بازشناسی تاثیرات مفاهیم هنر قدسی در معماری اسلامی اماکن متبرکه، نمونه موردی بقعه؛ امامزاده سید حمزه تبریز
حسن ستّاری ساربانقلی(2)
چکیده
کلید واژها: مفاهیم قدسی،معماری اسلامی، هنر قدسی، اماکن متبرکه، بقعه سید حمزه تبریز
مقدمه
هنر، ترسیم جمال و زیبایی و گریز از گفتمانی عینی و محسوس است؛ پدیده ای است انسانی که با ترجمانی پویا و معنوی، بستر تجلی، عظمت، زیبایی و جمال خداوندگار را فراهم می آورد. این پدیده امانتی است الهی که به وسیلة وسعت کشف و ادراک هنرمندی متعالی، خلاق و آگاه در قالب کلمات، اصوات، صور و ساختارهای فیزیکی بدیع و خلاق متجلی می شود؛ معماری به مثابه ملموس ترین و محسوس ترین بخش از پدیده والا، از دیرباز، بستر تبلور اندیشه های متعالی انسان، تجلی گاه احساسات ناب بشری و خاستگاه تحقق کمالات آدمیان بوده است. فهم و بررسی و تحلیل هنر قدسی، مبتنی بر درک عمیق و بنیادین از هنر مقدس و هنر سنتی است. هنر مقدس، هنر سنتی و هنر اسلامی به مثابه ریشه و تنه و اندام میوه های درختی تناور می مانند که حقیقت یگانه ای را تحقق بخشیده اند. اصول و مبانی و مبادی هنر قدسی و اسلامی را باید در حقیقت کلمه الله و اسماءالحسنی و معرفت الهی و معارف نبوی جستجو کرد و مصادیق آن را هم در صورت های هنری تحقق یافته در عالم اسلام یافت. هنرهای قدسی، به عنوان مصداقی بارز از تجلی این اندیشه های ماورایی در ساحت نفسانی، به بهترین وجه در لایه های ادراکی معماری و هنر مسلمانان متبلور گشته است. معماری اسلامی نیز به مثابه نمودی آشکار از این بیان و هنر مقدس، در ساحت عناصر و ساختارهای فیزیکی به منصه ظهور رسیده است. ساختارهای فیزیکی معماری اسلامی است که بیش از هر عنصر کالبدی دیگری، آدمی را رهسپار سفر روحانی قربت می سازند. مساجد و بناهای مذهبی و متبرکه، نمودی برجسته و آشکار از هنر در ساحتی متبرک و مقدس است و از دیرباز نیز بسترساز رویدادهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است.
قرآن قلب هنر اسلامی است که ماهیتی برهانی و عرفانی دارد، علاوه بر این، منشأ زیبایی و کمال و جلال و جمال است که انوار متشعشع آن، جهان اسلام را لبریز کرده است. شعائر اسلامی در تمام شئون زندگی مسلمانان حضوری مستقیم و پر فروغ دارد. بدان گونه که از آداب غذا خوردن و لباس پوشیدن تا معماری و شهرسازی و صنایع دستی و کتاب آرایی و به خصوص کتابت قرآن کریم و به عبارتی هر آنچه در فرش زمین و عرش الهی است، همه بر اساس مرکزیت قدسی و مینوی اسلام است. راز و رمز «هنر قدسی» در همان معنویت، خلوص و حقیقت عرفانی درونی آن خلاصه می شود که به شهود و بروز رسیده است. این هنر، زاییدۀ ذوق و شعف انسان برای لقا و نزدیکی به حق تعالی است؛ هنری که در نتیجه قداست، پاکیزگی، تعالی و عروج ناشی از فرآیند طی طریق به سوی عالم کبیر و جهان معنا، نمود یافته است.
چگونگی به وجود آمدن این هنر در آیۀ «هو الله الخالق البارئ المصور له اسماء الحسنی» ( حشر/24)به زیبایی، تصویر و به این گونه بیان شده است که « بالاترین مرتبه «هو» است. پس از آن در مرحلۀ عقلانیت، «الله» است؛ سپس خالق، همه پدیده ها را از نیستی به هستی می آورد و صفاتی را در عالم ماده خلق می کند. آنچه خلق می شود (بارئ ) مخلوق متکثر با صورت ها و رنگ ها و شکل های متفاوت است. این هنرمند نهایتاً (مصور) صورت آفرین است و معیار قضاوت زیباشناسی( له اسماء الحسنی) مشخصی دارد که با این صفات تجلی پیدا کرده است؛ پس هنر باید در مسیری مانند مسیر فوق، انسان را از صورت های مختلف به سمت ابداع و خلاقیتی ببرد که مبتنی بر تمام صفات حسن باشد» (نقره کار، 1387: 101) و او را به سوی مرکز و وحدتی (هو) ببرد که مبدأ تجلی گاه عالم روحانی در قالب، صور و ساحتی نفسانی و مادی متجلی می گردد و همواره در تلاش است با برقراری گفتمانی متعالی و قرائتی عرفانی و ذاتی مقدس، وحدت و یگانگی حقیقتی متعالی را عرصه نماید، حضور رمزوار ایمان را آشکار سازد، عالم مادی را به گونه ای سامان بخشد که دغدغۀ ذاتی و فطری آدمیان را که دستیابی به شهود و وصال ساحت مقدس حق تعالی است، التیام بخشد و بستر عروج عارفانۀ آدمی را از بستر مادیات فراهم آورد.
«دربارۀ رابطه هنر قدسی و معماری باید گفت: معماری مفهومی است که مصالح، قوام و دوام خویش را از ماده و شکل و فرم و زیبایی اش را از روح و ذوق و شهود آدمی می گیرد» (بلخاری قهی، 1374، 13). «هنر قدسی، مکاشفه ای است از صور گوناگون هستی تا حقیقت این صور را در قالب معماری به تجسم و نمایش بگذارد و در روند این مکاشفه، حیات فردی و جمعی انسانی را برتر آورد تا آن حد که به غربت انسان پایان بخشد و قرب به آن یگانۀ برتر را میسر سازد» (رهنورد، 1378: 40).
بیان مسئله
هنر اسلامی، هنر مقدس، هنر قدسی، هنر دینی، هنر سنتی و هنر مذهبی، هنر معنوی و هنر متعالی مجموعه واژگانی اند که به ماهیت و تحقق نوعی کیفیت الهی در عالم هنر، دلالت می کند. هر اثر هنری، صورتی تحقق یافته از جنبه ای نامکشوف از حقیقت و ذات هنر است که به واسطه هنرمند، در اثر هنری ظاهر شده است. بحث و بررسی در مورد هنر اسلامی و قدسی، بدون شناخت سنت و امر مقدس و پرستش از ذات و ماهیت هنر دینی میسر نیست. هر گونه تحقیق و پژوهش در هنر های دینی و اسلامی و سنن هنری و هنرهای سنتی، وامدار سنت گرایانی است که در این زمینه آغاز و راهگشا بوده اند. در زمینه معماری نیز این امر با تحقیق و بررسی آثار گذشتگان هرچه بهتر خود را نسان میدهد. که با افزایش هرچه بیشتر انجام پژوهشها در این زمینه، علاوه بر حفظ آثار و تفکرات گذشتگان و دین مقدس اسلام، گامهای آینده هرچه آگاهانه و قویتر برداشته می شود.
اهداف
1- آشنایی با هنر قدسی و مفاهیم آن.
2- بررسی و مطالعه معماری اسلامی و ارتباط آن با هنر قدسی.
3- بازشناسی و تحلیل مفاهیم قدسی به کار رفته در بقعه امامزاده سید حمزه تبریز.
روش تحقیق
این تحقیق به بررسی نمود مفاهیم هنر قدسی در معماری اسلامی بقعه امامزاده سید حمزه تبریز می پردازد. در از آن جای که موضوع پژوهش توصیف عینی یک موقعیت یا موضوع است (تحقیق توصیفی) و نیز تحلیل آن بر اساس مفاهیم به کار رفته (تحقیق تحلیلی) و به صورت موردی در مورد بقعه امامزاده سید حمزه تبریز می باشد. (تحقیق موردی) لذا روش تحقیق ترکیب و تلفیقی از روش های توصیفی،تحلیلی و موردی است.
هنر قدسی
می دانیم بازشناسی عوالم قدسی از طریق آثار هنری نیز صورت می پذیرد. صور هنری در هنرهای اسلامی، حافظ و نگهدارنده امت اسلام است. هنرهای مقدس و اسلامی بیانی ویژه و کارکردگرایانه دارند. زبان اثر هنری، ماهیت زبان روزمره و کاربردی را متحول و مبدل به زبانی هنری با محتوایی معنوی می کند. قرآن کریم، اعجازی است که در قالب زبان تحقق یافته است و علاوه بر جنبه های که کارکرد زبان به معنی عام کلمه است، فصاحت بیان و به عبارتی، کمال زیبایی را در زبان محقق کرده است. زبان هنری قرآن، زبانی است که عوالم قدسی را مفتوح می کند. این افتتاح، در کلام مقدس رخ می دهد و چنین رخدادی به مثابه تحقق اثر هنری و خاصیت زبان قدسی قرآن است که به سایر حوزه های بیان در هنر اسلامی مانند قرائت و خوشنویسی قرآن کریم و معماری مقدس (کعبه و مسجد) تسّری پیدا کرده است.
هنرهای قدسی اسلام در صور کلامی ( آوایی و نوشتاری) و صورت های تجسمی همچون معماری، با نیروی قدسی بیان، مخاطب را از قلمرو روزمرگی به قلمرو قدسی، دلالت می کند و او را در وادی ای مستقر می کند که مستقر می کند هنرهای اسلامی با افتتاح عوالم قدسی، مخاطب را به سکنی گزیدن در ملکوتی دعوت می کند که انوار جمال الهی روشنی بخش آن است، دعوت می کند.
«حقیقت در هنر اسلامی تجلی، بخشیدن به هنر قدسی است. حقیقت، خود امری قدسی است که در هنر اسلامی به معنای اخص کلمه و در هنر به معنای وسیع کلمه، به صورت مستمر، متحقق می شود و به عبارتی، جلوه هایی از صور ناپیدای خویش را پیدا می کند. به کارگیری ماهرانه از مواد و ابزار مناسب برای رسیدن به هدف به نیکوترین وجه، «تخنه» (فن) نامیده می شود. اگر هدف، ایجاد زیبایی، فارغ از هرگونه جنبه های منفعتی باشد، هنر همان شیوه به کارگیری ماهرانه مواد و ابزار مناسب برای تحقق زیبایی است. این تحقّق در شئ موجودیت پیدا می کند. هدف یا غایت هنرمند ایجاد اشیائ زیبا بدون هر گونه صورت بندی مفهومی یا نظام دلالتی است مواد، وسیله ای برای ایجاد شئ زیباست. خود یا امرا شئ زیبا، غایت و هدف هنرمند است» (مارتین(3)، 1374، 250).
هویت معنوی
«هویت در معنای کلی، دو جنبۀ کالبدی یا ظاهری و باطنی دارد و این دو جنبه را تنها از نظر ذهنی می توان از هم جدا کرد. جنبه کالبدی بیشتر جنبۀ حیوانی انسان و ویژگی های کمی و کیفی آن را در برمی گیرد اما هویت انسانی چیزی فراتر از کالبد و ظاهر هم دارد که در آغاز بالقوه است و به تدریج بخش اصلی هویت را در بر می گیرد؛ در عین حال شکی نیست که شکل نهایی هویت در رفتار انسانی، زاییده و برگرفته از تلفیق این دو جنبه است» (نقره کار، 1387: 4). « آنچه نبی از روح القدس دریابد، معقول محض باشد و آنچه می گوید محسوس باشد که به زینت وهم و خیال آراسته است؛ چنان که فرمود: « نحن معاشر الانبیا امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم».
ابن سینا می گوید:« معقول مجرد را به عقل مجرد دریافتنی نه گفتنی؛ پس شرط انبیا این است که هرگونه معقولی که دریافت کنند، آن را اندر محسوس تعبیه کنند و اندر قول آرند تا امت متابعت آن محسوس کنند و بر وعده ها و امیدها بیفزایند و گمان های نیکو زیادت کنند تا شروط آن به کمال رسد و قاعده و ناموس شرع و اساس عبودیت، منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبی است، پنهان نماند و چون به عاقل رسد، به عقل خود ادراک کند که گفته های نبی (ص) همه رمز باشد که آکنده از معقول است. البته شخص غافل به ظاهر کلام نگرد و دل به محسوسات خوش کند و اندر جوال خیال شود و از آستانه وهم در نگذرد» (ابراهیمی دینانی، 1379، به نقل از ابن سینا، 1379:20-19)
«هویت معنوی، چیزی جز تجلی این باور ماورایی که ماهیت رفتاری و بینشی افراد را شکل و فرمی خدایی می دهد، نیست. باوری که تنها در سایۀ ایمان به غیب و غنای روحی افراد حاصل می شود که بر این باورند: زیستن، مردن و تمامی اعمالشان از آن یگانه آفریدگاری است که بازگشت همه به سوی اوست. آنان به این نکته دارند وقوف که آدمی چنان مقام و منزلتی دارد که « بر خلاف طبیعت، استعداد این را دارد که صفات برجسته خداوند را در وجود خود بکارد، پرورش دهد، تکامل پیدا کند و با خوی خدا خوی بگیرد»( شریعتی، 1385: 20). «درباره رابطه انسان و هویت معنوی، باید توجه داشت که « انسان، آهنگی است که خدا سروده است» (شریعتی، 1385: 16).
بارزترین تجلی گاه معنویات و هویت متعالی انسان را می توان در لایه های پنهانی هنر قدسی جستجو کرد؛ هنری که در آن، دل، جان، بینش، عقیده و ایمان انسان، همراه با اعضا و جوارح او، در فرآیند کشف حقیقت و بروز خلاقیت، در تکاپو و جنب و جوش قرار دارد.
با توجه به رابطه تنگاتنگ هنر قدسی و هویت معنوی و انسان و مفاهیم آنها با یکدیگر میتوان نمودار زیر را ترسیم نمود:
نمودار -1 (منبع: نگارنده)
معماری قدسی
معماری قدسی، به مثابه ملموس ترین و محسوس ترین بخش از هنر قدسی، تصویر و بازتابی آشکار از نم و وحدانیت حاکم در جهان هستی است. «معماری دارای چیزی بیش از ساختار مادی و حتی بیش از یک شکل زیباشناختی چشمگیر می باشد» ( پوپ(4)، 1373: 74). و معماری مقدس، خلق بستری متعالی است که در آن «وحدانیت»، مرکز و اساس به وجود آمدن همه چیز است و آدمی وقار فطری و کمال باطنی اش را در آن باز می یابد؛ وحدانیتی که با تکثرات و تنوعات عناصر شکل می گیرد و به واقع، زادۀ بستر کثرت است. « در معماری قدسی، انسان و تمامی عناصر حاضر در طبیعت بازتابی آشکار از ذات احادیثی مقدس هستند و زیبایی این هنر به واسطۀ بستگی به همین جمال و کمال مطلق و برقراری پیوندی منطقی میان آسمان و زمین متجلی گشته است. از آنجا که بودن انسان در این جهان، برای بودن جاودان در جهانی دیگر، و هدف از زیستن انسان در این جهان، دست یافتن به بهشتی موعود در جهانی دیگر است، انسان سنتی در اشتیاق بازگشت به بهشت موعود، معماری ای می آفریند که بیش از آنکه محل سکنی گزیدن باشد، محل شدن و گذران است» (حجت ، 1384، به نقل از: صدرالمتألهین، 1384: 58). « از منظر جهان بینی قدسی، در هر چیزی معنایی نهان و مستتر است و مکمل هر صورت خارجی، واقعیتی است کع ذات نهانی و درونی را شکل می دهد و جنبه ای کیفی است» ( اردلان و بختیار، 1380: 5).
معماری اسلامی، همواره تجلیگاه اعتقادات و اندیشه های مسلمانان بوده است. معماران مسلمان همواره کوشیده اند با برقراری ارتباطی نزدیک و مأنوس با طبیعت پیرامونی، برای کشف راز و رمزهای نهانی خلقت، گام بردارند. اینان همزمان با برقراری این ارتباط، با بهره گیری از بیانی نمادین و استعاری، در قالب صور فیزیکی و فضایی کیفی، به خلق آثاری رازگونه و در عین حال قابل ذکر همت می گمارند تا از این رهگذر، احدیت و وحدانیت ذاتی مقدس را به تصویر بکشانند و آدمی را شایستۀ حضور در وادی او گردانند.
عناصر معماری اسلامی
1- « استفاده دائم از نقوش اسلیمی، طرح های هندسی، و خوشنویسی به عنوان نشانی از حضور دائمی کلام خدا در همه جا.
2- نگرش انتزاعی یا مجرد به معنای گشودن دریچه ای بر جهان معقول.
3- نقش پردازی و تکرار طرح هایی که به یک معنا انسان را به مشاهده یا بازیافت نامتناهی در اشکال متناهی رهنمون می شود» (الهی قمشه ای، 1379: 150-149)
برترین تجلی معماری قدسی در وادی مسلمانان، در ساختار فیزیکی و معنایی اماکن متبرکه و مذهبی ظاهر شده است که خود، نمودی آشکار از توازن، تعادل، نظم و تجسم وحدانیت خداوند بوده است؛ به واقع، این بناها، سراپردۀ جلوه های روحانی، بستر تکامل و تعالی روح و فضایی زیبا، آشنا و گرم خوست؛ فضایی که با تجسم خلوص، عدالت و تقوای ذات یگانه و اقدس الهی (وحدت) در لایه های مستتر معرفتی اش شوق و شعف مذهبی و دینی آدمیان را برمی انگیزد، با بیانی تجریدی و تجسمی و نمادین، عظمت و زیبایی دوست را بر تاروپود وجودشان می نگارد و آنان را بر تفکر و تأمل در راز و رمزهای هستی وا می دارد؛ در واقع این اماکن است که روح بی قرار آدمیان را از قیود عالم محسوسات می رهاند و به سوی نوری مطلق سوق می دهد. و با تأکید بر هدف متعالی مذاهب توحیدی مبنی بر خداگونه شدن (قرب الی الله) در سایۀ خداشناسی و سیر انفس، همواره کوشیده است با بر قراری پیوندی میان زمین (بستر خود آگاهی) و آسمان (زمینه ساز حرکت در ملکوت) گذار، از خود و رسیدن به خدا را فراهم می سازد؛ خدایی که هرکه در بارگاهش لیاقت حضور یابد، از دام جهان رهایی می یابد.
بقعه امامزاده سید حمزه تبریز
« امامزاده سید حمزه (ع) در شمال شهر تبریز در محلۀ قدیمی سرخاب و در جنوب شرقی تقاطع خیابان ثقه الاسلام و خیابان عارف واقع شده است» (کارنگ، 1341: 74). «محلۀ سرخاب از شمال به کوه های عین علی و از مغرب به محلۀ شتربان و از جنوب به مهران رود و قسمتی از محلۀ ششگلان و از مشرق به محلات ششگلان و سیلاب محدود است» (مشیری، 1323: 61).
در شرح احوال سید حمزه (ع) نوشته اند: « وی از سادات صحیح النسب است و به شانزده واسطه به حضرت امام موسی کاظم (ع) می رسد، مولدش از خواف خراسان است.و وفاتش در سنۀ اربع و عشر و سبع مائه [714هـ] می باشد» (مزارات حشری، ذیل ماده سید حمزه، چاپ سنگی و بدون شماره و صفحه).
مشخصات معماری بقعه امامزاده سید حمزه
« آنچه امروز از بقعه سید حمزه پابرجاست، صحن وسیعی است که جنوب آن بقعه قرار گرفته است. در سمت مشرق و شمال آن، حجرات و مدرسه هایی است که از ده ها سال قبل متروک و مبدل به امانتگاه اموات شده است. در تعمیرات سال های 1334-1332 هـ .ش که در آن از محل اوقاف کمک هایی به بقعه شد، دوباره این حجرات به اقامتگاه طلاب علوم دینی مبدل شد» (کارنگ، 1341: 75).
« ساختمان بقعه که در جنوب صحن واقع شده، عبارت است از یک کفش کن کوچک که داخل دهلیزی مربع شکل که تقریباً چهار ذرع طول و عرض دارد واقع شده است. مجموعه سید حمزه عبارت است از مقبره و مدرسه م مسجدی که از سمت شمال دری دارد که از آنجا به مقبره وارد می شوند» (مینورسکی(5)، 1337: 229). گنبد: بقعۀ سید حمزه (ع) که «آیینه کاری شده و به گرد آن کتیبه هایی مشتمل بر تاریخ بقعه نصب شده است. اصل بقعه مقبرۀ کوچکی است که تقریباً چهار ذرع درازا و سه ذرع پهنا دارد و درازای بقعه از مغرب به مشرق است. حجره ای در سمت شمال غربی بقعه دارد که بین مقبره و آن حجره، دیواری فاصله است. چند سال قبل آن دیوار را برداشتند و حجره در حال حاضر جزو قسمتی از اصل مقبره شده است. در شمال مقبره هم اتاق کوچکی است مشرف بر صحن امامزاده که از آن جا نیز دری است که به مقبره وارد می شوند» (مینورسکی ، 1337: 229).
« سر در صحن مدرسه از چهار قطعه مرمر بزرگ ساخته شده است. دو قطعه پایه و دو قطعه سنگ سه گوش نیز اصل طاق بقعه را تشکیل می دهد. پایه ها مرمرهای ساده ای هستند که بعدها در جای پایه های منقش اصلی گذاشته شده است. روی سنگ های مرمر پیشانی تاق اصلی از دو سو به طرز متقابل، با خط ثلث عالی آیۀ شریفۀ«ادخلوا بسلام آمنین » نوشته شده است. در زیر هر یک از آنها میان یک ترنج، عبارت« یا مفتح الابواب » به طور برجسته کنده کاری شده است. در نوک ترنج ها یک ختایی کوچک وجود دارد و در اطراف آنها اسلیمی های اژدری شکل متعددی نقر شده است. در کرانه-های طاق، در جانب شرقی بقعه، مصراع «به امر شاه جهان، آصف بلند اقبال» و در جانب غربی بقعه « مقام دانش و آمرزش است نام خدا» به خط نستعلیق حک شده، با یک رشته اسلیمی زیبا تزئین یافته است» (کارنگ، 1341: 77-75)
جدول1- ویژگی های معماری بقعه امامزاده سید حمزه تبریز(منبع: نگارنده)
بخشی از تصاویر |
انگاره های کلی |
اصول مشترک طراحی در نمونه موردی |
ویژگی های شاخص طراحی |
|
وحدت و یگانگی |
تعادل و عدالت |
دعوت کنندگی، |
|
هم آوایی با طبیعت
|
پویایی و حرکت |
جدول-2شناسایی مفاهیم هنر قدسی در بقعه سید حمزه تبریز( منبع نگارنده)
تصاویری از محل |
مفاهیم قدسی در معماری بنا |
عناصر نمادین |
|
صحن، تجسم گسست انسان از عالم فانی و گام نهادن در جریانی مقدس و متبرک است. فضایی است مرکزی که تمامی عناصر درونی اش(آب، حوض و رواق ها) برای خلق فضایی ماورایی گام برمی دارند. فضایی که آدمی در آن حضور می یابد تا همزبانی در این وادی بیگانه بیابد و شبستان، تجلی سکوت و آرامش خیال انگیز معنویت نهادی این جهانی و بستری است که عاشق سر بر خاک سجدۀ معبود می نهد. |
صحن و شبستان |
|
گنبد نماد آسمان و مقصد عروج انسان است؛ پوسته ای است محدب که با نگاه نرم و ملایم درونی اش، با انسان مخلص و با ایمان هم نوا گشته، بستر سلوک روحانی و عرفانی او را فراهم آورده است. این حرکت و سلوک معنوی را حضور قامت های آسمانی (منارهها) که دست به سوی آسمان می گشایند، تکمیل مینماید. منارههایی که در بیکران لاجوردی، تجسم آیینی رمزوار و نیایشگر حضور یگانگی خداوندگاری است که آدمی را به وصالش فرا میخواند. به راستی این چیزی جز روایت کلام الهی در سوره مبارکه بقره آیه 115 ( فأینَما تُوَلّوا فٍَثَمَّ وَجهُ الله) در ساختاری فیزیکی نمی تواند باشد. |
گنبد و مناره |
نتیجه
خمیرمایه هنر و معماری اسلامی ناشی از امر قدسی است که از طریق هنر قدسی در ادیان الهی تحت عناوین هنر دینی، هنر معنوی و هنر الهی متجلی شده است. معماری اسلامی به مجموعه آثاری دلالت میکند که امر مقدس مبدأ و غایت و محتوای آنهاست. بسیاری از اماکن مذهبی و بقعههای متبرکهای که امروزه بازسازی و یا طراحی میشوند با ای که باید مکانی باشند که به حفظ ارزشهای اسلامی بپردازند به اماکنی بیهویت و فرسوده مبدل گشتهاند این امر، ناشی از عدم طراحی و معماری صحیح و ناآگاهی از مفاهیم قدسی به کار رفته در بناهای تاریخی است حال آنکه این اماکن باید بسترهایی پویا در جهت حفظ ارزشهای معنوی و دینی باشند و جامعه مدرن حاضر را برای صحیح شکل دهند دقت آنچه گذشتگان برای آیندگان به ارث گذاشته اند، ظواهر و عناصر فیزیکی چون گنبد، مناره و… نیست بلکه اندیشههای والا و معنوی و قدسی است که میان آنها نهفته است. معماران و طراحان امروزی با کمی اندیشه و نگرش باطنی به آثار گذشتگان میتوانند به نتایجی مهمی دست یابند، و با به کارگیری آن مفاهیم قدسی در آثار جدید به ساخت بناهایی ارزشمند با فضایی روحانی و مقدس برای ایجاد مکانی مناسب برای نسل جدید و حتی آیندگان دست یابند.
پینوشتها:
1- پژوهشگر معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز-ایران
2- عضو هیئت علمی و استادیار، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز-ایران
3- Alfred Martin
4-poop
5-Minorsky
منابع و مآخذ
– قرآن کریم
– الهی قمشه ای، محی الدین.(1379). حکمت الهی (عام و خاص)، تصحیح هرمز بوشهری پور، تهران: روزنه.
– آلفرد مارتین، جیمز.(1374). زیبایی شناسی فلسفی، ترجمه مهرانگیز اوحدی، تهران: طرح نو.
– اردلان، نادر و لاله بختیار.(1374).حس وحدت، ترجمه حمید شاهرخ، اصفهان: خاک
– بلخاری قهی، حسن.(1374).اصطلاحات وتشبیهات معماری در قرآن کریم، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
– پوپ، .(1373).معماری ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران: فرهنگیان.
– حجت، عیسی. (1384). هویت انسان ساز و انسان هویت پرداز: تاملی در رابطه هویت و معماری، نشریه هنرهای زیبا، ش24: 62-55.
– رهنورد، زهرا.(1378). حکمت هنر اسلامی، تهران: انتشارات سمت.
– شریعتی، علی.(1359). تاریخ و شناخت ادیان، تهران:دفتر تدوین مجموعه آثار دکتر علی شریعتی.
– نقره کار، عبدالحمید.(1378). معماری مسجد از مفهوم تا کالبد، مجموعه مقالات همایش معماری، مسجد، گذشته، حال آینده، اصفهان، دانشگاه هنر اصفهان، 1378: 239-221.
– ابراهیمی دیانی.(1379). غلامحسین، ماجرای فکری فلسفی در جهان اسلام، تهران: طرح نو .
– کارنگ، عبدالعلی.(1341). آثار باستانی و ابنیه تاریخی آذربایجان، تهران: شورای مرکزی جشن ها .
– کارنگ، عبدالعلی.(1351). آثار باستانی و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران: شورای مرکزی جشن ها.
– مینورسکی.(1337). تاریخ تبریز، ترجمه عبدالعلی کارنگ، تبریز: کتابفروشی تهران.
– نادر میرز.ا(1360). شرح و تعلیقات از محمد مشیری، تاریخ و جغرافی دارالسلطه تبریز، تهران:اقبال، تهران
/ج