برادران امامیّه و زیدیّه
فاطمه غلام نژاد
شیخ عبدالحلیم محمود (1)
شیخ عبدالحلیم محمود، فرزند شیخ محمود علی احمد، و از سلالهی پاک و مطهّر امام حسین (علیه السلام) در سال 1910م. در مصر دیده به جهان گشود. پدرش عالمی جلیلالقدر و خوشنام و نسب، و مشهور به حُسن مشورت و صداقت در کلام بود؛ چنانکه مردم برای رفع حوایج و مشکلاتشان به او مراجعه میکردند. مادرش نیز از همان قوم و عشیرهی پدر، و از صفات کریمانهی آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهرهمند بود. او در تمامی این مسؤولیتها، خدمات بسیاری انجام داد و در زمینههای متعدّد علمی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی تأثیرگذار بود. توّجه بسیارش به احکام و قوانین فقهی در کنار تجربههای عملی در زمینهی عرفان و تصوّف نیز بسیار حائز اهمیت بود؛ عبدالحلیم محمود پیش از ورود به دانشگاه الازهر، به حفظ قرآن کریم و یادگیری دروس گوناگون مشغول شد. در سال 1923م. همراه پدر به قاهره رفت تا وارد الازهر شود. در آن زمان تدریس در مسجد انجام میشد؛ خود شیخ میگوید: مسجد رشتهی محکم پیوند میان زمان صدر اسلام با زمان امروز است.
وی حدود دو سال در آنجا مشغول تحصیل بود. پس از افتتاح دانشگاه زقازیق (2) به آنجا رفت و در سال 1928م. از زقازیق بیرون آمده و به مسجدالازهر بازگشت. در همان سالها به توصیهی پدر ازدواج کرد، اما همچنان به تحصیل علم مشغول بود. عبدالحلیم محمود برای ادامهی تحصیل به فرانسه رفت و در سال 1932 م. در دانشگاه سوربن، دروس جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه و تطبیق ادیان را فرا گرفت.
شیخ دربارهی تحصیلات خود در فرانسه میگفت: در آنجا وارد دانشگاه شدم و به تحصیل جامعهشناسی و علمالنّفس و اخلاق و تاریخ ادیان پرداختم، در حالی که در آن زمان این عقیده حاکم بود که این علوم چون در حوزهی جامعهشناسی مطرح است، نمیتواند با وحی الهی و ادیان آسمانی پیوندی داشته باشد. از طرف دیگر در دانشگاههای اروپا، علوم تجربی صرفاً به عنوان علم شناخته میشدند، و علومی نظیر اخلاق و جامعهشناسی دائماً در حال تغییر و تبدّل هستند و نیاز به تفسیر و توضیح دارند و به جهت اعتباری بودن آنها، نمیتوان به تحصیل یا تدریس آنها پرداخت، اما به لطف الهی موفّق به انجام این عمل شدم و با پایان این مرحله، وارد مرحلهی بعدی، یعنی دکترا، شدم و در تردید میان علوم تجربی و انسانی، به موضوع تصوّف اسلامی رهنمون شدم. البته این اتفاقی نبود، بلکه توفیق و عنایتی از جانب خداوند متعال بود که هرگز قادر به شکرگزاری در برابر آن نیستم. (3)
همچنین او رسالهی دکترای خود با موضوع تصوّف و دراست حارث بن اسد محاسبی را به اتمام رسانید و توانست بالاترین درجهی علمی را در فرانسه کسب کند. وی در سال 1940م. به مصر بازگشت و پس از رجعت از فرانسه، به عنوان استاد در زمینههای متعدّد علمی در دانشگاه الازهر مشغول تدریس شد و در سال 1964م. به سِمَت دبیرکلّ مجمع مطالعات اسلامی منصوب گشت. پس از آن، وزیر اوقاف و امور دانشگاه الازهر گردید و در سال 1973م. به مقام ریاست دانشگاه الازهر برگزیده شد.
او در تمامی این مسؤولیتها، خدمات بسیاری انجام داد و در زمینههای متعدّد علمی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی تأثیرگذار بود. توّجه بسیارش به احکام و قوانین فقهی در کنار تجربههای عملی در زمینهی عرفان و تصوّف نیز بسیار حائز اهمیت بود؛ به طوری که شیخ همواره در کنار مسائل و احکام اسلامی و اصلاحات اجتماعی، به تربیت و تزکیهی نفس بسیار تأکید داشت و در جلسات درس و سخنرانیها و همچنین در تألیفات خود، شاگردان و مخاطبان را به آن توصیه میکرد. شیخ عبدالحلیم سرانجام پس از سالها تلاش در جهت تحصیل و تعلیم و مجاهده در راه بیداری مسلمانان و امّت اسلامی، در روز هفدهم اکتبر 1978م. به جوار رحمت حق شتافت.
عبدالحلیم محمود از دو جهت استاد بود:
الف- جنبهی تعلیم، تألیف و پژوهشهای علمی.
ب- جنبهی سلوک شخصی و تجربههای عملی و عرفانی.
الف- جنبهی تعلیم، تألیف و پژوهشهای علمی
شیخ مدت ده سال به تدریس علم النّفس مشغول بود. در این سالها، کتاب وازن الارواح را تألیف، و کتابی را در باب اخلاق، مشتمل بر دو فصل «اخلاق و فلاسفه» و «اخلاق در فلسفه جدید» ترجمه کرد. همچنین در سال 1951م. در دانشگاه اصول دین، مشغول به تدریس فلسفه شد. او- به گفتهی خودش- در سال اوّل تدریس در این دانشگاه تألیفی نداشته، ولی در سال دوم سه اثر به جای گذارده است:
1. المنقذ من الضّلال امام غزالی با مقدّمهی مختصری در باب تصوّف.
2. داستانی حیّ بن یقظان با مقدمهای بر مؤلف آن- ابن طفیل.
3. فیلسوف مسلمان؛ شیخ عبدالاحد یحیی.
در دههی شصت قرن 19م. شرایط سیاسی- اجتماعی خاصّی بر مصر حاکم بود. که البته جامعهی اسلامی- عربی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. در طّی این دوره شیخ عبدالحلیم محمود که مقام استادی دانشگاه الازهر را دارا بود، تعلیمات خود را به موضوعات زیر معطوف کرد:
1- ناکامی و بینتیجه بودن فلسفه و پایان دورهی کلام قدیم.
2- تعیین و تعریف جایگاه صحیح جامعهی اسلامی در عصر جدید.
3- دیدگاه اسلام دربارهی علم.
4- اسلام و سازماندهی جامعه.
5- معرفت و سلوک عملی.
ب- بُعد عملی و عرفانی شیخ
او نیز مانند عارفانی چون ابن عطاء ا… اسکندری و امام غزّالی، علمِ بدون عمل را کافی نمیدانست، بلکه عقیده داشت که انسان باید از هوای نفس، بدی و آزار دیگران دوری کرده تا به اخلاق الهی و امتثال به اوامر الهی دست یابد. بدین جهت باید نفس انسان کاملاً تصفیه و پاک شود تا به مقام قرب و مشاهده برسد. به عقیدهی شیخ برای رسیدن به این مقام، سالک باید واجد حالات زیر شود:
اوّل اخلاص، که بر دو قسم است: اخلاص صادقان، که برای اجر و پاداش است؛ و اخلاص صدّیقین، که در آن، وجود حقّ تعالی مقصود و مراد سالک است و از نظر شیخ، اخلاص حقیقی همین قسم اخیر است. دوم توبه؛ زیرا دربهای عذاب را بر انسان میبندد. سوم نیّت، که در حدیثی آمده هر کسی نیّتش درست باشد، عملش نیز صالح میشود و چهارم طریق رسیدن به خدا که چهارده چیز است:
الف- ذکر؛ که مقدمهی آن، عمل صالح و نتیجهی آن نور است.
ب- فکر؛ که مقدّمهی آن صبر و ثمرهی آن علم است.
ج- فقر؛ که مقدّمه آن شکر و نتیجهی آن لذّت است.
د- حبّ؛ که مقدّمه آن رویگردانی از شهوات دنیا و اهل لهو و لعب است و نتیجهی آن رسیدن به محبوب حقیقی یعنی حقتعالی است.
هـ- خلوت و عزلت؛ چنانکه در قرآن آمده است: فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. (4) که ثمرهی آن برطرف شدن حجابها، نزول رحمت، تحقّق محبّت و لسان صدق است.
و- جهاد؛ برای آنکه ایمان انسان کامل شود.
ز- عبودیّت؛ به معنای امتثال اوامر الهی و اجتناب از نواهی و ترک شهوات.
ح- طاعات؛ که ثمرهی عبودیّت و بندگی است و خود نیز ثمراتی دارد.
ط- ذکر؛ چنانکه در قرآن آمده است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً. (5)
ی- ورع؛ که بهترین راه است و به سبب آن تمامی امور انسان خدایی میشود.
ک- زهد؛ به معنای فراغت قلب از هر آنچه غیر خداست.
ل- توکّل؛ به معنای فراموشی هرچه غیر خداست.
م- رضا؛ به معنای آنکه انسان به قضا و قدر الهی با مسرّت قلبی راضی باشد.
ن- محبّت؛ که نتیجهی کرامت است و سبب میشود تا قلب محبّ، تنها به محبوب مشغول و از ماسوی فارغ گردد. (6)
بیشتر بخوانید: مناسبات امامیه و زیدیه
فعالیّتهای دینی شیخ
شیخ عبدالحلیم محمود از سال 1964م. در مجمع مطالعات اسلامی، با دکتر محمود حبّ الله مشغول به همکاری شد. پس از سفر او به مرکز اسلامی واشنگتن، شیخ، دبیرکلّی آن مجمع را به عهده گرفت و موانعی که دبیرخانه داشت، پشت سر گذاشت. از جمله کارهایی که در آن زمان انجام داد، به شرح ذیل میباشد:
1- چاپ مصحف قرآن کریم.
2- قانونگذاری برای مذاهب اربعه.
3- تصنیف سلسلهی تحقیقات اسلامی.
4- انتشار سلسله مطبوعات کنفرانس.
5- تألیف فرهنگ لغت برای سنّت نبوی.
6- اجرای طرح تفسیر قرآن کریم در حدّ متوسط.
7- ارائه برنامهی کار مرحلهبندی شده برای کمیتههای مجمع و کمیسیونها. (7)
در سال 1972م. نیز زمانی که شیخ، وزیر اوقاف و امور دانشگاه الازهر بود، تصمیم گرفت تا جایگاه و موقعیت آن را بازگرداند. از جمله فعالیتهای شیخ، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف- گسترش پژوهشکدههای وابسته به الازهر.
ب- تطبیق دین اسلام بر احکام و قوانین فردی و اجتماعی.
ج- گسترش دانشکدههای دانشگاه الازهر.
د- آمادهسازی و تجهیزات امّت اسلامی.
دکتر عبدالحلیم محمود در آوریل 1973م. به مقام ریاست دانشگاه الازهر منصوب گردید و در این زمینه سه اقدام مهم انجام داد:
اول، بازگرداندن جایگاه الازهر، برتری آن و احیای موقوفات آن.
دوم، توسعه و گسترش پژوهشکدههای وابسته به الازهر.
سوم، تطبیق دین اسلام بر احکام و قوانین حاکم بر جامعه که از همه مهمتر بود؛ که در این زمینه ابتدا موضوعات قانونی و احکام اسلامی را برای مسؤولان دولتی ارسال نمود و سپس احکام عمومی مشترکی را نظیر احکام سرقت، شرب خمر و غیره… و در نهایت نیز احکامی را پیرامون امور شخصی افراد مثل ازدواج، طلاق، عقود، تعدّد زوجات وضع نمود؛ و این مهم از آن جهت بود که وی علاوه بر توجّه به مسألهی تصوّف و اصلاح درونی خود، مفتی اعظم الازهر نیز بود و سعی وافر بر آن داشت که جامعهی اسلامی از لحاظ فردی و اجتماعی، به کمال فقهی و اخلاقی دست یابد. (8)
وی با هدف رشد و پرورش اخلاقی مردم، کارهای عمدهای انجام داد؛ از آن جمله: تشکیل پژوهشکدههای متعدّد وابسته به الازهر که بالغ بر هزار مؤسسه بود تا در این موضوع، تحقیق و مطالعه نمایند؛ و از طرف دیگر پخش و اجرای برنامههایی در راستای این هدف در مصر؛ و نهایتاً چاپ و نشر کتب و مقالات متعدّد در این زمینه؛ البته فعالیّتهای سیاسی نیز از جمله کارهایی بود که شیخ انجام میداد و هدف وی از اینگونه فعالیّتها آمادگی و تجهیز امّت اسلامی بود. او همواره خواستار اتّحاد و یکپارچگی امّت اسلامی در این عصر بود و به احیای حقوق مشروعهی مردم فلسطین تأکید میورزید.
شیخ برای نشان دادن انحرافات پیدا شده در تعالیم مسیحیّت با استفاده از کتابی به نام مسیحیّت: پیدایش و تحوّل آن، اثر شارن جینی، رئیس گروه ادیان دانشگاه فرانسه، به تألیف و نگارش پرداخت. محتوای این کتاب دربارهی آن است که حضرت عیسی (علیه السلام) خود ادّعا نکرد که مسیح موعود است، بلکه حواریّون دین او را تغییر دادند و برای رسیدن به مقصود خود، بندهی خدا را به فرزند خدا تفسیر کردند و دین حضرت عیسی (علیه السلام) را لغو و بیاعتبار ساختند، و اناجیل نیز نوشتهی کاتبان است و نمیتوان آنها را به مسیح نسبت داد.
شیح در طیّ حیات خود، دربارهی اولیاء الهی، تحقیق و پژوهش و در تنهایی به آنها فکر و در سخنرانیهایش از آنان یاد میکرد. از جمله کسانی که در مورد آنها به صورت خاص تألیفاتی انجام داد، میتوان به: حارث بن اسد محاسبی، ابوحامد غزالی، ابوالحسن شاذلی، علی زینالعابدین، سهل تستری، سفیان ثوری، احمد دردیر، سیّد احمد بدوی، فضیل عیّاض، ذوالنّون مصری، بَشرِبن حارث، ابومدین غوث، ابایزید بسطامی و دیگران اشاره نمود. وی به اهل تصوّف زمان خود نیز علاقهمند بود، و همواره تلاش میکرد تا آنها را ملاقات و اکرام نماید؛ هرچند برخی به منزلهی شاگرد وی بودند. (9)
عبدالحلیم خود نیز خلوت را دوست میداشت و سعی میکرد بدگمانی مردم را از انزوا برطرف کند و حکایتهایی را نیز از خلوتنشینی خود بیان مینمود. به نظر شیخ در طریق سلوک، الگو و مقتدا بسیار اهمیّت داشت و تأثیر رفتار و مَنِش الگو، بسیار بیشتر از کلام و گفتار است و با عمل، انسانهای بسیاری را میتوان هدایت کرد. وی همچنین صاحب کرامات متعدّدی نیز بود. (10)
روش وی نیز در طول حیات، همان طریق اتّباع بود؛ یعنی نهی از ابتداع و بدعت، و اقتدا و اتّباع تام از قرآن و سنّت نبوی. و معتقد بود که خداوند تعالی دین را کامل نمود و نعمت را تمام کرد و دیگر جای هیچگونه ابتداعی در اسلام وجود ندارد. شیخ میگفت: پس از آنکه این روش بر من مسلّم شد و به آن یقین پیدا کردم، به تدریس و تألیف و سخنرانی دربارهی آن پرداختم و کتابی به نام توحید خالص یا اسلام و عقل نگاشتم، و هرچه که دربارهی تصوّف و متصوّفین نگاشتم، در راستای این روش بود.
ویژگی ممتاز شیخ در طول حیاتش عبارت بود از ثبات و پایداری در راه حق. (11) شخصیّت او به گونهای بود که با وجود منصبهای متفاوت، از استادی دانشگاه تا ریاست مجمع مطالعات اسلامی و وکالت الازهر تا وزارت اوقاف و ریاست الازهر، هرگز تغییری در رفتار او پیدا نشد و بر کسی برتریجویی نکرد و برعکس هرچه مقام او بالاتر میرفت، بر تواضعش افزوده میشد و به همگان احترام و اکرام مینمود.
شیخ علم را با عمل و تقوا و سلوک الی الله همراه کرد و شخصیّتی روحانی، عالمی متصوّف و فیلسوفی اسلامی بود. او تفکّر اسلامی و غربی را فراگرفت و با ایمان و عمل، طریق تصوّف را پیش گرفت و انگیزهی او دعوت به اسلام بود و در داخل و خارج از مصر به تبلیغ و نشر آن میپرداخت. (12)
استفتائات شیخ در مورد تشیّع
از جمله نکات مهم و جالب توجّه، دیدار و ملاقات او با مرحوم آیت الله کاشانی در موسم حجّ بود. از کلماتی که وی در این ملاقات در مورد شیعیان بیان کرده است این است که جامعه الازهر به برادران امامیه و زیدیه خود با عنوان «دوست» خطاب میکند؛ زیرا در این زمان همهی مسلمانان و فرقههای اسلامی باید با یکدیگر متّحد باشند، چنانکه شیخ الفحّام از شیوخ سابق الازهر نیز قائل است: مسلمان کسی است که شهادتین به خداوند و پیامبر او را بر زبان جاری سازد و اینکه در فرقهای از فرقههای اسلامی باشد، او را از اسلام خارج نمیسازد. وی همچنین در سئوال فردی که شیعیان را خارج از اسلام میدانست و آنها را به رافضی خطاب مینمود، فتوا داد که: بِاَنّ الشیعةَ الاِثنی عَشَرِیّه وَ الزَیدیِّةِ، مُسلِمُونَ مُسلِمُونَ و هُم لَیسُوا خارِجینَ عَنِ الاِسلامِ. اِتَّقِ اللهِ فِیما تَقُول، یعنی شیعهی دوازده امامی و زیدیه قطعاً مسلمان هستند و خارج از اسلام نیستند و در آنچه میگویید تقوای خدا را رعایت کنید. (13)
نمایش پی نوشت ها:
1. مرجع اصلی این مقاله کتاب: شیخ الاسلام عبدالحلیم محمود سیرتُه و اعماله، تألیف دکتر رؤوف شلبی استاد دانشگاههای الازهر و قطر میباشد. این کتاب در سال 1402ق/1982 توسط انتشارات دارالقلم در کویت به چاپ رسیده است. نویسندهی کتاب مذکور یکی از شاگردان شیخ بود که مدّت چهل سال نزد وی تلمذ کرده است و در کتاب خود به جنبههای گوناگون شخصیت استاد عبدالحلیم محمود پرداخته است.
2. Az-Zaqāzi ̅
3. همان، ص252.
4. سورهی مریم، آیهی 49: پس از آنان و از آنچه به جز خدا میپرستیدند، دوری گزید…
5. سورهی احزاب، آیهی 41: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را فراوان یاد کنید.
6. همان، صص240-246.
7. همان، صص269-274.
8. همان، صص309-312.
9. www.mahmodart_det.asp.htm
10. www.elakhbar.org.eg
11. Ibid
12. Ibid
13. serano.maktoobblog.com?post=64199
منبع مقاله :
آزمایش، مصطفی (1386) عرفان ایران: مجموعه مقالات (31 و 32)، تهران: حقیقت، چاپ اول.