ساخته شده و خداوند به منظور جلوگیری از هتک حرمت کعبه توسط طوفان نوح آن را جابهجا کرده بود. در برخی از اخبار و روایات، که چندان منسجم نیستند و توالی روایتی روشنی ندارند، ابراهیم نخستین حج نمونه را به جای آورد.
روایت قرآن از قربانی کردن پسر ابراهیم شاخ و برگ بسیاری در متون تفسیری یافته است. زمان وقوع این حادثه در عمر ابراهیم و نیز محل دقیق وقوع آن در روایات مختلف متفاوت است. در برخی از روایات شام و در برخی دیگر عربستان را محل وقوع این رویداد دانستهاند، در برخی از روایتهای این داستان ابراهیم و خانوادهاش با شیطان یا اهریمنی روبهرو میشوند که گهگاه به هیأت یک پیرمرد درمیآید. شیطان میکوشد با توسل به منطق و برانگیختن ترحّم پدری آنان را به سرپیچی از فرمان خداوند متقاعد کند. در برخی از روایات چنین نقل شده است که شیطان در محل چندین توقفگاه عبادی حج بر ابراهیم ظاهر میشود و ابراهیم نهایتاً با پرتاب سنگ در نزدیکی سه ستون سنگی (جَمرَة) او را از خود میراند. عمل پرتاب سنگ به این ستونها به عنوان بخشی از مناسک حج تا امروز ادامه داشته است.
پسر ابراهیم- که هویت او موضوع مناقشات فراوان میان مفسران قرآن بوده است- باخبر میشود که قربانی خواهد شد. او در پاسخی تکان دهنده از پدر خویش میخواهد دست و پایش را محکم ببندد تا تقلای چندانی نکند، جامهاش را از تن بگیرد تا آغشته به خون نشود و پیراهن او را به نزد مادرش ببرد تا تسلّی دل او باشد. ابراهیم فرزند خود را میبوسد و خاک از اشکهای آنها خیس میشود. ابراهیم کارد را به گلوی پسر خویش میگذارد، اما درمییابد که نمیتواند سر او را ببُرد، زیرا کارد به طرز معجزهآسایی در دستان او تغییر جهت داده و لبهی کند آن بر گلوی اسماعیل قرار گرفته است. در روایات دیگر آمده است که ناگهان یک صفحهی مسی نفوذناپذیر دور تا دور گردن اسماعیل تشکیل میشود. مطابق برخی از روایات، ابراهیم چندین مرتبه تلاش میکند تا فرمان خداوند را به انجام برساند، اما این معجزات هر بار مانع او میشوند. بالاخره، ابراهیم با قربانی کردن یک قوچ آزادی فرزندخویش را به دست میآورد و عدهای این قوچ را همان قوچی دانستهاند که هابیل برای خداوند قربانی کرد و به همین خاطر در بهشت جاودان شد.
مفسران مسلمان دو قرن اول هجری دربارهی اینکه کدام یک از فرزندان ابراهیم به قربانگاه رفت، اختلاف نظر داشتهاند. آنان از مناظر مختلف به این قضیه نگریسته و در نتیجه به هیچ اجماعی دست نیافتهاند. مسعودی مورخ (د. 245) به اجمال استدلالی جغرافیایی را ذکر میکند که «اگر قربانی مذکور در حجاز رخ داده باشد، اسماعیل قربانی شده است، زیرا اسحاق هرگز به حجاز نرفت. اما اگر قربانی در شام [یعنی اورشلیم] رخ داده باشد، آنگاه اسحاق قربانی شده است، زیرا اسماعیل پس از ترک شام دیگر هیچگاه به آنجا بازنگشت» (مروج، 58/1). با این همه، برخی از مفسران شیعه مدعی شدهاند که ابراهیم در هنگام حج و در مکه اسحاق را قربانی کرد. متفکران مسلمان، همانند همتاهای یهودی و مسیحی خود، بر این باور بودند که رضایت ابراهیم و فرزند او به انجام قربانی رحمت و برکت را بر آنان و فرزندانشان ارزانی داشت. اگر قربانی موردنظر اسحاق بوده باشد، رحمت خداوندی طبیعتاً شامل حال فرزندان او، یعنی یهودیان و مسیحیان، خواهد شد. اما اگر اسماعیل قربانی موردنظر باشد، رحمت خداوند نصیب عربها خواهد شد. کسانی که مدعی قربانی شدن اسماعیلاند، قربانی شدن اسحاق را تحریف یهودیان و مسیحیان میدانند. «[اهل کتاب] این گمان را تقویت کردند، زیرا اسحاق پدر آنها بود و اسماعیل پدر عربها به شمار میرفت» (ابنکثیر، تفسیر، ذیل صافات: 101). مطالعه کمّی متون تفسیری اولیه نشان میدهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجری اسحاق را قربانی موردنظر میدانستند، اما بعدها انتخاب اسماعیل فزونی گرفت و این امر تا امروز پابرجا بوده است. (R. Firestone, son Abraham’s son) نیز نک. انبیاء و نبوت.
پینوشتها:
1- هیچ ناسازگاری در اشارات قرآنی وجود ندارد. این ناسازگاری ناشی از برداشت نادرست نویسنده است.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.