از آنجایی که «آیت» در لغت به معنای علامت و نشانه است؛[1] اصطلاح «آیت الله» میتواند عنوانی برای هر نشانهای از نشانههای خدا باشد؛ یعنی هر مخلوقی از مخلوقات او، در واقع نشانهای از وجود و قدرت و علم او است. همانطور که برخی از آیات به این مطلب تصریح دارند: «و فی الأرض آیات للموقنین و فی أنفسکم أفلا تبصرون».[2] و در زمین، نشانههای فراوانی برای اهل یقین وجود دارد. و نیز در خودتان! آیا چشم بصیرت نمیگشایید؟
«حجة الاسلام» از لحاظ معنا، مقامی فراتر از «آیت الله» است(گرچه در اصطلاح و استعمال عرفی اینگونه نیست).
این عنوان، برگرفته از روایاتی مانند روایت ذیل است:
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم».[3]
…و آن اندیشمندان، حجت من بر شمایند و من حجت پروردگار بر آنان.
گفتنی است چنین عناوینی میتوانند در زمانها و مکانهای مختلف، تغییر پذیر بوده و طبیعتاً مرزبندی دقیقی برای استفاده از آنها وجود نداشته باشد. مهم آن است که هر اندیشمندی را باید با توجه به دانش و تقوایش شناخت و نه تنها با مجرد عناوین.
البته گروهی نیز زمانبندیهایی درباره تاریخچه بهکارگیری این عناوین اعلام کردهاند:
در سده چهارم قمری عنوان «ثقة الاسلام» برای محمد بن یعقوب کلینی بهکار برده شد. محمد بن یعقوب کلینی در نزد همه طوائف اسلامی مقبول بود، شیعه و سنی به او مراجعه میکردند و روی همین اصل به «ثقة الاسلام» شهرت یافت.
در سده پنجم عنوان «حجة الاسلام» برای امام محمد غزالی بهکار رفت.
در سده هفتم عنوان «محقق» برای جعفر بن حسن حلی صاحب کتاب «شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام» مورد استفاده قرار گرفت.
در سده هشتم عنوان «علامه» و «آیت الله» برای حسن بن یوسف حلی بهکار گرفته شد.
این القاب قرنها تنها برای افراد خاصی مورد استفاده قرار میگرفت، اما در سده چهاردهم این عنوانها برای گروهی دیگر از فقها تکرار شده و رفته رفته گسترش یافت؛ یعنی تا قرن چهاردهم، فقط علامه حلی را آیت الله مینامیدند.
در اوایل قرن چهاردهم هجری نخستین بار سید محمدمهدی بحرالعلوم آیت الله خوانده شد.
در چند دهه پس از آن، شیخ مرتضی انصاری و سید محمدحسن شیرازی نیز به همین لقب معروف بودند.
مورّخان مشروطه، «آیت الله» را بر آخوند ملا کاظم خراسانی و دیگران اطلاق کردند.
پیش از این همه مراجع را «حجة الاسلام» مینامیدند.
پس از تشکیل حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری، شماری از فقهای بزرگ که در آن گرد آمدند، آیت الله لقب یافتند و به تدریج معدودی از آنها آیت الله العظمی نامیده شدند.[4]
«حجة الاسلام» از لحاظ معنا، مقامی فراتر از «آیت الله» است(گرچه در اصطلاح و استعمال عرفی اینگونه نیست).
این عنوان، برگرفته از روایاتی مانند روایت ذیل است:
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم».[3]
…و آن اندیشمندان، حجت من بر شمایند و من حجت پروردگار بر آنان.
گفتنی است چنین عناوینی میتوانند در زمانها و مکانهای مختلف، تغییر پذیر بوده و طبیعتاً مرزبندی دقیقی برای استفاده از آنها وجود نداشته باشد. مهم آن است که هر اندیشمندی را باید با توجه به دانش و تقوایش شناخت و نه تنها با مجرد عناوین.
البته گروهی نیز زمانبندیهایی درباره تاریخچه بهکارگیری این عناوین اعلام کردهاند:
در سده چهارم قمری عنوان «ثقة الاسلام» برای محمد بن یعقوب کلینی بهکار برده شد. محمد بن یعقوب کلینی در نزد همه طوائف اسلامی مقبول بود، شیعه و سنی به او مراجعه میکردند و روی همین اصل به «ثقة الاسلام» شهرت یافت.
در سده پنجم عنوان «حجة الاسلام» برای امام محمد غزالی بهکار رفت.
در سده هفتم عنوان «محقق» برای جعفر بن حسن حلی صاحب کتاب «شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام» مورد استفاده قرار گرفت.
در سده هشتم عنوان «علامه» و «آیت الله» برای حسن بن یوسف حلی بهکار گرفته شد.
این القاب قرنها تنها برای افراد خاصی مورد استفاده قرار میگرفت، اما در سده چهاردهم این عنوانها برای گروهی دیگر از فقها تکرار شده و رفته رفته گسترش یافت؛ یعنی تا قرن چهاردهم، فقط علامه حلی را آیت الله مینامیدند.
در اوایل قرن چهاردهم هجری نخستین بار سید محمدمهدی بحرالعلوم آیت الله خوانده شد.
در چند دهه پس از آن، شیخ مرتضی انصاری و سید محمدحسن شیرازی نیز به همین لقب معروف بودند.
مورّخان مشروطه، «آیت الله» را بر آخوند ملا کاظم خراسانی و دیگران اطلاق کردند.
پیش از این همه مراجع را «حجة الاسلام» مینامیدند.
پس از تشکیل حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری، شماری از فقهای بزرگ که در آن گرد آمدند، آیت الله لقب یافتند و به تدریج معدودی از آنها آیت الله العظمی نامیده شدند.[4]