به عبارت دیگر نماز مانند یک دستور دهنده و پیشنهاد دهنده است که درباره خوبى ها دستور مى دهد و درباره زشتى ها هشدار مى دهد. هم چنان که خداوند متعال در آیات بسیارى دستور به عدل و احسان مى دهد:«إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ ینْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[1] ؛ «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد و از فحشا و منکر نهى مى کند».
با این حال چه بسا مردم نافرمانى کنند، از این گونه «نهى» به نهى تشریعى یاد شده است.
برخى دیگر از مفسّران با استناد به داستان جوانى از انصار که با رسول خدا صلى الله علیه و آلهنماز مى خواند و مرتکب فحشا مى شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بالاخره روزى نمازش او را از ارتکاب فواحش بازمى دارد و چیزى نگذشت که او توبه کرد»[2] . آیه شریفه را گویاى نهى تکوینى دانسته اند که به طور ویژه و درونى نمازگزار را از زشتى بازمى دارد. زیرا نمازگزار ناچار است که به خاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یک سرى دستوراتِ دینى را مراعات کند (از جمله غصبى نبودن لباس و مکان نماز، طهارت بدن، عدم شرب خمر و…) که رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى کسى که لباس سفید بپوشد، طبیعى است که روى زمینِ آلوده و کثیف نمى نشیند.[3]
علاّمه طباطبایى در تفسیر این آیه بیان داشته: (از آنجا که) نماز، ایمان به وحدانیت خداى متعال و رسالت پیامبران و جزاى روز قیامت را به نمازگزار القا مى کند، و به او مى گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از غضب و گمراهى دور بدارد.
همچنین، نماز روح و بدن آدمى را متوجّه عظمت کبریایى خدا مى نماید به طورى که، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد مى کند و رو به سوى خانه پروردگارش مى ایستد.
اگر انسان مدّتى بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدودى نیت پاک داشته باشد، به طور طبیعى روحیه پرهیز از فحشا و منکر در او پیدا شود.[4]
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاَتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْینْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاَتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ»[5] ؛ «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازداشته یا نه؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است».
علامه طباطبایى (ره) فرموده اند: پیدایش صفت بازدارندگى از گناه اثر طبیعى نماز هست، و لیکن به نحو اقتضاء، نه به نحو علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلوى اثر آن را گرفت، دیگر اثر نمى کند، و در نتیجه نمازگزار کارى که انتظارش از او نیست انجام مى دهد!! خلاصه یاد خدا و گناه، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا سنگین شد، نمازگزار گناه نمى کند، و هر جا کفه گناه سنگین شد، یاد خدا ضعیف مى شود، و نمازگزار از حقیقت نماز دور مى شود.[6]
پاورقی:
1- نحل 16، آیه 90.
2- سلطان محمد گنابادى، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، ترجمه: رضا خانى ـ حشمت اللّه ریاضى، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، 1372ش، ج11، ص 264.
3- محسن قرائتى، تفسیر نماز، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، 1387ش، سیزدهم، ص 28.
4- تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سیّدمحمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج16، ص 198.
5- بحارالأنوار، ج79، ص 198.
6- تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سیّدمحمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج16، ص 201.
با این حال چه بسا مردم نافرمانى کنند، از این گونه «نهى» به نهى تشریعى یاد شده است.
برخى دیگر از مفسّران با استناد به داستان جوانى از انصار که با رسول خدا صلى الله علیه و آلهنماز مى خواند و مرتکب فحشا مى شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بالاخره روزى نمازش او را از ارتکاب فواحش بازمى دارد و چیزى نگذشت که او توبه کرد»[2] . آیه شریفه را گویاى نهى تکوینى دانسته اند که به طور ویژه و درونى نمازگزار را از زشتى بازمى دارد. زیرا نمازگزار ناچار است که به خاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یک سرى دستوراتِ دینى را مراعات کند (از جمله غصبى نبودن لباس و مکان نماز، طهارت بدن، عدم شرب خمر و…) که رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى کسى که لباس سفید بپوشد، طبیعى است که روى زمینِ آلوده و کثیف نمى نشیند.[3]
علاّمه طباطبایى در تفسیر این آیه بیان داشته: (از آنجا که) نماز، ایمان به وحدانیت خداى متعال و رسالت پیامبران و جزاى روز قیامت را به نمازگزار القا مى کند، و به او مى گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از غضب و گمراهى دور بدارد.
همچنین، نماز روح و بدن آدمى را متوجّه عظمت کبریایى خدا مى نماید به طورى که، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد مى کند و رو به سوى خانه پروردگارش مى ایستد.
اگر انسان مدّتى بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدودى نیت پاک داشته باشد، به طور طبیعى روحیه پرهیز از فحشا و منکر در او پیدا شود.[4]
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاَتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْینْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاَتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ»[5] ؛ «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازداشته یا نه؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است».
علامه طباطبایى (ره) فرموده اند: پیدایش صفت بازدارندگى از گناه اثر طبیعى نماز هست، و لیکن به نحو اقتضاء، نه به نحو علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلوى اثر آن را گرفت، دیگر اثر نمى کند، و در نتیجه نمازگزار کارى که انتظارش از او نیست انجام مى دهد!! خلاصه یاد خدا و گناه، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا سنگین شد، نمازگزار گناه نمى کند، و هر جا کفه گناه سنگین شد، یاد خدا ضعیف مى شود، و نمازگزار از حقیقت نماز دور مى شود.[6]
پاورقی:
1- نحل 16، آیه 90.
2- سلطان محمد گنابادى، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، ترجمه: رضا خانى ـ حشمت اللّه ریاضى، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، 1372ش، ج11، ص 264.
3- محسن قرائتى، تفسیر نماز، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، 1387ش، سیزدهم، ص 28.
4- تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سیّدمحمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج16، ص 198.
5- بحارالأنوار، ج79، ص 198.
6- تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سیّدمحمدباقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج16، ص 201.