به نظر ميرسد كه در اين گونه موارد قبل از هر اقدامي بايد علّت چنين رفتارهايي را در جوانان ارزيابي نمود. به طور كلي رفتارهاي ناهنجار جوانان ممكن است بخاطر يكي از عوامل ذيل باشد.
1. ويژگيهاي دوران جواني:
در دوران جواني خصوصيات خلقي،عاطفي، رواني و اجتماعي زيادي در فرزندان بروز و ظهور ميكند. اين خصوصيات اغلب براي جوان و خانوادهاش مسأله آفرين است.و گاهي اوقات چون والدين آشنايي كافي با خصوصيات خلقي و عاطفي فرزندان جوانشان ندارند و نميدانند كه بسياري از رفتارهاي جوانان برخواسته از حالات دوران جواني است، آنان را مورد سرزنش قرار ميدهند و همين مسائل موجبات سوء تفاهم بين والدين و جوانان را ايجاد ميكند مثلاً در زمينة احساس استقلال، انتخاب لباس،انتخاب دوستان، اظهار نظر عادي در منزل،روابط فاميلي و در هزاران مسأله روزمره كه در خانواده اتفاق ميافتد، بحث ميكند. عدم قبول آراء و عقائد ابراز شدة او از طرف والدينش او را خشمگين ميكند. لذا در مقابل والدين مقاومت نموده و حتي ممكن است به رفتارهاي پرخاشگرانه روي آورد. والدين بايد بدانند كه «استقلال طلبي»، «پرخاشگري» و «تضاد ورزي» تا حدودي جزءطبيعت جوانان است و به گفتة شاعر:
نيش عقرب نه از ره كين است مقتضاي طبيعتش اين است
و شايد سخن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه فرموده«جواني يكي از اقسام شوريدگي و جنون است»[1] نيز ناظر به همين مسأله باشد. از سوي ديگر در بسياري موارد اگر اين خصوصيات در فردي وجود نداشته باشد، يعني كاملاً فرد «وابسته» و «مطيع» باشد از نظر روانشناسان، فردي رشد نايافته و ناهنجار خواهد بود[2]. و چنين پيش بيني ميشودكه اينگونه افراد در زندگي و روابط اجتماعي با ديگران موفق نخواهند بود.
2. نداشتن شناخت و تجربه كافي:
دومين عاملي كه ممكن است باعث بروز رفتارهاي ناهنجار و نامطلوب از سوي جوانان شود، نداشتن شناخت و تجربة كافي آنان از زندگي است[3]. جوانان به علّت اينكه كمتر با واقعيتهاي زندگي روبرو شدهاند. شناخت كافي نسبت به زندگي،والدين، جامعه، دوستان و… ندارند. در مورد زندگي بيشتر آرمانگرا هستند. سعي ميكنند يكباره و سريع به آمال و آرزوهايشان برسند و چون در عمل با مشكلاتي مواجه ميشوند،ممكن است احساس دلسردي و پوچي در زندگي نموده و يا كج خلق شوند و با هركس و هرچيز دشمن شده و ابراز مخالفت كنند.
3. كوتاهي والدين در امر تربيت فرزندان:
بيشتر نابسامانيها و بزهكاريهاي رفتاري و اخلاقي در جوانان، نتيجة عدم تربيت و برخورد صحيح در دوران اولية رشد و آغاز سالهاي زندگي است[4].
4-مشکل جسمي وروحي:
گاهي اوقات پرخاشگري هاورفتارهاي ناهنجاربه دليل مشکلات جسمي ويااختلالات رواني مي باشد؛ لذاضروري است که ازاين بعدنيز به موضوع نگريسته شودوبه متخصص مراجعه شودتااگرمشکلي وجوددارد، بامداخله درماني صحيح، مشکل برطرف شود.
اگر ديده ميشود كه جوانان و نوجوانان حرفشنوي از پدر و مادر ندارند و گاه رفتارهاي ناپسند، عادتهاي نامطلوب، مشاجرات لفظي با خواهر و برادر، سرمستي و طغيان از خود نشان ميدهند، تا حد زيادي ناشي از عدم رعايت اصول تربيتي از سوي والدين در دوران كودكي و نوجواني فرزندان است[5]. مهمترين اهداف تربيتي در مرحلة كودكي و نوجواني عبارتند از: ايجاد زمينة عادتهاي مطلوب و سنتهاي صحيح، برقراري روابط دوستانه بين كودكان و بزرگسالان، آموختن قواعد و قوانين زندگي، و… .
اگر والدين اين نكات تربيتي را رعايت نمايند، در دوران جواني فرزندانشان، با مشكلات كمتري روبرو خواهند بود.
البتّه نقش عوامل ديگر را نيز نميتوان ناديده گرفت. به هر حال، سرمستي، و تضاد ورزي جوانان در مقابل والدين و نصايح آنان ناشي از هر عاملي باشد، والدين ميتوانند با رعايت اصول تربيتي و شناخت بهتر نسبت به نيازها و انتظارات جوانان، از بسياري رفتارهاي نامطلوب و عادتهاي ناپسند آنان جلوگيري نمايند.
نكات مهم كاربردي در برخورد با نوجوانان و جوانان
1. از نصيحتهاي لفظي و دستور مستقيم و مكرر به جوانان خودداري نمائيد. سعي كنيد رفتارهاي آنان را به صورت غير مستقيم زير نظر داشته باشيد.
2. از آنجا كه يادگيري الگويي بهترين روش يادگيري است، والدين رفتار و عادتها و خصلتهاي مثبت را در عمل به فرزندانشان نشان دهند. نصيحت كردن بهترين و تنها راه نيست بلكه شيوة مؤثر در آموختن آداب اسلامي اين است كه والدين، خود احترام ديگران و از جمله فرزندان را حفظ نمايند[6]، به يكديگر دروغ نگويندو… .
3. اگر در مواردي لازم شد تذكرات لفظي به جوانان داده شود، سعي كنيم با لحن نرم و ملايم و حاكي از محبت و احترام باشد نه با تعابير زننده و حالات قهرآميز.
4. از نوجوانان نميتوان انتظار داشت كه پيوسته صامت و ساكت در گوشهاي نشسته و فقط به درس خواندن مشغول باشند. بلكه بايد به نياز روحي و جوشش دروني آنان در اين دوران پرانرژي و تحرك، توجه نمائيم. ميتوان اين انرژيهاي انباشته شده را با فراهم آوردن زمينة ورزش، تفريح و شغل مورد علاقه جوانان و نوجوانان به طور مثبت هدايت نمود. امّا مقدار ديگر آن را چارهاي نداريم جز اينكه دندان روي جگر بگذاريم و تحمل كنيم[7].
5. نوجوانان نياز به دوست و دوستي دارند. سعي كنيم در انتخاب دوستان خوب و شايسته آنان را ياري نماييم.
6. نوجوان همان كودك سر به زير و مطيع ديروزي نيست؛ او مي خواهد استقلال داشته باشد و دربارة زندگي و آيندة خود و خانواده اش اظهار نظر كند. از اينرو بايد پدر و مادرها در امور زندگي با وي مشورت كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دكتر علي قائمي، نقش پدر در تربيت، اميري.
2. دكتر هايم جي گينات، رابطه والدين و كودكان، (راهحلهاي جديد براي مسايل قديمي) ترجمة سياوش سرتيپي، اطلاعات، 1372.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي ، محمد باقر، بحارالانوار، ج77، ص174.
[2] . پاول هنري ماسن و همكاران، رشد و شخصيت كودك، ترجمه مهشيد ياسايي، نشر مركز، 1368، ص 552 ـ 548، فصل 13.
[3] . امام علي ـ عليه السّلام ـ غرر الحكم، ص 327.
[4] . بيريا، ناصر و همكاران، روانشناسي رشد، سمت، ، ج2، فصل 21.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج78، ص374.
[6] . متقي هندي، علي، كنزالعمال، ج16، ص444.
[7] . فروع كافي، ج6،ص 50، حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، ج15، ص201، نهجالبلاغه، حكمت، 82.