خانه » همه » مذهبی » بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)

بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)

بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)

در آموزه هاي ديني ما مسلمانان، دفاع از حريم الهي و ائمه اطهار(ع) جايگاه ويژه اي دارد. يكي از دلايل حقانيت شيعه و حكوميت كودتاگران (منافقان) مسأله غصب خلافت تا مسأله ي سقيفه و فدك مي باشد. حضرت زهرا(سلام الله عليها) نمونه بارزي بر اين مدعاست. ايشان براي دفاع از همسر بزرگوارش همواره پشتيبان و حامي ارزنده اي به شمار مي رفت.

b3188586 ad2c 4d8e b437 a0f74662b325 - بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)

18537 - بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)
بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)

 

نويسندگان:دكتر فيض اللّه اكبري -نسرين الفتيان گيلان

 

چكيده
 

در آموزه هاي ديني ما مسلمانان، دفاع از حريم الهي و ائمه اطهار(ع) جايگاه ويژه اي دارد. يكي از دلايل حقانيت شيعه و حكوميت كودتاگران (منافقان) مسأله غصب خلافت تا مسأله ي سقيفه و فدك مي باشد. حضرت زهرا(سلام الله عليها) نمونه بارزي بر اين مدعاست. ايشان براي دفاع از همسر بزرگوارش همواره پشتيبان و حامي ارزنده اي به شمار مي رفت.

واژگان كليدي
 

حضرت زهرا(سلام الله عليها)، سيره ي سياسي، فدك، سقيفه، ولايت.

مقدمه
 

در تاريخ اسلام هميشه حقايقي روي داده و مي دهد كه تلاش زيادي از طرف دشمنان مي شود تا آن حقايق كتمان گردد و يا توسط بازيگران سياسي و دشمنان بر آن سرپوش گذاشته شود يا طوري مي شود جلوه دهند كه مردم نتوانند از آن دفاع كنند يا قدرت تشخيص نداشته باشند، ولي تاريخ، بزرگترين قاضي و گوياترين زبان براي بيان حقايق است و جالب است كه در بعضي از اين موارد سالها و قرنهاست برخي كه هنوز ادعاي پيروي از گروه گمراهان را دارند درصدد توجيه و يا كتمان آن حقايق هستند، ولي ديگر اين ترفندها جايي ندارد، زيرا انسانهاي آزاديخواه هميشه سخن حق و كلام آزادي را گفته اند، گرچه در زماني اين فريادها كمرنگ شده ولي هيچ گاه خاموش نگرديده است.
يكي از اين حقايق تلخ با آن رقم خورده و پرتو آن تأثير بسياري بر سرنوشت اسلام و مسلمانان داشت، اختلاف بر سر جانشيني پيامبر(ص) بود در حاليكه حق علي(ع) و جانشيني ايشان پس از رسول خدا(ص) «اظهر من الشمس» بوده كه در اين راه همسر فداكار مولاي متقيان(ع)، فداكاريهاي بسياري را در دفاع از حريم الهي و نبوت از خود نشان داد كه شايد بتواند خلافت اصلي خود باز گرداند و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نكرد و سرانجام در اين راه جان خويش را فدا نمود.

بيان مسأله
 

به طور قطع در تاريخ بشري و تا قبل از ظهور اسلام، كسي را سراغ نداريم كه تمامي افكار اعمالش مورد تأييد و حمايت پروردگار جهان قرار گرفته باشد. خداوند پيامبر اكرم(ص) را به دليل اخلاق نيكو بارها ستوده است آنجا مي فرمايد: « وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/ 4) نيز خداوند سبحان حضرت زهرا(سلام الله عليها) را به دليل صفات متعدد و عديده ستوده است. مجموعه خصوصيات حضرت زهرا(سلام الله عليها) از
ايشان انساني والا و فوق العاده ساخته است كه هيچ بانوي ديگري قبل از اسلام و بعد از اسلام به پاي ايشان نرسيده و نخواهد رسيد. بررسي زندگي سياسي حضرت زهرا(سلام الله عليها) از ارتحال پيامبر(ص) دفاع از ولايت امير مؤمنان(ع) از فرازهاي ماندگار حضرت زهرا(سلام الله عليها) است. زهراي مرضيه در برابر كودتاگران كه عوام فريبانه بر مسند پيامبر(ص) تكيه زدند و منافقان از تعيين نكردن جانشين توسط پيامبر(ص) سخن گفتند و مُزوّرانه از ارث نگذاشتن پيامبر(ص) سخن به ميان آوردند، سرسختانه ايستادند و از حريم ولايت پاسداري كردند و در اين راه سلامتي و جان خود را فداي امام عارفان كردند و اين درس بسيار شگفت و فوق العاده و بسيار مهم است. در اين مقاله سعي كرديم شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در روايات شيعي و سني را مورد بررسي قرار دهيم تا نقش اين بانوي بزرگوار را در آن دوران بهتر درك نماييم.

سقيفه به روايت بخاري
 

بنا به روايت بخاري، عمر داستان سقيفه را چنين بيان كرد: بعد از رحلت پيامبر(ص) انصار در سقيفه ي بني ساعده اجتماع كردند من (عمر) هم به ابوبكر پيشنهاد كردم كه ما هم به آنها بپيونديم او هم موافقت كرد و به سقيفه رفتيم. علي(ع) و زبير و همراهان با ما نبودند. طايفه ي انصار سعد بن عباده را كه مريض بود به آنجا آورده بودند. سخنران بعد از حمد و سپاس خدا گفت ما ياران خدائيم و نيروي رزمنده و به هم فشرده ي اسلام، اما شما گروه مهاجران، مردمي به شماره اي اندك هستيد… بعد از سخنان او، ابوبكر از جاي برخاست و به سخن پرداخت و گفت: اي گروه انصار آنچه را از خوبي و امتيازات خود برشمرديد، بي گمان اهل و برازنده آن هستيد. اما خلافت و فرمانروايي، تنها در خور قبيله ي قريش است. زيرا كه آنها از لحاظ شرافت و حسب و نسب مشهورند و در ميان قبايل عرب امتياز و من (عمر) و ابوعبيده را به آنها براي خلافت پيشنهاد دادم تا با او بيعت كنند. در اين هنگام يكي از انصار برخاست و گفت من در ميان شما گروه انصار به منزله ي آن چوبي هستم كه پشت شتران را با آن مي خارانند و درختي كه به زير سايه اش پناه مي برند حال كه چنين است شما براي خود فرمانروايي و ما هم براي خود زمام داري انتخاب مي كنيم. در پي اين سخن چند دستگي ايجاد شد و من از اين موقعيت استفاده كردم و به ابوبكر گفتم كه دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم. و من با او بيعت كردم پس از اينكه از كار بيعت با ابوبكر فراغت يافتم، به سوي سعد بن عباده هجوم برديم… بعد از همه ي اين حرفها، اگر كسي، بدون كسب نظر و مشورت با مسلمانان، با مردي به خلافت بيعت كند، نه از او پيروي كنيد و نه از بيعت گيرنده، كه هر دو مستحق كشته شدنند. (بخاري، 4/120- 119؛ ابن هشام، 4/338-336؛ متقي هندي، 3/139) و طبق اين روايت و داستان ابوبكر و عمر امر مهم خلافت بعد از پيامبر(ص) را با حيله و نيرنگ به دست گرفتند و راويان شيعي و سني نيز اين امر را تأييد مي كنند و بيان مي كنند كه آنها از اين به بعد چه ستم هايي در حق اهل بيت(ع) روا داشته اند.

مدافع رسالت
 

در منابع اهل سنت موارد زيادي يافت مي شوند كه حضرت فاطمه(سلام الله عليها) در اشكال گوناگون از رسالت دفاع كرده است. در اينجا نمونه يكي از آنها را ذكر مي كنيم. ابن مسعود نقل مي كند: رسول خدا(ص) مقابل خانه ي خدا به نماز مشغول بود و ابوجهل و يارانش نشسته بودند،
اين در حالي بود كه روز قبل شتري نحر شده بود. ابوجهل گفت: چه كسي از شما حاضر است بچه دان شتر را بردارد، تا آن گاه كه محمد به سجده رفت، آن را روي كتف هايش قرار دهد؟ شقي ترين آن جماعت برخاست و بچه دان را برداشت، هنگامي كه رسول خدا(ص) به سجده رفت، در ميان كتف هايش گذارد. آن جماعت با خنده و تمسخر مي نگريستند و من ايستاده و شاهد بودم، اگر قدرت داشتم آن را از پشت رسول خدا(ص) بر مي داشتم. رسول خدا(ص) هم چنان در سجده ماند، تا آن كه، كسي فاطمه(سلام الله عليها) را از جريان آگاه كرد، او در حالي كه دختري خردسال بود آمد و بچه دان را به كناري انداخت. آن گاه روي سوي آن جماعت كرد و آنان را شماتت نمود. (بخاري، 57/5)

يورش دشمنان به خانه ي حضرت علي(ع)
 

بعد از رحلت پيامبر(ص) به جمع آوري و تنظيم آيات قرآن پرداخت. اين امور او را از مسايل ديگر باز داشت و جريان سقيفه توسط دشمنان صورت گرفت و وقتي حضرت علي(ع) خوار كردن مردم و ترك ياري او را و متحد شدنشان با ابوبكر و اطاعت و تعظيم شان نسبت به او را ديد، خانه نشيني اختيار كرد. عمر به ابوبكر گفت: چه مانعي داري كه سراغ علي(ع) بفرستي تا بيعت كند؛ چرا كه كسي جز او باقي نمانده مگر آن كه بيعت كرده اند.
ابوبكر نرم خوتر و سازشكارتر، زرنگ تر و دور انديش و عمر تندخوتر و غليظ تر و خشن تر بود. ابوبكر گفت: چه كسي را سراغ او بفرستم! عمر گفت قنفذ را مي فرستيم. او مردي تندخو، خشن و قنفذ به همراه عده اي رفت. اما اجازه ي ورود به خانه ي حضرت را نداشتند برگشتند. سؤال كردند عمر گفت برويد اگر به شما اجازه داد وارد شويد و گرنه بدون اجازه وارد شويد، آنها آمدند و اجازه خواستند، حضرت زهرا(سلام الله عليها) فرمود: به شما اجازه نمي دهم بدون اجازه وارد خانه من شويد. همراهان او برگشتند اما قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبكر و عمر گفتند: فاطمه(سلام الله عليها) چنين گفت و ما از اين كه بدون اجازه وارد خانه اش شويم خودداري كرديم. عمر عصباني شد و گفت: ما را با زنان چه كار است سپس به مردمي كه اطرافش بودند دستور داد تا هيزم بياورند. آنان هيزم برداشتند و خود عمر نيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه ي علي و فاطمه و فرزندانش(ع) قرار دادند. سپس عمر ندا كرد به طوري كه علي و فاطمه(سلام الله عليها) بشنوند و گفت: به خدا قسم اي علي! بايد خارج شوي و با خليفه ي پيامبر(ص) بيعت كني و گرنه خانه تان را با خودتان به آتش مي كشم. حضرت فاطمه(سلام الله عليها) پشت درب بود. هنور جامه ي عزا (از رحلت پيامبر) بر تنش بود و از فراق پيامبر(ص) سخت نحيف و ناتوان شده بود. حضرت زهرا(سلام الله عليها) فرمود: «اي عمر! ما را به تو چه كار است؟ عمر گفت: «در را باز كن و گرنه خانه تان را به آتش مي كشيم.»
حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) فرمود: «اي عمر! از خدا نمي ترسي كه به خانه ي من وارد شوي؟» عمر از تصميم خود منصرف نشد، سپس آتش را طلبيد و در خانه را به آتش كشيد. آنگاه در نيم سوخته را فشار داد، در اين هنگام حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) با عمر روبرو شد و فرياد زد: :يا ابتاه! يا رسول اللّه» اي پدر جان! اي رسول
خدا! عمر شمشير خود را همراه با نيام آن به پهلوي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) زد. فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) شيون كشيد. عمر اين بار تازيانه اش را بلند كرد و بر بازوي حضرت زد. حضرت فاطمه(سلام الله عليها) صدا زد: « يا رسول اللّه! ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاري كردند!!» در اين هنگام، حضرت علي(ع) با شتاب آمد، گريبان عمر را گرفت و كشيد او را بر زمين افكند، به طوري كه بيني و گردن عمر مجروح گرديد، حضرت تصميم گرفت او را به قتل برساند، ولي به ياد وصيت و سفارش رسول خدا(ص) افتاد كه او را به صبر و تحمل امر كرده بود. فرمود: اي پسر ضحاك! به خداوند كه محمد(ص) را به مقام نبوت گرامي داشت، اگر وصيت پيامبر(ص) نبود، البته مي دانستي كه بدون اجازه، قدرت بر وارد شدن به خانه ي مرا نداشتي.» عمر فرياد مي زد و كمك وي طلبيد. جمعي به ياري او شتافتند و وارد خانه حضرت علي(ع) شدند و حضرت را كشان كشان به سوي مسجد براي بيعت بردند. در اين هنگام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) كنار در خانه بود، قنفذ نيز با تازيانه آن حضرت را مضروب كرد، هنگامي كه حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) از دنيا رفت، آثار آن تازيانه مانند بازوبند بر بازوي آن بانوي بزرگ نمايان بود. سپس همين قنفذ، در خانه را چنان فشار داد و گشود و در را به پهلوي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) زد كه برخي از دنده هاي پهلوي او شكست و جنيني كه در رحم داشت، فرو افتاد. از آن پس، حضرت فاطمه همچنان در بستر مي بود تا اينكه به شهادت رسيد. (سليم بن قيس، 230-225)
بيشتر علماي اهل سنت اين مرحله از تاريخ را مسكوت گذاشته و مسأله را در حد تهديد به احراق به پايان برده اند و تهديد به احراق و حتي تأكيد آن را به سوگند را، انگيزه ي حفظ وحدت مسلمين و بيعت با خليفه، امري ناچيز ميدانند و آن را عيبي براي خلافت به حساب نمي آورند، ولي با اين همه بعضي از علما و دانشمندان اهل سنت به اين مرحله نيز تصريح كرده اند و از بعضي ديگر به طور ضمني اين قضيه فهميده مي شود. (حسيني، 58-57) ولي علت اينكه حادثه ي يورش به خانه ي حضرت فاطمه(سلام الله عليها) در كتب اهل سنت انعكاس نيافته و حتي در بعضي از كتب تاريخي مرحله ي اول هم ذكر نشده و به دو دليل زير است:
الف- يكي از چيزهايي كه اكثر دانشمندان اهل سنت، مخصوصاً متقدمين آنها در مورد صحابه پيامبر(ص) معتقدند، مسأله عدالت صحابه و اجتهاد آنهاست. آنها همه ي اصحاب پيامبر(ص) را عادل و مجتهد مي دانند. آنها حتي افرادي چون عمر و عاص، معاويه بن ابي سفيان، خالد بن وليد…. و همه صحابه را چه آنهايي كه در كنار حضرت علي بن ابي طالب(ع) بودند و چه آنهايي كه با او جنگيدند و چه آنهايي كه عزلت گزيدند و …. همه و همه را عادل و مجتهد مي دانند. بر اساس اين طرز تفكر، بسياري از نويسندگان اهل سنت از ذكر حوادثي كه عدالت صحابه را زير سؤال مي برد، خودداري مي كنند.
ب- عامل ديگر اين امر، خلع سلاح نمودن شيعه است. آنها ديدند نقل اين حوادث موجب مي شود كه شيعيان، از اين امر به عنوان حربه اي برنده، بر حقانيت مسلك و مرام خويش و ابطال مرام اهل سنت استفاده مي كنند، از اين رو براي خلع سلاح شيعه از نقل آن خودداري مي كنند. گاهي نيز برخي از حقايق در كتب اهل سنت (در چاپ هاي نخستين) آمده، اما متأسفانه در چاپ هاي بعدي آثار پيشينيان دست به تحريفاتي زده اند. (همان، 71-70)

فدك
 

فدك نام دهكده اي است در حوالي شرقي خيبر كه فاصله ي آن تا خيبر كمتر از هشت فرسخ و تا مدينه بيست و چند فرسخ است. آورده اند چون «فدك بن حام» اولين كسي بود كه در اين سرزمين ساكن شد، اين ناحيه به اسم او ناميده شد، فدك در زمان رسول خدا(ص) آباد و داراي چشمه اي پر آب و نخلستان و مزرعه و قلعه اي با نام شمروخ بود و نيز يكي از منزلگاه هاي مسافران شام به مدينه به شمار مي آمد اين نيز موجب رونق اقتصادي آن شده بود. (فاطمي، 355؛ يعقوبي، 255/1)
منبع: نشريه فصلنامه ي قرآني کوثر، شماره 34… .

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد