بررسی آینده جریان تکفیری القاعده در بستر تحولات بیداری اسلامی
چکیده
با گذشت بیش از یک دهه از حملات یازده سپتامبر، در محافل مختلف شایع شده است که القاعده در میدان جنگ با دشمنان خود به رهبری ایالات متحده، شکست خورده است. با این حال شماری از اقدامات موفق و ناموفق این گروه حکایت از هوشمندی، انطباق پذیری و انعطاف پذیری القاعده دارد. علی رغم سالها تلاش کشورهای غربی برای مقابله با فعالیتهای عضو گیری القاعده و تأثیرگذاری فکری آن، جهاد سفلی به مثابه ایدئولوژی هدایت گر القاعده همچنان توانسته به جذب پیروان ادامه دهد و از ابزارهای مختلف برای اشاعه ایدئولوژی خود و ترویج افراط گرایی خشونت آمیز استفاده کند. یکی از تحولات مهم در طی سالهای اخیر، شکل گیری نوعی انقلاب در کشورهای عربی اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست که تحت عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی خوانده میشود. بیداری اسلامی فضایی را پدید آورده که همهی گروهها و احزاب (اسلام گرا، ناسیونالیست، کمونیست و …) امکان فعالیت یافتهاند. در میان این گروهها، القاعده از اهمیت بسزایی برخوردار است زیرا یکی از نمادهای افراط گرایی و رادیکالیسم اسلامی محسوب میشود و همواره به خاطر نوعِ فعالیت و عملکرد پیروانش همواره در صدر اخبار و توجهات بوده و کشورهای غربی هزینهی زیادی برای مقابله و نابودی این گروه کردهاند. در آغاز بیداری اسلامی، با گسترش موج اسلام خواهی و دموکراسی خواهی مردم (و تضاد خواست و شعارهای مردم با ایدئولوژی و آرمان القاعده) به نظر میرسید که القاعده به روزهای آخر خود نزدیک شده باشد. این مساله همراه با کشته شدن بن لادن، فشار بر این سازمان را مضاعف نمود. اما همانطور که گفتیم این سازمان از انعطاف و قابلیت ویژهای برخوردار است و تا حدودی توانسته خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. در این مقاله کوشیدهایم با بررسی منابع کتابخانهای و بهره گیری از تحقیقات انجام شده، تأثیر بیداری اسلامی بر القاعده را مورد ارزیابی قرار دهیم. دو متغیرِ ما در این پژوهش «بیداری اسلامی» – متغیر مستقل – و «القاعده» – متغیر وابسته – میباشند. در این ضمن تلاش شده ابعاد مختلف بیداری اسلامی و تأثیراتی را که میتواند بر القاعده بگذارد، همراه با در نظر داشتن برخی احتمالات تبیین نماییم.
مقدمه
با گذشت بیش از یک دهه از حملات یازده سپتامبر، در محافل گوناگون شایع شده که القاعده در میدان جنگ با دشمنان خود (به رهبری ایالات متحده) ، شکست خورده است. با این حال شماری از اقدامات این گروه، حمایت از هوشمندی، انطباق پذیری و انعطاف پذیری القاعده دارد. علی رغم سالها تلاش کشورهای غربی برای مقابله با فعالیتهای عضوگیری القاعده و تأثیرگذاری فکری آن، جهاد سلفی به مثابه ایدئولوژی هدایت گر القاعده همچنان توانسته به جذب پیروانش ادامه دهد و از ابزارهای مختلف برای ترویج ایدئولوژی خود و اشاعهی افراط گرایی خشونت آمیز استفاده کند. یکی از تحولات مهم در طی سالهای اخیر، شکل گیری نوعی انقلاب در کشورهای عربی – اسلامی منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقاست که تحت عنوان «بیداری اسلامی یا بهار عربی» خوانده میشود. بیداری اسلامی فضایی را پدید آورده که همهی گروهها و احزاب (اسلام گرا، ناسیونالیست، کمونیست و …) مکان فعالیت یافتهاند. در میان این گروهها، القاعده اهمیت به سزایی دارد، زیرا یکی از نمادهای افراط گرایی و رادیکالیسم اسلامی محسوب میشود و همواره به خاطر نوعِ فعالیت و عملکرد پیروانش در صدر اخبار بوده و کشورهای غربی هزینهی زیادی برای مقابله و نابودی این گروه کردهاند. در آغاز بیداری اسلامی، با گسترش موج اسلام خواهی و دموکراسی خواهی مردم (و تضاد خواستهای مردم با ایدئولوژی و آرمان اقاعده) به نظر میرسید که القاعده به روزهای آخر خود نزدیک شده است. این مسئله همراه با کشته شدن بن لادن، فشار بر این سازمان را بیشتر نمود، ولی همانطور که بیان شد این سازمان انعطاف و قابلیت ویژهای دارد و تا حدودی توانسته خود را با شرایط جدید تطبیق دهد.
در این مقاله کوشیدهایم با بررسی منابع و بهره گیری از تحقیقات انجام شده، تأثیر بیداری اسلامی بر القاعده را ارزیابی کنیم. دو متغیرِ ما در این پژوهش «بیداری اسلامی» – متغیر مستقل – و «القاعده» – متغیر وابسته – می باشند. در ضمن، تلاش شده ابعاد گوناگون بیداری اسلامی و تأثیراتی را که میتواند بر القاعده بگذارد، همراه با در نظر داشتن برخی احتمالات تبیین شود.
1. زمینههای شکل گیری القاعده
القاعده یکی از جریانهای افراطی مسلمان است که امروزه به عنوان یک سازمان تروریستی در جهان شناخته شده است. در مورد ریشههای شکل گیری این سازمان، مباحث نظری فراوانی مطرح شده است که اگر بخواهیم در یک دسته بندی کلی بیان کنیم میتوان از عوامل داخلی (جهان اسلام) و خارجی صحبت به میان آورد که البته هر کدام از عوامل یاد شده شقوق مختلفی دارند که حکایت از پیچیدگی این تشکیلات میکند و نباید به آن فقط به عنوان یک سازمان، گروه یا جنبش صرف نگاه کرد.
ریشههای داخلی شکل گیری این سازمان را باید در جنگ افغانستان و شوروی و شکل گیری سازمانی به نام «الخدمه» یا «مکتب الخدمه» در پیشاور پاکستان جست و جو کرد. مکتب الخدمه سازمانی اسلامی بود که در سال 1980 به منظور افزایش منابع مالی و سربازگیری مجاهدین خارجی برای جنگ علیه روسیه در افغانستان تأسیس گردید. (2) این سازمان توسط «عبدالله یوسف عزّام»، محقق مسلمان فلسطینی و عضو انجمن «اخوت مسلمان»، سرمایه گذاری شد. مکتب الخدمه، مؤسسههای مهمان در پیشاور پاکستان (نزدیک به مرز افغانستان) و کمپهای آموزشی شبه نظامی در افغانستان را که کار آماده سازی سربازهای ملی غیر افغان برای جنگ افغانستان را بر عهده داشتند سازماندهی میکرد. این تشکیلات در ابتدا فقط کمکهای مالی را انجام میداد. فرایند این کمکها این گونه بود که مجاهدین مسلمانی (3) که خواستار شرکت در جهاد علیه شوروی بودند با کمک و سازماندهی سه موسسهی «محمد بن لادن» (پدر اسامه بن لادن) ، «سازمان جهانی امداد رسانی اسلامی» و «دفاتر اتحادیه جهانی اسلام» به افغانستان اعزّام میشدند و تحت آموزش و حمایتهای مالی قرار میگرفتند. در کنار فعالیتِ این نهادهای واسطه، باید به تبلیغات گسترده اخوان المسلمین در سراسر کشورهای عرب و اسلامی درباره اهمیت جهاد اسلامی و ضرورت بسیج همه امکانات مالی و جانی برای حمایت از مسلمانان که در آن زمان به «جهاد» با شوروی تفسیر میشد اشاره کنیم. از سوی دیگر تشکیلات امنیتی کشورهای عربی برای رهایی از دست جوانان بنیادگرای اسلامی، که با دولتهای خود بر سر مسائل مختلف درگیر بودند، این مسیر را بهترین راه برای خلاصی از دست آنان میدانستند، زیرا به عقیدهی آنان، جوانان تندرو توانایی مقابله با شوروی را نداشتند و به زودی از پا در میآمدند. (4)
البته در روند شکل گیری القاعده نباید فقط به تحولات تاریخی و عینی توجه کرد، زیرا نمیتوان نقش عوامل اندیشهای و ایدئولوژیک را نادیده گرفت. به نظر میرسد القاعده به طور خاص تحت تأثیر آراء و اندیشههای ابن تیمیه، مودودی، سید قطب و دو گروه سلفی انقلابی «الجهاد» و «جماعت اسلامی مصر» شکل گرفته و امروزه خود ادامه دهندهی و حتی داعیه دار جریان فکری نوسلفیه در جهان اسلام است (5) و امروزه آنچه نقش محرک اصلی فعالیتهای این سازمان و الهام بخشی به پیروان آن را ایفا میکند همین تأثیرپذیری ایدئولوژیک است.
اما در میان مؤلفههای خارج از جهان اسلام که در شکل گیری القاعده مؤثر بودند، نقش کشورهای آمریکا، عربستان و پاکستان غیر قابل انکار است. هدف آمریکا از کمک به تشکیلات القاعده و سایر مجاهدین بر اساس مقابله با شوروی، انتقام از جنگ ویتنام (6) تقویت گروههای رادیکال ضد شیعه در مقابل با ایران (7) و انتقال کانون جهاد از فلسطین به افغانستان و دور کردن توجهات از منازعهی اعراب و اسرائیل (8) بود.
کمکهای آمریکا از مارس 1985 با ابلاغ دستورالعمل 166 امنیت ملی توسط ریگان به طرز قابل ملاحظهای افزایش یافت. افزایش منظم تسلیحات و حضور پنهانی افسران و کارشناسان سیا و پنتاگون بخشی از این کمکها بوده و پاکستان با توجه به همسایگی با افغانستان نقشی بسیار اساسی در شکل گیری القاعده ایفا کرده و به نوعی کانال ارتباطی آمریکا و عربستان با اعضای القاعده بوده است.
این کشور تحت تأثیر منازعهی تاریخی خود با افغانستان بر سر خط مرزی دیوراند، امیدوار بود با کمک به مجاهدین سنّی و روی کارآمدن آثار این مشکل را به نفع خود حل کند، البته علاوه بر اینها رقابت با هند، مقابله با نفوذ ایران و هم سویی با غرب به ویژه آمریکا نیز عوامل موثر در مشارکت و مداخلهی پاکستان در این روند به شمار میرفت. (9)
نباید از نقش پاکستان در توسعه رادیکالیسم سلفی غافل شویم. وجود مدارس مذهبی پاکستان که در عمل، مراکز اصلی رشد و تربیت دینی و ایدئولوژیک جریانهای متمایل به طالبان و القاعده هستند (10) تا به امروز (با کمکهای مالی و فکری عربستان) نقش خود را به طور موثر ایفا کردهاند. عربستان هم ضمن هم سویی با سیاستهای ایالات متحده، مقابله با موج آزادی خواهی متاثر از انقلاب شیعی
ایران و نیز گسترش نفوذ مذهبی و فرهنگی خود در جهان اسلام در شکل گیری القاعده نقش به سزایی ایفا کرد.
جریان القاعده با پایان جنگ و خروج شوروی از افغانستان، تحت تأثیر تفکرات وهابیت و سلفی و با تفسیر جدیدی که از مفاهیم اسلامی نظیر «جهاد، دارالاسلام و دارالفکر» داشتند، در سال 1998 با تأسیس «جبههی جهانی اسلامی جهاد علیه یهودیان و صلیبیون» (11) وارد فاز جدیدی در دو سطح ایدئولوژیک و عملیاتی شدند. به موجب فتوای صادره از سوی این جبهه، کشتن هر آمریکایی و هم پیمانان نظامی – مدنی آنها بر هر مسلمان، در هر زمان و مکان واجب است. اوج عظمت تشکیلات القاعده و جهانی شدن نام آن، در انفجارهای هم زمان سفارت خانههای آمریکا در نایروبی و دارالسلام در سال 1998 نمود پیدا کرد. این فرایند با انفجار ناو آمریکایی S.S.Cool در آبهای یمن در سال 2000 و حمله به مراکز تجاری نیویورک و مقر پنتاگون در یازده سپتامبر 2001 تکمیل شد. (12)
2. القاعده و بیداری اسلامی
اعتراضهای سیاسی و حوادث اخیر کشورهای عربیِ منطقهی خاورمیانه که از خودسوزی یک جوان تونسی آغاز شد و به مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه سرایت کرد و در برخی کشورهای منطقه، موجب تغییر هیئت حاکمه شد، صرف نظر از نامهایی که برای آن به کار برده شده (بیداری اسلامی یا بهار عربی) ، (13) یک واقعیت غیرقابل انکار در جهان عرب میباشد که بدون شک دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی منطقهای و بین المللی گستردهای است. برای چرایی بروز این تحولات نظریات مختلفی ذکر شد از جمله: قیام علیه تحقیر، حرکت برای دست یابی به دموکراسی، (14) تأثیرات توسعهی انسانی، (15) بحران سیاسی و ناکارآمدی حکومتها و توجه به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی، اجتماعی و مذهبی. (16) .
در هر حال تحولات اخیر نه تنها دولتهای منطقه و برخی مناسبات منطقهای و بین المللی را تغییر داده بلکه بر گروهها و جنبشهای فعال نظیر القاعده نیز تأثیرگذار بوده است. با وقوع بیداری اسلامی این فرضیه شکل گرفت که زوال و شکست القاعده نزدیک است، زیرا مبارزهی جهانی علیه تروریسم و ضربههای وارد شده به القاعده و خصوصاً مرگ بن لادن (در سال 2011) روز به روز این جریان را ضعیف تر کرده است و با موج دموکراسی خواهی مردم منطقه و شرکت آنان در انتخابات و تلاش برای دست یابی به حکومتهای مردمی، دیگر جایی برای القاعده، گروههای تندرو و طرفداران خلافت اسلامی باقی نمی ماند، اما برخی دیگر معتقدند که شرایط جدید سیاسی در جهان عرب، زمینههای دوگانهای برای رشد یا تضعیف جریانهای وابسته به القاعده ایجاد کرده و به راحتی نمیتوان از زوال یا تقویت القاعده صحبت کرد، زیرا مؤلفههای مختلفی در این فرایند دخیل هستند و به طور جدا از هم قابل بررسی نمیباشند. به عنوان نمونه بیداری اسلامی که تحولات منطقه در بستر آن اتفاق افتاده، دچار فراز و نشیبهای متعدد است (17) لذا اگر بخواهیم تأثیرات بیداری اسلامی را بررسی کنیم ابتدا باید ارزیابی صحیحی از آیندهی بیداری اسلامی ارائه دهیم و در ضمن آن نیز وضعیت القاعده و تحولات داخلی آن را مدنظر داشته باشیم. در ارتباط با تأثیرات بیداری اسلامی بر القاعده به طور عمده دو دیدگاه وجود دارد که یکی بر «امکان زوال» و دیگری بر «امکان موفقیت: القاعده در آیندهی بیداری اسلامی تاکید دارد. در ادامهی بحث دو دیدگاه مذکور را در سایه تحولات بیداری اسلامی مورد بررسی خواهیم کرد.
2-1- بیداری اسلامی و امکان زوال القاعده
بر اساس این نگاه با شروع بیداری اسلامی، القاعده از دو جهت تحت فشار قرار گرفته که این فشارها در آیندهی نه چندان دور میتواند به انزوا و حتی نابودی این سازمان منجر گردد. در خصوص فشارهای وارده بر القاعده، مورد نخست در ارتباط مستقیم با بیداری اسلامی است و مورد دوم هم به تشکیلات داخلی سازمان القاعده مربوط است که در ادامه، هر دو مورد را بررسی میکنیم.
بیداری اسلامی و تحولات پس از آن دربردارندهی خبرهای خوشایندی برای القاعده نبود و سکوت و سردرگمی رهبران القاعده با گذشت چند هفته از آغاز جنبشهای مردمی (به طور خاص در تونس) حاکی از نوعی ناخرسندی آنان از تحولات پیش رو بود. (18) آنچه در طی بیداری اسلامی در تونس، مصر، یمن و لیبی اتفاق افتاد هیچ گونه هماهنگی با رهبران و افراد القاعده نداشت و گاه کاملاً در تضاد با اهداف و آرمانهای آنان بود. در ادامه برای روشن شدن این ادعا به مقایسهی میان اهداف و انگیزههای انقلابیون با آرمانهای القاعده میپردازیم تا به نوعی، ناکامی القاعده را در این تحولات نشان دهیم.
الف: فروپاشی رژیمهای مصر، لیبی و تونس بر اساس مقابله با استبداد و سایر مشکلات داخلی صورت گرفت. و ارتباطی با تشکیل حکومت اسلامی یا امت اسلامی نداشت.
ب: حضور گسترده مردم در خیابانهای تونس و مصر با دعوت القاعده صورت نگرفت و حتی حرکت مبارزه علیه قذافی نه تنها جهاد نبود بلکه در تضاد کامل با اصول القاعده بود، زیرا مخالفان قذافی با نیروهای ناتو در براندازی قذافی همکاری کردند. (19)
پ: یکی از اصول اساسی القاعده این است که رژیمهای فاسد و دست نشانسدهی غرب، باید از طریق عملیات و حملههای جهادی، مقهور شوند و در این میان حرکتهای مسالمت آمیز جایی ندارند در حالیکه در تونس، مصر و حتی لیبی تغییرات اتفاق افتاده سازگاری و هماهنگی چندانی با این اصول القاعده نداشتند. (20)
ت: انتخاب شکل مسالمت آمیز حرکت بیداری اسلامی در مصر و تونس و دخالت ناتو در لیبی به طور آشکار در تقابل با آموزهی جهاد القاعده بود. آلکس ویلنر میگوید:
یکی از پیامدهای حرکت موفقیت آمیز مردم در مصر و تونس، نوعی شرم ساری و خجلت برای القاعده بوده، زیرا آنان مدعی بودند که تنها راه موفقیت آمیز و رهایی بخش برای مسلمانان استفاده از جهاد و فعالیتهای خشونت آمیز است. (21)
ث: وقوع بیداری اسلامی و برکناری رژیمهای سکولار، ضعف گفتمانی و جایگاه سست القاعده را در میان افکار عمومی جهان عرب آشکار کرد. (22)
ج: ایدههایی که مردم برای دست یابی به آن به پا خاستند نظیر اسلام، (23) آزادی، دموکراسی، فرصتهای برابر مشارکت سیاسی – اقتصادی و رفاه جزو آرمانها و اهداف القاعده نبودند. (24)
استفادهی گروههای اسلام گرا از ابراز حزب و انتخابات به هیچ وجه مورد قبول القاعده نبود.
علاوه بر آنچه که گفته شد (که به نوعی در ارتباط مستقیم با بیداری اسلامی هستند) ، مؤلفههای دیگری در ضعیف شدن القاعده تأثیر داشته که برآیند مجموع این مولفهها به تقویت این نظریه کمک میکنند که چشمانداز امیدبخشی برای القاعده در بستر تحولات بیداری اسلامی وجود ندارد و احتمال منزوی شدن و ضعیف شدن آن مورد انتظار است. (25)
اما در مورد بررسی سایر مولفهها که به نوعی در ارتباط با بیداری اسلامی و ساختار تشکیلاتی القاعده است نکات قابل ملاحظهای وجود دارد. یکی از مهم ترین مسائلی که هم زمان با بیداری اسلامی، القاعده را متأثر کرد و فشار وارده بر آنان را مضاعف ساخت، مرگ بن لادن بود. به عقیدهی برخی، با مرگ وی رسماً شکست و نابودی این سازمان آغاز شد. در همین زمینه جان برنان (26) اعلام کرد: «از زمانی که این جنگ [علیه تروریسم] آغاز شده برای نخستین بار میتوانیم به آینده نگاه کنیم و دنیایی بدون القاعده را تصور نماییم.» (27)
در اظهارات مشابهی نیز لئون پانتا (28) (یکی دیگر از مقامات آمریکایی) پس از این که بر شکست راهبردی القاعده تاکید کرده بود (29) تاکید داشت:
«ما نه تنها فرماندهی آنان را مورد هدف قرار دادهایم، بلکه قابلیت آنان را در هر گونه کنترل و فرماندهی مختل نمودهایم. (30)
البته مقامات آمریکایی دلایل موجهی برای چنین اظهاراتی داشتند، زیرا ضربههای بسیار سنگینی به هستهی مرکزی و فرماندهی القاعده وارد کرده بودند. علاوه بر کشته شدن بن لادن، الیاس کشمیری از فرماندهان عالی رتبه القاعده (31) و نیز عطیه عبدالرحمن و جانشین او ابویحیی اللیبی به دست نیروهای آمریکایی از بین رفته بودند. (32)
در دولت اوباما شاهد افزایش چهاربرابری قتل هدف دار رهبران القاعده هستیم. (33) و حدود 34 تن از رهبران اصلی القاعده در پاکستان از پای درآمدهاند. (34) افزون بر این 235 نفر از افراد عادی سازمان نیز کشته شدند. بر مبنای همین اظهاراتِ مقامات رسمی آمریکایی و برخی تحلیل گران، هستهی مرکزی و مغز متفکر تشکیلات القاعده در «مسیر اضمحلال قرار گرفته که احیای آن بسیار مشکل خواهد بود». (35)
به نظر میرسد این اجماع که القاعده در آستانهی فروپاشی است، نیاز به مستندات قوی تری دارد، زیرا شواهد معتبر و قابل تاملی در ردِ یا حداقل تضعیف این نظریه وجود دارد. بخشی از این اظهارات بر اساس تبلیغات و عملیات روانی دولت آمریکا صورت میگیرد زیرا آنان به عنوان داعیه داران مقابله با تروریسم باید بر موفقیت و پیروزی خود و شکست دشمن تاکید کنند. در (می 2012) هنگامی که مرکز آکادمی نظامی مبارزه با تروریسم (CTC) (36) هفده سند مربوط به بن لادن (اسنادی که از مخفیگاه وی به دست آمده بودند) را منتشر کرد. (37) مقامات آمریکایی مدعی شدند: که بنا به اظهارات روزهای پایانی بن لادن، وی آیندهی روشنی را برای سازمان متصور نبوده است و این مطلب به طور گسترده توسط رسانهها منعکس شد (38) در حالی که نتیجهای که (CTC) گرفته بود مبتنی بر شواهد و مستنداتاندک بوده است.
در همین زمینه خوان زرات (39) میگوید:
در مورد قدرت القاعده و عناصر تأثیرگذار آن باید ارزیابی مجدد صورت گیرد. القاعده، بر اثر مبارزات علیه آن، تحت فشار زیادی قرار گرفته است و اکنون مخالفان بیشتری پیدا کرده، به خصوص در میان مسلمانانی که بیشترین آسیب را از القاعده دیدهاند.
اما اظهاراتی از این دست که «سازمان القاعده خلع سلاح شده، رو به نابودی است» بیشتر از این که بر پایه استدلال و شواهد مستند و معتبر باشد، بر پایه تفسیر جهت دار و گاه غیر واقع بینانه صورت میگیرد. به عنوان نمونه پس از حملهی آمریکا به عراق، موج عظیمی از تبلیغات غرب آغاز شد که القاعده به پایان کار خود رسیده و دیگری نمیتواند کاری از پیش ببرد، (40) اما در (مارس 2004 م) شاهد بمب گذاریهای مادرید، سال (2005م) در مترو لندن و بمب گذاری در خطوط هواپیمایی آمریکا بودیم و همین فعالیت و حضور القاعده در اروپا و آمریکا گواه این بود که بسیاری از این ارزیابیها از دقت کافی برخوردار نبودهاند. به نظر میرسد این ارزیابیهای شتاب زده در برآورد قدرت القاعده، برخاسته از عدم شناختِ ساختار و ایدئولوژی این سازمان است.
2-2- بیداری اسلامی بستری برای خیزش دوباره القاعده
مخالفان نظریه نخست تأثیر منفی عوامل یاد شده بر سازمان «القاعده» را می پذیرند، اما با این تفاوت که آنان تحولات جاری را با نگاه مثبت (از منظر القاعده) به آینده دنبال میکنند. در ادامهی بحث، نخست فرصتهایی که در نتیجهی بیداری اسلامی برای القاعده به وجود آمده را بررسی میکنیم و پس از آن با ارزیابی ساختار ایدئولوژیک و تشکیلاتی القاعده، تلاش خواهیم کرد به دقت این دیدگاه را مورد نقادی قرار دهیم.
بیداری اسلامی، هر چند که در ابتدای کار موجی از امید و خوش بینی را در سرتاسر کشورهای عربی اسلامی به راهانداخت، اما به تدریج با گذشت زمان و کم شدن شور انقلابی، وجود موانع جدی بر سر راه انقلابیون، باعث شکل گیری نوعی یاس و سرخوردگی عمومی گردید. اصولاً در هر انقلاب یا تغییر رژیمی، هیئت حاکمه (پس از تغییرات) با انبوهی از مسائل امنیتی (اعم از فرقه ای، قومی، قبیله ای، بازماندگان رژیم سابق، شورش و خشونت، ناامنی و حملههای تروریستی) مواجه است و این مسائل امنیتی در کنار خواستههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم بر دشواری کار میافزاید و پیش بینی آینده را دشوار میکند. در ابتدای بیداری اسلامی همان طور که پیش از این گفتیم القاعده به هیچ وجه جایگاهی در میان مردم و خواستههای آنان نداشت. مردم تمایلی به تشکیل جریان خلافتِ اسلامی القاعده نداشتند، بلکه به دنبال پایان یافتن تبعیض، فساد و حاکمیت اسلام، ایجاد آزادی، دموکراسی و فرصتهای برابر سیاسی، اقتصادی بودند. بدیهی است که این خواستهها در هر انقلابی میتواند جزو اهداف انقلابیون باشد، اما با گذشت نزدیک سه سال از بیداری اسلامی بهتر است میزان تحقق این شعارها و وضعیت فعلی کشورهای منطقه را ارزیابی کنیم.
الف. در تونس و مصر به عنوان کشورهای پیشرو و حتی الگو، هنوز تغییر رژیم به طور کامل صورت نگرفته و فعالیت انقلابیون هنوز در چارچوب قوانین پیش از انقلاب یا با مشارکت عناصر بازمانده از رژیم قبلی صورت میگیرد.
ب. بر اثر آشوب و ناآرامیهای ایجاد شده، بسیاری از فرصتهای شغلی از بین رفته و وضعیت اقتصادی برخی از این کشورها در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
پ. رژیم قذافی سرنگون شده ولی این کشور به صحنهی درگیری نظامی میان قبایل مختلف تبدیل شده است.
ت. در یمن، توافق عبدالله صالح برای واگذاری قدرت هنوز روشن نیست.
ث. جنگ در سوریه ادامه دارد و آیندهی این کشور بسیار مبهم است و احتمال تجزیهی این کشور وجود دارد.
چ. در بحرین شیعیان به پا خاستهاند اما رژیم آل خلیفه هیچ انعطافی نشان نداده و به سرکوب گستردهی مخالفان مشغول است.
چ. در عراق گروهکهای وابسته به القاعده با انجام عملیات تروریستی، امنیت داخلی این کشور را تهدید میکنند و سعی در تشدید درگیریهای فرقهای دارند و امکان حملهی القاعده عراق به سوریه وجود دارد.
بر اساس آنچه گفته شد وضعیت فعلی کشورهای دخیل در تحولات بیداری اسلامی چندان مطلوب به نظر نمیرسد. البته اصولاً هر انقلابی باعث رشد فزایندهی خواستهها میشود، اما باید توجه داشت انتقال قدرت و حاکمیت از رژیمهای خودکامه به سیستم دموکراسی شاید در یک فرایند طولانی مدت اتفاق افتد و حتی شاید اتفاق نیفتد و این تهدیدی جدی محسوب میشود. (41)
«خطر جدی پس از انقلاب سطح بالای سرخوردگی، خشم و ناامیدی و … است». (42)
هم اکنون القاعده پس از یک سکوت، سردرگمی و شاید ناامیدی، فعالیت و تلاش خود را آغاز کرده، به معترضان پیام میدهد، (43) که سکولاریسم را نپذیرند و شریعت را به عنوان منبع اصلی قوانین قرار دهند. البته تلاشهای القاعده در جهت سامان بخشیدن به امور نیست و بیشتر به دنبال این است که از هر گونه ناآرامی بهره برداری کند. به نظر می رسد اگر فرایند انتقال قدرت و برقراری دموکراسی طولانی شود و یا دموکراسیهای تازه متولد شده به سمت دولت مردان خودکامه گرایش پیدا کنند، القاعده فضای مناسبی را در اختیار خواهد داشت تا از خشم و نارضایتی مردم استفاده کند و اعضای جدیدی به خدمت بگیرد؛ به عبارتی یکی از عمده ترین فرصتها برای القاعده نه در بیداری اسلامی، بلکه در ناکامی بیداری اسلامی نهفته است. (44) امروز پس از گذشت حدود سه سال از آغاز حرکت بیداری اسلامی، زمزمههای ناکامی یا ناکارآمدی دولتهایِ پس از بیداری اسلامی به گوش میرسد.
ناامیدی و آشوبی که پس از انقلاب به وجود آمده به طور غیر قابل انکاری فرصتهای مناسبی را برای گسترش نفوذ القاعده فراهم میکند. مشکلات اقتصادی، آشوب و ناآرامی، عدم ثبات سیاسی و امنیت، حتی بهترین نظامهای منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد و با بروز اختلاف میان انقلابیون و تشدید مشکلات هر آن امکان بازگشت مجدد عناصر رژیم گذشته وجود دارد. (45)
بروس ریدل، از «بنیاد بروکینگز» مدعی است که ظهور دوباره القاعده ثابت میکند که این سازمان توانسته طوری خود را مدیریت کند که از تحولات دنیای عرب سود ببرد. او میگوید:
خط مشی القاعده در سال 2011 در پی وقوع بهار عربی با چالش رو به رو شد. تظاهرات مسالمت آمیز در سقوط دیکتاتورها موفق بود. روایت القاعده [در آن وقت] با خطر رو به رو بود. ترور باعث تغییر نشده بود». وی در ادامه توضیح میدهد: «اما امروز، همه چیز متفاوت است. القاعده در سال 2013 اعتبار پیدا کرده، به ویژه در مصر. جریان ضد انقلاب موفق شده و حکومت منتخب را کنار زده است». بروس ریدل میافزاید: «برای آنانی که میخواهند به القاعده بپیوندند، اتفاقات قاهره و دمشق این سخن آنان را اعتبار میبخشد که مدتهاست میگویند: جهاد امروز، تنها راه حل مشکل تغییر، در دنیای اسلام است. (46)
مطلب دیگری که در مورد القاعده باید مورد بحث قرار گیرد بررسی این ادعاست که القاعده با کشته شدن بن لادن و سایر رهبران اصلی آن دیگر امیدی به آینده ندارد. باید توجه داشته باشیم که این سازمان بیش از یک دهه است که در مقابل بزرگترین حملات بین المللی (که بر ضد سازمانهای تروریستی سامان یافته بود) ، مقاومت کرده و توانسته خود را با سخت ترین شرایط تطبیق دهد. بیداری اسلامی و به طور خاص ناآرامیها و جنگ طولانی مدت در سوریه سبب منافع فراوانی برای القاعده شده است تا آنان بتوانند در این شرایط دشوار، نفوذ خود را در این کشور و کشورهای همسایه افزایش دهند. این وضعیت به طور بالقوه میتواند اوضاع نابسامان هستهی مرکزی فرماندهی القاعده را احیا کند و ارتباطهای آن را افزایش دهد. علاوه بر این، حضور بی دردسر القاعده در پاکستان و نیز خروج نیروهای آمریکایی و نیروهای (ISAF) از افغانستان تا سال 2014، از جمله مسائلی هستند که در آیندهی نزدیک (حداقل تا پنج سال آینده) میتوانند به احیای مجدد هستهی مرکزی این سازمان و فراهم آوردن یک فضای امنِ حیاتی و نیز حریم فیزیکی کمک کنند. در طول تاریخ القاعده، حیات این سازمان همواره به یک حوزه جغرافیایی امن وابسته بوده است. در اوضاع آشفته بیداری اسلامی القاعده این امکان را یافته تا در منطقهی لوانت (47) برای خود مامنی پیدا کند و در نتیجه، حضور خود را علاوه بر پاکستان، افغانستان، سومالی و یمن، در مناطق جدید گسترش دهد. (48)
کارشناسان مبارزه با تروریسم میگویند: جنگ داخلی سوریه که در آن اسلام گرایان داوطلب از سراسر اروپا و کشورهای عربی جمع شدهاند، مزیت بزرگی برای القاعده بوده است. دیوید کیلکولن، کارشناس مبارزه با تروریسم و مشاور حکومت آمریکا میگوید:
گروههای مرتبط به القاعده ائتلافی را تشکیل دادهاند که شامل 45 هزار چریک جنگجو در این کشور است». او میافزاید: «این عدد بسیار قابل توجه است؛ تقریباً دو برابر جنگجویان طالبان در افغانستان».
کیلکولن در ادامه میگوید: «ما شاهد تجدید قوای القاعده در همهی جبههها هستیم». (49)
هر چند که مرگ بن لادن پیامدهای منفی برای سازمان داشته، اما ساده انگاری است که با نبود بن لادن حکم به مرگ القاعده بدهیم، زیرا عدم حضور بن لادن برای سازمان در گذشته نیز تجربه شده و القاعده بعد از سال 2002م و سخت شدن شرایط، الگوی «سلسله مراتبی سازمانی» خود را به الگوی «شبکه محوری» تغییر داد. (50) بن لادن به منظور حفظ بقای سازمان و تطبیق با شرایط محیطی با واگذاری حق تصمیم گیری به شاخههای محلی و شبکههای وابسته، دوام سازمان را تضمین نمود. باید توجه داشته باشیم که القاعده یک سازمان باز و کاملاً انعطاف پذیر است که علاوه بر اهمیت رهبران اصلی، دارای شاخههای مستقلی است که خود این شاخهها نیز ارتباطهای و زیر مجموعههای دیگر دارند. (51) این نوع تشکیلات به القاعده اجازه میدهد تا شاخهها و زیر شاخههای خود را تا حد امکان با هر میزان از اعضا گسترش دهد. در این شاخهها رهبران هم طراز وجود دارند که قدرت تصمیم گیری برای بخشهای بزرگی از شبکه را دارا میباشند. بر اساس تحلیل ریاضی شبکههای اجتماعی، افرادی که بیشترین ارتباط را دارند قدرت بیشتری نیز دارند. (52) توزیع قدرت و منابع در میان شبکههای مختلف باعث شده که سازمان در مواقع بحرانی نظیر مشکلات مالی، کشته شدن برخی رهبران و مسائلی از این دست با بحران روبرو نشود. به نظر کارشناسان مطالعات شبکهها، برای مقابله با چنین سازمانهایی، از بین بردن حداقل پنجاه درصد ارتباط میان مراکز اصلی یکی از اقدامات ضروری است. چیزی که تا کنون آمریکا و سایر کشورهای دخیل در مبارزه با القاعده نتوانستهاند انجام دهند.
نکتهی مهم دیگر که دربارهی تشکیلات القاعده این است که هر چند بن لادن نقش محور این تشکیلات بود اما گروههایی (53) هم بودهاند که تمایل چندانی به اطاعت مستقیم از وی نداشتهاند. (54) و تقریباً مستقل از وی و حتی مستقل از نام القاعده، (اما در راستای اهداف القاعده) فعالیت میکردهاند. (55) لذا همانطور که پیش از این هم گفتیم طبیعی است که فعالیت القاعده پس از مرگ بن لادن با مشکل اساسی رو به رو نشده است. به نظر میرسد برنامههای آتی آنان بر اساس محورهای زیر باشد:
الف: تأکید بر ادامهی جنگ علیه آمریکا و جهان غرب (اکنون القاعده به نوعی خود را در بیداری اسلامی پیروز میداند، زیرا از نظر آنان رژیمهای دست نشاندهی غرب برکنار شدهاند و این شکستی برای غرب محسوب میشود) .
ب: تلاش برای ایجاد پایگاههای امنِ فیزیکی در مناطق مورد منازعه.
پ: تلاش برای تأسیس یک حکومت اسلامی (به طور خاص در سوریه) که کاملاً از دسترس و دخالت آمریکا به دور باشد.
ت: بهره گیری هر چه بیشتر از غفلت سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقه، که به شدت درگیر مسائل داخلی خود هستند.
نتیجه گیری
برای ارزیابی صحیح از تأثیر بیداری اسلامی یا بهار عربی بر القاعده باید به دو مؤلفهی اصلی توجه شود: نخست: بیداری اسلامی و دوم سازمان یا تشکیلات القاعده. بیداری اسلامی را نباید یک واقعهی ثابت و ایستا فرض کنیم که به همان شکلی که آغاز شده ادامه خواهد داشت، زیرا تحولاتی که در متن بیداری اسلامی اتفاق افتاده از فراز و فرودهای فراوان و بستر پویای آن حکایت دارد. در طرف مقابل القلاعده هم وضعیت مشابهی دارد. سازمانی که ریشههای آن به ربع قرن باز میگردد و با تمام مشکلاتی که پیش روی آن بوده (خصوصاً در پانزده سال اخیر) نه تنها نتوانسته موجودیت خود را حفظ کند بلکه اکنون زمزمههایی از موفقیتهای آیندهی آن به گوش میرسد. همان طور که پیش از این بحث شد دو نظریهی عمده در این زمینه وجود دارد که یکی بر «امکان زوال» القاعده و دیگری بر «امکان موفقیت» القاعده در بستر بیداری اسلامی تاکید دارد. بدیهی است که نباید به قطعیت دربارهی هر یک از نظریات صحبت کرد، زیرا ممکن است بخشی از نظریه مطابق با واقع باشد و بخشی از آن تطابق چندانی نداشته باشد. در ادامهی بحث برای روشن تر شدن نتیجه و عدم تکرار آنچه که گفته شد بحث را با طرح چند احتمال (56) تکمیل خواهیم کرد.
احتمال نخست، بیداری اسلامی: تشکیلات حکومتهای دموکراتیک
احتمال یاد شده در اوایل بیداری اسلامی بسیار پر رنگ بود؛ خصوصاً با برگزاری انتخابات گسترده در مصر و تونس؛ در صورت تداوم روند دموکراتیک و تشکیل حکومتهای مردم سالار، اسلامی، تقویت همه احزاب، سازمانهای مردم نهاد، جایگاه القاعده بسیار متزلزل خواهد شد و به تدریج، پایگاه مردمی خود را از دست خواهد داد و با موفقیت و پیشرفت الگوهای دموکراتیک حتی احتمال زیر سوال رفتن مشروعیت القاعده نزد پیروان آن وجود دارد. از طرف دیگر، با از بین رفتن بن لادن (و برخی از رهبران اصلی القاعده) ضعف نسبی این سازمان آغاز شده و بیداری اسلامی به ضعف بیشتر این سازمان سرعت خواهد داد. البته در حال حاضر با توجه به تحولات جاری، این احتمال ضعیف شده است و شاید صحبت از آن منطقی نباشد.
احتمال دوم؛ وقوع موانع بر سر راه بیداری اسلامی
وجود مشکلات پس از انقلاب و دشواری اوضاع و طولانی شدن فرایند انتقال قدرت سبب شده القاعده از انزوای اولیه بیرون آید و تلاش خود را برای تغییر شرایط آغاز نماید. این تلاش در دو جهت صورت گرفته است: نخست: نیروهای القاعده با استفاده از آشوب و ناآرامی ایجاد شده، غفلت نیروهای امنیتی و مهم تر از همه بهره گیری از یاس و سرخوردگی مردم تلاش میکنند اعضای جدید جذب کنند و در این راه با هوشمندی، بر اسلام (با تفسیر خاص سلفی، تکفیری و وهابی) و جهاد به عنوان تنها راه حل تأکید میکنند (57) و مردم را به مبارزه علیه غرب بر میانگیزند. به نظر میرسد اکنون بهترین فرصت برای القاعده است تا با بهره گیری از خشم مردم و ناآرامی موجود علیه نظامیان، آنان را به سمت القاعده و عملیاتهای تروریستی سوق دهند. چیزی که در اوایل دهه 90 اتفاق افتاد و نتیجهی آن گسترش عملیاتهای خشونت آمیز بود.
دوم: القاعده با استفاده از آشوب و ناآرامیهای ایجاد شده توانسته حضور فیزیکی خود را در کشورهای مختلف تثبیت کند و یا توسعه دهد. در این فضا شاهد رشد سریع گروههای وابسته و همکار القاعده هستیم. (58) ناآرامیهایی که در سوریه، لیبی و مصر در حال وقوع است این کشورها را به مانند یک حیات خلوت برای القاعده تبدیل کرده است (59) چیزی که تا پیش از این فقط در افغانستان و سومالی برای آن ممکن بود. اکنون نیروهای القاعده به راحتی در سوریه در حال آموزش هستند و تجربهی نظامی کسب میکنند. در لیبی جهادگرانی که سابقاً در ارتباط با القاعده بودند اکنون بیش از پیش مجهز شدهاند و نگرانیهای عمدهای در مورد سلاحهایی که توسط آنان از پایگاههای نظامی قذافی به غارت رفته، وجود دارد. برخی منابع (60) گزارش میدهند که این تجهیزات به القاعدهی مغرب انتقال داده شده است. اکنون جهادگران از کپنهاک تا کنیا با دعوت ایمن الظواهری (مرد شماره یک القاعده، پس از مرگ بن لادن) خود را به سوریه رساندهاند تا در جهاد اسلامی علیه رژیم اسد شرکت کنند و به شهادت و بهشت وعده داده شده، نائل شوند. فرار گستردهی طرفداران الظواهری از زندانهای عراق، (61) لیبی و پاکستان پاسخی به پیام وی مبنی بر شرکت در جهاد بوده است. انرژی و تلاش الظواهری و یارانش در حال حاضر بر بحران و ناآرامیهای داخل سرزمینهای عربی و اسلامی متمرکز شده است و به نظر میرسد نسل جدیدی از القاعده در حال شکل گیری است (62) که تمرکز خود را به جای توجه به دشمنی با آمریکا و اروپا بر دشمنان داخلی معطوف نموده است (حداقل در حال حاضر) ، اما نباید فراموش کنیم که همچنان برای آنان اهداف راحت و در دسترس، قابل چشم پوشی نیست مانند کشتن مسیحیان، خراب کاری و انفجار در تأسیسات مربوط به غربیها و یا حمله به سفارت خانهها که همواره یکی از اهداف مورد علاقهی آنان بوده است. در مجموع هر گونه ناکامی در تحقق اهداف بیداری اسلامی زمینه مناسبی را برای فعالیت القاعده فراهم خواهد کرد. البته این لزوماً به معنای موفقیت و پیروزی القاعده نیست، اما حداقل بسترهای مناسبی را برای فعالیت مهیا میکند و پس از گذشت بیش از یک دههی پایانی برای فعالیت القاعده به چشم نمیخورد.
(با توجه به رویکرد توصیفی و تبیینی مقاله از ارائه راهکار در جهت مقابله با این جریان صرف نظر شد)
پینوشتها
1. دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی اسلام.
2. ناصرالبحری، 2005.
3. ر.ک. ابوجندل ناصر البحری، تنظیم القاعده من داخل. طی همین فرایند شاهد شکل گیری گروههایی به نام «عرب افغان» هستیم.
4. خالد خلیل اسعد، بن لادن، او را نمیتوان شناخت، ص 36.
5. برای مطالعه بیشتر در زمینه رابطه القاعده و نو سلفیه به این منبع مراجعه کنید. محمودیان، محمد، پژوهشنامه علوم سیاسی (1391) . «تأثیراندیشههای نوسلفیسم بر روند فکری ایدئولوژیک القاعده»، سال هفتم، شماره سوم، تابستان 1391.
6. حمیدرضا اسماعیلی، القاعده از پندار تا پدیدار، ص 58.
7. گریلبر آشکار، جلال در توحش، ص 65.
8. پل میشائیل و دوران، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ص 26.
9. عبدالقوم سجادی، «طالبان؛ ایران و پاکستان، علوم سیاسی»، دانشگاه باقرالعلوم، پاییز 1377، شماره 2.
10. ر.ک. اولرنیس لادورنر، خاستگاه افراطی در پاکستان.
11. Islamic World Fron for Jihad against the Jews and Christain].
12. محمد محمودیان، «تأثیراندیشههای نوسلفیسم بر روند فکری ایدئولوژیک القاعده» پژوهشنامه علوم سیاسی، سال هفتم، شماره سوم، تابستان 1391.
13. صرف نظر از تفاوتها و مباحث تئوریکِ، روشن است که هر یک از الفاظ یاد شده بر وجهی از وجوه گسترده و فراگیر حوادث امروز جهان عرب دلالت دارند اما؛ باید توجه داشت با این که عناوین یاد شده برای بازنمایی و معرفی واقعیتی مشهود به کار رفتهاند، اما در ضمن آن رقابتی ایدئولوژیک یا سیاسی نهفته وجود دارد که در تلاش است این رویدادها را از دیدگاه خود «مصادره به مطلوب» نماید و حتی میتوان گفت در این رقابت سعی در الهام آفرینی و القای برخی مفاهیم خاص وجود دارد.
14. Fakhro, Elham & Hokayem, Emile (2011) . “Waking The Arabs”, Survival, Vol. 53, No2, May & April.
15. برای آگاهی بیشتر از جزییات این نظریه به این منبع مراجعه کنید:
Randall Kuhn (2011) . On the Role of Human Development in the Arab Spring, September, University of Denver, Josef Korbel School of International Studies.
16. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به. حسینی فائق، سید محمد مهدی (1391) . بیداری اسلامی و تحولات منطقه ای، تهران دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، صفحات 145 تا 154.
17. مثال واضحی که در این مورد میتوان آورد تحولات مصر است که مبارک برکنار شد، اسلامگرایان در فرایند انتخابات و تحت عنوان دموکراسی قدرت را به دست گرفتند اما مجدداً ارتش با نادیده گرفتن آراء مردم (و با نوعی بازگشت به دوران مبارک) ، قدرت را در دست گرفت. این تحولات به خوبی نشان دهندهی این است که هنوز ثبات حاصل نشده و در این شرایط بی ثبات، وقوع هر اتفاقی شگفت انگیز نخواهد بود.
18. Burk, Jason Wars, Alen Lane, Fenguin Group.
19. Holbrook, Ponal Al-Qaeda”s Response to the Arabspring, Perspectives on Terrorism, vol 6, No6.
20. Forest, James J. F, Perecptiochellenges faced by Al-Qaede on the Battlefield in flueance warface v016 issuel.
21. Wilner, Alexs opportunitycosts or costly opportunities?.
22. Lahoud, nelly, ayman al-zawahiris reaction to recolation in the middle east” in CTC sentinel vol 4 N. 4.
23. ذکر این نکته ضروری است که برداشت القاعده از اسلام، مبتنی بر برداشت متحجرانه و خشک وهابیت افراطی است که جایگاهی در میان اکثریت مسلمانان ندارد و حتی گروههای اسلامی و مسلمانانی که بر اسلامی شدن حکومت و قوانین تاکید داشتند، با اسلام القاعده تفاوت بنیادین دارند.
24. Gerges A. fawaz the rise and fall of al-Qaede oxford university press.
25. برای آگاهی بیشتر در مورد این نظریه میتوانید به این منبع مراجعه کنید:
W.Kimball Lewis (2012) . Al Qaeda and The Arab Spring -An Ideological Assessment, MASTER OF SCIENCE IN INFORMACTION OPERATIONS, from the NAVAL POSTGRADUATE SCHOOL, December 2012.
26. john. O. brennan.
27. Ferran, lee, “alquaeds shadow of Former self, us counter says” ABC news lnvestigative, 30 april.
28. Leon Panetta.
29. Panetta, “panetta says Al Qaede feat with in Reach” Al juzeera, 9 july.
30. Stewart, phil “strikes onal Qaeda leave only handful of top targots.
31. US Department of State, Contry Reports on Terrorism 2011, page. 5.
32. Gorman, Siobhan, CIA kills Al Quedu”s No2.
33. Masters, jon athan “Back grounder Geted killinegs.”
34. Bergen and Tiedemann, “the year of Dron. l euderkilled”.
35. Hoffman, Alquedes uncertainfuture, sudiesin conflict.
36. U.S. Military Academy”s Combating Terrorism Center (CTC) .
37. Lahoud, nellyetal, Leters from Abbottabad. bin lad on sidelined.
38. به عنوان نمونه بنگرید به:
Osama bin Laden”s Last Words Show Dark Days for Al Qaeda, “CBS World News, 3 May 2012.
www.cbsnews.com/8301-202 162-57426970/osama-bin-ladens-last-wordsshow-dark-days-for-al Qaeda/
Peter Baker, “Recovered bin Laden Letters Show a Divided Al Qaeda, “New York Times, 3 May; Ben Fenton, Johanna Kassel, and Richard McGregor, “Bin Laden Papers Reveal Al Qaeda Rifts,” Financial Times
(London) , 3 May 2012; and Gregg Miller and Peter Finn, “New Osama bin Laden Documents Released,” Washington Post, 3 May 2012.
39. Juan Zarate.
40. Sands David R. “al-Quidas credibility “on the ine” as war in irag winds down”.
41. Jenkins brian Misheal. AlQuede in its third Decade-lmersile dedline.
42. Wilner Alex Y opportunity costsor costy opportunities.
43. اخیراً الظواهری در پیامی به مردم مصر از آنان خواسته. در مقابل کودتای نظامیان با پا خیزند و اجازه ندهند نظامیان که ابزار دست آمریکا هستند و از طرف عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس حمایت مالی می شوند، کنترل امور آنان را به دست گیرند.
44. گفتنی است که موارد یاد شده به معنای شکست جریان بیداری اسلامی به شمار نمیرود، زیرا به عقیدهی آگاهان و صاحب نظران، بیداری اسلامی یک تحول صرفاً انقلابی یا سیاسی نیست بلکه یک جریان عمیق و اصیل اسلامی است که در کل تاریخ اسلام و سرزمینهای اسلامی ریشه دارد و در مسیر خود با فراز و نشیبهای متعدد روبرو خواهد شد، لذا نباید با نگاهی سطحی به برخی تحولات سیاسی از شکست یا خاتمهی این جریان صحبت به میان آورد.
45. Juanz, Zarate “Alqaede stims Again.”
46. عاصف حسینی، القاعده خطرناک تر از گذشته شده است.
47. Levant.
48. Hoffman, Bruce. Al qaedes luncertaion Futurs.
49. عاصف حسینی، القاعده خطرناک تر از گذشته شده است.
50. McAllister, Bad “Al qaede and the lnnovation frim. demytho; og zing the network.
51. ibid.
52. Krebs, valdis. In flow – mupping and measuring social networks-social car togralhy.
53. به عنوان نمونه، گروه بوکوحرام (Boko Haram) در نیجریه می باشد که بن لادن در راستای توسعهی القاعده به آفریقا با رهبر این گروه به طور مستقیم دیدار کرد (Burke, 2012) برخی منابع از امکان پیوند و اتحاد قریب الوقوع این دو گروه حکایت دارند.
54. Lahoud, nelly, ayman al-ZAwahiri”s Reaction to revolautionto revolation in thmiddle East.
55. Byman, Daniel “splitting al-Qaideand its affiliates.
56. در احتمالهای یاد شده، بیداری اسلامی را متغیر مستقل و القاعده را متغیر وابسته فرض میکنیم بدین صورت که آینده القاعده وابسته به موفقیت بیداری اسلامی (یا شکست آن) میباشد.
57. البته باید توجه داشته باشیم که این فرض نادرست است که القاعده فقط از مسلمانان استفاده میکند، زیرا آنان برای دستیابی به اهداف خود از هر وسیلهای استفاده میکنند. به عنوان نمونه بن لادن در طرحهای خود علیه آمریکا، توصیه میکند که یارانش از نیروهای غیرمسلمان و اقلیتها (به طور خاص آفریقاییها و اتباع آمریکای لاتین) استفاده کنند (miller, 2011) .
58. Riedel, Bruce, the coming of Al Queda3.in.
59. http://www.nytimes.com/2013/08/06/world/middleeast/rebels-gain-control-of-government-air-base-in-syria.html?_r=0.
60. Jenkins, Brian Micheal. Al Qaede in its third Decade-irrevers Decline.
61. http://www.thedailybeast.com/articles/2013/07/29/al -qaeda-in-iraq-adu-ghraib-jailbreak-a-counterterrorism-nightmare.html.
62. Reidel, Bruce, the coming of Al Quede, 3, 0.
منابع :
1. آشکار، ژیلبر، جدال در توحش، 11 سپتامبر، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، اختران [بی تا].
2. اسماعیلی، حمیدرضا، القاعده از پندار تا پدیدار، تهران، اندیشه سازان نور، 1386.
3. اسعد خالد خلیل، بن لادن، او را نمیتوان شناخت، ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی، جام جم، تهران 1380.
4. پل، میشائیل و دوران، خالد، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ترجمه هومن وطن خواه، نشر کاروان، تهران 1381.
5. سجادی، عبدالقیوم، «طالبان؛ ایران و پاکستان، مطالعه سیاست خارجی ایران پاکستان و عربستان دربارهی افغانستان از سقوط مزار تا کنون»، علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) ، ش 2، پاییز 1377.
6. حسینی فائق، سید محمد مهدی، بیداری اسلامی و تحولات منطقه ای، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، تهران [بی تا].
7. لادورنر، اولرنیس، خاستگاه افراطی در پاکستان، مدرسه حقانیه، محمدعلی فیروزآبادی، شرق، 1385/1/29.
8. حسینی، عاصف، القاعده خطرناکتر از گذشته شده است، رادیو دویچه وله. قابل دسترسی در: http://dw.de/p/1AZun
9. محمودیان، محمد، «تأثیراندیشههای نوسلفیسم بر روند فکری ایدئولوژیک القاعده»، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال هفتم، شماره سوم، تابستان 1391.
10. ناصر بحری، ابوجندل، تنظیم القاعده من داخل، القدس العربیه، 18 مارس 2005.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول