عصراسلام: در آن جلسه به ایشان گفتم ۴ کنسرسیوم ایتالیایی، سوئیسی، آلمانی و روسی برای ساخت سیلوها با کشور قرارداد داشتند که جز شرکت روسی، همه شرکتها از ایران خارج شدند. از ایشان خواستم تا برای ساخت این سیلوها از ما حمایت کنند که آقای هاشمی گفتند در برنامه توسعه، بندی وجود دارد که ساخت سیلوها میتواند توسط جهاد سازندگی انجام شود. با راهنمایی ایشان قرار شد ما با جهاد سازندگی قرارداد ساخت سیلوها را منعقد کنیم.
برخورد آقای هاشمی در آن جلسه جالب بود چون ایشان واقعا گوش میکرد و خودش را «قطب» نمیدانست. گفت به کارکنان ایرانی شرکتهای خارجی دو ماه حقوق بدهید تا بمانند. به آقای فرمانفرمائیان مشاور مهندسی این سیلوها هم بگویید نقشهها را در اختیار شما قرار دهد و اگر نداد از طریق دادستانی اقدام کنید. بلافاصله با آقای لاجوردی تماس گرفتند و از ایشان خواستند تا برای من حکم نماینده دادستانی را صادر کند که بر اساس همین حکم، توانستیم اسناد را از دفتر آقای فرمانفرمائیان دریافت کنیم.
نتیجه این حمایت بینظیر آقای هاشمی، ساخت سیلوی ۲۰۰ هزار تنی در خوزستان شد در حالیکه بالاترین حجم سیلوسازی پیش از انقلاب سیلوی ۳۰ هزار تنی بود. حمایت ایشان از سیلوسازی موجب شد تا همان تیمی که سیلوی ۲۰۰ هزار تنی ساخت٬ برج میلاد را در تهران بسازد. همچنین شرکت جهاد سیلوسازی ایجاد شد که توانست سیلوهای متعددی را در ایران و سایر کشورهای همجوار طراحی و به بهرهبرداری برساند.
پیش از پیروزی انقلاب ۹۰ درصد گندم کشور از آمریکا وارد میشد و که بدلیل توقف صادرات گندم از سوی این کشور سیلوها در وضعیت بدی قرار داشتند؛ تیمی تعیین شد با حضور بنده٬ آقای نقرهکار شیرازی و … که آقای هاشمی گفتند بروید لندن گندم بیاورید. با اختیاری که ایشان داد محمولههای خوبی از لندن تهیه کردیم.
دو ماه طول میکشید تا گندمها برسند و در سیلوها گندم نداشتیم٬ محدودیت بوجود آمده باید مدیریت میشد که بدین منظور طرحی را ارائه کردم٬ ایشان بیست دقیقه به من وقت دادند تا نظرم را درباره مدیریت روانی بشنوند. در آن جلسه به ایشان گفتم که به من اختیار بدهید تا بازی روانی و با حکم دادستانی اعلام کنم همه شرکتهای آردسازی ملی شدهاند که با موافقت ایشان طی ۲۴ ساعت این حکم صادر شد. من هم همه مدیران آردسازی را جمع کردم و گفتم حکم ملی کردن شما اینجاست و اگر تا دو ماه بازار را مدیریت نکنید این حکم اجرا میشود. آنها را با خود همکار کردیم و گندم آنها را بار میزدیم و در سیلوها خالی می کردیم و دوباره از سیلو به انبارهای آنها منتقل میکردیم تا نشان دهیم وفور گندم وجود دارد.
بحث دوم ما این بود که بدلیل قطع سهمیه شیرینی پزیها، کارخانههای ماکارونی و …٬ برخی نانواییها بخشی از سهمیه خود را در بازار سیاه میفروختند. در تقاضایی از آقای هاشمی تقاضا کردم اجازه بدهند سهمیههای تهران را دو برابر کنیم و به ۴ هزار تن افزایش دهیم و چون برای انبار کردن جا ندارند سهمیه خود را پس میدهند. موارد دیگر را هم خدمت ایشان عرض کردم که آقای هاشمی گفتند ظرف ۲۴ ساعت دیگر به شما اطلاع میدهم که در نهایت ظرف همین مدت موافقت خود را اعلام کردند و چند هفته بعد توانستیم این مشکل را هم پشت سر بگذاریم.
همزمان بار گندمها در بندر امام دریافت شد ولی چون سیلوی اهواز بمباران میشد برنامهریزی کردیم گندمها به خرم آباد منتقل شود. آقای غرضی استاندار وقت خوزستان گفت اجازه نمیدهد گندم به بیرون از خوزستان منتقل شود؛ این مشکل را شبانه با آقای هاشمی در میان گذاشتیم که ایشان با دستوری که به آقای غرضی دادند کار را تمام کردند و قرار شد گندمها به خرمآباد برود.
مشکل بعدی ما٬ حمل و نقل گندم بود لذا از سردار کاظمی رئیس ترابری سپاه خواستند تا کامیونهای سپاه را در اختیار ما قرار دهد که خوشبختانه با همکاری صمیمانه شهید کاظمی این ماموریت به خوبی انجام شد و دو ماه پر استرس را به پایان رساندیم. واقعا آقای هاشمی نقش ویژهای را در پشت سر گذاشتن بحران گندم در اوایل انقلاب ایفا کردند و با جرات میگویم اگر پشتیبانی آقای هاشمی نبود با مشکل بزرگی روبه رو بودیم. وضعیت طوری بود که حکم ریاست سازمان غله مستقیما یکبار توسط شهید رجایی و با حکم نخست وزیری صادر میشد و نه وزیر بازرگانی. بار دوم با هم این حکم با نظر شخصی و تفویض امام خمینی (ره) صادر شد ولی نقش اصلی در برطرف کردن موانع آن روزها٬ مرهون پشتیبانی موثر شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی بود.
محمدجواد عاصمیپور، رئیس وقت سازمان غله کشور
کارخونه