اسلام ديني است كه پيروي از آن خوشبختي و سعادت را براي انسان به ارمغان ميآورد[1]. اين سعادت بخشي در درجهي اول مربوط به هماهنگ بودن دستورات اسلام با عقل و حكمت است[2]. و ديگري در نظر گرفتن رشد غرايز طبيعي بشر و عدم مخالفت با فطرت انسان ميباشد[3]. اين دين آنچه را كه انسان بايد براي خوشبختي انجام دهد در قالب «واجب» بيان كرده است. و چيزي كه موجبات بدبختي را فراهم آورد، در قالب «حرام» از آن نهي نموده است[4]. طبيعي است كه ديني با چنين افق گسترده فكري و نظام جامع علمي، دوستان و علاقمندان فراواني داشته باشد، و درست به همين دليل است كه دشمن در معارضه با آن، از شگردهاي ناجوانمردانه بهره ميجويد. از جمله اينكه آن را به عنوان «دين شمشير» معرفي ميكند[5]. ولي محقق آزاد انديش ميداند كه چنين نسبتي ناشي از كينه توزي عميق نسبت به ديني است كه چندين قرن طلايه دار تمدني درخشان بوده است[6].
تمدن اسلامي در مدت پنج قرن حضور گسترده خود در ممالك شرق و غرب جهان، چنان كارنامهي درخشاني از خود به جا گذاشت، كه عنوان «پيشاهنگ فرهنگ و تمدن بشر» را به خود اختصاص داد.
اسلام طي پنج قرن، از سال 81 تا 597 هجري قمري (700 تا 1200 م) از لحاظ نيرو، نظم، بساط قلمرو حكومت، تصفية اخلاق و رفتار، سطح زندگاني، وضع قوانين منصفانة انساني و تساهل ديني، ادبيات، دانشوري، علم، طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود.[7]»
به اين ترتيب آنچه موجبات پيشرفت سريع اسلام در خارج از وطن، را فراهم آورد، شمشير برنده نبود كه برندهتر از آن در اختيار دشمنانش بود، بلكه نيروي ايمان پيروانش در تحقق رسالتي الهي، و ارزشهاي اخلاقي بوده است.[8]مسيحيت فعلي خود را رهايي بخش بشر و مسيح را پيامآور صلح و دوستي معرفي ميكند. آنها با طرح چنين شعاري، از وارد شدن در بحثهاي منطقي راجع به اصول و مباني دين خود، طفره ميروند. آنها سعي ميكنند با محبت ورزيدن نسبت به انسانها، آنها را تحت تأثير خود قرار دهند[9]؛ از اين رو به مبلغين خود توصيه ميكنند كه در نبرد بر عليه اسلام، از بحث و مشاجره بپرهيزند[10]. آنها در ابراز محبت تنها به جنبههاي رعايت آداب اجتماعي بسنده نكرده و با نمودهاي عملي محبت نيز سعي دارند كه ديگران را تحت نفوذ خود در آورند. به همين جهت مسيحيت در تمام شاخههاي كليسايي خود، اعم از كاتوليك، پروتستان و ارتدوكس، اقدام به تشكيل انجمنهاي داوطلبانه خدماتي و رفاهي نموده است[11].
از جمله اين اقدامات، ميتوان به ايجاد بيمارستان و مراكز آموزشي خيريه، پخش مجلات و نشريات مذهبي به صورت مجاني، در اختيار گذاشتن كتاب مقدس به زبانهاي مختلف، و ساير فعاليتهاي عام المنفعه، اشاره نمود[12].
گرايش برخي از عناصر مسلمان به مسيحيت، مبتني بر عوامل و انگيزههاي مختلفي است. عدم وجود آگاهي كافي نسبت به اسلام و اينكه تنها اسلام به عنوان آخرين دين پذيرفتني است[13]. و شناخت سطحي و ناآگاهانه از مسيحيت، ميتواند موجب جذب فرد به مسيحيت شود. انگيزههاي نفساني در بهرهبرداري از لذتهاي نامشروع، به اين معنا كه انسان هم ديندار باشد و هم بتواند اميال نفساني خود را ارضاء نمايد، نيز بيتأثير نيست. چرا كه در نظر مسيحيت فعلي، منعي براي روابط آزاد زن و مرد وجود ندارد. انگيزههاي روحي انسان از جمله ميل به محبت و مورد توجه واقع شدن. ميتواند انسان را تحت تأثير قرار دهد. وابستگي فرهنگي كشورها و ورود محصولات متنوع فرهنگ بيگانه از نوار و فيلم و كتاب و مجله گرفته تا وسايل صنعتي و هنري، در تمايل به مسيحيت نقش دارد. ناكار آمدي نظام سياسي جامعه و عقب افتادگي نوع جوامع مسلمان، ممكن است فرد را به نتيجه گيري غلط كشانده و گناه عقب افتادگي را به گردن اسلام بيندازد[14]. و جهت فرار از سرنوشت محتوم خود، گرايش به مسيحيت پيدا كند. نيازهاي عميق اقتصادي نيز ممكن است فرد را به سوي مسيحيت، در صورتي كه از سوي آنها كمكهاي اقتصادي دريافت كند، سوق دهد.
دربارهي چگونگي حفظ ايمان در برابر مسيحيت به نكاتي ميتوان اشاره داشت:
اول: عرضهي آگاهانه و عالمانه دين اسلام از سوي متخصصان، به عنوان ديني كه پاسخگوي نيازهاي فكري انسان معاصر است[15]. در اين باره طرح مباحث كلامي و فلسفي مكتب تشيع از سوي صاحب نظران راه حل مناسبي به نظر مي رسد[16].
معرفي چهره حقيقي اسلام براي قشر جوان، به عنوان ديني كه با برخورداري سالم از لذات مادي مخالفت ندارد[17] و اينكه احكام اسلام براي راحتي و آسايش زندگي بشر آمده، نه سختي و رنج و عذاب[18]، اسلام را وارد عمق روح ميكند.
دوم: تشكيل مجامع نقد و بررسي مسيحيت با حضور كارشناساني از اسلام و مسيحيت، نقش مهمي در تحكيم مباني اعتقادي اسلام دارد.
سوم: محبت ورزيدن مسلمانها نسبت به يكديگر است. محبت و پرهيز جستن از عوامل اختلافآميز، كه متأسفانه امروزه كمتر به آن توجه ميشود، نقش مهمي در حفظ ايمان اسلامي دارد. رعايت اين نكته خصوصاً از ناحيه مبلغين اسلامي، حائز اهميت است. خداوند به پيامبر خود ميگويد: اگر خشن و سنگدل بودي، مردم از اطراف تو پراكنده ميشدند[19]. و اينكه با مردم به مدارا رفتار كند و عذرشان را بپذيرد[20].
رفتار شايسته اسلامي، باعث ميشود كه ايمان در عمق جان مردم ريشه بگيرد. و رفتار تند و خشن باعث ايجاد زمينههاي دشمني نسبت به اسلام و پناه بردن به جبهه مخالف ميگردد.
چهارم: توجه مسئولانه به پر نمودن اوقات فراغت جوانان تهيه امكانات تفريحات سالم و ورزشي، نمايش فيلم، توزيع كتب و مجلات مورد علاقه آنها، برگزاري اردوهاي علمي و تفريحي، ملاقات با دانشجويان در خوابگاه، عيادت از دانشجويان بيمار، صبورانه گوش دادن به سخنان آنها، ياري رساندن تا حد ممكن در حل مشكلات اخلاقي و مالي، برپايي مراسم جشن و سرور خصوصاً به مناسبت ولادت رسول اكرم (ص) و ائمه ـ عليه السلام ـ، همگي ميتواند در ساختن چهرهاي دلپذير و مطبوع در نزد جوانان، مؤثر باشد.
امروزه قشر جوان دانشجو در معرض تهديد جريانهاي مخالف اسلام، از جمله مسيحيت است. فشارهاي رواني حاصل از شركت در كنكور، عدم علاقه به رشته تحصيلي قبول شده، نداشتن آينده كاري مطمئن، بحران جنسي و عدم ارائه راهكار مسئولانه و شرعي، مشكلات پيچيدهاي را براي شخصيت وي بوجود آورده است. عدم كيفيت آموزشي در برخي از دانشگاهها، نداشتن امكانات لازم براي برخورداري از اوقات فراغت، كمبود محسوس مبلغين دردشناس كه بتوانند با آنها بجوشند، و مشكلاتي از اين دست، شرايط خطر از دست رفتن ايمان دانشجو را فراهم آورده است. در اين باره هم دستگاههاي دولتي و هم افراد ذيصلاح مسئوليتي خطير دارند. بوروكراسي دولتي در حل اين مشكلات، كمتر نتيجه بخش بوده است. ياري انسانهاي نيكوكار با توصيه و نظارت مراجع تقليد ميتواند در اين باره كارگشا باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. واتيكان، دنياي اسلام و غرب، سيد هادي خسروشاهي.
2. دربارهي مفهوم انجيلي، كري ولف، ترجمه محمد قاضي.
3. جهان مسيحيت، اينار مولند، ترجمه محمد باقر انصاري، مسيح مهاجري.
4. بنيادهاي دين و مسيحيت، كارل كائوتسكي، ترجمه عباس ميلاني.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: انفال/21.
[2] . ر.ك: اسراء/39.
[3] . ر.ك: روم/30.
[4] . ر.ك: اعراف/157.
[5] . ر.ك: خالدي، مصطفي، نقش كليسا در ممالك اسلامي، ترجمه مصطفي زماني، انتشارات پيام اسلام، ص 33، بخش اسلام و شمشير، و نيز ر.ك: جان.بي.ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، انتشارات و آموزشي انقلاب اسلامي، چهارم، 1370، ص 704.
[6] . ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، گروه مترجمين، سازمان انتشارات و آموزش، انقلاب اسلامي، سوم، 71، ج چهارم، ص 432، و نيز ر. ك: نگاهي به تاريخ جهان، ترجمة محمود تفضلي، اميركبير، نهم، 1372، ج1، ص288، بخش ظهور اسلام.
[7] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، گروه مترجمين، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، سوم، ج4، ص 432، 71.
[8] . ر.ك: همان، ص 242، و نيز ص 382.
[9] . ر.ك: مارش.ر – چارلز، روش تبليغ مسيحيت در ميان مسلمين، ترجمه حسين مرادي، اداره كل اعزام مبلغ به خارج از كشور، 1372، ص 15.
[10] . ر.ك: همان، ص 16.
[11] . ر.ك: گروه نويسندگان، جهان مذهبي، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، بخش مسيحيت، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، اول، 1374، ج 2.
[12] . ر.ك: مقارنه الاديان، مسيحيت، مكتبه النهضة المصر، دهم، 1998 م، ج 2، ص 27 – 28.
[13] . ر.ك: آل عمران/85.
[14] . ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، صدرا، اول، 68، ج13، ص484.
[15] . ر.ك: مجموعه آثار، ج 1، ص 581 – 584، علل گرايش به ماديگري.
[16] . ر.ك: طباطبايي، علامه سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، انتشارات اسلامي، 62، ص 95 – 102.
[17] . ر.ك: مجموعه آثار، ج 1، ص 563، انجمن مربوط به علل گرايش به ماديگري.
[18] . ر.ك: بقره/185، حج/78، مائده/6.
[19] . ر.ك: آل عمران/159.
[20] . ر.ك: اعراف/199.