خانه » همه » مذهبی » بسیاری از پیامبران و ائمه نتوانستند دست ستم‌گران را از جامعه کوتاه کنند؟ پس فلسفه وجودی آنان چه بود؟!

بسیاری از پیامبران و ائمه نتوانستند دست ستم‌گران را از جامعه کوتاه کنند؟ پس فلسفه وجودی آنان چه بود؟!

همان‌گونه که می‌دانید فلسفه وجودی پیامبران(ع) و اولیای الهی، تنها قیام مسلحانه در برابر مخالفان و ستم‌گران نبود، تا در صورت مهیا نبودن شرایط قیام، وجودشان عبث و بیهوده تلقی شود، بلکه فلسفه رسالت آنان ترویج توحید، اخلاق، معنویت، رشد فکری، و تعالی فرهنگ بود.
اساساً یکی از رسالت‌های پیامبران(ع) بیدارگری انسان‌ها است. پیامبران در کنار معارفی که به آدمیان می‌آموزند، در پاره‌ای از امور مانند خداشناسی، تنها آنان را به فطرت خودشان فرا می‌خوانند و جز یادآوری کار دیگری نمی‌کنند. بدین جهت است که قرآن پیامبران را گاه معلم[1] و گاه تذکر دهنده می‌خواند: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»؛[2] ای رسول، تو خلق را (به حکمت های الهی) متذکر ساز که وظیفه پیامبری تو غیر از این نیست.
امام علی (ع) در نهج البلاغه در ارتباط با برانگیخته شدن پیام آوران الهی می‌فرماید: آن زمان که بیشتر انسان‌ها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده؛ به حق او جهل ورزیدند، … شیاطین آنان را از معرفت خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند. پس خداوند رسولانش را بر انگیخت‏.[3]
حضرتش در جایی دیگر می‌فرماید: پیامبران آمدند تا دفینه‌های عقول را برای انسان‌ها برانگیزانند.[4]
آنان آمدند تا مردم را آماده سازند که مردم خود به برقراری قسط و عدل برخیزند: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛[5] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
بنابر این، چه پیامبران و چه جانشینان آنها، اصلی‌ترین رسالتشان، دعوت مردم به توحید، اخلاق و معارف دین بود.
البته، در این راستا اگر مستکبران و ستم‌گران که رسالت انبیا را در تعارض با اهداف استکباری خویش می‌دیدند و به مقابله با ندای توحید بر می‌خاستند، بدیهی بود که در صورت آماده بودن زمینه مناسب، پیامبران به حمایت از مردم ستم دیده اقدام کرده، و در برابرشان قیام می‌کردند.
امامان(ع) که جانشینان پیامبران بودند نیز به همین وظیفه عمل می‌کردند. گاه با توجه به شرایط جامعه اگر زمینه قیام فراهم بود، قیام می‌کردند و بعضاً که چنین فضایی آماده و مهیا نبود، در آن صورت به رسالت و وظیفه اصلی خود که همان ترویج تعالیم دین بود می‌پرداختند.
 

[1] آل عمران، 164. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة».
[2]. غاشیه، 21.
[3]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 43، خ 1، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ … اجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَه».
[4]. همان. «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول‏» نهج البلاغه.
[5] حدید، 25.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد