شیخ مفید روایت کرده است که:
مردی از اهل بیت امام زین العابدین علیه السلام نزد آن حضرت آمد و به ایشان ناسزا و دشنام گفت.
حضرت در جواب او چیزی نفرمود.
وقتی آن مرد رفت به اهل مجلس خود فرمود:
شنیدید آنچه را که این شخص گفت؟ حال دوست دارم که با من بیایید تا نزد او برویم و جوابم را از دشنام او بشنوید.
گفتند: می آییم ما دوست می داشتیم که جواب او را میدادی.
آنگاه حضرت نعلین خود را برگرفت حرکت فرمود و گفت: الکاظمین الغیظ والعافین عن الناس
راوی می گوید از خواندن این آیه شریفه توسط امام سجاد دانستیم که به آن شخص سخنان بدی نخواهد گفت
پس تا منزل آن مرد آمد و او را صدا زد و فرمود: به او بگویید که علی بن حسین است
وقتی آن شخص شنید که آن حضرت آمده ، بیرون آمد و مهیای شرّ شد
یقین داشت که آمدن امام سجاد برای آن است که بعضی جسارت های او را پاسخ دهد
امام وقتی او را دید گفت: ای برادر تو آمدی نزد من و به من چنین گفتی
آنچه از بدی گفتی اگر در من است از خدا میخواهم که مرا بیامرزد و اگر در من نیست خداوند تو را بیامرزد.
راوی می گوید آن مرد وقتی سخنان امام را شنید میان دیدگان آن حضرت را بوسید و گفت آنچه من گفتم در تو نیست من به این بدی ها سزاوارتر هستم
الارشاد، اثر شیخ مفید ره
کانال اسلام دین فطرت