بررسی و نقادی آیات و روایات قرآن
آیت الله خویی در البیان پس از آن که تمام روایات جمع آوری و تدوین قرآن را ذکر میکند به بررسی و نقادی آنها می پردازد و آنها را از شش جهت ضعیف می شمارد. وی در این خصوص میگوید:
عده ای از آن روایات سوء استفاده کرده و آن را دلیل بر تحریف قرآن گرفته اند، ولی هیچ یک از این روایات صحیح به نظر نمی رسد و از جهاتی دارای ضعف و کاستی هستند. اولین جهت ضعف و سستی، وجود تناقض و تضادهایی است که در میان آنها به چشم می خورد و موجب سلب اعتماد از آنها میشود. دومین خدشه تعارض مفهوم این روایات با روایاتی است که جمع آوری قرآن را در زمان خود آن حضرت می دانند و از اعتبار ساقط میکند. به علاوہ تمام مسلمانان برای اثبات قرآن بودن کلامی، راهی بجز تواتر و نقل های فراوان و یقین اور نمی دانند. ولی روایات تدوین قرآن دلالت میکنند بر اینکه در موقع جمع آوری قرآن مدرک و مرجعی که برای اثبات قرآن بودن کلامی در اختیار بود و به وسیله آن، آیات قرآن از غیر آیات تشخیص داده میشد، عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهی یک نفر که شهادت وی مطابق شهادت دو نفر باشد و لازمه این سخن این است که قرآن با خبر واحد نوشته شده باشد نه از طریق تواتر، آیا واقعا یک نفر مسلمان میتواند به این مطلب ملتزم باشد یا چنین سخنی را بر زبان آورد؛ اما در مورد مصاحف صحابه خصوصأ مصحف على الا باید گفت هم اکنون هیچ گونه اثری از این مصاحف در دست نیست و تنها تعدادی خبر واحد ضعیف که بعضا با روایات متعارض ضعیف تر هم می شوند موجود است و بی شک چنین روایاتی نمیتوانند اجماع موجود را خدشه دار کنند.
دلیل دوم طرفداران اجتهادی آن است که اگر مصحف عثمانی در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم گردآوری و کتابت شده بود ممکن بود به توقیفی بودن آن گردن نهیم، اما با توجه به اینکه پس از وفات آن حضرت گردآوری و کتابت شد، چگونه میتوان به توقیفی بودن ترتیب آن قائل شد.
در پاسخ باید گفت آنچه باعث شد که مصاحف عثمانی فراهم آید و مردم به قرائت آن واداشته شده و مصاحف دیگر سوزانده شود، اختلاف قرائات بود، بنابراین دلیلی وجود ندارد که بگوییم ترتیب سور آن مصاحف با ترتیب سورههایی که از زمان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم رایج بوده مخالفت داشته است. پس ممکن است همین ترتیب از زمان پیامبر رایج بوده باشد و کاتبان مصحف عثمانی هم از این ترتیب پیروی کرده باشند. لذا گردآوری مصحف عثمانی پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نیز هیچ گونه ملازمه ای با اجتهادی بودن ترتیب سورههای آن ندارد.
سومین دلیل برای اجتهادی بودن نظم سورهها، سخن کسانی است که میگویند: اسم سورهها و تعداد آیات آنها در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به تکمیل بوده است ولی هنوز به عنوان یک مجموعه، تدوین نشده بود، چون انتظار می رفت که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم کی دوباره آیاتی نازل شود و تا آن زمان که وحی به طور کامل منقطع نمیشد، تألیف سورهها به عنوان یک کتاب صحیح نبود. وحی نیز منقطع نمیشد، مگر اینکه عصر نبوت تمام شود و وحی الهی کامل گردد.
پاسخ این سخن نیز روشن است؛ زیرا بدون شک پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از زمان رحلت خود با خبر بودند. چنانکه پس از نزول سوره «نصر» فرمودند: «از این سوره فهمیدم که امسال آخرین سال عمر من است.» بنابراین به یقین در فرصت باقی مانده دستور جمع کردن و منظم کردن ترتیب سورهها را می دادند. خصوصا که چنین کاری کمتر از چند ساعت وقت می برد و فقط کافی بود پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم جای سورهها و ترتیب آنها را مشخص کند. چنانکه قرائنی نیز نشان میدهد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم تا آخرین لحظات عمر شریفشان به این امر حیاتی اهتمام داشتند و هر آیهای نازل میشد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرمودند که این چند آیه را در فلان جا قرار دهید. به همین دلیل امروز هیچ مفسری در جایگاه آیه ۲۸۲ بقره که آخرین آیه نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم است شک ندارد و اصولا چه اشکالی دارد که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم منتظر وحی جدید باشد اما ترتیب سوره را هم مشخص کرده و هر سوره جدیدی که نازل شد آن را در جای خود قرار دهد.
بنابراین هیچ یک از ادله اجتهادی بودن ترتیب سورهها توانایی اثبات چنین امری را ندارد و این دلایل را یارای مقابله با دلایل روشن و متقن توقیفی بودن نظم قرآن نیست. لذا بی هیچ شک و شبهه ای باید گفت نظم فعلی سورههای قرآن مستند به وحی الهی و دستور نبوی است و کاملا توقیفی است.
توقیفی بودن نظم سوره ها
اکنون که به توقیفی بودن نظم سورهها اطمینان یافتیم، جای آن دارد که از خود سؤال کنیم آیا خداوند بی هیچ دلیلی و حکمتی هر سوره را پس از سوره دیگر قرار داده است؟ آیا ممکن است کار خداوند سبحان خالی از حکمت و هدف معقول باشد؟ بی شک پاسخ منفی است، اما آیا حکیمانه بودن ترتیب سور الزام به معنای وجود تناسب بین سورههاست و آیا تنها وجه حکمت نظم فعلی سورهها تناسب آنها با یکدیگر و خصوصا تناسب آیات انتهایی یک سوره با آیات آغازین سوره بعد است؟ این سؤالی است که باید پاسخ آن را در این مقام بیابیم.
به یقین یکی از حکمت های قابل قبول در ترتیب سورهها وجود ارتباط و تناسب بین آنها است چنانکه در هر کتاب دیگری نیز آوردن مطلبی پس از مطلب دیگر و بخشی پس از بخش دیگر به علت ارتباطی است که بین آنها وجود دارد به گونهای که مطالب بخشهای پیشین مقدمه ای برای بخشهای آینده خواهند بود. اما در برخی مواقع نیز ممکن است سخن در انتهای یک بخش به پایان برسد و بخش بعدی سخن جدیدی را که کاملا بی ارتباط با بخش قبلی باشد به میان بکشد و نکته تازه و کلام نوی را آغاز کند. بنابراین همچنان که دکتر «صبحی صالح» میگوید:
توقیفی بودن ترتیب سورههای قرآن حتما لازمه اش این نیست که بین هر دو سورههای که بدنبال هم آمده اند پیوندهای نزدیکی برقرار باشد. همچنان که توقیفی بودن ترتیب آیات یک سوره نیز عقلا لازمه اش ارتباط کامل هر آیه از قرآن با آیه قبلی و آیه بعدی نیست و میتوانند تنها از طریق محور مشترک و غرض اصلی سوره باهم مرتبط باشند.
منبع: ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، صص224-219، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵