با تکیه بر آثار و اندیشه کلامی اصحاب ایرانی آن حضرت
بررسی وضعیت دینی – مذهبی عصر امام جواد (ع)
محمد علی چلونگر (2)
فرشته بوسعیدی (3)
چکیده
امامان شیعه، به اقتضای اوضاع اجتماعی حاکم بر جامعه، برنامهای برای ارشاد و جریان فکری و فرهنگی جامعه و نیز گسترش تشیع در مناطق اسلامی در نظر گرفتند و برای این اهداف، به تربیت شاگردان برجسته بسیاری همت گماشتند تا پس از ایشان، کاروان تشیع را به سوی پرستش خداوند و برپایی تمدن واقعی اسلامی رهنمون باشند. در این میان، امام جواد (علیه السلام) نیز برای نیل به مقاصد خویش، شاگردانی را تربیت کردند که از آن میان تعدادی ایرانی تبار بودند. این گروه با فراگیری علم کلام و برگزاری مناظرههای کلامی، نقش مهمی در انتقال افکار و اندیشههای ناب شیعه و تثبیت مذهب تشیع در ایران ایفا کردند و در این زمینه، توانستند آثار ماندگاری را به وجود آورند. از آن جایی که علم کلام و مناظرات کلامی، نقش مهمی در غنای مذهب تشیع داشته است، در این پژوهش، از طریق مطالعه کتابخانهای و با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، در جستوجوی پاسخ به این پرسش هستیم که یاران ایرانی امام جواد (علیه السلام) چه جایگاه و نقشی در جریانهای کلامی و مذهبی عصر آن حضرت داشتند؟
مقدمه
در هر عصری، شایسته است که همواره جمعی از دانشطلبان علوم دینی با کسب توانایی و تخصص، در زمینههای مناظره، فلسفه و …، با دلایل قاطع از باورهای دینی و اعتقادی شیعه، دفاع کنند. اول کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی مانند قدم و حدوث و متناهی و غیرمتناهی و جبر و اختیار و امثال آنها را مطرح ساخت، امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند. (4) همچنین حضرت صادق (علیه السلام) برای دفاع از کیان اسلام و تشیع، به تربیت شاگردان متعدد در علم فقه و حدیث و نیز در دفن مناظره اهتمام داشتند. در سده اول، دوم و سوم قمری، متکلمانی همچون: علی بن اسماعیل بن میثم تمار (اصالتاً ایرانی) که کتابی در مسائل نگاشت؛ هشام بن سالم جوزجانی از اصحاب امام صادق (علیه السلام)، محمد بن علی صاحب الطاق، هشام بن سالم و هشام بن حکم (از اصحاب امام رضا، امام جواد) را میتوان نام برد. (5) این اشخاص توانستند در شکوفایی این شاخه از علم اسلامی اثرگذار باشند و ادامهدهندگان راه آنان، شیعیان و اصحاب (6) ایرانی (7) امام جواد (علیه السلام) بودند. این پژوهش، به تحلیل و بررسی شخصیت کلامی این افراد میپردازد. در ضمن برای جلوگیری از تطور مطلب، از ذکر توضیحات اضافی درباره شخصیتها خودداری میگردد و این جنبه از زندگی آنها به پژوهشهای بعدی موکول میشود. روایت احمد از راویان ضعیف و اعتماد بر احادیث مرسل و موجب شد احمد بن محمد بن عیسی اشعری رییس محدثان قمی، او را از قم تبعید کند، اما پس از مدتی او را به قم بازگرداند و از وی پوزش خواست و حتی در مراسم تشییع جنازه برقی، پا برهنه و بدون عمامه حاضر شد تا رفتار پیشین خویش را جبران نماید.
اوضاع سیاسی – مذهبی عصر امام جواد (علیه السلام)
بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام)، از آن جایی که امام جواد (علیه السلام) در سنین خردسالی به مقام امامت نایل شدند، با مشکلات فراوانی مواجه بودند و کسانی چون واقفه و شاید طوایفی از اسماعیلیه بدین مشکلات دامن میزدند؛ ولی مرتبه ممتاز علمی و از سوی دیگر تصریح امام رضا (علیه السلام) به جانشینی ایشان، این اختلاف نظر به سرعت رخت از میان بربست و اکثریت شیعیان از امامت آن حضرت طرفداری کردند. دوران امامت ایشان هفده سال به طول انجامید که همزمان با خلافت مأمون (218 -196ق)، معتصم (227- 218 ق) و واثق (227- 232 ق) عباسی بود. (8) امام جواد (علیه السلام) در طول این هفده سال، رهبری فکری و معنوی شیعیان را بر عهده داشتند و با تمام وجود، از مبانی اسلام دفاع کردند. با استقرار کامل امامت ایشان و فراگیر شدن آوازه علمی آن حضرت و شیفتگی مردم به آن امام همام، مأمون احساس خطر کرد. از این روی، برای مقابله با هر رویداد ناگهانی، چارهای اندیشید و آن حضرت را هنگامی که به سن بلوغ رسیدند، از مدینه به بغداد احضار کرد و دخترش اُمالفضل را به ازدواج آن حضرت درآورد تا تحت مراقبت او باشد. (9) امام جواد (علیه السلام) نخستین امامی بودند که در خردسالی به منصب امامت رسیدند. در آن مقطع زمانی، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت در آن زمان از آنان پشتیبانی مینمود و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادی و معنوی حکومتی، برای استواری و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به گروههای دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلی بهرهبرداری میکرد. مأمون با همکاری معتزله، برای سنجش علمی امام به تشکیل جلسات علمی مبادرت ورزید. آن حضرت برای اثبات حق و درستی خود در این جلسات شرکت میکردند. (10) و در همه این بحثها و مناظرات علمی، در پرتو علم امامت، با پاسخهای قاطع و روشنگر، هر گونه تردید را در مورد پیشوایی خود از بین میبردند و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت مینمودند.
امام جواد (علیه السلام)، پس از تثبیت امامت خود، با توجه به جوّ خفقانآور سیاسی، برای دفاع از کیان جامع تشیع از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند و در این راه به اقدامات اساسی دست زدند. از جمله مهمترین اقدام فرهنگی امام جواد (علیه السلام) تربیت یارانی برجسته و موثق بود که دانشهای خود را توسط آنان در جامعه منتشر میکردند. این شاگردان از مناطق مختلف به خدمت امام (علیه السلام) میرسیدند و به فراگیری علوم دینی میپرداختند و یا با توجه به سؤالاتی که برای آنها پیش میآمد، به امام مراجعه میکردند و امام با تشکیل محافل مختلف، به سؤالات ایشان در غالب روایات و گاهی نیز به صورت نامهنگاری به آنها پاسخ میدادند. در رجال طوسی نام 116 نفر از اصحاب امام جواد (علیه السلام) آمده است که 37 نفر از آنان ایرانی بودهاند. (11) ولی با مراجعه به کتب رجالی دیگر، در مجموع تعداد اصحاب ایرانی آن حضرت بالغ بر هفتاد نفر هستند که این رقم تعداد اصحاب امام نسبت به دوره قبل اندک است و میتوان گفت: اوضاع اجتماعی – سیاسی زمان ائمه یکسان نبوده است؛ مثلاً در زمان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) اوضاع اجتماعی مساعد بود؛ به همین جهت، تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق (علیه السلام) بالغ بر چهار هزار نفر میشد، ولی از دوره امام جواد تا امام عسکری به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق (علیه السلام) کاهش بسیار چشمگیری را نشان میدهد. بنابراین اگر میخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد (علیه السلام) قریب 116 نفر بودهاند، (12) نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیداً تحت کنترل سیاسی بودند و از طرف دیگر، زود به شهادت رسیدند و به اتفاق دانشمندان بیش از 25 سال عمر نکردند. در عین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، شخصیتهای درخشان و برجسته ایرانی مانند علی بن مهزیار، حسین بن سعید اهوازی و احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شمار میرفتند و برخی دارای آثار متعدد بودند و توانستند با نقل روایت و نگارش آثاری که بیشتر در برگیرنده مسائل کلامی و فقهی بود، نقش مهمی در انتقال افکار ائمه و پایداری تشیع ایفا کنند. با تبیین و بررسی شخصیت کلامی این اصحاب و نیز بررسی آثار آنها، باید گفت که اوضاع دوران امامت امام جواد (علیه السلام) به دلیل گسترش فرهنگی در گرایشهای اعتقادی و بحث ناشی شده بود، از ویژگی خاصی برخوردار است؛ از جمله:
1. در این دوران، فعالیت جریانها و مکتبهای کلامی و عقیدتی گوناگونی چون معتزله، اشاعره، غلات، حشویه (افراطیان اهل حدیث)، اهل حدیث، واقفیه (گروهی که امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را نپذیرفتند و پس از شهادت پدر گرامی ایشان، در ولایتپذیری ائمه متوقف و در امامت و رهبری جامعه دچار ایستایی شدند)، مفوضه (یکی از فرقههای غالیان که برای امام جایگاه فرابشری قایلند)، قدریه (معتقدان به اختیار)، فطحیه (معتقدان به امامت عبدالله افطح فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام)، جهمیه (معتقدان به خلق قرآن، جبر و تأویل عقلی)، خوارج و مرجثه گسترش یافتند و پراکندگی آرای فراوانی در سطح فرهنگی جامعه پدید آمد. مباحثی کلامی چون جبر و تفویض، ممکن یا ناممکن بودن رؤیت خداوند، تجسیم و مباحثی از این قبیل، افکار عمومی جامعه را دست خوش تاخت و تازهای فکری کرده بود. در نتیجه، در این زمان، ائمه و یاران ایشان، برای دفاع از مبانی تشیع در مقابل این فرقهها، به نگارش آثار کلامی دست زده و به برگزاری مناظرههای کلامی مبادرت ورزیدهاند.
2. در این برهه زمانی، با رویکرد علمی و فرهنگی جدیدی از جانب دولت عباسی مواجه هستیم و آن هجوم فلسفه و کلام دیگر ملل به سوی جامعه مسلمانان است. دستگاه حکومتی، کتابهای علمی دانشمندان ملل دیگر را به عربی ترجمه میکرد و در اختیار مسلمانان میگذاشت. این روند از زمان مأمون آغاز شد و به تدریج ادامه یافت و به اوج خود رسید. او تلاش فراوانی در ترجمه کتابهای دیگر ملل، به ویژه یونان، ایران و هند داشت و بودجه بسیاری را در این راه هزینه کرد. همین امور باعث تشتّت فکری میان مسلمانان شد. در نتیجه، اصحاب ایرانی امام جواد (علیه السلام) برای جلوگیری از انحراف فکری در میان مسلمانان، به هدایت فکری مردم به منظور دفاع از مبانی تشیع پرداختند. این موضوع، در واقع نشان دهنده دفاع از تشیع در برابر جریانها و مکاتب اسلامی و مکاتب فلسفی غیراسلامی است.
3. باید به این نکته توجه داشت که اصحاب ایرانی امام جواد (علیه السلام) برای دفاع از اصول کلی اندیشههای شیعی نیز به نگارش دست زده و به مناظرات کلامی پرداختهاند. از جمله اصولی که با توجه به وضعیت علمی و فرهنگی این زمان بیشتر مورد توجه بوده و آثار بیشتری در مورد آنها به نگارش درآمده و مناظراتی در باب آن صورت گرفته، میتوان به اصل توحید، نبوت و امامت اشاره کرد. در باب اصل امامت به مسأله غیبت و رجعت میتوان اشاره کرد. از دیدگاه امامیه، دوازدهمین پشوا مهدی موعود است که روزی ظهور خواهد کرد و جهان را به دادگری خواهد آکند. عقیده به رجعت نیز موضع شیعه را از دیگران متمایز میسازد؛ یعنی به اعتقاد امامیه، پس از آن که امام موعود ظهور میکنند و عدالت را در جهان حکمفرما میسازند، برخی از امامان و یا دیگر صالحانی که در روزگار خود ستم دیدهاند، به جهان بازخواهند گشت و خداوند آنان را عزیز خواهد کرد و دشمنانشان را در برابر دیدگاه آنان به زبونی خواهد کشاند.
4. رویکرد کلامی شیعه نیز هم شیعیان را ممتاز کرد و هم به طور نسبی اثر خود را بر سایر فرقهها گذاشت. دو جریان مهم در تاریخ کلام در این برهه زمانی وجود داشت: اهل حدیث و معتزله (نصگرایان و عقلگرایان). جریان نصگرایی اساساً به عقل اعتنایی نداشت و میگفت: باید به ظاهر کتاب و سنت توسل کرد و ایمان آورد و عقل را در حوزه معارف دینی به کار نبرد. به اعتقاد آنان، هر کس وارد تکلم و بحث در اعتقادات بشود، سر از کفر درمیآورد (من تکلّم تزندق). نگاه دوم عقلگرایی بود؛ چون آنها میدیدند روایات اهل سنت پر از روایات مجعول و اسرائیلیات است، نص را کنار گذاشتند و معتقد شدند که کار اعتقادات اساساً عقلی است؛ ظاهر قرآن حجت و یقینآور نیست و به روایات نیز نمیتوان اعتماد کرد. این کاری بود که عقلگرایان نخستین و به دنبال آن معتزله انجام دادند یعنی دو خط کاملاً متمایز و متقابل در اندیشه اهل سنت به وجود آمد. اما شیعه با هدایت اهل بیت (علیهم السلام) در جمع میان عقل و وحی، یک منطق تعادلی عرضه کرد که کاملاً متمایز بود. این خط به اندیشه اهل بیت (علیهم السلام) منسوب است که در این زمان نیز امام جواد (علیه السلام) آن را دنبال کردند. همین شیوه کلامی بود که یاران ایرانی آن حضرت نیز آن را ادامه دادند؛ چنان که کتابها و ردیههایی بر اهل حدیث (حشویه) و معتزله به نگارش درآوردند و شیوههای کلامی آنها را به چالش کشاندند. این گرایش تا حدودی در جهان اسلام مؤثر افتاد؛ به طوری که از قرن چهارم به بعد، دیگر نه آن اندیشه خشک عقلگرایی در جهان اسلام طرفدار داشت و نه آن جریان نصگرایی افراطی.
در ادامه، زیر نقش اصحاب ایرانی امام جواد (علیه السلام) در علم کلام بررسی میگردد.
1. ابراهیم بن شیبه کاشانی اصفهانی (وفات: نامشخص)
ابراهیم بن شیبه، مولی بنیاسد و اصلش از کاشان بود. وی از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیه السلام) به شمار میرفت. (13) وی از جمله محدثانی است (14) که احمد به بن محمد بن نصرالبزنطی و موسی بن جعفر بن وهب از وی روایت کردهاند. (15)
بنابراین ابراهیم دو شاگرد داشته که یکی از آنها جزء اصحاب اجماع و بسیار جلیلالقدر بوده است. وی طی نامهای به امام هادی (علیه السلام)، از گروهی از بیدینان شکایت کرد که آثار فکری اسلام را دَرهم میکردند. (16) او در زمان امام هادی (علیه السلام) با غلات مقابله کرد. آنان احکام و موضوعات دینی را تحریف میکردند و موجب گمراهی و یا سرگردانی شیعیان میشدند. از جمله این اشخاص که ابن شیبه به مقابله آنها پرداخت به علی بن حسکه و قاسم یقطینی میتوان اشاره کرد. (17)
ابراهیم در گزارشی، به برخی کژرویهای آن عصر اشاره میکند، وی میگوید:
“به امام هادی (علیه السلام) نامه نگاشته، عرض کردم: «فدایت گردم! در گرداگرد ما گروهی هستند که در شناخت فضیلت شما، با سخنهای گوناگونی که جان انسان از آنها تنفر دارد و سینهها را در تنگنا قرار میدهد، با یکدیگر اختلاف دارند و در مورد عقاید و نظریات خود روایاتی نقل میکنند که ما نمیتوانیم به درستی آنها اقرار و اعتراف کنیم؛ زیرا در آنها سخنان بزرگ و غلوآمیزی است. از سویی، به رد انکارشان هم نمیتوانیم دست بزنیم؛ زیرا آن سخنان را به پدران شما نسبت میدهند. از این رو، ما در قبال آنها توقف میکنیم. از جمله سخنان آنها این است که این فرموده خداوند عزوجل (ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر) و (اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة) را تأویل کرده، گویند: “صلات یعنی مردی به این نام، نه رکوع و سجود، و نیز زکات یعنی همان مرد، نه تعدادی از درهمها و خارج ساختن مال”، و آنها اعمالی از واجبات و سنتها را که شبیه زکات است، هم چنین گناهان را تأویل میکنند. اگر صلاح میدانید، به دوستان خود منت گذارده سخنی بفرمایید که از تأویل و گفتارهای کفرآمیزی که آنها را به هلاکت کشانده، ایمن گردند. متأسفانه کسانی که مطالب مزبور را میگویند، مدعیاند از جمله اولیا هستند و مردم را به اطاعت خود دعوت میکنند؛ از جمله آنها علی بن حسکه و قاسم یقطینی است. نظر شما درباره پذیرفتن عقاید آنان چیست؟» امام در پاسخ مرقوم فرمودند: “لیس هذا دیننا فاعتزله؛” (18) «این پندارهای باطل جزء دین ما نیست؛ از آنها کنارهگیری کن».
در این گزارش از انحراف و باورهای افراطیان و بدعتگزاران و اهل هوا و دوری آنان از طریق اهل بیت عصمت و طهارت و کفر و انکار احکام شریعت سخن به میان آمده که نشان دهنده وضعیت بسیار نابههنجار و فضای فرهنگی مسموم و آلوده آن عصر است. از سوی دیگر، این گزارش به ایمان و تقوای ابراهیم شیبه اشاره دارد؛ زیرا ابراهیم نه در آن حد از اعتلای علمی بود تا خود تشخیص دهد که روایات نقل شده از سوی کسانی چون قاسم باطل و جعلی است و نه میتوانسته به انکار سخنان منحرفان بپردازد. به عبارت دیگر، تقوای وی چنین اجازه و جسارتی به او نمیداد. از این رو، برای رفع این معضل فکری، تنها به ائمه تمسک جست و از آنان استمداد طلبید تا از هلاکت و گمراهی نجات یابد. ابراهیم در زمان خود با فرقههای انحرافی به مقابله پرداخت و از اسلام ناب دفاع کرد، ولی در این زمینه اثری از وی بر جای نمانده است.
2. احمد بن عبدالله محمد بن خالد برقی قمی (متوفی 274 یا 280ق)
شیخ طوسی وی را از جمله یاران امام جواد (علیه السلام) معرفی کرده است. (19) تاریخ ولادت وی دقیقاً معلوم نیست و حدود سال 200 قمری نوشتهاند. (20) کنیة او «اباجعفر» و اصلش کوفی وجدش محمد بن علی بوده است. محمد بن علی بعد از قتل زید (علیه السلام) توسط یوسف بن عمر زندانی شد و سپس به قتل رسید. نوه او خالد با سن کمی که داشت، با پدرش عبدالرحمان به سوی برق رود (نام روستایی در قم) فرار کردند. (21) احمد بن محمد بن خالد برقی به «صغیر» و پدرش به «کبیر» شهرت دارند. (22) برخی از شاگردان وی عبارتند از: بوعلی اشعری، احمد بن ادریس، احمد بن عبدالله، احمد بن محمد بن عبدالله، حسن بن متیل دقاق، حسین بن سعید، محمد بن یحیی و معلی بن محمد. (23)
روایت احمد از راویان ضعیف و اعتماد بر احادیث مرسل و موجب شد احمد بن محمد بن عیسی اشعری رییس محدثان قمی، او را از قم تبعید کند، اما پس از مدتی او را به قم بازگرداند و از وی پوزش خواست و حتی در مراسم تشییع جنازه برقی، پا برهنه و بدون عمامه حاضر شد تا رفتار پیشین خویش را جبران نماید. (24) وی از بزرگان موثق ایرانی بود که درباره کلام اسلامی، آثاری ارزشمند به نگارش درآورده است؛ از جمله کتاب التبصره (اصول عقاید و کلام)، الاحتجاج، أحادیث الجن و ابلیس، (25) و الارکان. (26) با توجه به این آثار، باید گفت که وی متکلم بوده و احتمالاً باید مناظراتی هم داشته است. تاریخ وفات احمد بن ابی عبدالله به طور دقیق مشخص نیست و در این مورد بین تاریخنگاران نظرهای یکسانی وجود ندارد. نجاشی وفات او را در سال 274 قمری میداند و علی بن محمد ماجیلویه سال 280 قمری. (27)
3. احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی (تاریخ وفات نامشخص: سال 274 قمری در قید حیات بوده است).
شیخ طوسی او را از جمله اصحاب امام جواد (علیه السلام) معرفی کرده است. (28) او از خاندان بنی ذخران بن عوف بن الجماهربن الاشعر، مکنی به اباجعفر بود. نخستین کسی از اجدادش که ساکن قم شد سعد بن مالک بن الاحوص بود. برخی از اصحاب نسب او را از اشاعره ذکر کردهاند: أحمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک بن هانی بن عامر بن أبی عامر اشعری. او از بزرگان و شیوخ قم و از فقهای آنها به شمار میرفت و رئیس کسانی بود که با حاکم قم دیدار کردند. احمد بن محمد با امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) نیز ملاقات کرده است. (29) او از جمله فقهایی بود که سلطان قم در امور زمینهای زراعتی اهل قم به او رجوع میکرد. (30) در میان راویان وی میتوان به این اسامی اشاره کرد: سعد بن عبدالله اشعری، علی بن ابراهیم قمی، داوود بن کوره قمی، محمد بن یحیی عطار، احمد بن ادریس اشعری، محمد بن حسن صفار، عبدالله بن جعفر حمیری و حمید بن زیاد. (31) احمد بن محمد گروهی از اشعریان قم مانند محمد بن علی صیرفی و سهل بن زیاد آدمی را به غلو متهم کرد و به سبب نفوذی که داشت، آنان را از این شهر به ری تبعید کرد. (32) کتاب التوحید تنها تألیف او در زمینه کلام است. (33) این کتاب را نجاشی با چهار واسطه از وی روایت کرده است. (34) همانطور که از نام این کتاب مشخص میشود، این کتاب در اثبات یگانگی خداوند به نگارش درآمده است.
4. احمد بن داوود بن سعید الفزاری (متوفی 275 ق)
کنیه او ابایحیی جرجانی بود. ابن شهر آشوب او را اصحاب امام جواد (علیه السلام) میداند. (35) تولد او در عصر امام جواد (علیه السلام) (220 ق) بوده و تقریباً در اواخر سدهی دوم اتفاق افتاده است. از نسبت «جرجانی» برمیآید که وی اصالتاً ایرانی و پرورش یافته گرگان بود، اما نسبت او به «فزاری»، از آن روست که وی احتمالاً در سفرش به عراق، با قبیله «فزاره» در کوفه پیوند و ارتباط داشته است. (36) احمد بن داوود در اصل از محدثان اهل سنت و جماعت و به عقیده ایشان بود که پس از تحقیق و بررسی، با عنایت الهی به مذهب حق روی آورد. (37) وی پیش از شیعه شدنش، بر مذهب «حشویه» و «ظاهریه» بوده است. (38) وی کتابهای زیادی در دفاع از مذاهب شیعه، نگاشت. وی با نوشتن کتابهای زیادی در دفاع از مذهب شیعه، نگاشت. وی با نوشتن کتابهای متعددی در فقه و اعتقادات و به ویژه در برابر فرقههای انحرافی «حشویه»، «مرجئه» و «قدریه» به اهداف خود دست یافت. (39) به واسطه مخالفتی که او با جمعی از محدثان اهل سنت در تصحیح بعضی از احادیث نبویه داشت، بر او معترض شدند و نزد محمد بن طاهر که از حاکمان عصر بود از او سعایت نمودند و او حکم به شلاق زدن و کشتن او نمود و در آخر «مسلم» که یکی از اکابر محدثان بود، گواهی داد که حق به جانب احمد است و دیگران به واسطه رعایت طرف دیگر کتمان شهادت نمودند و او تبرئه شد. کتب کلامی احمد بن داوود عبارتند از: کتاب خلافه عمر بروایة الحشویة (در بیان مذهب حشویه و فضایح آن)، الرد علی الاخبار الکاذبة (در تکذیب روایاتی که درباره فضایل خلفای سلف نقل شده)، الغوغا من اصناف الامة من المرجئه و القدریه و الخوارج، التفویض، انبساط الحشویه، الرد علی الحنبلی، الرد علی الستجری فی نکاح السکران، (40) والصهاکی (در فضایح حشویه). (41) ابایحیی جرجانی در مقابله با فرقه انحرافی حشویه، اقدامات مهمی انجام داده و در این زمینه به نگارش آثار ارزشمندی مبادرت ورزیده است. فرقه حشویه یکی از فرق افراطی اهل سنت هستند و به جایگاه عقل در معارف اسلامی بیاعتنا بوده، این نظریات را بدعت میدانند. (42) این عده برای یاری رساندن به عقاید باطل خویش به جعل حدیث روی آورده، جعل حدیث را وسیلهای برای هدف خود انگاشته بودند. (43) صاحبان عقاید خاص افراطی مؤسسان اولیه این فرقه محسوب میشوند. آنها به مجلس درس حسن بصری حاضر میشدند و به وی اشکال مینمودند و حسن بصری نیز ایشان را به حاشیه مجلس خود رانده بود و از این جهت به حشویه معروف شدند. (44) نویسندگان عقاید، افرادی مانند مضر، کهمس و احمد هیجی، از رؤسای مشبهه را به عنوان حشویه معرفی میکنند. (45) کتاب استنباط الحشویه توسط نجاشی از شیخ کشی روایت شده است. (46) أبایحیی این کتاب را در رد بر حشویه و بعد از آن که به تشیع گروید، به نگارش درآورده است. (47)
5. حسن بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الاهوازی (وفات: نامشخص)
شیخ طوسی او را از اصحاب امام جواد (علیه السلام) معرفی کرده است. (48) حسن ملقب به ابو محمد اهوازی و جد او مهران، از موالی امام سجاد (علیه السلام) بود. (49) سعید پدر حسن به دندان شهرت داشت. (50) و حسن اصالتاً اهل کوفه بود و به اهواز منتقل شد و از اهواز به قم رفت و بر حسن بن ابان وارد شد. (51) وی سی جلد کتاب با مشارکت برادرش حسین نگاشته است. (52) حسن بن سعید – که به قرینه تقدم طبقه روایی او بر حسین، احتمالاً برادر بزرگترِ وی بوده از کسانی چون صفوان بن یحیی (متوفی 210 ق)، ابراهیم بن محمد خزّار، زُرعة بن محمد حَضرمی و عبدالله بن مغیره (زنده تا 183 ق) حدیث نقل کرده است و برخی مانند احمد بن محمد بن عیسی (متوفی 280ق)، بکر بن صالح و برادرش حسین بن سعید از او حدیث روایت کردهاند. (53) وی عبدالله بن محمد حضینی و غیر او را به حضور امام رضا (علیه السلام) بُرد و موجب گردید که شیعه شوند. (54) کشی گوید: «حسن بن حماد، اسحاق بن ابراهیم حضینی و علی بن الریان را نزد امام رضا (علیه السلام) معرفی کرد و آنها توانستند منشأ خدمات ارزندهای شوند.» (55) تنها کتابی که در زمینه کلام اسلامی توسط حسن بن سعید به نگارش درآمده کتاب الرّد علی الغلاة است. (56) غلات از تظاهرکنندگان به اسلام بودند و به امیرمؤمنان (علیه السلام) و امامان دیگر نسبت خدایی میدادند و آنان را به چنان فضیلتی در دین و دنیا ستودند که از اندازه خارج شدند و از مرز اعتدال فراتر رفتند. (57) در هر دوران غالیانی وجود داشتهاند و در نتیجه، کسانی به مخالفت با آنها پرداختهاند. به همین جهت، در این دوران کتابهای با عنوان ردّ بر غلات نوشته شد؛ زیرا غالیان با اعتقادات خود، به ارکان مهم اسلام خدشه وارد میکردند.
6. حسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الاهوازی (متوفی حدود 257 ق)
شیخ طوسی او را از اصحاب امام جواد (علیه السلام) معرفی کرده است. (58) حسن ملقب به ابومحمد اهوازی و جد او مهران از موالی امام سجاد (علیه السلام) بوده است. تاریخ ولادت حسین سال 180 قمری تعیین شده است. احمد پسر حسین ملقب به دندان و متهم به غلو بود. (59) حسین و برادرش حسن، از کوفه به اهواز رفتند. پس از مدتی، حسین به قم مهاجرت کرد و در آن جا سکنا گزید. میزبان او در قم حسن بن ابان قمی بود. حسین بن سعید در قم درگذشت. سال درگذشت او مشخص نیست، ولی گفتهاند که تا 254 قمری زنده بوده است. (60)
کتاب الرد علی الغلات، تنها کتاب کلامی به شمار میآید که وی به نگارش درآورده است. (61) از آن جایی که وی کتب خود را مشترک با برادرش حسن به نگارش درمیآورد، احتمالاً این همان کتابی است که به نام برادرش هم ثبت شده است.
7. علی بن عبدالله قمی، العطار (وفات: نامشخص)
وی از جمله اصحاب امام جواد (علیه السلام)، (62) کنیة او ابوالحسن العطار، قمی و مورد اعتماد است. (63) در آثار تاریخی گزارشی درباره زندگینامه این شخصیت وجود ندارد. تنها کتابی که وی در زمینه کلام به نگارش درآورده الاستطاعة علی مذاهب أهل العدل است. (64) این کتاب را نجاشی با چهار واسطه روایت کرده است. (65)
8. علی بن مهزیار دورقی اهوازی (متوفی 254ق)
علی بن مهزیار از یاران امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) به شمار میآید که 33 جلد کتاب به نگارش درآورده است. (66) کنیه او ابوالحسن، دورقی الاصل و پدرش نصرانی بود. (67) سال تولد وی را 183 قمری تخمین زدهاند. (68) پدرش بعداً دین اسلام را پذیرفت و خود علی بن مهزیار در کودکی از نصرانیت به اسلام روی آورد و تفقه مینمود. (69) او در اصل اهل هندوکان قریهای از روستاهای فارس بود و ساکن اهواز شد. (70) روایات بسیاری از او در کتب اربعه شیعه و دیگر کتب روایی مانند بحارالانوار وجود دارد. او یکی از مدافعان سیاسی و اعتقادی مذهب شیعه بود؛ چنان که کتابهای او در ردّ بر غلات و علی بن اسباط – که در آغاز فردی «فطحی المذهب» بود – گواه بر این مطلب است. (71) از جمله تألیفات کلامی علی بن مهزیار، فضائل، الرد علی الغلات، فضائل المؤمنین و نزّهم و رسائل علی بن أسباط است. (72)
از موارد قابل توجه در مورد علی بن مهزیار میتوان به مناظرات علمی او با پیروان مذاهب مختلف اشاره کرد که در جای خود برای پی بردن به مقام علمی و معنوی او قابل تأمل است. در ذیل به یکی از این موارد اشاره میشود:
نجاشی در اثر خود آورده که علی بن اسباط مذهب فطحی داشت روزی علی بن مهزیار با او در مورد مذهب فطحی مناظره انجام داد. دو طرف بعد از بحث و گفت و گو در پایان بحث به نتیجهای نرسیدند. آنان به امام محمد تقی (علیه السلام) مراجعه نمودند در نتیجه با حمایت امام تقی (علیه السلام) علی بن اسباط از دین و عقیده خویش برگشت و مذهب فطحی را ترک گفت از آن پس به جرگه علمای شیعه پیوست. او قبلاً از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده و از موثقترین مردم و صادقترین آنها در لهجه بود. کتابهای الدلائل و التفسیر المزار و کتاب النوادر از اوست. (73)
علی بن مهزیار تا زمان غیبت صغرا زنده بوده و به ملاقات امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شده است. (74) سال وفات وی 254 قمری بود. امروزه آرامگاه وی در شهرستان «جاجرم» از بلاد خوزستان معروف است و گنبد و بارگاه دارد. (75)
9. محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی قمی (متوفی احتمالاً 220ق)
وی از جمله یاران امام کاظم (علیه السلام) امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) بود. (76) وی غلام ابوموسی اشعری منتسب به برقرود (روستایی از سواد) قم بود. (77) بعد از این که محمد بن علی، جد اعلای برقی از مردم کوفه، به دلیل شرکت در قیام زیدبن علی بن الحسین به دستور یوسف بن عمر ثقفی حاکم کوفه، دستگیر و کشته شد، عبدالرحمان همراه فرزند خردسالش از کوفه گریخت و روانهی قم شد. (78) گاهی او را در مقابل پسرش احمد به کبیر موصوف داشته و برقی کبیر گویند. (79) وی از مشاهیر حدیث، از جمله ابن ابی عمیر، یونس بن عبدالرحمان، فضالة بن ایّوب، سعد بن سعد اشعری، محمد بن سنان و حمّاد بن عیسی روایت کرده و شماری از راویان مثل ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد برقی و حسین بن سعید اهوازی، از وی اخذ حدیث کردهاند. (80) ابن ندیم کنیه او را ابوالحسن معرفی کرده است. کتابهای فی علم الباری، التبصرة و الاحتجاج از جمله آثار کلامی محمد برقی است. (81)
10. محمد بن الولید خزار کرمانی (وفات: نامشخص)
وی از جمله اصحاب و راویان امام جواد (علیه السلام) و از متکلمان بزرگ شیعه به شمار میرفت که در این باب به نگارش اثر نیز دست زد. (82) وی در زمینه کلام کتاب الایضاح فی الاصول الدّین و احقاد الامیه را نگاشت. (83) همانگونه که از عنوان آن مشخص است، این کتاب دلایل و برهانهای مربوط به اصول دین است.
11. یعقوب بن اسحاق سکّیت (متوفی 244 ق)
ابویوسف از اصحاب امام جواد (علیه السلام) و از بزرگان در ادبیات عربی و لغت بود. (84) بیشتر علمای رجال محل تولد ابنسکیت را در خوزستان (دورق) و در سال 186 قمری میدانند. ولی دهخدا مولد او را بغداد ذکر کرده است. (85) سکیت لقب اسحاق، پدر او بود. یعقوب را به این دلیل ابنسکیت (فرزند بسیار سکوتکننده) خواندند. (86) وی در زمینه کلام کتابی به نام الفرق دارد. این کتاب در اندلس معروف بود و از مصادر کتاب المخصص ابن سیده و الصغانی در التکمله بوده است. فهری نیز در کتاب تحفه المجدالصریح از آن روایت نقل کرده است. نسخهای از این کتاب در قاهره موجود است. (87) همانگونه که از عنوان این کتاب مشخص میشود، این کتاب در بردارنده فرقههای اسلامی است.
روایات در مورد چگونگی وفات ابنسکیت متفاوت است. برخی میگویند: او به سبب شیعه بودنش کشته شده است. سبب قتل آن بود که او تربیت کننده اولاد متوکل بود. روزی متوکل از او پرسید: «دو پسر من معتزو مؤید نزد تو بهترند یا حسن و حسین؟» ابنسکیت شروع کرد به نقل فضایل حسنین (علیهما السلام)، متوکل امر کرد به غلامان ترک خود تا او را در زیر پای خود افکندند و شکمش را بمالیدند، سپس او را به خانهاش بردند و در فردای آن روز شهید شد. و به قولی در جواب متوکل گفت: «قنبر خادم علی (علیه السلام) بهتر است از تو و پسرانت.» متوکل امر کرد تا زبانش را از قفا بیرون کشیدند و او را ابنسکّیت میگفتند به جهت کثرت سکوت او. (88)
12. محمد بن عبدالله حمیری قمی (وفات نامشخص – زنده تا سال 308ق)
ابوجعفر قمی، ثقه و از بزرگان قم بود. (89) او از جمله اصحاب و راویان امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام)، و امام هادی (علیه السلام) به شمار میرفت. (90) و کاتب امام زمان (عج) بود. (91) مجموع مطالبی که این محدث بزرگ شیعه از امام عصر (علیه السلام) سؤال کرد، حدود 67 سؤال است که بر ابواب مختلف فقه و مسائل دینی نظارت دارد. وی در سه نوبت خدمت امام نامه فرستاد و آخرین نامهاش در تاریخ 308 قمری بود. مراجع شیعه به این روایات و جوابهای امام از روزگار صدور تا عصر ما مراجعه میکنند و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات فتوا میدهند. این نیز جلوهای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله است. (92) از اساتید وی میتوان به پدرش عبدالله بن جعفر حمیری و احمد بن محمد بن خالد برقی اشاره کرد. (93) علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه قمی و حسن بن حمزه علوی حسینی طبری نیز از شاگردان وی بودهاند. (94) وی در زمینه کلام اسلامی کتاب الاحتجاج را به نگارش درآورد. (95) همانگونه که از عنوان این کتاب آشکار است، این کتاب بیشتر در بردارنده دلایل و برهانهایی است که وی در دفاع از تشیع انجام داده است. از این کتاب اثری بر جای نیست.
نتیجه
اصحاب ایرانی امام جواد (علیه السلام) فعالیت چشمگیری در زمینه کلام داشته و توانستهاند آثاری بیافرینند و به مناظرات کلامی بپردازند. در این زمان امام زیر نظر حکومت وقت بودند و نمیتوانستند با مردم ارتباط برقرار کنند، اما شاگردان ایرانی از مناطق مختلف ایران به خدمت امام میرسیدند و به فراگیری مبانی ناب تشیع میپرداختند. آثاری که این افراد به نگارش درآورده و مناظراتی که انجام دادهاند، نشان میدهد اوضاع اجتماعی – سیاسی، در موضوع آثار و مناظرات آنها دخیل بوده است؛ زیرا در این زمان از یک سو فعالیت گسترده غالیان، مرجئه، قدریه، واقفه، حشویه، فطحیان و جنبش خردگرایی معتزله (مسأله خلق قرآن) را شاهدیم و از سوی دیگر میبینیم که آنان به مسأله امامت و غیبت توجه داشتهاند آثار به نگارش درآمده و نیز مناظرات صورت گرفته، بیشتر در این موضوعات است. مسأله دیگر این که این مناظرات، نه تنها موجب تثبیت تشیع میشد، بلکه بیشتر مواقع باعث میگردید تا طرف مقابل به مذهب تشیع درآید. پس این یاران، با نگارش آثار کلامی، به مبارزه با فرق انحرافی پرداختند و با ایجاد مناظرههای کلامی، در دفاع از حقانیت تشیع سعی بلیغی به عمل آوردند و توانستند مکتب تشیع را در مناطق مختلف ایران از خطر انحراف و نابودی نجات دهند.
نمایش پی نوشت ها:
1. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
2. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
3. دانشجوی دکتری تاریخ تشیع دانشگاه اصفهان.
4. نک: استاد مطهری، خدمات متقابل ایران و اسلام.
5. نک: حسینیان مقدم و دیگران، تاریخ تشیع (2).
6. جمع «صاحب» در لغت به معنای یار، معاشر، همراه، همنشین، مالک و امثال آن آمده است. منظور از اصحاب در این نوشتار، آن دسته از افرادی هستند که در ارتباط مستقیم با اهل بیت (علیهم السلام) بودند و از نزدیک با ایشان حشرو نشر داشتند و مدت زیادی همراه آنان بودند.
7. منظور هم کسانی است که در ایران متولد شدهاند و هم کسانی که به ایران مهاجرت کرده و ایرانی شدهاند مانند: خاندان اشعری.
8. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ، ج4، ص 379.
9. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 473؛ ابن شهر آشوب، همان، ج4، ص 382.
10. ابن شعبه حرّانی، تحفالعقول، ص 474- 475.
11. ص 398.
12. حسینیان مقدم، همان، ج2، ص 338.
13. رجال طوسی، ص 398.
14. خویی، معجم رجال الحدیث، ج1، ص 236.
15. طوسی، همان، ص 398.
16. باقر شریف قرشی، زندگانی امام هادی (علیه السلام)، ص 254.
17. محمد علی عالمی دامغانی، شاگردان مکتب ائمه (علیهم السلام)، ج1، ص 13- 12.
18. شیخ طوسی، اختیار معرف الرجال، ص 517- 518.
19. همان، ص 398.
20. سید حسین قریشی، اصحاب ایرانی ائمه اطهار (علیهم السلام)، ص 255.
21. رجال نجاشی، ص 76؛ ابن داوود حلی، الرجال، ص 43.
22. محمد علی مدرس، ریحانهالادب، ص 255.
23. خویی، همان، ج2، ص 32.
24. طوسی، همان، ص 62؛ حلی، همان، ص 63.
25. نجاشی، همان، ص 77- 76.
26. ابنشهرآشوب، همان، ص 9.
27. نجاشی، همان، ص 77؛ خویی، ج2، همان، ص 264.
28. طوسی، همان، ص 409 و 379.
29. رجال نجاشی، ص 82- 81؛ طوسی، فهرست، ص 47- 46.
30. حسین بن یوسف، حلی، خلاصه الاقوال، ص 62.
31. احمد ابوغالب زاری، رساله فی ذکرآل اعین، ص 159؛ نجاشی، فهرست، ص 82- 83؛ طوسی، فهرست، ص 25، 118.
32. رحیم ابوالحسینی، عالمان شیعه، ج1، ص 84- 83.
33. نجاشی، رجال، ص 82.
34. آقا بزرگ طهرانی، الذریعه، ج4، ص 477.
35. محمدکاظم قزوینی، الامام الجواد، من المهد الی اللحد، ص 123.
36. ابوالحسینی، همان، ج1، ص 64.
37. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج1، ص 424.
38. ابوالحسینی، همان، ج1، ص 67.
39. ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 66.
40. شوشتری، همان، ج1، ص 424؛ ابن شهر آشوب، همان، ص 19- 18.
41. طهرانی، مصنفات شیعه، ج4، ص 430.
42. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج6، ص 436.
43. شوشتری، الصوارم المهرقه، ص 109.
44. ابوالمعالی محمود شکری الآلوسی، مسائل الجاهلیه، ج1، ص 182.
45. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص 100.
46. الذریعه، ج2، ص 34.
47. جعفر سبحانی، معجم التراث الکلامی، ج1، ص 252.
48. طوسی، رجال، ص 399.
49. همان، ص 90؛ نجاشی، رجال، ص 58.
50. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص 827.
51. عالمی دامغانی، همان، ج1، ص 375.
52. رجال نجاشی، ص 58.
53. ابنداوود حلّی، کتاب الرجال، ج1، ص 108؛ خویی، معجم الرجال الحدیث، ج4، ص 345 و 348.
54. علی دوانی، مفاخر اسلام، ج1، ص 66.
55. حلی، همان، ص 67؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص 827.
56. رجال نجاشی، ص 58.
57. حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 260.
58. رجال طوسی، ص 399.
59. شیخ عباس قمی، منتهیالامال، ج1، ص 37.
60. ابن ندیم، الفهرست، ج1، ص 277؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج 1، ص 149؛ جعفر سبحانی، اشراف، ج3، ص 220.
61. الفهرست، ص 406.
62. فهرست طوسی، ص 404.
63. رجال نجاشی، ص 254.
64. حلی، خلاصه الاقوال، ص 186؛ نجاشی، همان، ص 254.
65. الذریعه، ج2، ص 27.
66. ابن داوود، کتاب الرجال، ص 142؛ طوسی، رجال، ص 430.
67. فهرست طوسی، ص 231.
68. عالمان شیعه، ج1، ص 252.
69. مدرس، ریحانه الادب، ج8، ص 239؛ اردبیلی، جامع الرواه، ج1، ص 604.
70. طوسی، ج2، ص 825؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج1، ص 423.
71. عالمان شیعه، ج1، ص 254.
72. رجال نجاشی، ص 253.
73. ابن زیدالدین، تحریر الطاووسی، ص 362.
74. الامام الجواد (علیه السلام) من المهد الی اللحد، ص 270.
75. عالمان شیعه، ج1، ص 253.
76. رجال طوسی، ص 404.
77. منتهیالامال، ج2، ص 78.
78. رجال نجاشی، 1407، ص 76؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، ج4، ص 132.
79. مدرس، همان، ج1، ص 251.
80. محمد مهدی بحرالعلوم، رجال السید، ج3، ص 269- 270؛ خویی، همان، ج16، ص 63، 65، 354، 369، ج21، ص 218، 220؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص 574؛ کشی، رجال، ص 546.
81. الفهرست، ص 405- 404.
82. عزیزالله عطاردی، مسند امام جواد (علیه السلام)، ص 328؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 98.
83. ابن شهر آشوب، همان، ص 98.
84. رجال نجاشی، ص 449.
85. سید حسن قریشی، همان، ص 253.
86. حسین صدر، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص 155.
87. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج8، ص 239.
87. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج8، ص 239.
88. منتهی الآمال، ج1، ص 404.
89. رجال نجاشی، ص 354.
90. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج1، ص 437.
91. محمد بن علی اردبیلی، همان، ج2، ص 140.
92. ابی منصور طبرسی، احتجاج، ج2، ص 309.
93. شیخ طوسی، امالی، ج7، ص 9، 22، 203، ص 42.
94. نجاشی، ص 56؛ صدوق، ص 88، مامقانی، ج3، ص 99.
95. نجاشی، ص 355.
نمایش منبع ها:
ابن داوود حلّی (1342ش)، کتاب الرجال، ج1، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران.
ابن داوود، حسن بن علی (1392 ق). الرجال، نجف، ناشر حیدریه.
ابنزیدالدین، الشیخ حسن صاحب المعالم (1411ق)، تحریر الطاووسی، تحقیق: فاضل الجواهری، الطبعة: الاولی، قم: نشر: مکتبة آیتالله العظمی المرعشی النجفی.
ابنسیده، ابی الحسن علی بن اسماعیل (بیتا)، المخصص، ج1، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن شعبه حرّانی، حسن بن علی (1366)، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران: انتشارات الاسلامیه.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی سروی، (1353 ق)، معالم العلماء، تهران.
ــــ ، (بیتا)، مناقب آل ابی طالب، ج4، قم: ناشر مطبعه العلمیه.
ابن ندیم، محمد ابن اسحاق (1346ق). فهرست، ترجمة رضا تجدد، بیجا، بینا.
ابوالحسینی، رحیم (1384)، عالمان شیعه، ج1، قم: ناشر شیعه شناسی.
ابوغالب زاری، احمد (1411 ق)، رسالة فی ذکر آل اعین، به کوشش محمد رضا حسینی، قم.
اردبیلی الغروی حائری، محمد بن علی (1403ق)، جامع الرواة، قم، مکتب آیتاله العظمی مرعشی نجفی.
بحرالعلوم، محمد مهدی بن مرتضی (1363ش)، رجال السید بحرالعلوم: المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران.
حسینیان مقدم، حسین و داداش نژاد و دیگران (1384)، تاریخ تشیع 2، قم: ناشر سمت.
حلی، حسین بن یوسف (1417 ه ق)، خلاصة الاقوال، نشر الفقاهة.
ـــ (1422ق)، خلاصه الاقوال فی معرفة الرجال، ناشر الفقاهه.
خویی، سید ابوالقاسم موسوی (1403/ 1983)، معجم رجال الحدیث، بیروت.
ــــ (1413 ه ق)، معجم رجال الحدیث.
ــــ (بیتا)، معجم الرجال الحدیث، ج1 و 2، قم: انتشارات مدینه العلم آیه الله العظمی خویی
دوانی، علی (1363 ش)، مفاخر اسلام، ج1، تهران: ناشر امیرکبیر.
سبحانی، جعفر (1423 هـ )، معجم التراث الکلامی، قم: موسسه الامام الصادق.
ــــ (1418 – 1424 هـ )، اشراف، موسوعة طبقات الفقهاء، ج3، قم: مؤسسة الامام الصادق.
سزگین، فؤاد (1412)، تاریخ التراث العربی، ج1 و 2و 8، قم: مکتبالله العظمی مرعشی نجفی.
شکری الألوسی، أبوالمعالی محمود (1422)، مسائل الجاهلیه آلتی خالف فیها رسولالله أهل الجاهلیه، بیجا، بینا.
شهرستانی، عبدالکریم (1404)، الملل والنحل، ج1، بیروت: دارالمعرفه.
شوشتری، قاضی نورالله (1365)، مجالس المؤمنین؛ قم: ناشر اسلامیه.
ــــ (1367)، الصوارم المهرقه، تهران: انتشارات چاپخانه نهضت.
شیخ صدوق، (1400ق) امالی، به کوشش حسین اعلمی، بیروت: بینا.
صابری، حسین (1386) تاریخ فرق اسلامی، ج2، تهران: ناشر سمت.
صدر، حسن (1375 ش)، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، تهران: اعلمی.
طبرسی، أبی منصور (1413) احتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی، قم: انتشارات اسوه.
طهرانی، آقا بزرگ (1376)، مصنفات شیعه (ترجمه و تلخیص الذریعه)، به اهتمام محمد آصف فکرت، مشهد: ناشر آستان قدس رضوی.
طهرانی، آقا بزرگ (1408ق)، الذریعه التصانیف الشیعه، قم: ناشر اسماعیلیان.
طوسی، ابن جعفر، محمد بن حسن (1414ق)، الامالی، قم.
ــــ ، (بیتا)، فهرست، ناشر مکتبه المرتضویه، بیجا.
ــــ (1348ش)، اختیار معرفة الرجال، چاپ حسن مصطفوی، مشهد.
ــــ (1404 ق)، اختیار المعرفة الرجال (رجال الکشی)، ج2، ناشر آل بیت.
ــــ (1417ه ق)، الفهرست، نشر الفقاهة.
ــــ (1420)، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ج1، چاپ عبدالعزیز طباطبایی، قم.
ــــ (1380 ق)، رجال، نجف: ناشر الحیدریه.
عالمی دامغانی، محمد علی (1371) شاگردان مکتب ائمه (علیهم السلام)، ج1، قم: ناشر مؤلف.
عطاردی، عزیزالله (1410ق)، مسند امام جواد (علیه السلام)، قم: ناشر المترالعالمی للأمام الرضا (علیه السلام).
قرشی، باقرشریف (1371)، زندگانی امام هادی (علیه السلام)، ترجمه سید حسن اسلامی، قم: انتشارات اسلامی.
قریشی، سید حسن (1386 هـ)، اصحاب ایرانی ائمه اطهار (علیهم السلام)، قم: ناشر آشیانه مهر.
قزوینی، محمد کاظم (1414 ق)، الامام الجواد من المهد الی اللحد، قم: ناشر مؤسسه الرساله.
قمی، شیخ عباس (1319 ق)، منتهی الأمال، ج1، قم: ناشر الاسلامی.
ــــ (1376ق)، الکنی و الألقاب، ج2، ناشر المطبعه الحیدریه.
مامقانی، عبدالله (1349)، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 2 و 3، نجف: بینا.
مدرس، محمد علی تبریزی (1374 هـ)، ریحانه الأدب، ج1، شرکت سهامی طبع کتاب.
ــــ (1369ش)، ریحانة الادب، تهران.
مطهری، مرتضی (1370) خدمات متقابل ایران و اسلام، تهران: انتشارات صدرا.
معتزلی، ابن ابی الحدید (1404)، شرح نهجالبلاغه، ج6، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی.
نجاشی، احمد بن علی (1407)، فهرست اسماء مصنفیالشیعة المشتهربرجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم.
ــــ (1416)، رجال نجاشی، قم: جامعه مدرسین.
ـــــ (1418ق)، رجال، قم: ناشر الاسلامی.
نوری، حسین بن محمد تقی (1318- 1321 / 1900- 1940)، مستدرک الوسائل، تهران.
یاقوت حموی (بیتا)، معجمالادباء، بیروت.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (1371) تاریخ یعقوبی، ج2، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی.
منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخپژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.