بررسي معيارهاي هفت گانه جرمي بنتام با تکيه برآموزه هاي اسلامي(2)
بررسي معيارهاي هفت گانه جرمي بنتام با تکيه برآموزه هاي اسلامي(2)
معيارهاي بنتام
بزرگ ترين مشکل نظريه بنتام عدم توجه آن به ماوراي طبيعت و انحصار لذت و سود در لذت و سود مادي است . او با اينکه معيارهاي هفت گانه مهمي را تبيين نموده، اما با محدود کردن در امور مادي و طبيعي، سطح نظريه خود را تنزل داده و مانع شده است تا نظريه اش نظريه اي منطقي و قابل دفاع از منظر يک انديشمند معتقد به دين آسماني مطرح شود. همان گونه که گذشت، اين نوشتار در پي ترميم نظريه بنتام بر اساس متون ديني و تطبيق معيارهاي هفت گانه اش با آموزه هاي دين اسلام است.
به نظر مي رسد نخستين عاملي که نظريه بنتام را از يک نظريه اخلاقي غير ديني به نظريه اخلاقي همخوان با آموزه هاي ديني تبديل مي کند، اين است که مقصود از سود و منفعت، فراتر از سود و منفعت مادي باشد و منافع فوق مادي يا معنوي را نيز شامل شود. ديگر آنکه منفعت مورد نظر او منفعت اخروي را نيز شامل شود و به منفعت هاي اين جهاني محدود نگردد. به عبارت بهتر اگر جهان بيني بنتام دگرگون شده و به جهان آخرت نيز اعتقاد داشته باشد، در آن صورت، لذت و منفعت در لذات و منافع دنيوي و مادي خلاصه نخواهد شد، بلکه لذات و منافع اخروي و معنوي را نيز شامل مي شود. با اين بيان، اصل اولي بنتام که به تعيين سود يا منفعت به عنوان هدف اوليه انجام کار اخلاقي مي پرداخت، ترميم شده و دين آن را تأييد خواهد کرد.
پس از ترميم اصل اولي بنتام مي توان شواهد و ادله متعددي از قرآن و روايات براي معيارهاي او ارائه کرد که در اين بخش، تنها به چند مورد از اين ادله يا شواهد اشاره مي شود:
معيار اول، شدت:
بنتام در اين معيار، معتقد است آن لذتي که شديدتر و بزرگ تر است بر لذات ضعيف تر و کوچک تر، مقدم است . اکنون پس از آنکه منفعت و لذت، منفعت و لذت اخروي را نيز شامل شد، بر اساس معيار بنتام بايد در پي منفعت شديدتر و بزرگ تر بود و عملي که منفعت کمتر يا ضعيف تر دارد، کنار گذاشته شود. قرآن کريم نيز بشر را به انجام اعمال و رفتار نيک دعوت کرده و پاداش بزرگ آن را خاطرنشان مي کند. اين نکته، انگيزه انسان را براي انجام رفتار نيک و شايسته تقويت کرده، او را از انجام اعمال ناشايستي که ممکن است تنها منفعت دنيوي و مادي (که فاني و زودگذر و به تبع آن کوچک تر يا ضعيف تر است) داشته باشد، باز مي دارد. خداي متعال مي فرمايد: «خداوند به آنان که ايمان آورده و عمل نيک انجام دهند وعده آمرزش و پاداش بزرگ داده است».(مائده: 9) و نيز در جاي ديگر فرموده است: «و خداوند به مردان و زنان مؤمن باغ هايي که از زير درختانش نهرها جاري است، وعده فرموده است که در آن باغ ها و عمارت هاي نيکوي آن، جاودانه خواهند بود و ــ نيز وعده ــ خشنودي خدا را که از هر نعمتي برتر است، داده است. اين است رستگاري بزرگ».(توبه: 72)
قرآن کريم از اين معيار منطقي و عقلي که جلب منفعت و سود بزرگ تر، بر جلب مصلحت سود کوچک تر مقدم است، استفاده کرده، ضمن شمردن پاداش آخرت به عنوان پاداش بزرگ، منافع دنيوي را کوچک شمرده، آدمي را از توجه به منافع دنيوي و غفلت از منافع بزرگ اخروي برحذر مي دارد: «بگوــ اي پيامبرــ بهره ي دنيا ناچيز، و آخرت براي آنکه پرهيزکار است بهتر است».(نساء: 77)
همچنين براي اينکه انسان متاع ناچيز دنيا را برنعمت هاي بزرگ اخروي ترجيح ندهد، عذاب و زيان هاي بزرگ اخروي را به او ياد آور شده و او را از انجام اعمال و رفتار ناشايست که ممکن است تنها منافع دنيوي دربرداشته باشد، برحذر مي دارد و از اين طريق، انگيزه انجام کارهاي نيک را در او دو چندان مي کند:
زنان و مردان منافق برخي، برخي ديگر را حمايت مي کنند، به انجام کار ناپسند فرمان داده از کار نيک باز مي دارند و از انفاق خودداري کرده، خدا را فراموش کرده اند و ــ خدا نيزــ آنها را به فراموشي سپرده است. و اين منافقان اند که بد کردارند*خدا مردان و زنان منافق و کافران را به آتش جهنم وعده داده است که در آن جاودانه خواهند ماند. آن دوزخ براي ــ کيفرــ آنان کافي است و خدا آنان را لعن کرده و براي آنان عذابي ابدي است.(توبه:67ــ 68)
نکته اي که در آيات فوق به چشم مي خورد اين است که خداوند با واژه هايي چون «عمل صالح»، «تقوا» و «معروف» به انجام کارهاي نيک و اخلاقي سفارش کرده با واژه «منکر» از انجام کار زشت و ناپسند بر حذر داشته است. وجود اين الفاظ در آيه هاي ياد شده، حاکي از آن است که مقصود خداوند بيشتر اخلاق و کارهاي اخلاقي بوده است نه احکام شرعي. البته اگر بپذيريم که احکام شرعي نيز جزء کارهاي پسنديده است در آن صورت، احکام شرعي را نيز در بر مي گيرد.
معيار دوم، پايداري:
مقصود از اين معيار اين است که کار اخلاقي آن است که اولاً: سود و منفعت آن بيش از زيان و شرّ آن باشد و ثانياً: بادوام تر باشد. بنابراين اگر دو کار در ميزان منفعت با هم مساوي است، آن کاري خوب است که منفعتش بادوام تر باشد و زودگذر يا مقطعي نباشد. بنتام اين معيار خود را نيز بر اساس منطق و عقل برگزيده است. بديهي است که عقل سليم منفعت پايدار را بر منفعت ناپايدار ترجيح مي دهد. حال اگر در نگرش خود به جهان هستي، الهي بينديشيم، آنگاه منافع اخروي را ماندگار و جاودانه خواهيم دانست و در رفتار خويش، کاري را که با منافع جاودانه ي اخروي سازگاري دارد بر منافع دنيا ترجيح خواهيم داد. البته از منظر دين، منافع دنيا با منافع آخرت مانعة الجمع نيستند و امکان جمع بين آنها وجود دارد، از اين رو اديان آسماني تلاش دارند تا بشر را به سمت انتخابي صحيح که هر دو منفعت را تضمين مي کند، راهنمايي نموده و سوق دهند. البته سعادت و رستگاري حقيقي از ديدگاه اديان آسماني، سعادت اخروي است، زيرا منافع آن پايدار و ماندگار است و از نظر بزرگي و عظمت نيز با منافع مادي و دنيوي قابل قياس نيست.
قرآن کريم در سوره نساء مي فرمايد: «و کساني که ايمان آورده و عمل نيک انجام داده اند به زودي آنها را به باغ هايي داخل مي کنيم که از زير درختانش نهرها جاري است. آنها در آنجا جاودانه خواهند ماند…».(نساء: 122)
و نيز مي فرمايد: «خداوند به مردان و زنان با ايمان باغ هايي که از زير درختانش نهرها جاري است، وعده فرموده است که در آنجا جاودانه خواهند ماند…».(توبه: 72)(15)
با توجه به آنچه گذشت، روشن است که خداوند با شناخت کامل بندگان خود که همواره در پي نعمت هاي زوال ناپذير و سعادت جاودانه هستند، آنها را از بسنده کردن به نعمت هاي دنيا برحذر داشته و زوال پذير بودن متاع دنيا را از يک سو به آنها يادآور شده و از سوي ديگر، سعادت و رستگاري ابدي را تنها در آخرت قابل دسترسي مي داند، از اين رو آنها را به سوي انجام اعمال و رفتار نيک دعوت مي کند و از انجام هر عمل زشت و ناپسند که ممکن است منفعتي مقطعي و کوتاه در دنيا در پي داشته باشد، باز مي دارد.
معيار سوم، مطمئن الحصول بودن يا نبودن:
معيار ديگر بنتام در جهت انتخاب رفتار خوب و اخلاقي، مطمئن الحصول بودن سود و منفعت آن کار است. براساس تفکر بنتام، خوب، آن رفتاري است که تحقق منفعتش در مقايسه با تحقق منفعت هاي کار ديگر از احتمال بيشتري برخوردار بوده يا قطعي تر باشد. البته بنتام با توجه به نگرش مادي و طبيعي اش فقط دسترسي به منافع مادي و دنيوي را در نظر گرفته و شايد به همين سبب است که به اين معيار توجه و به آن تصريح کرده است. اما اين معيار چيزي نيست که در آموزه هاي ديني از آن غفلت شده باشد، زيرا در آيات و روايات به حتمي و يقيني بودن دستيابي به منافع اخروي ــ به صورت مکررــ تصريح شده و هر گونه شک و ترديد در مورد جهان آخرت، ناروا و نادرست شمرده شده است. اين معنا در آيات فراوان تکرار شده و به مناسبت هاي مختلف بر آن تأکيد شده است:
«وعده خداوند حق است و چه کسي در گفتار راستگوتر از خداست؟!»(نساء: 122)
«همانا وعده خدا حق است اما بيشتر آنان نمي دانند».(يونس: 55 و قصص: 13)
«اين وعده حتمي خداست و او مقتدر و حکيم است».(لقمان: 9)
«اين وعده خداست و خدا هرگز خلف وعده نمي کند».(زمر: 20)
اين آيات و آيات متعددي که بر پايبندي خدا به درستي و صداقت وعده هايي که به بندگانش داده است، تأکيد مي کند، همگي حاکي از تأييد اين معيار است که توجه به منفعت حتمي و ترجيح آن بر سود احتمالي، منطقي و عقلاني است. اما مشکل در اينجاست که کدام سود را بايد حتمي دانست؛ سودي که ممکن است در دنيا به آن دست يافت يا سودي که در جهان آخرت به آن مي رسيم و خداوند در آيات متعدد حصول آن را براي مؤمنان حتمي شمرده است؟ به همين دليل، قرآن کريم ضمن تصريح به حتمي بودن وعده هاي الهي، انسان را از فريب خوردن به واسطه نعمت ها و موهبت هاي دنيا به شدت برحذر مي دارد.
«اي مردم همانا وعده خدا حتمي است پس مبادا زندگاني دنيا شما را فريفته سازد و يا ــ شيطان شما را ــ به ــ بخشش ــ خدا فريب دهد».(فاطر: 5 و ر.ک: لقمان33.)
اين آيه شريفه ــ علاوه برآنچه اشاره شد ــ کج فهمي از آياتي را که به بخشنده بودن خدا تصريح کرده، مانع شده و در واقع اين بهانه را از نوع بشر مي گيرد که با تمسک به آياتي که به بخشش و آمرزش خدا اشاره دارد، در پي هوا و هوس خود بوده و هر کار ناپسندي را انجام دهد و احکام شرعي و دستورات اخلاقي را ناديده بگيرد.
معيار چهارم، نزديکي يا دوري:
همان گونه که گذشت، بنتام نزديکي يا دوري سود کارها را در نظر مي گيرد و آن را که در دسترس تر يا نزديک تر است، بر منفعت دورتر مقدم مي داند. البته بنتام بين منفعت هايي که ميزان آنها مساوي است اين اصل را جريان مي دهد؛ به عبارت ديگر، اگر دو منفعت که محصول دو کار اخلاقي هستند با هم برابر باشند او آن را که نزديک تر است انتخاب کرده و کار خوب يا اخلاقي معرفي مي کند. اما اگر انسان بين دو کاري که منفعت يکي بزرگ تر و منفعت ديگري نزديک تر است متحير بماند به نظر نمي آيد که او بدون تأمل، سود نزديک را بر سود بزرگ ترجيح دهد، زيرا يقيناً ارزيابي ميزان بزرگي سود و نيز توجه به معيارهاي ديگر، او را در انتخاب سود نزديک به ترديد خواهد انداخت. اما به هر حال آنجا که بين معيارها تعارضي نباشد، نزديک بودن سود کار اخلاقي، از منظر بنتام تأثيرگذار بوده و به عنوان يک اصل بايد به آن توجه شود. بر اساس اين فرض، معيار مزبور مورد پذيرش عقل سليم است. اما ــ همان گونه که گذشت ــ در متون ديني، به ويژه در متون اسلامي، آخرت به عنوان اصل در زندگي انسان معرفي شده و دنيا و منافع آن در مرتبه نازلي قرار داده شده است. پس آنجا که دو کار با هم در تزاحم باشند که سود يکي به اصطلاح مشت پرکن بوده و در دنيا قابل دست يافتن باشد و سود کار ديگر مربوط به آخرت باشد، انتخاب يکي بر ديگري مشکل خواهد بود، زيرا بر اساس نظريه سودگروي بنتام، کاري که سود دنيوي دارد چون نزديک تر است مقدم مي شود، اما در تعاليم اسلامي سعي شده است تا با نزديک دانستن آخرت و فاني و کوتاه دانستن دنيا و بسيار ناچيز شمردن موهبت هاي آن، انگيزه عمل اخلاقي را که منافع اخروي دارد، در نظر مؤمنان تقويت کرده و مردم را از اينکه آخرت و نتايج اعمال را در آن دور تصور کنند، باز دارد:
«هرگز بر روي زمين پس از آنکه امور آن اصلاح شد به فساد و تباهي مبادرت نورزيد و خدا را با بيم و اميد بخوانيد که همانا لطف و رحمت او به نيکوکاران نزديک است».(اعراف: 56)
حضرت علي (عليه السلام) نيز مي فرمايد: «تو همانا در مکاني ــ و مقطعي ــ از دنيا هستي و حال آنکه، در حقيقت، به آخرت نزديکي».(16) همچنين آن حضرت مي فرمايد: «آخرت نزديک است و توقف در دنيا کوتاه».(17)
بنابراين، مي بينيم که حتي بر اساس آموزه هاي ديني نزديک بودن منفعت، به عنوان انگيزه، در انتخاب عمل تأثيرگذار است و به همين دليل، نزديک دانستن آخرت باعث مي شود تا انسان ها کمتر در صدد ترجيح منافع دنيوي بر منافع اخروي باشند.
منبع: معرفت اخلاقي(2)
ادامه دارد…
/ج