بدگماني، عوامل و پي آمدها
سفارش قرآن و اهل بيت عليهم السلام به پرهيز از بدگماني
بدگماني، عوامل و پي آمدها
مفهوم شناسي بدگماني
بدگماني، نوعي بيماري فکري و اخلاقي است که به شکل منفي در فرد، کسي يا چيزي ايجاد مي شود. فرد بدگمان و بدبين کسي است که برداشتهاي ذهني خود را از ديگران بر وجه زشت و نادرست حمل مي کند، در حالي که حمل بر وجه شايسته نيز وجود دارد.(1)
سفارش قرآن و اهل بيت عليهم السلام به پرهيز از بدگماني
بدگماني، از بدبيني و افکار منفي فرد سرچشمه مي گيرد و پي آمدهاي ويرانگري بر جاي مي گذارد، از اين رهگذر، در قرآن کريم و روايت هاي اهل بيت عليهم السلام آشکارا مسلمانان از بدگماني برحذر داشته شده اند، چنان که خداوند در قرآن کريم مي فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا کثيرا من الظن ان بعض الظن اثم.(حجرات: 12)
اي اهل ايمان، از بسياري از گمان ها دوري کنيد که برخي گمان ها معصيت است.
پيامبر اسلام نيز فرمود:
ان الله تعالي حرم من المسلم دمه و ماله و ان يظن به ظن السوء.(2)
خداوند خون و مال و بدگمان شدن به مسلمان را حرام کرده است.
از امام صادق عليه السلام نيز در اين باره روايت مي کنند:
ان المومن اخ المؤمن لايشتمه و لايحرمه و لايسيء به الظن (3)
مؤمن برادر مؤمن است. او را دشنام نمي دهد. محروم نمي کند و به او بدگمان نمي شود. بدگماني بيجا بسان بيماري عفوني است که اگر به موقع درمان نشود، عفونت ناشي از آن، سراسر بدن را فرامي گيرد، اعضاي او را از کار مي اندازد و به نابودي مي کشاند. گاهي انسان بدگمان، به همه چيز و همه کس بدگمان و منفي نگر مي شود. اين گونه بدگماني مي تواند، پي آمدهاي زيان بار اجتماعي نيز به همراه داشته باشد. به گواهي پرونده هاي موجود در حوزه هاي قضايي و مراجع انتظامي و نيز به گفته روان شناسان، در بسياري از اقدام هاي جنايي و قتل ها، ردپاي بدگماني به طور آشکار به چشم مي خورد.
دين مقدس اسلام، اصل را در رفتار با مردم، بر خوش گماني قرار داده است؛ زيرا بدگماني بيجا درباره ديگران، نوعي تحقير شخصيت آنهاست و به پيوندهاي اجتماعي نيز آسيب جدي مي زند.
بدگماني به خداوند
از نظر خداوند، بندگاني که به پروردگار مهربانشان بدگمان هستند، سزاوار عذابند. در قرآن کريم در اين باره آمده است:
و يعذب المنافقين و المنافقات و المشرکين و المشرکات الظانين بالله ظن السوء عليهم دائره السوء و غضب الله عليهم و لعنهم واعد لهم جهنم و ساءت مصيرا. (فتح: 6)
و تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که درباره خداوند بدانديشند، عذاب کند. پيشامد بد روزگار برآنان باد و خداوند بر آنها خشم گرفته و لعنت آورده و بر ايشان دوزخ را آماده ساخته و اين، بدسرانجامي است.
بنابراين آيه ي شريفه، اين منافقان و مشرکان هستند که به خداوند گمان بد مي برند. خداوند درباره نتيجه بدگماني بندگانش به او، در آيه ديگري فرموده است:
و ذلکم ظنکم الذي ظننتم بربکم أرداکم فاصبحتم من الخاسرين. (فصلت: 23)
و اين گمان بدي بود که درباره پروردگارتان داشتيد و همان سبب هلاکت شما شد وسرانجام، از زيان کاران شديد.
اين آيه شريفه درباره گروهي از کافران است که گمان مي کردند خداوند اعمال آنها را نمي بيند و سخنانشان را نمي شنود و همين بدگماني به خداوند، سبب ساز هلاکتشان شد.
از سوي ديگر، به همان اندازه که بدگماني آدمي به خداوند عذاب و هلاکت او را در پي دارد، خوش گماني او به خداوند نيز آثار بسيار مثبت و سازنده در دنيا و آخرت دربردارد، تا آنجا که امام صادق عليه السلام در روايتي مي فرمايد:
ان الله عند ظن عبده، ان خيرا فخير و ان شرا فشر(4)
خداوند نزد گمان بنده خويش است. اگر گمان نيک ببرد، نتيجه اش نيک و اگر گمان بد ببرد، نتيجه اش بد است.
البته بديهي است که آن گمان نيکي مقصود است که با عمل همراه باشد.
1. اقتضاي مقام کبريايي خداوند، خوش گماني به اوست.
2.بدگماني به خداوند به معناي نگاه کردن به نور، از پشت شيشه تار است که فيض بي واسطه ديدن نور را از انسان مي گيرد.
بدگماني هاي روا
اگر چه در آموزه هاي ديني، اصل بر آن است که افراد جامعه به يکديگر خوش گمان باشند، در برخي از موارد ما را به بدگماني و پرهيز از خوش گماني نيز سفارش کرده اند و اين نيز به دليل روح تعادلي است که در اسلام و احکام آن وجود دارد. منظور از روا يا حلال نيزآن بدگماني است که آثار مثبت و شايسته در پي دارد. از اين رو بدگماني در موارد زير بنابر روايت هاي ائمه معصوم عليهم السلام و حکم عقل، روا دانسته شده است:
1- بدگماني به نفس اماره
بنابر آيه هاي قرآن، نفس آدمي همواره او را به بدي فرمان مي دهد. پس روا و ضروري است که انسان به نفس اماره خويشتن بدگمان باشد. در تأييد اين سخن، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
اعلموا عباد الله ان المؤمن لايمسي و لايصبح الا و نفسه ظنون عنده(5)
بدانيد اي بندگان خدا که مؤمن (روزي را ) شب نمي کند و (شبي را ) صبح نمي کند، مگر آنکه به نفس خود، بدگمان است.
به تعبير زيباي مولوي:
نفس ارچه که زاهد شد او راست نخواهد شد
گر راستي اي خواهي آن سرو چمن دارد
2- بدگماني به دشمنان و منافقان
دشمنان اسلام و منافقان، در هيچ دوره وشرايطي، از سست کردن پايه هاي اسلام و مبارزه با دين اسلام و احکام ارزشمند آن دست برنداشته اند. در اين گونه وضعيت بدگماني به آنان، روا، ضروري و عامل پايداري دين و رشد و کمال جامعه اسلامي در برابر خطرها و توطئه هاي آنان است.
در اين باره، امام علي عليه السلام در نامه اي به مالک اشتر، والي مصر دستور مي دهد که پس از صلح با دشمن، همواره مراقب او باشد تا با نقشه هاي خيانت آميز او غافلگير نشود. سپس مي فرمايد: « فخذ الحزم و اتهم في ذلک حسن الظن؛ محکم کار و بااحتياط باش و به راه خوش گماني مرو. »(6)
3- بدگماني در زمان فساد و فتنه
اسلام پيروانش را هنگام چيره شدن فساد و فتنه، با نشان دادن کارهايي مناسب، از خطر سقوط و تباهي حفظ کرده است. از جمله آن راهکارها، رفتار احتياط آميز با مردم و پرهيز از خوش گماني به افراد جامعه است. بدگماني در چنين شرايطي، انسان را از گرفتار آمدن در دام انسانهاي فتنه انگيز بازمي دارد. امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
اذا استولي الفساد علي الزمان و اهله فاحسن الرجل الظن برجل فقد غرر(7)
هرگاه فساد و ناراستي بر روزگار و مردم چيره شد هرگونه خوش بيني، ساده انديشي است.
مؤمن از ساده انديشي به دور است و از خوش گماني بي جا به ديگران مي پرهيزد.
ريشه هاي بدگماني
1- وسوسه شيطان:
شيطان، دشمن قسم خورده وآشکار انسان است که خداوند در قرآن بارها به دوري از آن و گفته هاي او تأکيد کرده و از انسانها خواسته است، فريب شيطان را نخورند. همو که بندگان خدا را از بندگي بازمي دارد و گناهان آنان را زينت مي دهد تا متوجه زشتي آن نگردند. يکي از کارهاي شيطان، بدگمان ساختن مردم به يکديگر است. شخص بدگمان بر اثر زينت دهي هاي شيطان گاهي فريب مي خورد، از بدگماني خود حمايت مي کند و خود را زرنگ تر و باهوش تر از ديگران مي شمارد. اين گونه افراد، به دليل و برهان هاي خود يقين مي يابند و ارشادگران خود را حسود و بدخواه مي پندارند. بي گمان بدگماني هايي که ريشه در وسوسه شيطان دارد، جز پيامدهاي منفي و زيانهاي آشکار، چيز ديگري در پي نخواهد داشت.
شيطان از وجود اعتماد ميان افراد جامعه سود نمي برد. در نتيجه، همواره به ايجاد بدگماني در ميان مردم، دامن مي زند.
2- شايعه
يکي از ريشه هاي بدگماني به افراد، شايعه پراکني بر ضد آنهاست.
يکي از نمونه هاي اين کار ناپسند، در قرآن کريم در داستان «افک» آمده است:
اذ تلقونه بألسنتکم و تقولون بأفواهکم ما ليس لکم به علم و تحسبونه هينا و هو عند الله عظيم (نور: 15)
آن گاه که آن [بهتان] را از زبان يکديگر مي گرفتيد و با زبانهاي خود چيزي را که به آن علم نداشتيد، ( از روي بدگماني ) مي گفتيد و اين کار را ساده مي پنداشتيد. حال آنکه نزد خدا بس بزرگ بوده است.
داستان از اين قرار است که:
منافقان به يکي از همسران پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله تهمت بي عفتي زدند و شايعه اي ساختند و در مدينه پخش کردند. در نتيجه، عده اي از مسلمانان از اين شايعه تأثير گرفتند و به همسر پيامبر بدگمان شدند. اين امر بر پيامبر گران آمد تا اينکه آيه اي نازل شد و منافقان و توطئه گران را رسوا و آنان را که اين شايعه را پذيرفته بودند، سرزنش کرد. (8)
تنها افراد زودباور و شتاب زده با پذيرفتن شايعه، به ديگران بدگمان مي شوند.
3- همنشيني با بدان
انسان، خواه ناخواه از همنشين خود اثر مي پذيرد. از اين رهگذر، در آموزه هاي ديني دستورهاي فراواني درباره همنشيني با خوبان و پرهيز از همنشيني با بدان آمده است. براي نمونه، از حضرت علي عليه السلام درباره يکي از زيانهاي همنشيني با اهل شر آمده است:
مجالسه الاشرار تورث سوءالظن بالاخيار.(9)
همنشيني با بدان، سبب بدگماني به خوبان مي شود.
از امام صادق عليه السلام نيز نقل است که فرمود:
من جالس اهل الريب فهو مريب(10)
کسي که با اهل شک و گمان بد همنشيني کند، از آنها مي شود.
انسان، از نفس انسانهاي نااهل اثر مي پذيرد. در نتيجه، از خوبان فاصله مي گيرد و به آنان بدبين مي شود.
4- خود را در معرض تهمت قرار دادن
گاهي رفتارهاي انسان در جامعه، به گونه اي است که بدگماني ديگران را درباره او به دنبال دارد. از اين رو، اهل بيت عليهم السلام ما را از انجام دادن چنين رفتارهايي نهي کرده اند. براي نمونه، گاهي رفت وآمد با برخي افراد که چهره پذيرفته و شايسته اي ميان جامعه ندارند، سبب مي شود ديگران درباره شخص، بدگمان شوند و او را نيز مانند آنان بدانند. همچنين خلوت کردن با نامحرم که بدون شک، بدگماني ديگران را به همراه خواهد داشت.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
من وضع نفسه مواضع التهمه فلا يلومن اساء به الظن. (11)
کسي که خويش را در جايگاه تهمت قرار مي دهد، نبايد کساني را که به او بدگمان شدند، سرزنش کند.
هرگاه خود را در معرض بدگماني ديگران قرار داديم، خود را در اين بدگماني سرزنش کنيم، نه ديگران را.
5- ترس و ضعف نفس
افکار و خيالهاي باطل، در افراد ترسو بيش از ديگران پرورش مي يابد. از نگاه اين گونه افراد، برخي امور سطحي و بي اهميت؛ بزرگ و خطرناک جلوه مي کند و عامل بدگماني در آنان مي شود. براي نمونه، شخص ترسو گمان مي کند، ديگران براي نابودي يا به ضرر او نقشه مي کشند؛ مي خواهند او را فريب دهند، اموالش را ببرند، از او بدگويي کنند. در واقع، عامل همه اين گمانهاي ناروا و بي دليل، چيزي نيست، جز ضعف نفس و ترس که او براي دفاع از خويشتن، به اين بدگماني هاي موهوم دست مي آويزد. در نتيجه به کارهاي ناشايست اقدام مي کند. چه زيبا فرموده است امير مؤمنان علي عليه السلام که:
من لم يحسن ظنه استوحش من کل احد.(12)
کسي که گمانش نيکو نباشد ( بدگمان باشد)، از هرکسي وحشت مي کند. از اين رو، يکي از ريشه هاي بدگماني، ترس و وحشت از ديگران است.
از پي آمدهاي ضعف نفس و ترس، بدگماني به همه کس و همه چيز است.
6- بخل ورزيدن
بخل، پي آمدهاي منفي بسياري دارد. يکي از آنها بدگماني به خداوند است که از بدترين نوع بدگماني ها به شمار مي آيد. بخيل، مي پندارد که با احسان و کمک به نيازمندان، روزي اش قطع مي شود. اين کار او، بدگماني به خداي رزاق و روزي دهنده جهانيان است. علي عليه السلام مي فرمايد: « البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود؛ بخل ورزيدن به آنچه [و در دست انسان است] بدگماني به خداوند است.»(13)
براي زشتي بخل، همين دليل بس که بينش درست به خداوند را از انسان مي گيرد و او را به پروردگار، بدگمان مي سازد.
7- دورويي و نفاق
دورويي و نفاق، يکي ديگر از عوامل بدگماني انسانها به يکديگر است. فرد دورو ديگران را نيز مثل خود مي پندارد. در نتيجه، هميشه در شک و ترديد به سر مي برد و به ديگران بدگمان است. افزون بر اين، نفاق نه تنها سبب بدگماني منافق به ديگران مي شود، مردم را نيز به يکديگر بدگمان مي سازد. برخي از مردم سخنان منافقان را به راحتي باور مي کنند و به اشخاص پاک و بي گناه بدگمان مي شوند. علي عليه السلام مي فرمايد: «کل المنافق مريب؛ هر منافقي بدگمان است. (14)
مرا شيخ داناي مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روي آب
يکي اينکه بر نفس، خوش بين مباش
دگر اينکه بر غير، بدبين مباش
سعدي
پي آمدهاي بدگماني
بدگماني، پي آمدهاي زيانبار اخروي و دنيوي در زندگي فردي و جمعي به همراه دارد. اين حالت منفي روحي، امنيت و آرامش را از فرد مي گيرد، سبب گوشه گيري و تنهايي او مي شود و اعتماد به نفس و آرامش رواني او را برهم مي زند.
پي آمدهاي بدگماني، تنها متوجه خود فرد نيست، بلکه جامعه را نيز دربردارد و اين مسئله، نظام اجتماعي و خانوادگي را آشفته مي سازد. برخي از مهمترين آثار اجتماعي بدگماني، عبارتند از: سلب امنيت و آرامش از خانواده و جامعه، رواج بي اعتمادي در جامعه، کم رنگ شدن دوستي ها و محبت ها و تبديل آن به دشمني، رواج رذيلت هاي اخلاقي مانند غيبت، تهمت، عيب جويي، بغض و کينه، روي آوردن فقر و تنگ دستي و از ميان بردن سلامت و امنيت رواني جامعه.(15)
پيشوايان دين، بر پرهيز از بدگماني و زشت و گناه شمردن آن، با در نظر داشتن پي آمدهاي منفي آن، بسيار سفارش کرده اند. اين ويژگي منفي روحي، آخرت فرد و روان و اخلاق و سلامت جامعه را هدف قرار مي دهد و پيوندهاي اجتماعي را سست و آسيب پذير مي سازد.
پىنوشتها:
1- سيدمحمد شجاعي، بدگماني ريشه ي فتنه ها و اختلاف ها، ص 54.
2- حسن بن شعبه حراني، تحف العقول، ص 50.
3- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 72، ص 201.
4- فضل بن حسن طبرسي، ترجمه، تفسير مجمع البيان، ج 23 و 24، ص 830.
5- عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، ج 2، ص 682.
6- نهج البلاغه، نامه 53.
7- محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، ج 7، ص 3399.
8- سيد محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 15، ص 96.
9- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 197.
10- همان.
11- نهج البلاغه، حکمت 159.
12- ابن تميمي آمدي، غررالحکم و درر الکلم، ص 259.
13- همان، ص 459.
14- همان، ص 459.
15- سيد محمد شجاعي، بدگماني ريشه ي فتنه ها و اختلافها، ص 107.
منبع: ماهنامه طوبي
/خ